بصیرت:
فصل سوم: ادامه تلاش های امام و یاران انقلاب برای حفظ منتظری
هشدار رئیس مجلس خبرگان رهبری به منتظری:
پس از انتخاب آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری توسط مجلس خبرگان در تاریخ 26/4/64، آیتالله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان ضمن نامه ای به وی در تاریخ 1/7/64، درباره نگرانی نمایندگان مجلس خبرگان از اطرافیان او چنین می نویسد:
"... نظر اغلب دوستان برای روز مبادا شمایید. لکن با یک نگرانی خاص از ناحیه بیت و بعضی حواشی آن جناب. پیوسته از دوستان صمیمیتان اظهار ناراحتی می شنوم، حتی در مجلس نیز مطرح شد و بی سروصدا گذشت و قبلا هم پس از سمینار ائمه جمعه، برخی به حقیر می گفتند به حضورتان گفته شود و اینان از دوستان مخلص آن جناباند و شما را برای اسلام می دانند و راضی نیستند شخصی که از آن عموم است، در قبضه خصوص باشد... "
حجتالاسلام والمسلمین ریشهری وزیر اطلاعات وقت در کتاب سنجه انصاف می نویسد:
«نخستین بار که موضوع مهدی هاشمی را با آقای منتظری مطرح کردم، روزهای پایانی سال 1364 بود. در ملاقاتی که در اتاق مطالعه ایشان برگزار شد، تلاش کردم ماجرای مهدی هاشمی را به میان کشیده و با ایشان در این باره گفتگو کنم. خلاصه کلام این بود: ارتباط مهدی هاشمی و همکاران او با بیت شما در شرایطی که همه مسئولان و دوستان و خطوط سیاسی وفادار به انقلاب با آنان مخالفت می کنند، ممکن است چندان به مصلحت شما نباشد. جناح های سیاسی موجود، دفتر تبلیغات، جامعه مدرسین و... حتی آقای هاشمی رفسنجانی نیز به این رابطه خوش بین نیستند...
منتظری پرسید: "آقای هاشمی هم؟ "
پاسخ دادم: "آری "
ایشان بسیار محکم گفت: "همه آنها بیخود می گویند. من به او اطمینان دارم. من او را از کودکی می شناسم. با ما هم پیاله بود و با محمد ما بود و از شما چه پنهان که من، به اینها کمک می کنم تا سلاح بخرند. "
ادامه بحث را مصلحت ندانستم. حتی در موقع خداحافظی گفتند: "شما هم شک نکن و به او اعتماد داشته باش! "
واقعاً عجیب بود. حضرت امام هیچ کس را به طور مطلق تایید نمی کند. چگونه آقای منتظری چنین بی حد و مرز و به نحو مطلق، مهدی هاشمی را تایید می نماید؟ آن هم در مقابل مخالفت تقریبا تمامی یاران اصیل انقلاب؟! حضرت امام از سپاه می خواهند که مهدی هاشمی را به عنوان مظنون تحت نظر قرار دهند و آقای منتظری از من می خواهند به او اعتماد کنم!»
ریشهری در ادامه می نویسد: «در اوایل سال 65 اوراقی بر ضد یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی پخش شد. تحقیقات انجام شده نشان می داد که مهدی هاشمی، پیش از پیروزی انقلاب، گزارش هایی بر ضد وی به ساواک داده است. برای روشن شدن موضوع پرونده مهدی هاشمی را از اداره کل اطلاعات اصفهان خواستم. با ملاحظه پرونده مهدی هاشمی به مطلب مهم تری رسیدم و آن اینکه نقش وی در قتل مرحوم آقای شمس آبادی قطعی است. علاوه بر این، او با ساواک رژیم شاه همکاری داشته است... مطمئن بودم اگر آقای منتظری بفهمد که مهدی هاشمی در قتل مرحوم شمس آبادی نقش و با ساواک همکاری داشته، متأثر می شود و لااقل دست از حمایت وی بر خواهد داشت. با این تصور خام، به ملاقات آقای منتظری رفتم و رونوشت بخشی از اسناد موجود در پرونده مهدی هاشمی را در اختیار ایشان گذاشتم. اما با کمال تعجب، نه تنها تأثیری در ایشان مشاهده نکردم، بلکه دیدم ایشان همکاری وی را با ساواک به دلیل اینکه تحت فشار بوده، توجیه می کند... ایشان اسناد یاد شده را نزد خود نگه داشت. نکته قابل توجه اینکه من از ایشان تقاضا کردم اسناد مذکور را در اختیار مهدی هاشمی قرار ندهد، ولی بعدها معلوم شد که در اختیار وی قرار گرفته است.»
هشدار امام(ره) به منتظری توسط امام جمعه اصفهان
آقای طاهری امام جمعه وقت اصفهان در این باره می گوید:
«حدود چهار ماه قبل از دستگیری مهدی هاشمی، به خدمت حضرت امام رسیدم و با تأکید ایشان، روی نیمکتی که خودشان می نشستند، در کنار ایشان نشستم و مطالب خود را گفتم. خواستم دست ایشان را ببوسم و خداحافظی کنم که ایشان بدون مقدمه فرمودند: "آقای طاهری! دریابید آقای منتظری را؛ این وظیفه شماست ".
احساس سنگینی از شنیدن کلمه "وظیفه " مرا به نشستن واداشت. عرض کردم: "وظیفه ما چیست؟ "
امام فرمودند: "بروید و با ایشان صحبت کنید و بگویید من روی شما سرمایه گذاری کرده ام. اگر می بینید که روحانیون در مقابل شما نمی ایستند، به این دلیل است که من هستم و اگر روزی من نباشم، آنها در مقابل شما خواهند ایستاد. لذا شما نباید ضعفی داشته باشید و این مهدی هاشمی بهانه ای است دست آنها. اینکه شما بگویید من چهار ماه است او را ندیده ام و یا فرستاده ام از قول من دعوایش کرده اند، کفایت نمی کند. شما باید اعلامیه بدهید که مهدی هاشمی با من هیچ ارتباطی ندارد و کارهایش مورد تأیید من نیست و رفت و آمد او را به بیت خودتان ممنوع کنید. "
به ملاقات آقای منتظری رفتم. هادی هاشمی هم حضور داشت. قدری صحبت کردیم تا او برود. او کماکان نشسته بود. به آقای منتظری گفتم: "پیغامی برای شما دارم ".
گفت: "بگو "
گفتم: "محرمانه است "
هادی هاشمی خارج شد و من مطلب را مطرح کردم. آقای منتظری گفت: "خب، حالا تا ببینم ".
گفتم: "آقا! این امر ولی فقیه است. مگر شما خودتان ولایت فقیه را قبول ندارید و مگر آن را تدریس نکرده اید؟! و... "»
نکته ای که وجود دارد، این است که این سخنان امام، قبل از کشف خانه تیمی متعلق به مهدی هاشمی و پیش از مشخص شدن قطعی نقش وی در قتل مرحوم آیتالله شمس آبادی و دیگران بوده است.
کشف خانه تیمی متعلق به مهدی هاشمی
در تاریخ 20/6/1365 خانه تیمی متعلق به مهدی هاشمی کشف میشود. برخی از اقلام غیرقانونی این خانه تیمی عبارت بودند از:
1- مواد T.N.T جاسازی شده در گز اصفهان، یک کیلوگرم
2- مواد منفجره خرج مین 280 گرم
3- مواد اولیه برای ساخت مواد منفجره، یک کیلوگرم
4- ترکیبات اسیدی برای ساخت مواد منفجره، چند شیشه و بسته
5- چاشنی انفجاری الکتریکی، یک کارتن حاوی پنجاه عدد
6- انواع تله های انفجاری، در یک کارتن کوچک
7- پودر اکلیلی سرطانزا، یک بسته در حدود یک کیلو گرم
8- سیانور کشنده، یک قوطی بزرگ
9- اسلحه و انواع خشاب اسلحه به همراه فشنگ آنها به تعداد زیاد
10-خودنویس که در آن مواد منفجره جاسازی شده است، سه عدد
11-کفش مردانه که جهت جاسازی مواد منفجره آماده شده است
12-بولتن های سری، خیلی محرمانه و محرمانه ادارات و نهادهای انقلابی به تعداد زیاد
13- سند سری مربوط به وضع مالی دولت
14-امکانات برای جعل گذرنامه و اسناد
15- و...
مسئول این خانه تیمی بعد از بازداشت دردفاع از خود می گوید: «وسایل موجود در منزل، متعلق به نهضت های آزادی بخش است که زیر نظر مهدی هاشمی با حکم آیتالله منتظری فعالیت می کند. بعضی از این اموال از بودجه ای که آیتالله منتظری به همین منظور اختصاص داده اند، تهیه شده و بعضی دیگر از واحد نهضت های سپاه پاسداران به این مکان منتقل شده است.»
واکنش منتظری به کشف خانه تیمی
حجتالاسلام ریشهری در این باره می نویسد: «انتظار می رفت که منتظری با شنیدن این خبر که گروهی با پول ایشان و با سوء استفاده از نامشان، پودر سرطانزا، مواد منفجره، تریاک و... تهیه می کنند تا انقلاب اسلامی را صادر نمایند! اندکی تکان بخورد، از وزارت اطلاعات تشکر نماید و لااقل به احترام امام که دستور برخورد با این جریان را صادر کرده، سد راه تحقیقات در این زمینه نشود. اما واکنش ایشان چنین بود: "چرا بدون حضور صاحبخانه، خانه یاد شده را تخلیه کرده اید؟! ساواک هم اینطوری نمی کرد... چرا ضعیف کشی می کنید؟! چرا خط بازی می کنید؟! و بعد افزودند برای صدور انقلاب، سلاح و مواد منفجره و جعلیات ضروری است... "» بدین ترتیب این مدارک هم نتوانست کمکی به ایشان در تشخیص واقعیت بکند.
واکنش قاطع امام(ره) در خصوص این پرونده
"او مجرم است. باید مجازات شود. بلکه همه کسانی که در این مورد مرتکب خلاف شده اند، مثل مهدی هاشمی، باید دستگیر شوند. "
نامه توهین آمیز منتظری به امام خمینی(ره)
منتظری بعد از این جریان، نامه ای خطاب به امام خمینی(ره)می نویسد که به بخش های از آن اشاره می کنیم: (این همان نامه ای است که منتظری می خواست با نوشتن آن خواب را از چشمان امام برباید)
«... من به حسب متن واقع از دو حال خارج نیستم: یا فردی هستم -مطابق ذهنیاتی که تدریجاً برای شما پیدا شده- ساده اندیش، بازی خور، و مثلاً امثال سید مهدی هاشمی به من خط و فکر می دهند، و بر حسب مرقومه حضرتعالی، حسن ظن من به اعمال و افعال و گفته ها و نوشته ها اساس تصمیمات من است و یا اینکه... خود من که تا اندازه ای سرد و گرم دنیا را لمس کرده ام و با خوب و بد مردم محشور بوده ام، چه بسا از خود هم فکر و تأملی و اراده ای داشته باشم...
اگر فرض اول در حق من صحیح است پس تأیید و ترویج حضرتعالی و مسئولین و علماء و فضلاء از من و امید داشتن به من کذایی برای آینده اسلام و کشور و حتی تعریف حضرتعالی از من در همین نامه اخیر (اشاره به نامه امام که در فصل دوم آن را ذکر کردم) صحیح نیست، و واقعاً لازم است برای آینده کشور و انقلاب فکر اساسی بکنید و مسامحه به هیچ وجه روا نیست، و آن هم در درجه اول به عهده حضرتعالی است که مؤسس انقلاب بوده اید و ملاحظه مرا هم نکنید، من یک جو طالب مقام نیستم. و اگر فرض دوم صحیح است، پس احتمال بدهید عرائضی را که در این نامه می نویسم، کلاً او بعضاً صحیح باشد...
نهضتها و پول نهضتها مربوط به من و مرحوم محمد منتظری است و سید مهدی هاشمی پس از مرحوم محمد در این جهت از من حکم دارد، حالا که نظر حضرتعالی بر مجرمیت و تعقیب مجرم است و مرقوم فرموده اید: «تمام کسانی که در این امور دخالت داشته اند محاکمه شوند» محاکمه اولا باید متوجه من و مرحوم محمد در عالم برزخ بشود نه آقای حسنی و سید مهدی هاشمی که مأموریتی را انجام داده اند... آقایانی که مدتهاست در پشت این صحنه هستند و متأسفانه آخر الامر از عنوان حضرتعالی خرج کرده اند، بدانند که اگر سید مهدی هاشمی را پیش من تکه تکه کنند، من خودم را به کسی نمی فروشم و استقلال فکری و ارادی خود را حفظ می کنم و خانه من فعلاً که منشأ اثری نیستم قیم لازم ندارد.
سید مهدی هاشمی در زمان شاه در دادگاه اصفهان به زور ساواک به سه مرتبه اعدام محکوم شد. ولی دیوانعالی کشور زمان شاه این استقلال و عرضه را داشت که حکم دادگاه اصفهان را لغو کند ولی همین سید مهدی در زمان جمهوری اسلامی اصرار کرد اگر بناست محاکمه شوم، مرا محاکمه کنید تا گره باز شود و در اصفهان مقدمات محاکمه فراهم شد ولی شورای عالی قضایی نظر نداد و جلوی آن را گرفت. حالا آقای وزیر اطلاعات می فرمایند او متهم به بیست و چند فقره قتل است و حضرتعالی هم می فرمایید "متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل مباشرتاً و تسبیباً و امثال آن می باشد " اگر کشور هرج و مرج است، عرضی ندارم و اگر قانون دارد، اتهام قتل احتیاج به شاکی دارد و مرجع رسیدگی هم دادگستری است و اطلاعات حق دخالت ندارد... من سید مهدی را از وقتی که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من می آمد، می شناختم و پدرش استاد من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصیات او را میدانم. او مردی است مخلص اسلام و انقلاب و حتی شخص حضرتعالی، هم خوش استعداد و خوش درک است و هم خوب صحبت می کند و خوب می نویسد و در عقل و تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوا هم از آنان کمتر نیست، فقط بز اخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود...
آیا میدانید که مردم در اتوبوسها و تاکسی ها و صفوف مرغ و تخم مرغ و بنزین و روغن نباتی و گوشت و امثال اینها، علناً به مسئولین جمهوری اسلامی و حتی متأسفانه به شخص حضرتعالی فحش می دهند؟... تذکراً عرض می کنم، لازم است حضرتعالی در امور جاریه کشور و جبهه ها، فقط به گزارش های مسئولین و بیت معظم قناعت نکنید. مسئولین همیشه هم به لحاظ خودشان و هم به لحاظ رعایت حال حضرتعالی خوبی ها را می گویند و بدی ها را نمی گویند. لازم است افرادی عادی مورد وثوق که در میان ملت هستند، گاه و گاهی بیایند و محرمانه بدون حضور احدی و بدون ترس و واهمه اوضاع کشور را صریحاً گزارش کنند و من خوشبختانه از این شیوه استفاده می کنم... "
منتظری که در اثر القائات اطرافیان جایگاه خود را مستحکم می دید، در این نامه جسارت آمیز به انتقاد از مدیریت کشور می پردازد و امام را متهم به بی اطلاعی از مسائل کشور می کند و باز هم بر حمایت بی قید و شرط خود از مهدی هاشمی می افزاید. نکته جالب اینجاست که آقای ریشهری می نویسد: «مدتی پس از ارسال این نامه به امام، من خدمت ایشان رسیدم. امام ضمن صحبت با اشاره به نامه آقای منتظری فرمودند: "نامه ایشان به من، کپی نامه مهدی هاشمی به اوست. " منظور ایشان نامه ای است که مهدی هاشمی در انتقاد به امام به آقای منتظری نوشته بود.»
نکته ای که لازم به ذکر است اینکه منتظری در ابتدای این نامه راجع به حضرت امام چنین می نویسد: «من از وقتی که با حضرتعالی آشنا شدم، در هر شرایطی روحاً، تسلیم و پیرو حضرتعالی بوده ام و به اندازه قدرتم در لحظات حساس -در آزادی و گرفتاری و تبعید حضرتعالی- از شما حمایت می کردم و اصلاً برای خودم در برابر حضرتعالی خودیتی قائل نبودم و از شما و علم شما و فضائل شما و رساله و کتب شما ترویج می کردم. کوشش می کردم شهریه حضرتعالی مرتب شود، رساله حضرتعالی پخش شود، نام حضرتعالی در منبرها برده شود و...»
بهراستی چه می شود که کسی که اینطور به امام و استاد خود علاقه و به راه او اعتقاد و ایمان دارد، در این نامه و در حوادث بعدی بزرگترین خیانت ها وجسارت ها را به ایشان می کند؟ آیا غیر از این است که شیطان از طریق نقطه ضعف های انسان به تدریج در او رسوخ می کند و در وقت مقتضی او را به تباهی می کشاند؟ به تعبیر امام خمینی(ره) و یاران انقلاب، نقطه ضعف منتظری در درجه اول ساده لوحی و زودباوری او بوده و هست. در قسمت های بعد خواهید دید که چگونه این نقطه ضعف باعث ایستادن او در مقابل امام(ره) می گردد و در نهایت امام او را از خود طرد می نماید. فاعتبروا یا اولی الابصار.
نویسنده:محمد شاکری
ادامه دارد...