سریال «الگوریتم» قصد دارد ژانر پلیسی را در تلویزیون ایران بهروزرسانی کند و در عین پایبندی به مؤلفههای کلاسیک این گونه، آن را با موضوعات و دغدغههای روز جامعه پیوند بزند. این سریال، تلفیق تعلیق، فناوری دیجیتال و دغدغههای اجتماعی است؛ ترکیبی که «الگوریتم» را به تجربهای تازه در میان آثار معاصر تلویزیونی تبدیل کرده است.
مهمترین ویژگی «الگوریتم»، انتخاب سوژهای تازه و معاصر است. برخلاف بسیاری از سریالهای پلیسی داخلی که عمدتاً بر قتل، سرقت یا قاچاق تمرکز دارند، این اثر به حوزه جرایم سایبری و اقتصادی وارد میشود؛ تمرکز داستان بر جهان نامرئی فضای مجازی و روابط مالی پنهان، مخاطب را با نوعی از جرم روبهرو میکند که در ظاهر بیهیجان، اما در باطن عمیقاً تهدیدآمیز است. این تغییر زاویه نگاه، هم نشانه بلوغ فکری تیم تولید است و هم گامی برای نزدیکتر کردن تلویزیون به واقعیات جهان امروز است. فیلمنامه مجموعه، به قلم تیمی متشکل از نویسندگانی جوان و مشاوران امنیتی، کوشیده است تعادلی میان منطق و هیجان برقرار کند. در این راستا، ساختار چندلایه و غیرخطی روایت، به «الگوریتم» کیفیتی معمایی و رازآلود بخشیده است. داستان از یک پرونده پیچیده مرتبط با سایتهای شرطبندی آغاز میشود؛ جایی که سرهنگ حبیب مستعدی مأمور زبدهای به نام سیاوش کیان را برای پیگیری پروندهای بینالمللی انتخاب میکند. تقابل میان این کارآگاهان و شبکهای تبهکارانه به رهبری شخصیتی مرموز به نام «سیمر» (در استانبول) به تدریج به بازی ذهنی بزرگی بدل میشود که در آن مرز خیر و شر به شکلی سیال تعریف میشود. از منظر شخصیتپردازی، «الگوریتم» برخلاف آثار مشابه تلویزیونی که غالباً تیپسازی میکنند، شخصیتهایی چندبعدی و خاکستری دارد. «سیاوش کیان» نه قهرمانی شکستناپذیر است و نه مأموری صرفاً مأموریتمحور؛ بلکه انسانی است گرفتار میان وجدان حرفهای و فشارهای سازمانی. در مقابل، «سیمر» نیز تبهکاری تکبعدی نیست، بلکه بازیگری است در دنیایی پر از تناقضات اقتصادی و اخلاقی. این نگرش، تا حد زیادی نتیجه ترجیح واقعگرایی بر کلیشه است؛ انتخابی که به باورپذیری اثر یاری رسانده است. میرباقری، کارگردان این سریال کاملاً آگاهانه از زبان سینمایی برای غنیسازی روایت تلویزیونی خود استفاده کرده است. دکوپاژهای سیال، تدوین پرشتاب و نورپردازیهای تند و تضاددار، فضایی پراضطراب و دلهرهآور پدید آوردهاند که با مضمون سریال همخوانی دارد. استفاده از رنگهای سرد و بافت بصری دیجیتالی، جهان اثر را از واقعیت بیرونی جدا میکند و آن را در محدوده یک دنیای سایبری شبهواقعنما قرار میدهد. از این منظر میتوان گفت، «الگوریتم» بیش از آنکه صرفاً مجموعهای داستانگو باشد، تلاشی برای بازتعریف زیباییشناسی تلویزیون پلیسی در ایران است. در حوزه بازیگری، حضور چهرههایی، چون محسن قصابیان، مهدی زمینپرداز و پیام احمدینیا نقطه اتکای مهمی برای اثر به شمار میآیند. قصابیان در نقش سرهنگ مستعدی، وزانت و اقتدار سازمانی را بهخوبی منتقل کرده و زمینپرداز نیز در نقش مأمور جوان، موفق شده بین صلابت و آسیبپذیری توازن برقرار کند. احمدینیا در نقش سیمر، با اجرایی کنترلشده و زیرپوستی، لایههای پنهان شخصیت خود را به نمایش میگذارد. انتخاب دقیق بازیگران مکمل نیز به باورپذیری روایت کمک کرده است.
اما با وجود تمام قوتها، «الگوریتم» از کاستیهایی هم رنج میبرد. گاه اطلاعات فنی و اصطلاحات مرتبط با جرایم دیجیتالی بیش از اندازه در گفتوگوها تزریق میشود و ممکن است مخاطب عام را دچار سردرگمی کند. در برخی از اپیزودها نیز ریتم سریال افت میکند و کشش لازم برای حفظ تعلیق از دست میرود. با این حال، این ضعفها بیش از آنکه ساختاری باشند، ناشی از دشواری ذاتیِ روایت در فضای غیرملموس جرم سایبریاند؛ فضایی که زبانی تازه برای دراماتیزهشدن میطلبد. از منظر محتوایی، «الگوریتم» تلاشی جسورانه برای بازنمایی چهرهای مدرن از جرم در عصر اطلاعات است. این سریال نشان میدهد تهدیدهای امروز الزاماً در کوچههای تاریک رخ نمیدهند، بلکه در پشت صفحات نمایش و در تعاملات رمزگذاریشده جریان دارند. از همینرو، اثر مخاطب را به تأمل درباره اخلاق، امنیت و مسئولیت فردی در عصر دیجیتال دعوت میکند. این وجه تأملبرانگیز، «الگوریتم» را از آثاری صرفاً سرگرمکننده به اثری اندیشهمدار ارتقا میدهد.
