فیلم سینمایی «ناتوردشت» ساخته محمدرضا خردمندان، بیشک یکی از نقاط عطف و اتفاقات مهم سینمای ایران در سالهای اخیر به شمار میآید که توانسته است در میان اهل فن و مخاطبان، بازتابی گسترده و مثبت ایجاد کند. این فیلم نه تنها در بُعد فنی و هنری، بلکه در زمینه محتوا و ارائه دغدغههای ملی و انسانی، اثری تأملبرانگیز است.
داستان فیلم حول محور گم شدن یک دختربچه در یک منطقه بومی میچرخد. در پی این اتفاق، همه مردم روستا و همچنین نیروهای امدادی و قهرمان اصلی داستان، برای پیدا کردن دختر گمشده بسیج میشوند. تمرکز فیلم بر شخصیت احمد پیران (با بازی هادی حجازیفر)، یک محیطبان است که در گذشته مرتکب اشتباهاتی شده و اکنون در مسیر رستگاری و جبران قرار دارد. او برای نجات جان دختر دست به کار میشود. در خلال جستوجوها و تلاشهای بیوقفه برای یافتن دختر، رازهایی از گذشته روستا و شخصیتها به تدریج برملا میشود و وجوه داستانی و دراماتیک فیلم را پیش میبرد. به طور خلاصه، فیلم «ناتوردشت» روایتگر همدلی، تلاش جمعی و بازخوانی یک بحران اجتماعی است که ضمن حفظ تعلیق، نقش مردم و فضای مجازی را در مدیریت بحران و همچنین تجربه رستگاری یک قهرمان را به تصویر میکشد. این فیلم با وجود نام مشابه، هیچ ارتباط داستانی با رمان معروف «ناطور دشت» اثر جی. دی. سلینجر ندارد و تنها نامی مشترک دارند.
یکی از بزرگترین امتیازات این اثر، داستان پرگره و پرکشش آن است. فیلمنامه «ناتوردشت» که بر اساس یک رخداد واقعی نوشته شده، از یک مسئله ساده و محلی آغاز میشود و گام به گام در ساختاری هوشمندانه، به مسئلهای ملی و فراگیر تبدیل میشود. این اثر را میتوان یکی از تعلیقآمیزترین آثار سینمای سالهای اخیر دانست، بدون آنکه برای ایجاد تنش، به قواعد ژانر وحشت متوسل شود. هوشمندی نگارش متن در تبدیل یک رخداد واقعی به یک درام پرتعلیق و ترجمه دقیق آن به زبان تصویر است.
«ناتوردشت» با پرداختن به یک رخداد واقعی که حاصل همکاری اخلاقی و انسانی شهروندان ایرانی است، یک روایت قهرمانمحور استاندارد را خلق میکند که از دل آن، یک قهرمان ـ پهلوان بومی و اصیل ایرانی به سینما معرفی میشود. این قهرمانپروری، که قواعد ژانر را با روحیه پهلوانی و مردانگی ایرانی درهم میآمیزد، ابعاد تازهای دارد. همچنین، برخلاف بسیاری از تولیدات سینمای ایران که در پرده گرهگشایی دچار ضعف میشوند، این فیلم در پرده سوم و پایانبندی، ریتم بالا و پرخون را حفظ میکند و با یکی از معدود پایانبندیهای خوب، ذهن تماشاگر را پس از خروج از سالن نیز به خود مشغول نگه میدارد. از منظر اجتماعی، «ناتوردشت» فیلمی است که واقعیتهای تلخ و لایههای پنهان جامعه را با صراحت و بدون شعارزدگی به تصویر میکشد. فیلمساز جسارت به خرج داده و جامعه را با تمام پیچیدگیها و تیرگیهایش نشان میدهد؛ جایی که آدمِ بدِ قصه، در واقع آدم بدبختی است که ریشه بزهکاریاش در شرایط زیست، فقر و محیط پیرامونش نهفته است. شخصیتهای فیلم، آدمهای کاملاً سیاه یا سفید نیستند، بلکه انسانهای خاکستریاند که سرنوشتشان هم سرانجام روشنی نیست؛ این نگرش صادقانه و واقعگرایانه، یکی از نقاط قوت کلیدی فیلم است که جایگزین نگرشهای صرفاً اخلاقی و گل و بلبلی میشود. ساختار ناتورالیستی اثر در قصهگویی، ساختن التهاب و نمایش «شر مفلوک» که درگیر چرخه فلاکت است، ورز آمده و جا افتاده است. با وجود تلخی و سیاهی حاکم بر فضای داستان، فیلمساز راه امید را به کلی مسدود نمیکند. این اثر به بیننده القا میکند که با وجود همه تیرگیها، روزنه امید همچنان پابرجاست تا تلخی فیلم در اندازهای کنترلشده باقی بماند. قایق کاغذی شخصیت «یسنا» را میتوان نمادی از تلاش بیپایان انسانها برای یافتن مسیر و رهایی در زندگی دانست. این تعادل ظریف میان تلخی واقعگرایانه و امید انسانی، امتیازی است که فیلم را از سقوط در دام ناامیدی مطلق رهایی میبخشد و مخاطب را به نگاه مثبتتر به جامعه انسانی و تواناییهایش دعوت میکند. «ناتوردشت» از نظر فنی از سطح متوسط روز سینمای ایران بالاتر قرار دارد. فیلمبرداری مرتضی غفوری، نمونهای کامل از روایت بصری هدفمند است که به دور از قابهای تزئینی بیفایده یا نماهای بیربط هوایی، در خدمت داستان و ایجاد التهاب قرار گرفته است. نماهای واید و چشمنواز با رنگ و لعاب تصویر چشمنواز، بُعد بصری اثر را تکمیل میکند. در کنار تصویر، موسیقی متن حامد ثابت، فعال و خلاقانه عمل کرده و گوشنواز است. این عوامل فنی، مکمل کارگردانی استاندارد محمدرضا خردمندان هستند که توانسته است بازیگران را هدایت کند، روند رو به جلوی داستان با ریتمی منظم و به اندازه را حفظ کرده و صحنههای شلوغ را مدیریت کند. تدوین فیلم نیز در ادامه مسیر کارگردانی، کار او را به خوبی سر و سامان داده است. درمجموع، «ناتوردشت» یک فیلم سالم، سرپا و قابل قبول در سینمای امروز ایران است که دغدغههای انسانی و اخلاقی و ساختار استاندارد را در یکدیگر ادغام کرده است. این فیلم با قصهای جذاب، ریتمی سرحال و پایانی تأثیرگذار، نهتنها تماشاگر را تا انتها همراه خود میکند، بلکه او را به تفکر درباره پیچیدگیهای جامعه و و در عین حال امیدوارکننده انسان وادار میکند. محمدرضا خردمندان با این اثر، ثابت کرده است که ظرفیت تبدیل شدن به یکی از ویژهترین کارگردانان سینمای ما را دارد و لازم است مسیر ساخت فیلمهایش را با فاصلهای کمتر ادامه دهد.