تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۸۵۵۸۱
مروری بر خاطرات شهید داوود کریمی

گروه فجر اسلام

پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تشکل‌های سیاسی‌ـ انقلابی برای مبارزه با رژیم پهلوی شکل گرفتند که اغلب آنها نیم نگاهی هم به مبارزات مسلحانه داشتند. از جمله این گروه‌ها می‌توان به گروه «فجر اسلام» اشاره کرد که رابطه نزدیکی با گروه توحیدی «صف» با محوریت «شهید محمد بروجردی» داشت. از جمله افراد تشکیل‌دهنده این گروه می‌توان به محسن کنگرلو، شهید داود کریمی، سیداحمد هوایی، سیدمحمدرضا دربندی، عبدالرضا عبدی، داوود احمدی، قاسم تبریزی، سیدمهدی موسوی و مرتضی احمدی اشاره کرد. این سازمان که اعضای اصلی آن به نحوی از سازمان مجاهدین خلق جدا شده بودند، توانستند در سال‌های نزدیکی به پیروزی انقلاب اسلامی به مجموعه خود سامانی داده و اقداماتی را علیه رژیم پهلوی انجام دهند. این حرکت‌ها به خوبی میزان نارضایتی و نفرت ملت ایران از رژیم پهلوی را نمایش می‌داد که جوانان آن مبارزات مخفیانه‌ای را علیه رژیم سامان داده بودند. در خاطرات شهید داود کریمی درباره شکل‌گیری گروه فجر اسلام آمده است:
«در سال‌های ۴۹ و ۵۰ جنگ‌های چریکی سازمان فدائیان خلق شروع شد که خیلی برای ما جالب بود، مخصوصاً نام مجاهدین خلق اولیه ما خیلی آرزو می‌کردیم که جزء این سازمان باشیم. در سال ۱۳۵۲ به آنها ملحق شدیم و آموزش‌های سیاسی و تشکیلاتی دیدیم و کار‌هایی را که لازم بود انجام می‌دادیم تا اینکه در سال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ تغییر ایدئولوژیک پیش آمد و خیلی از دوستان ما که داستانش طولانی است متأسفانه مارکسیست و یا فراری شدند و ما ماندیم سرگردان و زندگی ما در سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ همه با بیم و وحشت گذشت. انگار همه آمال و آرزو‌های ما فرو ریخته بود.
در سال ۱۳۵۵ در مدت یک سال با دوستان آمدیم تشکلی به نام ارتش آزادی‎بخش را که اسم گنده‌ای داشت و ما همه کوچک بودیم به وجود آوردیم. نام این تشکل بعد‌ها سازمان فجر اسلام شد. شهیدان بروجردی و کنگرلو در سپاه در این سازمان عضو بودند. حدوداً شامل ۵۰۰ نفر نیرو می‌شدیم تا زمانی که در زمان شکل‌گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بنده به عنوان نماینده این گروه شرکت می‌کردم و آمار این نیرو‌ها را به بهزاد نبوی می‌دادم. بچه‌ها در اینجا آموزش ابتدایی می‌دیدند و بعد آنها را به سوریه و لبنان می‌فرستادیم قبل از انقلاب بنده را فرستادند که بروم و یک آموزش شش ماهه ببینم. از دیگر کار‌هایی که می‌کردیم، این بود که دستگاه‌های مزایده دولتی را به هر ترتیبی که بود می‌خریدیم و آنها را بین بچه‌ها پخش می‌کردیم. بعد از مدتی روش عضوگیری و کار مردمی را تغییر دادیم که این باعث رشد سریع سازمان ما شد؛ چون طبق تحلیلی که داشتیم تعداد نیرو‌های ما کم شده بود و اگر آن وضع ادامه پیدا می‌کرد، مدار بسته سازمانی پیدا می‌کردیم.
یادم هست بهزاد نبوی تعجب می‌کرد و می‌گفت این ۵۰۰ نفر نیرو را ظرف این دو سال از کجا گیر آوردی؟ ما در تشکیلات‌مان یک شاخه نظامی و یک شاخه تبلیغاتی داشتیم. وقتی که من برای دوره آموزش نظامی انتخاب شدم، با بسیاری از دوستان از جمله شهید چمران، آقای غرضی، خواهر دباغ، آقای جلال‌الدین فارسی و قطب‌زاده و شهید محمد منتظری آشنا شدم. بالاخره به ایران برگشتم؛ چون این دوستان آموزش‌ها را کافی می‌دانستند و چیز‌هایی را که یاد گرفته بودم، به نیروهای‌مان آموزش می‌دادم. در آنجا آموزش سیاسی دست برادران ایرانی و آموزش نظامی دست برادران فلسطینی بود.
بعد از تشکیل کمیته جنوب تهران ۱۳ و ۱۴ واحد شد خیلی از دوستان و رفقا در آنجا بودند و ما بهترین کمیته را داشتیم، چون بهترین نیرو‌ها و کادر‌های آموزش دیده قبل از انقلاب در آن کمیته بودند. آقایان بهزاد نبوی و نوری طرح‌ها و کار‌های ما را در کمیته ۱۴ تحویل می‌گرفتند. بعد که سپاه تشکیل شد دوستان به علت آشنایی قبلی مرا دعوت کردند و به مقر سپاه پاسداران در خیابان پاسداران رفتم. ورود ما با جلسات مذاکره برای ادغام چهار سپاه توأم بود. بعد از ادغام سپاه به عنوان معاون آقای کلاهدوز در ستاد مرکزی و آموزشی آن مشغول به کار شدم و به موازات آن در تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان نماینده فجر اسلام و صف در جلسات ۹گانه شرکت می‌کردم.»

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات