تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۸۴۴۴۳
علی ودایع کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با صبح صادق مطرح کرد

بازتعریف تهران از معماری سیاست خارجی

پایگاه بصیرت / محمدمهدی اسکندری

ماجرای پر پیچ و تاب دستگاه دیپلماسی ایران در قبال مذکرات نقل محافل این روز‌های رسانه‌های ایرانی و خارجی است. ابهام‌ها، چالش‌ها و راه‌حل‌ها موضوعاتی هستند که در این ایام تحلیلگران حوزه سیاست خارجه را به بیان نظرات و دیدگاه‌ها واداشته است. اینکه ایران باید در وضعیت کنونی چه موضعی را در دستور کار قرار دهد، ما را واداشت تا با «علی ودایع» کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگویی داشته باشیم که در ادامه بخش‌های مهمی از آن را از نظر می‌گذرانید:

چارچوب‌های دکترین سیاست خارجی در حقیقت فرآیندی است که رویکرد‌های دیپلماتیک آشکار و پنهان کشور‌ها را مشخص می‌کند. در حوزه سیاست خارجه فهم و درک از منافع ملی، تاریخ سیاسی، قدرت بازیگر‌ها و شرایط اجتماعی و سیاسی باید به شکل توأمان و همراه با هم وجود داشته باشد.
 آنچه به منزله یک اصل در حوزه سیاست خارجی شناخته می‌شود، آن است که کشور‌ها معمولاً با نظر بر محدودیت‌ها و قدرت و توانمندی‌های خود به شکل عملگرایانه رفتار می‌کنند تا بتوانند توان بیشتر در میدان بین‌الملل داشته باشند. به هر میزان که دولت‌ها بتوانند گفتمان خود را در صحنه جهانی به بروز و ظهور برسانند، توانایی تأثیرگذاری بیشتری کسب می‌کنند. 
در چارچوب‌های کلاسیک روابط بین الملل، سیاست خارجی یک کشور با به دست‌گیری ابتکارات گوناگون، نظیر تنش‌زدایی و تقویت روابط، وضعیت را به سمت و سویی سوق می‌دهد که در آن ادراک دیگران از ایران به منزله یک بازیگر مسئول و قابل اتکا بازتعریف شود. در این میان چیزی که ضروری می‌نماید، آن است که سیستم مربوط به سیاست خارجه یک کشور با به دست‌گیری ابتکاراتی، نظیر تنش‌زدایی، کنترل تنش و تقویت روابط با دیگر بازیگران سیاست خارجی، وضعیت را به سمت و سویی سوق دهد که در آن توان سناریونویسی‌های بیشتری برای متصدیان امر فراهم شود. 

تهران قدرت سنتی در خاورمیانه 
ایران به منزله یک بازیگر و قدرت سنتی در غرب آسیا همواره تلاش کرده است به مثابه لنگرگاه ثبات و امنیت در ملتهب‌ترین منطقه ژئوپلیتیکی جهان ایفای نقش کند. التهاب شدید عرصه‌های کلان روابط بین‌الملل با توجه به اتمسفر انباشته از تنش خاورمیانه و تلاش برای مداخله‌گری قدرت‌های فرامنطقه‌ای منجر به تشدید آناراشی پیرامونی ایران شده است. در فضایی که ترسیم شد، می‌توان گفت، جنگ اوکراین عامل محرکه بازنویسی دکترین جنگ سرد بین بلوک غرب و بلوک شرق محاسبه می‌شود. آنارشی و رفتار‌های رادیکالی قدرت‌های غربی متأثر از فضایی است که آنها احساس می‌کنند در تقابل‌های وزن‌کشی‌های چندجانبه گرایانه در موضع ضعف قرار گرفته‌اند. 
پس‌لرزه‌های آنچه در رویارویی چین و روسیه با آمریکا، بریتانیا، فرانسه و در نهایت آلمان مشاهده می‌کنیم به وضوح در حاشیه تحولات اخیر خاورمیانه در قلب تلاش رژیم صهیونیستی برای توسعه تنش و مداخله‌گری آمریکا مشاهده می‌کنیم؛ این وضعیت در جریان جنگ ۱۲ روزه عملا به یک رویارویی بزرگ تبدیل شد. 
آنچه در این میان باید مورد توجه قرار گیرد، این است که رژیم صهیونیستی قصد دارد با ایجاد بی‌نظمی بزرگ برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی، موازنه قدرت را تغییر داده و منافع جدید تعریف کند؛ این وضعیت در چارچوب تحلیلی رئالیسم منجر به تساعد تنش بین رژیم صهیونیستی و بازیگران سنتی غرب آسیا می‌شود. در این مسیر آمریکا‌یی‌ها نیز چه در دوره بایدن و چه در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ هرگونه همراهی را با این رژیم داشته و در این مسیر از هیچ کمکی دریغ نکرده‌اند. باید دقت داشت، فقط ایران نیست که برای رژیم صهیونیستی یک چالش است و صهیونیست‌ها برای رسیدن به اهداف‌شان ناچار به رویارویی با دیگر بازیگران منطقه هستند. ما در غرب آسیا و قلب مجادلاتی که ترسیم شد، با معماواره‌های امنیتی مواجه هستیم. 

الزام به حفظ موازنه قدرت
موازنه قدرت در خاورمیانه یک پدیده پویا و چندوجهی است که پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی و عملیات طوفان‌الاقصی، دچار تغییرات و فشار‌های مضاعفی شده است. در تحلیل سیستمی، قدرت نه تنها به توانمندی‌های مادی (نظامی و اقتصادی)، بلکه به اراده، بازدارندگی و نفوذ منطقه‌ای نیز بستگی دارد. ایران قدرت خود را بر مبنای قدرت نامتقارن (موشکی، پهپادی و سایبری) و نفوذ نرم منطقه‌ای بنا نهاده است.

