ماجرای رابطه رهبر معظم انقلاب و جریانهای سیاسی یکی از سؤالات و ابهاماتی بوده است که کمتر در مورد آن سخن رانده شده است. در این میان جریان اصلاحطلب با توجه به فراز و فرودهای بسیاری که داشته است، ابهامات بیشتری را ایجاد کرده است. به تازگی کتاب خاطرات اسحاق جهانگیری با عنوان «در اندیشه ایران» انتشار یافته که فارق از بررسی صحت و سقم این خاطرات، میتواند بخشی از این سؤال را پاسخگو باشد. جهانگیری در این باره آمورده است:
«موضوع رابطه اصلاحطلبان با رهبری موضوع مهمی بود که پس از وقایع سال ۱۳۸۸ تیره شده بود. وظیفه خودم میدانستم که تا حد مقدور بتوانم با اعتمادسازی برای بهبود این رابطه و حل مشکل تلاش کنم. اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی صاحب اندیشه و دیدگاه که من هم آن را برای کشور مفید و سازنده میدانستم برای پیشبرد اهدافشان باید در قدرت میبودند، اما وقایع سال ۱۳۸۸ کار را به گونهای پیش برده بود که رهبر این جریان آقای خاتمی و خیلی از شخصیتهای مؤثر آن در رابطه با حاکمیت و ارتباط با جامعه دچار محدودیت شده بودند تا جایی که اجازه نمیدادند خبر و عکسی از ایشان منتشر شود و هیچ کنش سیاسی مؤثری داشته باشد. تلاش زیادی کردم تا این موضوع به نحوی مرتفع شود.
شبی بعد از فوت مرحوم هاشمیرفسنجانی در اواخر سال ۱۳۹۵، جلسهای در جماران برگزار شد. آقایان سیدحسن خمینی، خاتمی، موسوی خوئینیها و عبدالله نوری و من حضور داشتیم؛ یکی از موضوعاتی که در آن جلسه مطرح شد، به رابطه میان اصلاحطلبان و رهبری اختصاص داشت. دوستان در جلسه گفتند که تا زمان حیات مرحوم هاشمی اگر درباره اصلاحطلبان یا اداره کشور نقطه نظری داشتیم، از طریق مرحوم هاشمی به رهبری منتقل میکردیم و این مسیر پس از فوت آقای هاشمی باید به نحوی احیا شود. در آن جلسه از من خواستند که این موضوع به رهبری منتقل شود که چه کسی این نقش را بر عهده گیرد.
من همان هفته درخواست ملاقات کردم، رهبری وقت دادند و خدمت ایشان رفتم و توضیحات مفصلی دادم گفتم دوستان ما بالاخره انتظارشان این است که بتوانند با شما ارتباط داشته باشند و نظراتشان را بگویند. آنجا از آقای خاتمی گفتم و از علاقه خودم به ایشان و نکات دیگری را منتقل کردم. درباره عبدالله نوری و موسوی خوئینیها هم صحبت کردم و تلاش کردم مسائل پیرامون این سه روحانی مطرح اصلاحطلب با رهبری حل و فصل شود. نظراتم درباره کلیت اصلاحطلبان را به رهبری گفتم و اینکه اصلاحات را با چه شرایطی در چارچوب نظام و وفادار به نظام و رهبری میدانم، البته خیلی درباره موضوعات مربوط به سال ۱۳۸۸ صحبت نکردم.
رهبری در صحبتهایشان کاملاً مشخص بود که از وقایع سال ۱۳۸۸ ناراحت بودند. گفتند هیچ دوستی با کشور خودش کاری را که این افراد کردند نمیکند و با اشاره به وقایع سال ۱۳۸۸ معتقد بودند که اردوکشی خیابانی علیه نظام بوده است و نه انتخابات و باید فاصلهگذاری شفافی توسط اصلاحطلبان با این موضوع انجام میشده که نشده است. البته گفتند امروز اصلا نمیخواهم در این مورد صحبت کنم، اما داستان مفصلی است و باید جداگانه و در وقتی دیگر درباره آن صحبت کنیم. راجع به دوستان و آقای خاتمی بخشی از صحبتهای من را قبول داشتند، حتی این تعبیر را به کار بردند که آقای خاتمی از نظر ایشان مثل آقای هاشمی «آخوند تمیزی» است، نه مسئله اخلاقی و نه مالی دنبال ایشان نیست، ولی خوب نقطه نظرات دیگری درباره ایشان و به خصوص درباره برخی اطرافیان ایشان که اثرگذار هستند، مطرح کردند.
درباره اصلاحات هم ایشان دو سه اصل داشتند. یکی اینکه گفتند من قبول ندارم با کسی به خاطر اصلاحطلب بودنش برخورد شده است، به خود من اشاره کردند و گفتند که شما سال ۱۳۹۲ آمدید گفتید میخواهید کاندیدا شوید و من هم استقبال کردم، آقای عارف هم آمدند و من استقبال کردم. با اصلاحطلبان به خاطر اصلاحطلبی مشکلی ندارم و اگر با کسی برخورد شده است به خاطر کارهای دیگری است که کرده است.
در ادامه جلسه من گفتم این دوستان میخواهند بعد از آقای هاشمی یک کانال ارتباطی با شما داشته باشند رهبری گفتند من عزادار آقای هاشمی هستم ولی ایشان هیچ وقت کانال ارتباط اصلاحطلبها با من نبود و در این باره در دیدارهایی که داشتیم صحبت نمیکرد، ولی مشکلی نیست که ارتباطی باشد و بهتر از همه خود شما هستید که هم آقایان قبولتان دارند و از خودشان هستید و من هم به شما اعتماد دارم. هر وقت خواستید با خود من مطرح کنید اگر هم نخواستید بنویسید یا به آقای حجازی بگویید به من منتقل کند.
من درخواست کردم که آقایان خاتمی، نوری و موسوی خوئینیها هر کدام جداگانه با ایشان ملاقات کنند. نسبت به آقای خوئینیها هم واکنش ایشان مثبت بود و گفتند ایشان هر زمان وقت بخواهند من مانعی ندارم. درباره دیدار با آقای خاتمی، اما گفتند حالا عجله نکنید. برداشت کلی من از واکنشهای ایشان این بود که با حضور آقای موسوی خوئینیها احتمال گشایشهای بیشتری برای مجموعه اصلاحطلبان ممکن است ایجاد شود.
گزارش جلسه را با دوستان جداگانه مطرح کردم. موضوع ملاقات را هم با آقای خوئینیها مطرح کردم، ایشان مقداری تأمل کرد و در نهایت هم تصمیمش بر این شد فعلاً درخواست دیدار نکند؛ نگران این بود که نقد و نظرهایی مطرح شود و فضای جلسه تلخ شود. من مطمئن بودم که این دیدار و گفتوگوی ایشان با رهبری میتواند نقطه آغاز خوبی باشد که متأسفانه امکانپذیر نشد.