رضا گرمابدری
طی چند سال گذشته که قدرتهای غربی به سرکردگی آمریکا تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا ایران را از دستیابی به حق مسلم هسته ای خویش باز دارند ، مردم ایران با نزدیک شدن تمام و کمال به موضوع هسته ای مورد مناقشه و نشان دادن حساسیت بالا نسبت به این امر، با مشی و شیوه اعضای گروه 1+5 به خوبی آشنا شدند تا جایی که در آغاز کار با فطانت و فراست و در ادامه بر حسب عادت و تصور یک رفتار کلیشه ای متوجه شدند به دنبال هر مذاکره هسته ای در شکل نشستهای آژانس ، صدور قطعنامه توسط آژانس درباره فعالیت های هسته ای ایران، مذاکره ایران با گروه 1+5 ، صدور قطعنامه توسط شورای امنیت علیه ایران ، ارسال بسته مشوقات! از سوی گروه 1+5 به ایران و .. باید شاهد راه افتادن موج گسترده ای از عملیات روانی تبلیغاتی علیه ایران باشند. کسانی که اقدام به این عملیات روانی تبلیغاتی می کنند هر بار امید دارند تا ایران تحت فشار این حرکت تسلیم شود و با بالا بردن دستهای خود به غربی ها امتیاز بدهد. تکرار این شیوه و ناکامی هرباره باعث گردید تا آنها این مرتبه و به دنبال تسلیم بسته جدید به ایران در مشی و روش خود اندکی تغییر ایجاد کنند. در حرکت جدید نقش مهمی به عهده رژیم صهیونیستی گذاشته شد.
طبق برنامه جدید می بایست رژیم صهیونیستی از چندی پیش یک خیز تهدیدآمیز علیه ایران بر می داشت که با تهدید آشکار شائول موفاز وزیر حمل و نقل رژیم صهیونیستی علیه ایران این خیز برداشته شد که رسانه های غربی مطابق برنامه و در حد نیاز آن را بازتاب دادند و درخصوص آن به اظهارنظر پرداختند . در مرحله بعد انجام رزمایش هوایی رژیم صهیونیستی در دستور کار قرارگرفت و روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به عنوان « جلودار» این عملیات روانی در شماره روز جمعه مورخ 31/3/87 مفصلا به این اقدام رژیم صهیونیستی پرداخت تا پس از آن خیل رسانه های نوشتاری، شنیداری و دیداری را به دنبال خود بکشاند. این روزنامه در ارتباط با رزمایش انجام شده نوشت:« نیروی هوایی اسرائیل در نخستین هفته ماه جاری ( ژوئن) یک رزمایش بسیار گسترده انجام داده که بنا به ارزیابی کارشناسان آمریکایی ممکن است پیش درآمد یک حمله احتمالی ارتش اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران باشد.» این روزنامه در ادامه برای مجاب ساختن مخاطب به اینکه اقدام صهیونیست ها قطعی است، مجمدل المویه آورده است:« رزمایش نیروی هوایی اسرائیل شامل بالگردهای امدادی و هواپیماهای سوخت رسان بود که مسافتی را تا فاصله 900 مایلی ( 1500 کیلومتری) پیمودند که طبق محاسبات کارشناسان آمریکایی فاصله بین پایگاه های هوایی اسرائیل و تاسیسات نطنز و اصفهان است.»
این نشریه آمریکایی که گویا ماموریت دارد بحث را به میزانی داغ کند که مردم و مسئولان ایران حضور هواپیماهای رژیم صهیونیستی را برفراز ساختمانهای شهرهای ایران حس کنند تا منفعلانه تر تصمیم بگیرند به نقل از یک مقام مجهول الهویه نظامی پنتاگون نوشت:« هدف دوم آن بوده که به ایالات متحده و دیگر کشورهای جهان این پیام روشن رسانده شود که اگر تلاشهای دیپلماتیک به نتیجه نرسد و نتواند حکومت ایران را از رسیدن به بمب اتمی باز دارد، اسرائیل آماده است حمله هوایی را با هدف نابود کردن تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران انجام دهد.» در پرده بعدی این سناریو که باید با ابهام آفرینی و ایجاد بلاتکلیفی در ذهن مخاطب تشویش و نگرانی همراه با وحشت به اوج خود نزدیک شود، «شان مک کورمک» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ نسبت به این مسئله با طفره رفتن برنامه ریزی شده و گزینش عبارات دقیقی که بتواند بخوبی تولید نگرانی و وحشت کند تا عملیات روانی با تاثیرگذاری و نفوذ بیشتر ادامه یابد رو به خبرنگاران گفت:« شما باید با دولت اسرائیل درباره رزمایشهایشان و هدف نهایی آن رزمایشها صحبت کنید.» وی برای موجه نشان دادن جهت گیری این رزمایش و آنچه که پیرامون آن گفته می شود در ادامه می گوید: با توجه به اینکه رئیس جمهور ایران درباره حذف اسرائیل از روی نقشه صحبت کرده است من احساسات آنها را درک می کنم. اسرائیل ایران را یک تهدید جدی می داند. اما باز هم می گویم که مجبورم مسئولیت پاسخ به سوالات مربوط به اینکه هدف آنها از این رزمایش چه بود و به چه چیزی می خواستند دست یابند را به دولت اسرائیل بسپارم. تنها آنها می توانند با کارآمدی درباره این مسایل صحبت کنند.»
درج خبر رزمایش رژیم صهیونیستی به همراه تحلیل در روزنامه نیویورک تایمز رسانه های دیگری همچون لوموند، بوستون گلوب، کریستین ساینس مانیتور، اشپیگل، فاکس نیوز، سی ، ان، ان و چند رسانه دیگر را با همان جهت گیری و ادبیات نیویورک تایمز به صحنه این موضوع کشاند تا بر حجم وحشت تولید شده افزوده گردد. در میان آنچه جای تاملی دارد پرداختن برخی از این رسانه ها به مقایسه توان نظامی ایران ، آمریکا و رژیم صهیونیستی که در این مقایسه ها هم هدف این بوده که با اشاره به برخی توانایی های ایران در نهایت برتری قطعی آمریکا و رژیم صهیونیستی را به اثبات برسانند. آمریکایی ها و صهیونیست ها بیش از دیگران بر این امر واقفند که چنانچه بخواهند آنچه را که در این نوشتار تنها انعکاسی از یک تصویرسازی برای ایجاد جنگ روانی به منظور امتیازگیری تلقی شده جامه واقعیت بپوشانند نتیجه قطعا غیر از آن چیزی خواهد بود که آنها برای خود بر روی کاغذ ترسیم کرده اند.
وقایع مهمی همچون اشغال افغانستان ، عراق و جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی ؛ حزبالله لبنان نشان داد که مقامات آمریکایی و صهیونیستی فاقد هر گونه ویژگیهای لازم برای محاسبه و پیش بینی صحیح حوادث و میزان نزدیکی واقعیت با طراحیهای ذهنی هستند لذا اینگونه به نظر می رسد که به هر میزان سهم این مباحث از میدان عمل بیشتر می شود و یا حرکت از حوزه جنگ روانی به سمت برخورد فیزیکی تمایل می شود بر ترس و هراس مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی افزوده می گردد. زیرا اگر در ظاهر نا برابری در تجهیزات مشهود است در باطن نیز نابرابریهایی به نفع ایران وجود دارد که از سوی دشمن کمتر قابل محاسبه و برآورد می باشد این عامل مهم که اصلی ترین نقطه ضعف آمریکا و رژیم صهیونیستی و علت شکست آن دو در افغانستان ، عراق و جنگ 33 روزه بوده همچنان باقی و همچنان ناشناخته است شاید این نکته را اولمرت که زخم عمیق التیام نیافته ناشی از جنگ 33 روزه را بر پیکر دارد بیشتر و بهتر از دیگران درک کرده که پس از طرح مباحث متفاوت پیرامون رزمایش برگزار شده توسط نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در مصاحبه اختصاصی با شبکه تلویزیونی بی.بی.سی عربی گفت: این من هستم که از جانب دولت اسرائیل صحبت می کنم و هرگز تهدیدی درباره حمله به تاسیسات ایران نکردم، اما تاکید می کنم که ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای است و این خطرناک است!» و در ادامه گفت:« با این حال ما آغاز کننده هیچ حمله ای علیه ایران نخواهیم بود.» علم کردن دیدگاهی میان میدان عملیات روانی و درگیری فیزیکی و رصد مستمر هر دو میدان عامل ایجاد آمادگی کاملی برای ایفای نقش در هر دو عرصه خواهد بود.