صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۱۲۳۳۹۰

بصیرت:با فعال تر شدن دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی، به خاطر حوادث تاسف بار بعد از انتخابات دهمین ریاست جمهوری ایران و ضرورت افزایش بصیرت در تحلیل وقایع روز، یکی از مسائل مهم، شناسایی دوستان و دشمنان انقلاب است. شناختن دوست و دشمن ما را قادر می سازد تا در راستای منافع دین و ملک و ملت بهتر موضع گیری کنیم و خدای نخواسته بعد از گذشت زمان، از نتیجه موضع گیری خود ابراز تاسف نکنیم.
با فعال تر شدن دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی، به خاطر حوادث تاسف بار بعد از انتخابات دهمین ریاست جمهوری ایران و ضرورت افزایش بصیرت در تحلیل وقایع روز، یکی از مسائل مهم، شناسایی دوستان و دشمنان انقلاب است. شناختن دوست و دشمن ما را قادر می سازد تا در راستای منافع دین و ملک و ملت بهتر موضع گیری کنیم و خدای نخواسته بعد از گذشت زمان، از نتیجه موضع گیری خود ابراز تاسف نکنیم.
اساسا انقلاب اسلامی در شرایطی به وجود آمد که سکولاریزم عرصه جهان را تسخیر کرده بود و دین را به عنوان افیون ملت ها و یا موجب رواج تقدیرگرایی و کشنده انگیزه پیشرفت و تمدن معرفی می کرد. انقلاب اسلامی این گزاره را در هم شکست و افسانه ناکارآمدی دین در بسیج توده ها و منابع دنیایی برای اداره بهتر امور را باطل کرد. بعد از گذشت سی سال از وقوع انقلاب اسلامی، با همه کارشکنی ها و توطئه ها، حیات سرافراز ایران و ایرانیان، مشارکت85 درصدی ملت غیور ایران در انتخابات، گسترش موج انقلاب در جهان اسلام و زمین گیر شدن استکبار جهانی در تهاجم های ناحق خود در فلسطین اشغالی، عراق و افغانستان، حکایت از کارآمدی دین مبین اسلام در اداره امور دنیایی دارد و امید بخش حاکمیت مستضعفین بر پهنه زمین است.
در این مقاله می خواهیم ببینیم یکی از دشمنان این انقلاب، یعنی سکولاریزم، چیست؟ و چگونه به وجود آمد؟ و چه موضعی در مقابل انقلاب اسلامی دارد. برای پاسخ به این سوال ها لازم است به قرون وسطای اروپا مراجعه کنیم. ملت اروپا بعد از مشاهده مظالم کلیسا در قرون وسطا بر آن شوریدند. این شورش بدان علت بود که ارباب آن روز دین مسیحیت، با کسب مشروعیت بر اساس انگیزه دین خواهی مردم آن دیار، به ستیز با عقل و منطق پرداخته بودند و به قلع و قمع اندیشمندان آزاد از خرافه ها، مشغول بودند. کشیش ها که دانش را در انحصار خود می دانستند و با اتکاء به تفاسیر خرافی خویش از واقعیت غیب (یعنی خدا و پیغمبر و آخرت) به دیگران اجازه تفکر نمی دادند، عرصه را بر اندیشمندان واقعیت مشهود (یعنی موضوعات ملموس و قابل مشاهده) تنگ کردند. از آن طرف اندیشمندانی که هیچ حجت بالغه ای برای تمیز درست از غلط اندیشه ها دینی در آنان نمی دیدند، فکر در مورد واقعیت غیب را کنار گذاشتند و رفته رفته به اندیشه پیرامون واقعیت مشهود پرداختند. برخی هم که به واقعیت غیب اعتقاد داشتند دخالت آن در واقعیت مشهود و زندگی روزمره را نادیده گرفتند.
این روند دنیاگرایی در اندیشه، خرد ابزاری را اعتبار بخشید و جداکردن تفکر پیرامون واقعیت غیب از دانش روز را ارزش بخشید. دخالت ندادن اندیشه های در مورد واقعیت غیب، و در یک کلمه دین، در تفحصات در باره واقعیت مشهود، عنوان سکولاریزم به خود گرفت و در آن جامعه، به صورت ارزشی گران قدر تجلی کرد.
این حرکت که از رنسانس در اروپا شروع شد با وقوع انقلاب صنعتی و فراهم آمدن عصر روشنگری در اروپا تمدنی را بنا نهاد که امروز به آن مدرنیته می گوئیم. مدرنیته تمدن سکولار است که اعتبار اندیشه را به شواهد عینی و وقوع آن منحصر می کند. این جریان وقتی در حدود150 سال قبل به جوامع اسلامی وارد شد، سه عکس العمل در میان مسلمان به وجود آورد. گروهی با مشاهده زرق و برق تمدن مدرن، خود باخته شدند و تنها راه رسیدن به این سعادت را کنار گذاشتن دین و تفکر پیرامون واقعیت غیب دانستند. نسخه آنان از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن بود. گروه دیگری در مقابل این دسته موضع گرفتند و دانش دینی خود را برای سعادت دنیا و اقبا کافی دانستند. آنان در مقابل همه دست آورد های تمدن مدرن موضع منفی گرفتند. این دسته را می توان متحجرین نامید. دسته سوم کسانی بودند که با دیدن پیشرفت های مادی غرب به فکر عقب افتادگی خویش افتادند. این سوال درذهن آنان پیش آمد که ما که با در اختیار داشتن قرآن کریم، دسترسی به دانش الهی داریم، چرا از آنان در اداره دنیا عقب افتاده ایم؟ کسانی مانند سید جمال الدین اسد آبادی با غور در تمدن غرب و کسب دانش های دینی متوجه شدند که طبیعت گرایی غربی ها، رشد یک جانبه ای را برای آنان رقم زده است که در جوامع اسلامی، اگر با تفکر پیرامون واقعیت غیب مستند به قرآن کریم و سیره معصومین، همراه شود، کاملتر و پیشرفته تر خواهد بود. در بین مسلمانان تفکر پیرامون واقعیت غیب و تمیز درست از غلط این اندیشه ها، با اتکاء به قرآن کریم و سیره معصومین (ع)، ملاک بی بدیلی در اختیار داشته و دارد.
سید جمال معتقد بود که اگر ما با اتکاء به دانش دینی خود طبیعت را که در واقع کتاب دیگر خداوند تبارک و تعالی در کنار قرآن کریم است، بخوانیم، به اسرار آن زودتر و کاملتر پی خواهیم برد و از غربی ها پیشرفته تر خواهیم شد. این حرکت اسلام خواهی در راستای ساختن تمدن جدید، در بین روشنفکران دینی شوری ایجاد کرد که در مصر امثال سید قطب را ساخت و در ایران موجب موج های اجتماعی بزرگی نظیر انقلاب مشروطه شد. سرانجام با افت و
خیزهایی، انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) این نحله از متفکرین اسلامی را، با از خود گذشتگی و کمک بی دریغ ملت ایران، پیروز کرد. ملت ایران بی مضایقه همه امکانات و هستی خود را در راستای تمدن سازی جدید بسیج نمود.
در این میان عده ای از مسلمانان همراه با انقلاب، معتقد بودند که با استفاده از فرهنگ سکولار، همراه با استفاده از موازین اخلاقی دین، می توان تمدن جدید اسلامی را ساخت. استدلال آنان این بود که خداوند تبارک و تعالی جهان را آفریده و انسان را خلیفه خود بر زمین قرار داده است. او از این انسان خواسته تا اسرار جهان را کشف کند و به اداره آن بپردازد. به خیال آنان اگر انسان قواعد طبیعت را کشف کند و به آنچه در می یابد درست رفتار کند، در دنیا و آخرت رستگار خواهد شد و اگر مطابق یافته های خود از فرمول های دنیایی عمل نکند، دوزخی خواهد بود.
گروه دیگری از معتقدین به انقلاب و در راس آنان حضرت امام خمینی (ره)، بر این عقیده بوده و هستند که خداوند تبارک و تعالی پس از خلق جهان آن را رها نکرده و دائم به آن فیض می رساند. آنان معتقدند که اگر انسان زنده است به روح الهی زنده است و اگر قدرتی در هر چیز است به خواست و وجود خداوند تبارک و تعالی است. به همین مناسبت است که مسلمانان به لقمه حلال و طاهر
می اندیشند و در همه اعمال خود برکت از خدا می طلبند. به انشاالله و ماشاالله معتقدند و همیشه به یاد او هستند و بر او توکل می کنند. در نماز های روزانه خود از او طلب هدایت می کنند و از او یاری می جویند. آنان با استناد به بحث امامت، معتقدند که خداوند در اداره امور دنیا در هر لحظه دخالت دارد و دائم در حال مدیریت آن است. ولی اوست که به مدد او و با استناد به دستورات او جهان را اداره می کند. در غیبت آن ولی، نایب عام او وظیفه دارد که اقامه حکومت کند. به همین مناسبت قانون اساسی ایران با این روح و با محوریت اصل ولایت فقیه تنظیم شد و به تصویب اکثریت قاطع ملت ایران رسید. این اندیشه درمقابل اندیشه سکولار، که وجهی از آن، خواهان جمهوری دمکراتیک بود، ایستاد و جمهوری اسلامی را بنیان نهاد. امروز متاسفانه شاهد آن هستیم که اندیشه های سکولار به گونه ای به پا خاسته و در مقابل دست آورد های انقلاب اسلامی و با شعار جمهوری ایرانی ایستاده است. غافل از این که ملت ایران با خدای خود عهدی بسته که تا پای جان بر آن عهد خواهد ایستاد.
 

 


 

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: