در تاریخ ۴ دسامبر، دولت ترامپ راهبرد امنیت ملی جدید آمریکا را منتشر کرد که ظاهراً بر عدم مداخلهگرایی و اولویت دادن به آمریکا تأکید دارد. در این راهبرد، حل و فصل جنگ روسیه و اوکراین یکی از اولویتهای واشنگتن است، اما ادبیات تندتری را درباره متحدان دیرینه آمریکا در اروپا به کار میبرد تا در مورد روسیه که در دولت اول ترامپ، رقیب اصلی ژئوپلیتیک خوانده میشد.
ادعاهای بیپایه و تناقضهای درونی
«ربکا لیسنر» استاد دانشگاه ییل، راهبرد جدید را متفاوت خوانده و میگوید: «در راهبرد سال ۲۰۱۷ ترامپ، ایران و کره شمالی به عنوان تهدیدهای درجهدو شناخته میشدند، اما در راهبرد جدید هیچ نامی از کره شمالی برده نشده و خطر ایران پس از عملیات ژوئن ۲۰۲۵، کماهمیت ارزیابی شده است. از سوی دیگر، به جای تمرکز بر رقابت با ابرقدرتهایی، مانند چین و روسیه، یک نگرش عمیقاً ایدئولوژیک جایگزین شده و نیمکره غربی به اولویت اصلی آمریکا تبدیل شده و بر سه محور تأکید دارد: توقف موج مهاجرت، مبارزه با گروههایی که «تروریست مواد مخدر» خوانده میشوند و تحکیم سلطه آمریکا از طریق تفسیری ویژه از دکترین مونرو که به «نتیجهگیری ترامپی» مشهور شده است.»
وی افزود: «این سند پر از ادعاهای بیپایه و تناقضهای درونی است؛ اما واقعیت این است که هیچ متن مکتوبی نمیتواند سیاست خارجی اغلب تکانشی، بینظم و فرصتطلبانه ترامپ را به طور کامل توصیف یا آن را مهار کند. نحوه انتشار این سند نیز گویاست: انتشار در ساعات پایانی شب، بدون سخنرانی رئیسجمهور یا مشاور امنیت ملی نشان میدهد کاخ سفید این راهبرد امنیت ملی را بیشتر یک کار تشریفاتی و اداری میداند تا یک سند راهبردی الزامآور.» «ویل فریمن» کارشناس آمریکای لاتین، معتقد است یکی از دلایل این تمرکز بر نیمکره غربی ناتوانی در کنترل مرز جنوبی آمریکاست که به یک مسئله بزرگ و بحثبرانگیز در سیاست داخلی تبدیل شده است. از سوی دیگر، این منطقه منابع طبیعی فراوانی دارد و میتواند به امنیت زنجیره تأمین آمریکا کمک کند. در عین حال، چین به سرعت در حال افزایش نفوذ خود در تجارت و زیرساختهای دیجیتال این منطقه است و از این رو آمریکا منافع خود را در خطر میبیند.
کاتالیزوری برای استقلالطلبی اروپا
«لیانا فیکس» پژوهشگر ارشد اروپا در شورای روابط خارجی، میگوید: «راهبرد جدید امنیت ملی دولت ترامپ، نگاه تازهای به اروپا دارد. مشکل اروپا از دید این سند، این است که ارزشهای به اصطلاح «غربی» و محافظهکارانه را فراموش کرده و به دلیل مهاجرت و پایین آمدن نرخ زاد و ولد، هویت ملی خود را از دست داده است. نتیجه این وضعیت هم به ادعای راهبرد، ضعف اقتصادی، ضعف نظامی و حتی «نابودی تمدن» اروپاست. حتی اتحادیه اروپا هم در این سند به عنوان نهادی که آزادی سیاسی و حاکمیت کشورها را تضعیف میکند، معرفی شده است.» به گفته وی، نکته نگرانکنندهتر برای اروپاییها این است که راهبرد جدید آمریکا، آشکارا از احزاب راست افراطی حمایت میکند و حتی از «پرورش مقاومت درون کشورهای اروپایی» سخن میگوید که به معنای دخالت مستقیم در امور داخلی اروپاست. در این راهبرد، روسیه تقریباً بیگناه معرفی شده و حتی به عنوان دشمن آمریکا خطاب نمیشود. در عوض، اتهام اصلی متوجه اروپاست که برای صلح در اوکراین تلاش واقعی نمیکند و خواستههای «غیرواقعبینانه» دارد. فیکس افزود: «این راهبرد اروپا را یکپارچه نمیبیند. کشورهای اروپای مرکزی، شرقی و جنوبی به عنوان «ملتهای سالم» معرفی شدهاند که باید روابط با آنها را گسترش داد. در مقابل، متحدان قدیمی در اروپای غربی، مانند آلمان، به دلیل وابستگیهای سیاسی و اقتصادیشان مورد انتقاد قرار میگیرند. این اتفاق، تنها یک نتیجه خواهد داشت: شتاب گرفتن تلاش اروپا برای مستقل شدن از آمریکا و ساختن امنیت و سیاست مستقل خود.»
وداع دروغین با غرب آسیا
«استیون کوک» پژوهشگر ارشد مطالعات غرب آسیا و آفریقا در شورای روابط خارجی، میگوید: «در راهبرد امنیت ملی جدید آمده که غرب آسیا دیگر مرکز توجه اصلی آمریکا نیست. این حرف منطبق با همان شعارهای انتخاباتی ترامپ و سخنرانیاش در ریاض است، جایی که گفت دوران «ملتسازی» و دخالت گسترده آمریکا در غرب آسیا به پایان رسیده است. اما در عمل، دولت ترامپ بسیار درگیر خاورمیانه است: نیروهای آمریکایی در اسرائیل مستقرند تا بر طرح صلح ترامپ برای غزه نظارت کنند. کاخ سفید سخت در تلاش است تا حزبالله را خلع سلاح کند و رابطه اسرائیل و لبنان را عادی سازد.» وی افزود: «همچنین ترامپ علاقه شدیدی به آینده سوریه نشان داده؛ تحریمها را برداشته، برای کمک به بازسازی فشار آورده و اسرائیل را مجبور کرده با سوریه درباره مرزها گفتوگو کند. البته میخواهد کشورهایی مثل عربستان و ترکیه نقش اصلی را بازی کنند، اما خودش هم کاملاً درگیر است.»