موازنه قدرت برای بازیگران قدرت 
حال آنچه مشخصاً برای ایران اهمیت و اولویت دارد، افزایش مؤلفه‌های قدرت بوده تا بتواند از این طریق چالش‌های پیش‌رو را با موفقیت پشت سر بگذارد. ایران برای حفظ موازنه قدرت باید به سمت قدرت‌های درون‌زا، نظیر افزایش انسجام و اتحاد ملی، ثبات اقتصادی و توان نظامی حرکت کند؛ اما این تمام ماجرا نیست، بلکه در حوزه سیاست‌خارجه هم باید تغییرات و به تعبیر بهتر اصلاحات ساختاری به شکل فوری صورت بگیرد. 
عملگرایی دیپلماتیک ایران در شرایطی که سیاست خارجی آمریکا و تروئیکای اروپایی مبتنی بر فشار حداکثری است، یک الزام حیاتی است. جمهوری اسلامی ایران فی‌الحال نیاز دارد که به سمت توازن قدرت در سطح بین‌الملل پیش برود. هرگونه مذاکره ایران با طرف‌های غربی (به ویژه آمریکا)، باید با داشتن گزینه‌های جایگزین قوی و اهرم‌های فشار متقابل انجام شود تا نتیجه مذاکره به تضعیف قدرت ملی (نظامی، اقتصادی، منطقه‌ای) منجر نشود. اگر بخواهیم یکی از نقد‌های مربوط به دستگاه دیپلماسی را مطرح کنیم که باید در آن تجدیدنظر شود، این است که در حال حاضر، سیستم سیاست خارجی ایران به جای آنکه با ابتکارات گفتمانی، فعالانه نقش سازنده خود را در تحولات منطقه‌ای و جهانی تعریف کند، به اتخاذ مواضع کلی و منفعلانه قانع شده است. نمونه بارز این وضعیت را باید در مذاکرات صورت گرفته جست‌و‌جو کرد که ادراک طرف‌های غربی از ایران به منزله بازیگری که صرفاً به دنبال زمان خریدن است، به آنان اجازه داد تا چماق تهدید را در دست بگیرند و دیپلماسی ایران به غیبت و انفعال متهم شود. اگر بخواهیم یکی از نقد‌های مربوطه به دستگاه دیپلماسی را مطرح کنیم که در اسرع وقت باید در آن تجدیدنظر کرد، این است که در حال حاضر سیستم سیاست‌خارجی ایران به جای آنکه به منزله یک کنشگر فعال در تحولات مختلف جهانی و منطقه‌ای حضور داشته باشد، به اتخاذ مواضع قانع شده است.
باید بپذیریم که شدت و قدرت زد و خورد‌های دیپلماتیک در چارچوب «جنگ در منطقه خاکستری» یک نبرد تمام‌عیار است. شناخت الگوریتم «مرد دیوانه» ترامپ به موازات مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا نشان می‌داد که فرآیند رفتاری تروئیکای اروپایی در شورای حکام به سمت تهاجم پینگ پنگی رژیم صهیونیستی حرکت خواهد کرد. مؤلفه‌های رفتاری رئیس‌جمهوری آمریکا به تهران امکان سناریوی میکینگ دیپلماتیک می‌دهد؛ اما شاید بتوانیم بگوییم که ایران در این عرصه ورود پیدا نکرده است. همزمان، ما شاهدیم سایر دولت‌های بازیگر در عرصه بین‌الملل نظیر چین و روسیه با وجود رفتار‌های نوسانی ترامپ سعی می‌کنند رفتار او را کنترل کرده و تشخیص دهند و در مواجهه با او از موضع قدرت و اقتدار وارد شوند. بنابراین، ایران نیز باید به این سمت و سو حرکت کند تا دیگر مسئله غافلگیری مطرح نشود؛ چرا که چنین موضوعی چندان معنادار نمی‌نماید. 
یکی از ضروریاتِ اصلاحی ایران درباره آنچه بیان شد، این است که باید در قبال تصمیم‌گیری از آشفتگی‌های موجود فاصله گرفته و به یک انسجام دیپلماتیک مشخص در ساختار حاکمیت برسیم تا دشمنان و متحدان ما سیگنال‌های مشخصی را از تصمیمات ما دریافت کنند. برای نمونه، ما اگرچه هیچ گاه از موضع ضعف و عجز در طول دهه‌های اخیر پای میز مذاکره نرفته‌ایم؛ اما نیاز است که اگر مذاکره‌ای قرار است صورت گیرد، ایران این بار با داشتن تصمیمات مشخص از موضع بهتری وارد شود و از طرف‌های مقابل مطالبه‌گری کند. حضور از منظر مقتدرانه این فرصت را فراهم می‌آورد که قدرت چانه‌زنی ما در برابر سایر بازیگران عرصه بین‌الملل افزایش پیدا کند. در این میان ارتقای سناریونویسی در قبال تحولات، استفاده از ظرفیت دیپلماسی غیررسمی و سیاست ایران در دوران پساجنگ ۱۲ روزه باید به سمت یک راهبرد «بازدارندگی تهاجمی»، ابهام هسته‌ای ضمن رعایت چارچوب‌های هنجاری آژانس و دیپلماسی متوازن با همه بازیگران حرکت کند که در آن تقویت بنیادین قدرت سخت و مدیریت ریسک از طریق دیپلماسی عمل‌گرایانه (به ویژه با همسایگان) به صورت موازی پیگیری شود. هدف اصلی، تثبیت جایگاه ایران به منزله یک قدرت منطقه‌ای غیرقابل مهار است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات