صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۱۰۲۸۵۸

سیامک باقری
لئواشتروس یکی از فیلسوفان آلمانی است که اندیشه های او بسیاری از سیاستمداران غرب را تحت تاثیر خود قرار داده است. او مانند سلف خود، ماکیاول، معتقد بود که حقیقت، عبرت انگیز نیست بلکه برای جامعه : هر جامعه ای- خطرناک و حتی ویران کننده است. کتاب اشتروس و راست آمریکایی که تاثیرآموزه های او را بر جریان نومحافظه کار آمریکا بررسی می کند، می نویسد که از نظر اشتروس، نخبگان سیاسی ضرورتا باید توده ها را در راستای منافع خود تحت نفوذ قرار دهند. جهان بینی وی معتقد است که «فریب همیشگی» شهروندان توسط حاکمان حیاتی است چرا که شهروندان نیاز به هدایت و حاکمان قدرتمند دارد که به آنها بگوید چه چیز برای آنها مطلوب است. لذا لزومی برای انعکاس حقیقت در جامعه وجود ندارد و این حاکمان هستند که حقیقت مورد نظر خودرا وارد جامعه می کنند.
با توجه به بررسی فوق اکنون به وضوح می توان نفوذ اندیشه های اشتروس را در رفتار غرب بویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه ملاحظه کرد. در واقع برخورد دوگانه و متناقض غرب خصوصا آمریکا در جهان و نسبت به تحولات خاورمیانه و جمهوری اسلامی ایران ریشه در چنین آموزه هایی دارد. در هفته اخیر شاهد آشکارترین تناقض رفتاری آمریکا و انگلیس در قبال ایران و جریانات و تحولات خاورمیانه بودیم. کاخ سفید در گزارش سالانه ای خود که اخیرا منتشر شد در حالی ایران را متهم به حمایت از تروریسم می کند که خود در آموزش و حمایت پیچیده ای از تروریستها مشغول است. اسناد کاملا آشکاری وجود دارد که سازمان سیا گروههای ضد انقلاب را در کردستان عراق آموزش می دهد و همچنین روابط پیچیده ای با سازمان القاعده که خود موجد آن بوده داشته و دارد و مهمتر از همه اینها منافقین که در لیست تروریستی سیاست خارجی آمریکا قرار دارد کاملا در پناه ارتش آمریکا در عراق مشغول فعالیت های خرابکارانه است.
نکته جالب تر اینکه در این گزارش طالبان که به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده برای همه افکار عمومی است از لیست آمریکا خارج شده تا جایی که مورد اعتراض افغانی ها قرار گرفته است. به موازات رفتارها و اظهارنظرهای دوگانه و فریب کارانه آمریکا در روزهای اخیر، شاهد عملکرد مشابهی از سوی انگلیسی ها در قبال ایران بودیم. دادگاه انگلیس منافقی را که در چند سال قبل سفارت ایران را اشغال کرده بود و علی رغم گروگان گرفتن اعضای سفارت ایران در لندن و به شهادت رساندن دو تن از کارداران ایران، حکم آزادسازی آن را در دستور کار خود قرار داد. در همین حال دادگاه انگلیس با ادعاهای واهی درخواست آمریکا مبنی بر استرداد آقای تاجیک به آمریکا را صادر می کند. نکته قابل توجه اینکه رئیس دادگاه اصلاحات اروپا و وزیر کشور دوران حاکمیت تاجر با حمایت صریح از منافقین نوشت که زمان آن فرا رسیده که جامعه بین المللی از منافقین که جمهوری اسلامی ایران را به هراس انداخته! حمایت کند.
رفتارهای فریب کارانه و منافقانه غرب و بویژه آمریکا نه مختص به ایران است و نه محدود به زمان کنونی بلکه تاریخ سیاسی غرب مملو از دورویی ها، دوگانگی ها و خدعه و فریب است. صفت شیطانی که امام راحل به آمریکا و انگلیس داده دقیقا در عملکرد کشورهای غربی بویژه آمریکا و انگلیس قابل اثبات است. غرب لیبرال همواره سخن از دمکراسی و ترویج آن به میان آورد اما عملا همواره مسیر خلاف آن را تعقیب کرده است. حمایت از دیکتاتورهایی مانند پینوشه، رژیم پهلوی، سوموزا و صدام حسین و... در کارنامه غرب و آمریکا ثبت شده است. حمایت همه جانبه از دولت های نژادپرست مانند دولت نژادپرست آفریقای جنوبی، رژیم صهیونیستی و .. را تاریخ به نام غرب ثبت کرده است. زندانهای مخوف گوانتاناما، ابوغریب و شکنجه های غیر قابل توصیف که تنها بخش اندک آن آشکار شده است، بنام کشورهای غربی نوشته شده است.
اگر بررسی واقع بینانه ای صورت گیرد کما اینکه برخی انجام داده اند بیشترین نقض قوانین و قواعد حقوق بشری و حقوق بشر دوستانه ای از ناحیه کشورهای غربی بویژه تعداد خاصی از این کشورها مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان صورت گرفته و می شود.
اما از آنجایی که رسانه های جهان در سلطه این کشورها و صهیونیسم بین الملل است همواره از غرب به عنوان جهان آزاد و آزادیخواه و عدالت گستر تبلیغ می شود و تمام پلیدیها نیز به غیر جهان غرب منتسب می گردد. از همین رو وضعیت حاکم بر رسانه های غرب را می توان نوعی آپارتاید رسانه ای نامید که به عنوان ماشین فلسفه فریب وخدعه عمل می کند.
با این حال این یک واقعیت غیر قابل انکار است که رفتار غرب با جهان بیرون همواره با فریب همیشگی است. لذا مسئله اساسی این است که ما با چنین شناختی چگونه باید با غرب بویژه تعداد مورد اشاره روبه رو شویم. آنچه می توان بطور کلی واجمال متذکر شد این است که پایه و مبنای رفتاری ما در قبال غرب باید همواره بر بی اعتمادی و احتیاط و پرهیز از زودباوری استوار باشد. با این حال این سوالی است که نیاز به تفکر و تامل دارد.

نام:
ایمیل:
نظر: