قسمت دوم عقاید وهابیت درباره خدا ابن تیمیه ناشر افکار تجسیم : از مسائلی که " ابن تیمیه " بنیانگذار فکری وهابیت رسما به نشر آن همت گماشت قضیه جسمانیت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانیت مانند قرار گرفتن بر روی کرسی و خندیدن و راه رفتن و مانند قرار گرفتن بر روی کرسی و خندیدن و راه رفتن و مانند اینهاست. ابن تیمیه گفته :" و لیس فی کتاب الله و لا سنه رسوله و لا قول احد من سلف الامه و ائمتها انه لیس بجسم و ان صفاته لیست اجساما و اعرضا ؟ ! فنفی المعانی الثابته بالشرع و العقل بنفی الفاظ لم ینف معناها شرع و لا عقل ،جهل و ضلال " او میگوید: " والکلام فی وصف الله بالجسم نفیا و اثباتا بدعه لم یقل احد من سلف الامه و ائمتها ان الله لیس بجسم ، کما لم یقولو ان الله جسم " الفتاوی " 5/192. و در جای دیگر میگوید " "فاسم المشبه لیس له ذکر بذم فی الکتاب والسنه ولا کلام احد من الصحابه و التابعین ". نظر هیأت عالی افتای سعودی در جسمانیت خداوند تعالی هیأت عالی افتای سعودی در پاسخ به سوالی پیرامون جسمانیت خداوند تعالی نوشته است: " و نظرا الی ان التجسیم لم یرد فی النصوص نفیه ولا اثباتیه فلا یجوز للمسلم نفیه و لا اثباته لان الصفات توقییه " خدای وهابیت میخندد او در رساله "عقیده الحمویه " مینویسد: خداوند میخندد و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلی میکند. خدای وهابیت از عرش به زیر میآید ابن تیمیه میگوید " هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنیا فرود میآید ، و میگوید : آیا کسی هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم و طالب مغفرتی هست که او را ببخشیم ... خدا این کار را تا طلوع فجر انجام میدهد. و پس از نقل مطلب فوق مینویسد: " فمن انکر النزول او تأول فهو مبتدع ضال" ( هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار با توجیه کند بدعتگذار و گمراه است. "ابن بطوطه " در سفرنامه خود مینویسد " ابن تیمیه " د رمسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالای منبر گفت " ان الله ینزل الی السماءالدنیا کنزولی هذا " (خداوند به آسمان دنیا فرود میآید ، همچنان که من از پله این منبر فرود میآیم )، سپس یک پله پایین آمد "ابن الزهرا ء" از فقها ملاکی اعتراض کرد ، و اظهارات وی را به اطلاع ملک ناصر رساند ، وی دستور داد تا او را زندانی کردند و در زندان از دنیا رفت . خدای وهابیت با چشم قابل روئیت است. در کتاب " منهاج السنه " که در رد کتاب " منهاج الکرامه " علامه حلی نوشته است میگوید : عموم منسوبین به اهل سنت برای اثبات رویت خدا اتفاق دارند و اجماع سلف بر این است که ذات احدت را در آخرت با چشم میتوان دید ولی در دنیا نمیتوان دید. خدای وهابیت نمیتواند همه جا باشد. از هیأت عالی افتای سعود پرسیده شده : از نظر شرعی حکم کسی که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چیست ؟ و چگونه میشود و به او پاسخ داد؟ هیأت جواب داد: عقیده اهل سنت این است که خداوند بالای عرش قرار گرفته و در درون جهان نیست بلکه خارج از این عالم میباشد و دلیل بر علو خداوند و بالا بودن او از مخلوقات ، همان نزول قرآن از طرف اوست و مسلم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت میگیرد همانطوری که در قرآن نیز آمده است" ( و انزلنا الیک الکتب بالحق ) ما قرآن را به سوی تو به حق نازل نمودیم. تا آنجا که مینویسند : رسول گرامی ( صلیالله علیه و آله و سلم ) از کنیزی که میخواستند آزاد نمایند پرسید: خداوند کجاست ؟ پاسخ داد: در آسمانها است حضرت پرسید: من ، چه کسی هستم؟ پاسخ داد: پیامبر خدا آنگاه حضرت به صاحب آن کنیز فرمود: او شخص با ایمانی است ، و میتوانی وی را در راه خدا آزاد نمایی . و همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود" من امین کسی هستم که در آسمانهاست ، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من میرسد. آنگاه هیأت عالی افتای سعودی مینویسد: هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست ، قائل به حلول و دخول خداوند در دورن عالم شده ،باید به چنین فردی با دلیل ثابت کرد که خداوند بر بالای عرش قرار دارد، و خارج از جهان میباشد ،و اگر نپذیرفت او کافر و مرتد و خارج از اسلام است. خدای وهابیت میتواند بر روی پشه قرار بگیرد. و همچنین گفته "ولو قد شاءلا ستقر علی ظهر بعوضه فاستقلت به بقدرته و لطف ربوبیته فکیف علی عرش عظیم " خدای وهابیت غیر از ریش و عورت همه چیز دارد. قال ابوبکر ابن عربی و اخبرنی من اثق به من مشیختی ان ابا یعلی محمد بن الحسین الفراءرئیس الحنابله ببغداد کان یقول:" اذا ذکر الله تعالی و ما ورد من هذه الظواهر فی صفاته یقول "الزمونی ماشئتم فانی التزمه ، الا اللحیه و العوره" ابوبرک ابن عربی میگوید : فردی که مورد وثوق من بود ققل کرد که ابو یعلی ،(امام و پیشوای ابن تیمیه ) میگوید : درباره خدا هر عضوی را جز ریش و عورت اثبات خواهم کرد. پیامبر وهابیت در کنار خدای آنان جلوس میکند. قال ابن القیم تلیمذ "ان الله یجلس علی العرش ،و یجلس بجنبه سینا محمد (ص) و هذا هو المقام المحمود بدائع الفوائد :4/39 خداوند اهل سنت چهار انگشت بلندتر از عرش و قال الدیلمی قال ابن عمر : " ان الله عز و جل ملا عرشه یفضل منه کما یدور العر ش اربعه اصابع باصابع الرحمن عز و جل " فردوس الاخبار ج 1 ص 219 . قال ابوبکر ابن العربی فی العواصم "( الرحمن علی العرش استوی ) قالوا: ( انه جالس علیه ، متصل به ، و انه اکبر باربع اصابع ،اذ لایصح ان یکون اصغر منه ،لانه العظیم و لایکون مثله لانه (لیس کمثله شیء ) فهو اکبر من العرش باربع اصابع " کرسی در اثر سنگینی خدای وهابیت ناله می کند و قال السیوطی: واخرج عبد بن حمید و ابن ابی عاصم فی السنه و البزار و ابو یعلی و ابن جریر و ابو الشیخ و الطبرانی و ابن مردویه و الضیاء المقدسی فی المختاره عن عمر، " ان امراه اتت النبی صلی الله علیه و سلم فقالت " ادع الله ان یدخلی الجنه فعظم الرب تبارک و تعالی و قال " ان کرسیه وسع السماوات والارض و ان له اطیطا کاطیط الرحل الجدید اذا رکب من ثقله " . زنی در خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) رسید و گفت "دعا کن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامی ( صلی الله علیه و آله و سلم )خدا را به عظمت یاد کرد و فرمود: کرسی خداوند سراسر آسمان و زمین را فرا گرفته است و هنگامی که خداوند بر روی کرسی قرار میگیرد ، در اثر سنگینی حق از کرسی ،نالهای همانند ناله شتر بچه خارج میشود. و هیثمی روایت را صحیح دانسته است. خداوند وهابیت و هروله از لجنه افتای سعودی درباره صفت هروله سؤال شده و پاسخ داده اند که صفت هروله ( دویدن ) خدا در حدیث قدسی که بخاری و مسلم نقل کردهاند آمده که خداوند فرموده: اگر بندهای یک وجب به من نزدیک شود، من یک ذراع (نیم متر )به او نزدیک خواهم شد و اگر او یک ذراع به طرف من بیاید ،من به قدر فاصله دو کف دست ( بیش از یک متر ) به او نزدیک خواهم شد اگراو قدم زنان به طرف من بیاید ، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت بن باز مفتی اعم سابق در پاسخ به استفتائی این چنین نوشته " اما لوجه والیدان والعینان و الساق والاصابع فقد ثبتت فی النصوص من الکتاب والسنه الصحیحه و قال بها اهل السنه و الجمماعه واثبتوها لله سبحانه علی الوجه اللائق به سبحانه و هکذا النزول و الهروله جاءت بها الاحادیث الصحیحه و نطق بها الرسول صلی الله علیه و سلم واثبتها لربه عز و جل علی الوجه اللائق به سبحانه"/ شهادت به کفر مسلمانان ،شرط ورود به آیین وهابیت احمد زینی دحلان مفتی مکه مکرمه مینویسد: اگر چنانچه کسی به مذهب وهابیت در میآمد و قبلا حج واجب انجام داده بود "محمد بن عبداوهاب "به وی میگفت باید دوباره به زیارت خانه خدا بروی چون حج گذشته تو در حال شرک صورت گرفته است و به کسی که میخواست وارد کیش وهابیت بشود میگفت پس از شهادتین باید گواهی دهی که در گذشته کافر بودهای و پدر و مادر تو نیز در حال کفر از دنیا رفتهاند و همچنین باید گواهی دهی که علماء بزرگ گذشته کافر مردهاند. اگر چنانچه گواهی نمیداد وی را میکشتند . آری او بر این باور بود که تمام مسلمانان در طول 12 قرن گذشته کافر بودهاند ، و هر کسی را که از مکتب وهابیت پیروی نمیکرد او را مشرک دانسته و خون و مال او را مباح می کرد. نتیجه شوم تکفیر و اعلام جهاد محمد بن عبدالوهاب با العم جهاد علیه مسلمین به اتهام کفر و شرک و بدعت اعراب بادیه نشین را برانگیخت و به کمک ابن سعود لشکری فراهم ساخت و با حمله شهرها و روستاهای مسلمان نشین ، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آنان را به عنوان غنائم جنگی غارت نمود 1. قتل و غارت وهابیون در منطقه نجد الف: کشتار مسلمانان و قطع نخلها و غارت مغازهها ابن بشر عثمان بن عبداله مورخ آل سعود در رابطه با آغاز دعوت وهابیت در منطقه نجد و کشت و کشتار مردم بیگناه به اتهام شرک مینویسد: عبدالعزیز همراه با عدهای به قصد جهاد با اهل سرزمین ثادق حرکت کرد،و آنان را به محاصره در آورد و بخشی از نخلستانهای آنان را قطع کرد و تعدادی هم از مردان آنان را به قتل رساند. سپس عبدالعزیز به قصد جهاد به سمت خرج حرکت کرد و در منطقه " دلم " هشت نفر از مردان را به قتل رساند و مغازهها را که مملو از اموال بود، غارت نمود و آنگاه به سرزمین "نعجان " و "ثرمدا " و " دلم " و " خرج " رفت و عدهای را کشت و شتران بسیاری به غنیمت گرفت. ب: به آتش کشیدن محصولات زراعی تا آن جا که میگوید : عبدالعزیز به قصد جهاد وارد منفوحه شد و محصولات زراعی آنان به آتش کشید و بخش عظیمی از جواهرات و گوسفند و شتران را به عنیمت گرفت و تعداد ده نفر را نیز به قتل رساند. ج: باعث سقط زنان حامله لشکر عبدالعزیز شبانگاه وارد منطقه حرمه شدند و پس از طلوع فجر به دستور عبدالله پسر عبدالعزیز تیراندازان به صورت دسته جمعی به طرف شهر تیراندازی و صدای مهیب تیرها شهر را به لرزه در آورد به گونهای که بعضی از زنان حامله سقط کردند و مردم به وحشت افتاده و شهر به محاصره در آمد و مردم نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند. د: کشته شدن مردم ریاض در اثر گرسنگی و تشنگی ابن بشر در رابطه با حمله وهابیت به ریاض مینویسد: " فقر اهل الریاض فی ساقته الرجال و النساء و الاطفال لا یلوی احد علی احد فهروب ا علی وجوههم الی البریه فی السهباء قاصدین الخروج و ذلک فی فصل الصیف ،فهلک منهم خلق کثیر جوعا و عطشا " اهل ریاض با شنیدن حمله لشکر وهابیت از ترس و وحشت همه مردان و زنان و کودکان پا به فرار گذاشتد از آنجایی که این حمله در فصل تابستان بود جمعیت زیادی در اثر گرسنگی و تشنگی جان سپردند. ه. کشتار فراریان : وقتی عبدالعزیز وارد ریاض شد دید در شهر جز اندکی کسی نمانده و و فراریان را دنبال کرد و عدهای را کشت و اموالی را که با داشتند به غنیمت گرفت. و آن گاه در شهر ریاض تمام اموال مردم و خانهها و نخلستانها آنان را به تصرف در آوردند. " فلما دخل عبدالعزیز الریاض وجدها خالیه من اهلها الا قلیلا فساروا فی اثر هم یقتلون و یغنمون ثم ان عبدالعزیز جعل البیوت ضباطا یحفظون ما فیها و حاز جمیع ما فی البلد من الاموال و السلاح و الطعام و الامتاع و غیر ذلک و ملک بیوتها و نخیلها الا قلیلا " . 2. کشتار بی رحمانه شیعیان در کربلا کشتار وهابیان در عبات عالیات به راستی صفحه تاریخ را سیاه کرده و لکه ننگ همیشگی بر پیشانی وهابیان زده است. " صلاحالدین مختار " که خود وهابی است مینویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشگر انبوهی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد در ماه ذیقعده به کربلا رسید و تمام برج و باروی شهر را خراب کرد، و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند به قتل رساند، نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد آنگاه خمس اموال غات شده را خود سعود برداشت و بقیه را به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم بین لشگریان تقسیم نمود. شیخ عثمان نجدی از مورخان و هابی مینویسد: وهابیان به صورت غافلگیرانه وارد کربلا شدند و بسیاری از اهل آنجا را در کوچه و بازار خانهها کشتند،روی قبر حسین (علیه السلام ) را خراب کردند، و آنچه در داخل قبه بود به چپاول بردند، و هر چه در شهر از اموال ،اسلحه ، لباس ، فرش ،طلا و قرآنهای نفیس یافتند ربودند ،نزدیک ظهر از شهر خارج شدند در حالی که قریب به دو هزار نفر از اهالی کربلا را کشته بودند. برخی مینویسند که وهابیان در یک شب ، بیست هزار نفر را به قتل رساندند. میرزا ابوطالب اصفهانی در سفرنامه خود مینویسد : هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف دیدم که قرب بیست و پنج هزار نفر وهابی وارد کربلا شدند و صدای "اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین" (مشرکان را بکشید و کافران را ذبح کنید )، سر میدادند، بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمیها حساب نداشت، صحن مقدس امام حسین ( علیه السلام ) از لاشه مقتولین پر و خون از بدنهای سر بریده شده روان بود. بعد از یازده ماه مجددا به کربلا رفتم دیدم که مردم آن حادثه دلخراش را نقل و گریه میکنند به طوری که از شنیدن آن موها بر اندام راست می شد. وهابیان بعد از کشتار بی رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینی ( علیهالسلام ) با همان لشگر راهی نجف اشرف شدند، ولی مردم نجف بخاطر آگاهی از جریان قتل و غارت کربلا و آمادگی دفاعی به مقابله برخواستند و حتی زنها از منزلها بیرون آمده و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع میکردند تا اسیر قتل و چپاول وهابیان نشوند و در سال 1215 نیز گروهی برای انهدام مرقد مطر حضرت امیر (علیهالسلام )عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عدهای از اعراب درگیر شده و شکست خوردند. در مدت نزدیک به ده سال چندین بار حملات شدیدی به شهر کربلا و نجف انجام دادند. 3. قتل عام مردم طائف شاید بعضی تصور کنند که وهابیان فقط بلاد شیعه نشین را مورد تاخت و تاز قرار داده اند ولی با نگاهی به عملکرد سیاه آنان د حجاز و شام روشن خواهد شد که حتی مناق سنی نشین نیز از حملات وحشیانه آنان در امان نبود. " جمیل صدقی زهاوی "در حمله وهابیان به طائف مینویسد" از زشتترین کارهای وهابیان در اسل 1217 قتل عام مردم طائف است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند طفل شیر خوار را بر روی سینه مادرش سر بریدند جع را که مشغول فرا گرفتن قرآن بودند کشتند و حتی گروهی را که در مسجد مشغول نماز بودند به قتل رساندند ، و کتابها که در میان آنها تعدادی قرآن و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و فقه نیز بود در کوچه و بازار افکنده و آنها را پایمال کردند. وهابیان پس از قتل عام مرد طائف طی نامهای علمای مکه را به آیین خود دعوت کردند آنان در کنار کعبه گردآمدند تا به نامه وهابیان پاسخ گویند که ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل مسجدالحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته بود بیان داشتند، مردم سخت به وحشت افتادند چندان گویی که قیامت بر پا شده است. آنگاه علماء و مفتیان مذاهب اربعه اهل سنت که از مکه مکرمه و سایر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده ابودند به کفر وهابیان حکم کردند، و بر امیر مکه واجب دانشتند تا به مقابله با آنان بشتابد و فتوا دادند که برمسلمانان واجب است تا دراین جهاد شرکت نمایند و در صورت کشته شدن شهید خواهند بود. 3. کشتار عموم علماء اهل سنت دریادار سرتیپ "ایوب صبری" سرپرست مدرسه عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی مینویسد " عبدالعزیز بن سعود " که تحت تأثیر سخنان " محمد بن عبدالوهاب " قرار گرفته بود در اولین سخنرانی خود شیوخ قبایل گفت: ما باید همه شهرها و آبادیها را به تصرف خود در آوریم و احکام و عقاید خود را به آنان بیاموزیم .... برای تحقق بخشیدن به این آرزو ناگزیر هستیم که عالمان اهل سنت را که مدعی پیروی از سنت سنیه نبویه و شریعت شریفه محمدیه هستند از روی زمین برداریم و به عبارت دیگر مشرکانی که خود را به عنوان علمای اهل سنت قلمداد میکنند از دم شمشیر بگذارنیم به ویژه علمای سرشناس و مورد توجه را زیرا تا اینها زنده هستند هم کیشان ما روی خوشی نخواهند دید از این رهگذر باید نخست کسانی را که به عنوان عالم خودنمایی میکنند ریشه کن نمود سپس بغداد را تصرف کرد. درجای دیگری مینویسد " سعود بن بعدالعزی " در سال 1218 به هنگام تسلط بر مکه مکرمه بسیاری از دانشمندان اهل سنت را بی دلیل به شهادت رساند،و بسیاری از اعیان و اشراف را بدون هیچ اتهامی به دار آویخت و هر کس را که در اعتقادات مذهبی ثبات قدم نشان میداد به انواع شکنجهها تهدید کرد،و آنگاه منادیانی فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: " ادخلو فی دین سعود و تظلو بظله الممدودد " هان ای مردمان ! به دین سعود داخل شوید و در زیر سایه گستردهاش مأوا گزینید ! 4. خطبه کفر آمیز سعود در مدینه منوره " سعود بن عبدالعزیز " پس از تصرف مدینه منوره همه اهالی مدینه را در مسجد النبی گردآورد ، و درهای مسجد را بست و اینگونه سخن آغاز نمود: هان ای مردم مدینه بر اساس آیه شریف " الیوم اکملت لکم دینکم " دین و آیین شما امروز به کمال رسید ، به نعمت اسلام مشرف شدید ،حضرت احدیت از شما راضی و خشونت گردید ،دیگر ادیان باطله نیاکان خود را رها کنید و هرگز از آنها به نیکی یاد نکنید از دورد و رحمت فرستادن بر آنها به شدت پرهیز نمایید زیرا همه آنها به آیین شرک در گذشتهاند . 5. خطبه کفرآمیز سعود در مدینه منوره " سعود بن عبدالعزیز پس از تصرف مدینه مدینه منوره همه اهالی مدینه را در مسجد النبی گردآورد ،و درهای مسجد را بست و اینگونه سخن آغاز نمود: هان این مردم مدینه بر اساس آیه شریفه "الیوم اکملت لکم دینکم " دین و آیین شما امروز به کمال رسید ،به نعمت اسلام مشرف شدید حضرت احدیت از شما راضی وخشنود گردید، دیگر ادیان باطله نیاکان خود را رها کنید و هرگز از آنها به نیکی یاد نکنید از درود و رحمت فرستادن بر آنها به شدت پرهیز نمایید زیرا همه آنها به آیین شرک در گذشتهاند . 6. انهدام میراث فرهنگی خط تاریخ گذشتگان و صیانت از میراث فرهنگ نیاکان نشانگر تمدن یک جامعه به شمار میرود، که برای پاسداری از آنها ادارات ویژه تأسیس نموده و کارشناسان ماهر تربت میکنند، و در این عرصه اجازه نمیدهند که حتی یک سفال و یا کتیبه کوچک سنگی از بین برود. شکی نیست که تمدن اسلامی تنها تمدن پیشتاز عصر خویش بود که مسلمانان در پرتو تعالیم آسمانی خویش آن را پی ریزی نمودند. شکوفایی این تمدن در قرن چهارم و پنجم هجری به اوج خود رسید و به شهادت محققان غربی نفوذ این تمدن از طریق آندلس و جنگهای صلیبی به اروپا یکی از مهمترین علل شکوفایی و رنسانس غرب در قرون اخیر به شمار میرود . آثار و ابنیه مربوط به شخص پیامبر و یاران با وفای او جزئی از میراث عمومی این تمدن بزرگ بوده و حفظ و صیانت از آنها نشانه تقدیر از بنیانگذراران این فرهنگ و تمدن به شماری رود. و از طرفی اقدام به تخریب و نابودی این آثار نشانه انحطاط فکری و بی توجهی به سازندگان و بنیانگذاران تاریخ و تمدن میباشد که در اثر مرور زمان واقعیتهای تاریخی و اصالتهای دینی به دست فراموشی سپرده میشود، و از همه مهتر، عامل رکود انگیزه های فکری و نابودی استعدادهای درخشان در جامعه بشر میگردد . با مراجعه به قرآن کریم روشن میشود که امتهای پیشی به حفاظت و صیانت از آثار پیامبردان خود اهتمام و به آن تبرک میجستند همانند صندوقی که در آن مواریث خاندان موس و هارون قرار داشت که آن را در نبردها حمل میکردند تا از طریق تبرک به آن بر دشمن پیروز گردند. (وقال لهم نبیهم ان آیه ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکنیه من ربکم و بقیه مما ترک آل موسی و هارون )(98)و " پیامبرشان به ایشان گفت : در حقیقت نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق [عهد ] که د رآن آرامش خاطری از جانب پرودرگارتان و با زمانهای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن ] برجای نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوی شما خواهد آمد" تلاوت نمود فردی برخاست و پرسید "مقصود از این خانه ها چیست؟ پیامبر گرامی (ص) فرمود"که خانههای پیامبران در این موقع ابوبکر برخاست و به خانه علی و زهرا اشاره کرده و گفت : ای پیامبر خدا ! این خانه از همین خانههاست که خدا رخصت بر رفعت و منزلت آنها داده است حضرت فرمود : آری از برترین آنها است. و این قضیه نشان میدهد که خانههای پیامبران و صالحان از اعتبار و جایگاه خاصی برخوردار است ، و پیدا است که این منزلت ارتباط به جنبه مادی و خشت و گل و آجر آنها ندارد،بلکه این ارزش به خاطر انسانهای والایی است که در آنجا سکونت گزیدهاند. سیر و سیاحت در کشورهایی که قبور انبیاء و فرزندان آنان در آنجا قرار دارد نشان میدهد که پیروان پیامبران نسبت به حفظ قبور آنان و ساختن بناهای مجلل بر روی آنها اهتمام خاصی میورزیدهاند و سپاه اسلام نیز هنگام فتح شامات دست به تخریب قبور پیامبردان نزدند بلکه خادمان آنها را که حفاظت از آن را بعهده داشتند ابقا کردند. و این بناها تا امروز محفوظ مانده و برای مسلمانان بلکه برای تمام موحدان جهان جاذبه خاصی دارد. اگر ساختن بنا بر قبور انبیاءو اولیاء نشانه شرک بود ،جا داشت تا فاتحان منصب از سوی خلفاء به تخریب و نابودی آن ابنیه میپرداختند . بررسی کتب تاریخی و سفرنامهها گواه وجود صدها آرامگاه و مرقد با شکوه در سرزمین وحی و کشورهای اسلامی است. مسعودی ( متوفای 345 )مورخ معروف ، مشخصات کامل قبور ائمه بقیع و اهل بیت ( علیهم السلام ) را بیان نموده است. و " ابن جبیر " آندلسی جهانگرد معروف اواخر قرن ششم که مشرق زمین را سه بار زیر پا نهاده است ، در سفر نامه خود درباره مشاهد انبیاء و صالحان و ائمه اهل بیت را در مصر ،مکه ، مدینه ، عراق ، و شام به تفصیل سخن گفته و ویژگیهای روضه ائمه بقیع و خصوصیات ضریح آنها را بیان نموده است. 7. تخریب آثار بزرگان در مکه وهابیون در سال 1218 پس از مسلط شدن بر مکه تمام آثار بزرگان دین را تخریب نمودند. آنان در " معلی "قبه زادگاه پیامبر گرامی (صلیالله علیه وآله و سلم ) را ، و همچنین قبه زادگاه علی بن ابی طالب (ع) ، و خدیجه ، و حتی ابوبکر را ویران و با خاک یکسان کردند. آثار باستانی که در اطراف خانه خدا و بر روی زمزم بود تخریب کرده و در تمام مناطقی که مسلط میشدند آثار صالحین را نابود میکردند، و هنگام تخریب طبل میزدند و به رقص و آوزاخوانی میپرداختند بلکه اینان شقاوت را به جایی رساندند که خانه حضرت خدیجه را که مدتی مهبط وحی الهی بود خراب کرده و به توالت تبدیل کردند. زادگاه رسول اکرم (ص) را ویران ساخته و به محل خرید و فروش حیوانات در آمد که با تلاش افراد صالح و خیر از چنگال وهابیها در آمد و کتابخانه مبدل گردید. دفاعی بعد از این قضیه مینویسد: شما وهابیان در این سالهای اخیر تصمیم گرفتید نیات شوم خود را از طریق تهدید و انتقام پیاده کنید، تمام تلاش خود را جهت نابودی محل ولادت رسول گرامی ( ص) به کار بستید ،حتی از شخصیتها و علماء بزرگ سعودی مجوز ویران کردن آن مکان مقدس را گرفتید ولی ملک فهد، عواقب شوم آن را ملاحظه کرد و شما را از این کار ننگین باز داشت . این چه کار بیادبانهای است که از شما سر میزند؟! این چه بیوفایی است از شما به رسول گرامی (ص) ! که خداوند به وسیله آن حضرت ما و شما و اجداد ما را از تاریکیهای شرک و بدبختی به سوی نور اسلام هدایت فرمود؟! بدانید که به هنگام مشاهده رسول گرامی (ص) در کنار حوض ، جز بی حیایی نصیب شما نخواهد شد. و به یقین بدانید که نتیجه شقاوت خود را در نابودی آثار پاک آن نبی مکرم (ص) موجب رنجش گردیده است مشاهده خواهید کرد. آثار قبور صحابه و امهات المؤمنین و آل البیت را نابود کرده و قبر آمنه بنت وهب مادر گرامی رسول اکرم (ص) را با بنزین به آتش کشیدید و اثری از آنها باقی نگذاشتید). 8. آتش زدن کتابخانههای بزرگ دردناکترین چیزی که وهابیت مرتکب شد و ننگ او باری ابد بر پیشانی آنان باقی است ، آتش زدن کتابخانه بزرگ "المکتبه العربیه " بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطی منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخی از آثار خطی دوران جاهلیت ،یهودیان ،کفار قریش و همچنین آثار خطی علی(ع) ، ابوبکر ،عمر ،خالد بن ولید ،طارق بن زیاد و برخی از صحابه پیامبر گرامی (ص) و قرآن مجید به خط "عبدالله بن مسعود" وجود داشت. و نیز در همین کتابخانه انواع سلاحهای رسول اکرم (ص) و بتهایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود مانند "لات" ، " عزی " ، " مناه " ، "هبل" موجود بود. "ناصر السعید " از قول یکی از مورخان نقل میکند که هنگام تسلط وهابیان این کتابخانه را به بهانه وجود کفریات در آن به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل کردند. تخریب گرانبهاترین آثار اسلامی مدینه آل سعود در سال 1344 که تسلط کامل بر حجاز یافت تمام آثار صحابه را در مدینه نابود کرد ، مانند زادگاه امام حسن و امام حسین (ع) در مدینه ،قبور شهداء، بدر ، بارگاه ائمه بقیع : امام حسن ، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (ع) و بیت الاحزانی که علی (ع) برای حضرت زهرا ساخته بود و مرقد فاطمه بنت اسد مادر امیر مؤمنان (ع) . وهابیت و تحقیر مقام انبیاء و اولیاء 1. حرمت زیارت پیامبر گرامی (ص) زیارت قبور پیامبران و صالحان بلکه هر گونه تکریم و بزرگداشت آنان را وهابیون حرام و موجب شرک میدانند . " ابن تیمیه " میگوید : " فمن جعل سفره الی مسجدالرسول صلی الله علیه و سلم و قبره کالسفر الی قبور هولاء والمساجد التی عندهم فقد خالف اجماع المسلمین و خرج عن شریعه سید المرسلین ". و نیز میگوید: «من زار قبره او قبر غیره لیرک به ویدعوه من دونالله فهذا حرام کله و هو مع کونه شرکا بالله». و نیز میگوید: «التمسح بالقبر و تقبیله ولو کان ذلک من قبور الانبیاء شرک». مسح و بوسیدن هر قبری اگر چه قبر پیامبر باشد، شرک است. گفتنی است که این افکار مخالف با نص صریح قرآن است، آنجا که میفرماید: (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول) «و اگر آنان که به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعا خدا را توبه پذیر مهربان مییافتند». و از قول برادران حضرت یوسف نقل میکند که از حضرت یعقوب خواستند تا برای آنان از خدا طلب مغفرت کند (یأبانا استغفر لنا) آیا آنها مشرک بودند؟ و از طرفی مخالف با روایات صحیح اهل سنت میباشد چنانکه نقل میکنند: در زمان عمر، مردم دچار قحطی و خشکسالی شدند، مردی کنار قبر پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند برای امتت طلب باران کن، رسول خدا (ص) در عالم خواب به آن فرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودی باران خواهد آمد و سیرآب خواهید شد، و بگو: کیسه سخاوت را گسترده ساز. آن مرد ماجرای خوابش را برای عمر نقل کرد، قطرات اشک از چشمان عمر جاری شد و گفت: خداوندا کوشش و جدیت کردم،ولی همیشه ناتوان و عاجز بودم. ابن حجر در فتح الباری و ابن کثیر در البدایه و النهایه میگویند: اسناد این روایت صحیح است. ابن حجر مینویسد: مردی که خواب دیده بود بلال بن هلال از اصحاب رسول اکرم (ص) بود. سیره تمامی مسلمین بر این امر در طول تاریخ استوار بوده و هست بطوری که «حصنی دمشقی» شافعی مینویسد: «و قال (ابن تیمیه): «من استغاث بمیت او غائب من البشر، بحیث یدعوه فی الشدائد و اکلربات، و یطلب منه قضاء الحاجات ... فان هذا ظالم، ضال ، مشرک». از این سخن «ابن تیمیه» بدن انسان میلرزد، این سخن، قبل از زندیق حران «ابن تیمیه» از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکان بیرون نیامده است، این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیلهای برای رسیدن به نیت نا پاکش در بیاعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم (ص) قرار داده و با این سخنان بیاساس مقام و منزلت از حضرت را در دنیا پایین آورده است، و مدعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است). 2ـ انکار فضائل اهل بیت (ع) یکی از مبانی فکری «ابن تیمیه» انکار فضائل مسلم اهل بیت عصمت و ظهارت (ع) است، او در کتاب «منهاج السنه» که به قول علامه امنیی باید آن را «منهاج البدعه» نامیده مینویسد: نزول آیه شریفه (انما ولیکم الله و رسولهو ) در حق علی (ع) به اتفاق اهل علم دروغ است. بعضی از دروغگویان حدیثی را جعل کرده و گفتهاند: آیه (انما ولیکم الله و رسوله) در شأن علی هنگامی که در نماز انگشترش را به فقیر صدقه داد نازل شده است، به اجتماع اهل علم این مطلب دروغ، و دروغ بودن آن آشکار است. این حدیث و شأن نزول را بیش از 66 نفر از محدثان و دانشمندان اهل سنت نقل کردهاند). آلوسی از علماء بزرگ اهل سنت میگوید: «غالب الاخباریین علی ان هذه الایه نزلت فی علی کرم الله وجهه». غالب اخبارهای معتقدند که این آیه درباره علی بن ابیطالب (ع) نازل شده است. سپس میافزاید که حسان شاعر، در این زمینه اشعاری سروده است، و آنگاه اشعار او را ذکر میکند. و نیز مینویسد: «و اما قوله و انزل الله فیهم (قل لا اسلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی) فهذا کذب ظاهر». وحال آن که متجاوز از 45 نفر از بزرگان اهل سنت آن را نقل کردهاند. و درباره حدیث «علی مع الحق و الحق معه» مینویسد: من اعظم الکلام کذبا وجهلا فأن هذا الحدیث لم یروه احد عن النبی صلی الله علیه و سلم لا بأسناد صحیح و لا ضعیف». با این که جمعی از علماء بزرگ اهل سنت همانند: خطیب بغدادی، هیثمی حاکم نیشابوری ، ابن کثیر و ابن قتیبه، از ابو سعید خدری،سعید بن وقاص ، علی بن ابی طالب (ع) و ام سلمه و عائشه این حدیث را با تعابیر مختلف نقل کردهاند. مانند: «علی مع الحق و الحق مع علی، ولن بفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامه». و یا عبارت «علی مع الحق و القرآن و الحق و القرآن مع علی، ولن بفترقا حیت یردا علی الحوض» و یا جمله: «الحق مع ذا، الحق مع ذآن و همچنین عبارت «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار». هیثمی از علماء بزرگ اهل سنت مینویسد: «رواه ابو یعلی، و رجاله ثقات». و همچنین حاکم نیشابوری و ذهبی که از استوانههای علمی اهل سنت به شمار میروند، تصریح به صحت روایت نمودهاند. فخر رازی مینویسد: «من اقتدی فی دینه بعلی بن ابی طالب فقد اهتدی لقول النبی صلی الله علیه و آله و سلم :«اللهم ادر الحق مع علی حیثدار». 3ـ توهین به امیر مؤمنان (ع) ابن حجر عسقلانی نسبت به جوابیههای ابن تیمیه در پاسخ به علامه حلی و در مقام تأثر و تأسف میگوید: « و کم من مبالغه لتوهین کلام الرافضی ادته احیانا الی تنقیص علی رضی الله عنه». (ابن تیمیه در پاسخ به علمه حلی بقدری زیاده روی کرده است، که جوابهای و منجر به تنقیص مقام علی بن ابی طالب شده است). و در موردی دیگر میگوید: «و قال ابن تیمیه فی حق علی اخطا فی سبعه عشر شیئا ، ثم خالف فیها نص الکتاب منها اعتداد المتوفی عنها زوجها اطول الاجلین. 4ـ انکار موقعیت علمی علی(ع) ابن تیمیه مینویسد: «قوله، ابن عباس تلمیذ علی کلام باطل» عالم شیعه، علمه حلی که میگوید: ابن عباس شاگرد علی (ع) بوده است، دروغ محض است. «والمعروف ان علیا اخذ العلم عن ابی بکر» همچنین گفته: شافعی و مروزی در کتبای بزرگ مواردی که مسلمانان به گفتار علی عمل نکردهاند را جمعآوری کردهاند، چون گفتار صحابه غیر از علی به قرآن و سنت نزدیکتر بوده است). عثمان قرآن را جمع کرد و بعضی از اوقات تمام قرآن را در یک رکعت نماز قرائت میکرد، ولی در این که علی تمام قرآن را حفظ بود یا نه ، اختلاف است. 5ـ اهانت به حضرت صدیقه سلام الله علیها استاد حسن سقاف از دانشمندان معاصر اردنی در کتاب خود «التنبی والرد علی معتقد قدم العالم و الحد» مینویسد: «ابن تیمیه یحتج کثیر من الناس بکلامه، و یسمیه بعضهم «شیخ الاسلام» ، و هو ناصبی، عدو العلی (ع) ، و اتهم فاطمه (علیها السلام) بأن فیها شعبه من النفاق». 6ـ دفاع «ابن تیمیه» از ابن ملجم قال ابن تیمیه : والذی قتل علیا کان یصلی و یصوم و یقرا القرآن ، و قتله معتقدا ان الله و رسوله یحب قتل علی، و فعل ذلک محبه الله و رسوله فی زعمه، و ان کان فی ذلک ضالا مبتدعا. و نیز میگوید: « و قال ایضا: قتله واحد منهم و هو عبدالرحمن بن ملجم المرادی مع کونه کان من اعبد الناس و اهل العلم». ملاحظه میکنید که «ابن تیمیه» ابن ملجم را چگونه مدح میکند با این که پیامبر گرامی (ص) او را از شقیترین انسانها و در ردیف پی کننده ناقه ثمود شمرده است. قال علی (ع): «اخبرنی الصادق المصدق انی لا اموت حتی اضرب علی هذه و اشار الی مقدم رأسه الآیسر فتخضب هذه منها بدم، و أخذ بلحیته و قال لی: یقتلک اشقی هذه الامه کما عقر ناقه الله اشقی بنی فلان من ثمود». قال الهیثمی: «رواه الطبراین و ابویعلی و فیه رشدین بن سعد و قد وثق، و بقیه رجاله ثقات. 7ـ تمجید از معاویه و یزید «ابن تیمیه» مینویسد: «ان الرافضه تعجز عن اثبات ایمانه (أی علی بن ابی طالب (ع) و عدالته، فأن احتجوا بما تواتر من اسلامه و هجرته و جهاده ، فقد تواتر اسلام معاویه و یزید و خلفاء بنی امیه و بنی العباس و صلاتهم و صیامهم و جهادهم الکفار». همچنین هیأت افتای سعودی در پاسخ به سؤالی مینویسد: فسق یزدی به طور یکه لعن او را جایز شمارد، ثابت نشده است. کارنامه عملی وهابیت وهابیت و اتهام بدعت با خیالات واهی و باطل از زشتترین پدیدهها در آیین وهابیت این است که هر چیزی که با افکار آنان تطبیق نکند، آن را بدعت شمرده و شرکت میدانند، که در این قسمت به بخشی از آن اشاره میشود. 1ـ سجده بر تربت بدعت است: صالح فوزان عضو هیأت افتاء سعودی مینویسد: «السجود علی التربه المسماه تربه الولی ان کان المقصود منه التبرک بهذه التربه و التقرب الی الولی فهذا شرکت اکبر، و ان کان المقصود التقرب الی الله مع اعتقاد فضیله هذه التربه و ان فی السجود علیها فضیله، کالفضیله التی جعلها الله فی الارض المقدسه فی المسجد الحرام، و المسجد النبوی ، و المسجد الاقصی ، فهذا ابتداع فی الدین. 2ـ مراسم میلاد رسول اکرم (ص) بدعت است: بن باز مفتی اعظم سعودی می نویسد: «لایجوز الأحتفال بمولد الرسول (ص) و لا غیره، لآن ذلک من البدع المحدثه فی الدین، لآن الرسول (ص) لم بفلعه و لا خلفاوه الراشدون و لا غیره هم من الصابه ـ رضی الله عنهم ـ ولا التعابعون لهم بأحسان فی القرون المفضله». 3ـ مراسم سوگواری پیامبران و صالحان بدعت است: فتوای هیأت دائم افتای سعوید در پاسخ به سؤالی پیرامون مراسم سوگواری: «لایجوز الاحتفال بمن مات من الآنبیاء و الصالحین و الا حیاء ذکراهم بالمواد و ... لأن جمیع ما ذکر من البدع المحدثه فی الدین ، و من وسائل الشرک». 4ـ جشن تولد نوزادان و سالگرد ازدواج بدعت است: شیخ عثیمین از نویسندگان و فعالان گروه وهابیت می»ویسد: «ان الاحتفال بعید المیلاد للطفل فیه تشبها بأعداء الله ، فأن هذه العاده لیست من عادات المسلمین: و انما ورثک من غیرهم، و قد ثبت عنه (ص) «ان من تشبه بقوم فهوم منهم». و در سخنی دیگر میگوید: و اما اعیاد المیلاد الشخص او اولاده او مناسبه زواج و نحوها فکلها غیر مشروعه و هی للبدعه اقرب من الاباحه». هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون مراسم جشن تولد مینویسد: «و اعیاد الموالد نوع من العبادات المحدثه فی دین الله فلا یجوز عملها لای من الناس مهما کان مقامه او دوره فی الحیاه». و در پاسخ به استفتای دیگری می»ویسد: «لا یجوز اقامه عید میلاد لاحد لانه بدعه». و قد ثبت عن الرسول (ص) انه قال : «من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو رد». ولی جای بس شگفتی است که همان هیئت در رابطه با مراسم جشنهای دولتی می نویسد: (اگر مقصود از مراسم برگزاری عید به خاطر مصلحت ملت و تنظیم امور کشور صورت پذیرد، همانند هفته پلیس، و شروع سال تحصیلی ، و گردهمایی کارمندان دولتی، و امثال آنها که قصد تقرب و عبادت در آن نیست، مانعی ندارد و شامل نهی پیامبر نمیشود). بدیهی است که چنین تفکری، نهایت تحجرگرایی و انجمناد فکری است زیرا گذشته از این که مخالفت با برپایی جشن تولد، مخالفت با امری فطری است، بلکه هیچ تفاوتی میان جشن ولادت با جشنهای دیگر مانند مراسم دولتی وجود نداردف چون کسانی که برای فرزندان خود مراسم جشن تولد میگیرند، هیچ گونه قصد تقرب و یا عبادت ندارند. 5ـ درود بر رسول اکرم (ص) قبل از اذان و بعد از اذان بدعت است: هیئت دائم افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون درود و تحیت بر پیامبر می»ویسد: ذکر الصلاه و السلام علی الرسول (ص) قبل الاذان، و هکذا الجهر بها بعد الاذان مع الاذان من البدع المحدثه فیالدین ، و قد ثبت عن البنی (ص) آنه قال: «من احدث فی امرنا هذا، ما لیس منه قهو رد». متفق علیه، و فی روایه: «من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو رد». رواه مسلم ... من فعل تلک البدعه و من اقرها و من لم یغیرها و هو قادر علی ذلک فهو آثم. و مثله قال ابن باز فی فتاواه. همین مطلب در نوشتار بن باز مفتی اعظم سعودی نیز آمده است. 6ـ دعا کردن در کنار قبر رسول اکرم (ص) به قصد اجابت بدعت است: شیخ صالح فوزان عضو هیأت افتای سعودی می»ویسد: «من البدع البتی تقع عند قبه الرسول (ص) کثره التردد علیه، کلما ذخل المسجد ذهب یسلم علیه، و کذلک الجلوس عنده، و من البدع کذلک ، الدعاء عند قبر الرسول (ٌ) او غیره من القبور ، مظنه ان الدعاء عنده یستجاب». 7ـ دست کشیدن به پرده کعبه بدعت است: شیخ عثیمین از مفتیان و علماء بزرگ سعودی مینویسد: «التبرک بثوب الکعبه و التمسح به من البد، لان ذلک لم یرد عن النبی (ص). (تبرک جستن به پرده کعبه ودست کشیدن به آن بدعت به شمار میرود، چون از رسول اکرم (ص) دستوری در این باره نرسیده است. 8ـ اهداء ثواب نماز و قرآن به رسول اکرم (ص) و مردگان بدعت است: لجنه دائم افتاء سعودی می»ویسد: «لا یجوز ان تهب ثواب ما صلیت للمیت ، بل هو بدعه، لانه لم یثبت عن النبی (ص) و لان عن الصحابه رضی الله عنهم. قالت اللجنه الدائمه: لا یجوز اهداء الثواب للرسول صلی الله علیه و سلم، لا ختم القرآن و لا غیره، لان السلف الصالح من الصحابه رضی الله عنهم ، و من بعدهم ، لم بفعلوا ذلک، و العبادات توقیفیه». 9ـ قرائت قرآن برای میت بدعت استک شیخ عثیمین از مفتیان و علماء بزرگ سعودی مینویسد: «و اما الاجتماع عند اهل المیت و قرائه القرآن، و توزیع التمر و اللحم، فکله من البدع التی ینبغی للمرء تجنبها، فأنه ربما یحدث مع ذلک نیاحه و بکاء و حزن، و تذکر للمیت حتی تبقی المصیبه فی قلوبهم لا تزول. و انا انصح هؤلاء الذین یفعلون مثل هذا انصحهم ان یتوبوا الی الله عزو جل». 10ـ رفتن به غار حراء بدعت است: لجنه دائم اتفاد سعودی مینویسد: «الصعود الی الغار المذکور ـای غار حراء ـ لیس من شعائر الحج، و لا من سنن الاسلام بل آنه بدعه، و ذریعه من ذراتع الشرک بالله ، و علیه ینبغی ان بمنع الناس من الصعود له». 11ـ ذکر با تسبیح بدعت است: بن باز مفتی اعظم سعودی گفته است: «لا نعلم اصلا فی الشرع المطهر للتسبیح بالمسجه، فالاولی عدم التسبیح بها، و الاقتصار علی المشروع فی ذلک، و هو التسبیح بالانامل». و ای کاش از وی سؤال میشد که آیا غذا خوردن با قاشق ، مسافرت با ماشین و هوایپما ، در شرع وارد شده یا خیر؟ 12ـ آغاز نمودن جلساتبا آیات قرآن بدعت است: شیخ عثیمین از مفتیان می»ویسد: «اتخاذ الندوات و المحاضرات بآیات من القرآن دائما کأنها سنه مشروعه فهذا لا بنبغی». 13ـ قرائت قرآن و دعاء ، به صورتدسته جمعی بدعت است: لجنه دائم افتاء سعودی نوشته است: «ان قراءه القرآن جماعه بصوت واحد بعد کل من صلاه الصبح و المغرب او غیر هما بدعه، و کذا التزام الدعاء جماعه بعد الصلاه». 14ـ گفتن «صدق الله العظیم» بعد از ختم قرآن بدعت است: لجنه دائم افتاء سعودی نوشته است: «قول صدق الله العظیم بعد انتهاء من قراءه القرآن بدعه». شیخ عثیمین از مفتیان بزرگ سعودی نیز به همین حکم فتوا داده است. مفتیان سعودی زمینهساز تفرقه امروز که دشمنان قسم خورده اسلام از مسیحیت و یهود و امریکا و صهیونیزم کمر به نابودی اسلام و ملت مسلمان بستهآند و اساسیترین طرح هانیتگتون مغز متفکر کاخ سفید و دکتر مائیکل نظریه پرداز سازمان سیا، ایجاد تفرقه میان مسلمین میباشد، میبینیم که مفتیان سعودی که عملا در خدمت بیگانگان قرار گرفتهاند با فتاوای نادرست و مبتنی بر موهومات و تخیلات راه هر گونه وحدت میان امت اسلامی را مسدود کرده و موجب تفرقه بیش از پیش میان آنان میشوند. بن باز و عدم امکان تقریب مفتی اعظم عربستان شیخ عبدالعزیز بن باز استفتاء شده: نظر شما نسبت به تقریب میان شیعه و اهل سنت چیست؟ پاسخ داده: «التقریب بین الرافضه و بین اهل السنه غیر ممکن الان العقیده مختلفه ... فلا یمکن الجمع بینهما، کما انه لا یمکن الجمع بین الیهود و النصاری و الوثنیین و اهل السنه ، فکذلک لا یمکن التقریب بین الرافضه و بین اهل السنه لا ختلاف العقیده التی اوضحناها». و یا در کتابی که با حمایت حاکمان مکه و مدینه در همین سالهای اخیر به نام «مسأله التقریب» منتشر شد، اولین پیش شرط وحدت و تقریب با شیعه را اثبات مسلمان بودن شیعه دانستهاند. امریکا، یهود و شیعه دشمن مشترک اهل سنت عبدالعزیز قاری از علمای بزرگ مدینه منوره رسما اعلام کرد که ما امروز در برابر دشمن مشترکی هستیم که دارای سه زاویه میباشد: امریکا ، یهود وروافض (شیعه) و حوادث عراق و لبنان ثابت کرد که هدف اصلی این دشمنان اهل سنت و جماعت هستند و ما باید در برابر این دشمنان متحد باشیم. تا آن جا که میگوید: کسانی که بر این باور هستند که اهل سنت درایا یک مذهب هستند باید تلاش کنند اعتاقد به مذاهب اربعه را از محدوده اهل سنت و جماعت خارج کنند و گرنه این مذاهب چهارگانه فقهی وسیله انحراف جامعه خواهد بود. «نن الان فی زمن عصیب طوقنا العدو المشترک و هو ذو ثلاث شعب: الیهود، و امریکا و الروافض، و هذا العدو نبت من احداث العراق الجسام و ما وقع فی لبنان انه یستهدف اهل السنه جمیعا علی اختلاف مذاهبهم فهل یصح ان نتشاجر نحت اهل الدائره الواحده المستهدفه ـ دائره اهل السنه و الجماعه، الا یجب ان ننتکائف ضد الاخطار التی تتهددنا جمیعا؟ ـ الی ان قال ـ ان من قول ان اهل السنه و الجماعه مذهب واحد یلزمه ان یخرج هذه المذاهب الاربعه من دائره اهل السنه والجماعه، و هم فعلا یعتقدون ذلک و یعتبرون تعدد هذه المذاهب الفقیه مظهر انحراف». آیا این فتاوی دور از شرع و عقل، د رخدمت چه کسانی است؟ آیا از این نظریههای برگرفته از جهل و نادانی ، چه افرادی بهره میبرند؟ بدیهی است مادامی که نگرش آنان به شیعه نگاه برون مذهبی است، و با تبعیت از اسلاف خود شیعه را بدتر از یهود دانسته، و وجدان بشری را زیر پا گذاشته و با دشمنان قسم خورده اسلام هم صدا میشوند، چگونه میشود به تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمین دست یافت؟ چه خوش بیمهربانی از دو سربی که یک سر مهربانی درد سربی حضرت آیتالله العظمی صافی از مراجع بزرگوار تقلید مینویسد: هنگامی که کتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نویسنده آن برای تفرقه میان مسلمانان شفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمیکرد که در عصر حاضر یک مسلمانی برای دور کردن مسلمانان از همدیگر و ایجاد اختلاف میان آنان این چنین کوشش کند و همه مصلحان و منادیان وحدت را به نادانی و دروغگویی و نفاق و حیله، متهم سازد. و بالاترین مصیبت اینجاست که این کتاب تسوط دانشگاه بزرگ مدینه منوره چاپ و منتشر شده است. آری! و مادامی که کتابهایی همانند «الخطوط العریضه»، «الشیعه والسنه» ، و العواصم من القواصم، به وسیله دانشگاه اسلامی مدینه منوره چاپ و منتشر میشود و عداوت و دشمنی با اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را آشکار نموده و حقایق تاریخی را انکار کرده و هر گونه وحدت میان مسلمانان را زیر سؤال برده و با منادیان وحدت به مخالفت برخاسته، چگونه میشود به تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمین دست یافت؟ فتوای ابن حبرین در کفر شیعه ابن جبرین که یک یاز مفتیان بزرگ سعودی است سؤال شده که آیا به فقرای شیعه میشود زکات داد؟ پاسخ داده طبق نظر علماء اسلامی به کافر نمیشود زکات داد و شیعیان بدون شک به چهار دلیل کافر هستند: 1ـ آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگویی میکنند و معتقد به تحریف قرآن هستند و میگویند که دو سوم قرآن حذف شده و هر کس به قرآن طعنه زند کافر هست و منکر آیه شریفه «و انا له لحافظون» میباشد. 2ـ به سنت پیامبر و احادیث صحیح بخاری و مسلم نیز طعنه میزنند و به احادیثی که در این دو کتاب آمده عمل نمیکنند چون بر این عقیده هستند که روایات این کتابها از صحابه نقل شده و صحابه را کافر میشمارند. و معتقد هستند که پس از پیامبر گرامی همه صحابه جز علی و فرزندان او و تعداد اندکی مانند سلمان و عمار همه کافر و مرتد شدند. 3ـ شیعیان اهل سنت را کافر دانسته و با آنان نماز نمیخوانند و اگر پشت سر اهل سنت نماز بخوانند آن نماز را اعاده میکنند بلکه آنان معتقد به نجاست اهل سنت هستند و اگر با یک یاز اهل سنت مصافحه کنند، دست خود را آب میکشند. 4ـ شیعیان نسبت به علی و فرزندان او غلو کرده و آنان را به صفایت که ویژه خداوند است توصیف میکنند و همانند خداوند آنان را صدا میکنند. تا آنجا که گفته: «من دفع الیهم الزکاة فلیخرج بدلها حیث اعطاها من یستعین بها علی الکفر و حرب السنه». اگر کسی به شیعیان زکات بدهد قبول نیست زیرا او با این کار خود به کسی کمک کرده که کفر را تقویت میکند و با سنت پیامبر در حال جنگ است. اعلام رسمی جهاد بر ضد شیعه از شیخ عبدالرحمان براک از مفتیان سعودی استفتا شده: «هل یمکن ان یکون هناک جهاد بین فئتین من المسلمین (ای:السنه مقبال الشیعه؟» آیا امکان جهاد میان اهل سنت و شیعه وجود دارد؟ وی پاسخ داده: «... ان کان لأهل السنه دوله و قوه و اظهر الشیعه بدعهم، و شرکهم و اعتقاداتهم ، فان علی اهل السنه ان یجاهدوهم بالقتال .... فتوای هیأت عالی افتای سعودی بر کفر شیعه هیأت عالی افتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون شیعه نوشته است: «ان کان الامر کما ذکر السائل من ان الجماعه الذین لدیه من الجعرفیه یدعون علیا و الحسن و الحسین و سادتهم فهم مشرکون مرتدون عن الاسلام». این فتوای به امضاء چهار تن از اعضای هیأت عالی سعودی به شرح ذیل رسیده است: اعضای هیأت« عبدالرزاق عفیفی ، عبدالله بن عدیان و عبدالله بن قعود. فتوای زرقاوی بر جهاد بر ضد شیعه زرقاوی رهبر وهابیون عراقی طی اطلایهای که از طریق اینترنت منتشر گردید اعلام کرد: مخالفان (شیعیان) : افعیها و دشمنان در کمین نشسته و عقربهای حیلهگر هستند، ما اکنون به جنگ با دشمن کافر و جنگ دشوار با دشمن حیلهگری که لباس دوست بر تن کرده و به همدلی دعوت میکند، ولیکن شرور است و ارث اختلاف درونی را به میراث برده ، میپردازیم. یک ناظر جستجوگر درک میکند که شیعیان خطری آشکار و حقیقی هستند. پیام تاریخ که واقعیت نیز آن را تصدیق نموده، این امر را روشن ساخته که تشیع، دینی جدا از اسلام است و با یهود تحت شعار اهل کتاب و مسیحیان ملاقات میکنند، شرکت نمایان شیعیان تا جایی است که قبرها را میپرستند و در اطراف قبور ائمه طواف میکنند، به حدی رسیدهاند که یاران پیامبر را کافر میداندن و به مادر مؤمنان و صالحان این امت دشمنان میدهند و قرآن کریم را جعل میکنند و در کتب شیعیان که تاکنون در حال انتشار است به نزول وحی برای آن گروه ادعا شده است و این یک یا زتصاویر کفر و کفر شناسی است. کسانی که گمان میکنند شیعیان میتوانند میراث تاریخی و کینه سیاه خود را فراموش کنند، در توهم به سر میبرند و این همانند آن است که این افراد، (متوهمان) ا زمسیحیان بخواهند صلیب کشیدن مسیح را فراموش کنند. آیا یک عاقل چنین کاری میکند؟ این قوم علاوه بر کفر خود، برای افزایش بحران حکومت و موازین نیرو در دولت، از مکر و حیله سیاسی استفاده و تلاش میکنند برای تثبیت شرایط محیطی جدید خود، با استفاده از پلاکاردهای سیاسی و سازمانهای خود با هم پیمانانشان همکاری کنند. این قوم خیانتکار در طول تاریخ، اهل تسننن را به مبارزه میطلبیده و در هنگام سقوط رژیم صدام ، شعار «انتقام از تکریت تا ابنار» را سر میداد که این مسأله خود بر میزان کینه آنها نسبت به اهل تسنن دلالت میکند.