«دونالد ترامپ» پس از ایجاد نوعی آشوب در سطح جهان و ادعای مالکیت بر اراضی دیگر کشورها و جنگ تعرفهای، حال راهبرد مذاکره را در سه جبهه در پیش گرفته است. اما مسئله اصلی آن است که این مذاکرات نوعی استراتژی از پیش تعیین شده است یا شخص ترامپ و تیمش به جهت استیصال در تصمیمگیری و فشارهای داخلی و بینالمللی به این راهبرد روی آوردهاند؟
مذاکرات غیرمستقیم ایران- آمریکا به میزبانی عمان، میانجیگری آمریکا در مذاکرات روسیه- اوکراین که تا به اینجای کار هنوز اتفاقی برای صلح و پایان جنگ صورت نگرفته است و به احتمال فراوان حداقل چند ماه دیگر نیز درگیریها ادامه خواهد داشت؛ و ضلع سوم مذاکرات چین- آمریکا بر سر تعرفههای اقتصادی است، مذاکراتی که آمریکا بسیار بر آن پافشاری میکنند چراکه از ابتدای سال ۲۰۲۲ تا کنون این اولینبار است که آمریکا با چنین رکودی در اقتصاد مواجه میشود و آمریکا برای بقای اقتصادی باید بتواند با پکن کنار بیاید. در هر سه جبهه که آمریکا در حال حاضر در حال مذاکره است؛ ابتدا این آمریکا بوده که رویکرد خصمانه و جنگطلبانه داشته و به مرور بهدلیل ناکامیهای متعدد سعی در تغییر سیاستهای خود داشته است. درباره مذاکرات ایران به این صورت بود که در ابتدا آمریکاییها با حمایتهای مالی و نظامی به رژیم صهیونیستی و گروهکهای تروریستی تلاش داشتند تا جبهه مقاومت و ایران را در موضع ضعف قرار داده و حاکمیت سابق خود را به منطقه غرب آسیا برگردانند؛ اما باوجود تلاشهای متعدد، جبهه مقاومت و ایران اسلامی همچنان پر قدرتتر از دیروز در مقابل زیادهخواهیهای نظام سلطه ایستاده و همچنین جبهه مقاومت بهویژه «حزبالله لبنان» و «حوثیهای یمن» خواب را از چشمان رژیم صهیونیستی و ایلات متحده ربودهاند. در قضیه جنگ اوکراین- روسیه و اوکراین نیز آمریکاییها تلاش کردند تا با حمایت از اوکراین روسها را عقب بکشند و با استفاده از عضویت اوکراین در ناتو نفوذ خود را تا مرزهای روسیه نیز گسترش دهند که این امکان نیز با شکست اوکراین و هدر رفتن دلارهای آمریکایی محقق نشد. همچنین درمورد رقابت با چین نیز آمریکا بارها با ایجاد تعرفهها و اعمال محدودیتها برای شرکتهای چینی به بهانه کمونیستی بودن آنها، تلاش داشته تا بهنوعی زورآزمایی نرم را با این کشور تجربه کند؛ اما تا این لحظه هیچ دستاوردی از این زورآزمایی نصیب آمریکاییها نشده است.
پس با توجه به موارد ذکر شده و واقعیتهای موجود، میتوان نتیجه گرفت که راهبرد فعلی ایالات متحده مبنی بر مذاکرات سهگانه با سه کشور چین، روسیه و ایران پیش از آنکه یک استراتژی از پیش تعیین شده باشد، نوعی فرار از بنبست موجود در عرصه داخلی و خارجی برای آمریکا است. هرچند که «اسکات بنست» وزیر خزانهداری آمریکا درباره تقابل با چین، استفاده از نبرد تعرفهای را با عنوان «عدم قطعیت راهبردی»، نوعی استراتژی برای کسب قدرت برتر در مذاکره با چین میداند؛ اما حتی اگر این رویکرد را نوعی استراتژی از پیش تعیین شده هم بدانیم، تأثیرات آن مانند ایجاد ناامنی تجاری و افزایش هزینهها سبب شده تا این راهبرد بیشتر شبیه یک قمار پرخطر غیرمعقول شود.