بصیرت: کودک را در آغوشش جابهجا میکند، با یک دست کودک را گرفته و با گوشه دندان چادر سیاهش را. یک دست را به سمت شما دراز میکند. با صدایی زیر و مبهم چیزی میگوید که نیاز نیست بدانید چه میگوید چون منظورش برایتان آشناست.
مردد میمانید که چه کنید، خیلی وقتها او را پس میزنید و به راهتان ادامه میدهید، ولی کسی در گوشه وجدان حتی برای چند ثانیه به شما نهیب میزند که «کاش کمکش میکردید»! ، گاهی هم بدون آن که نگاهش کنید ، سکهای یا اسکناسی را در کف دستش میگذارید تا از نهیب وجدان در امان باشید ، اما چند قدمی دور نشدهاید که کودک 78 سالهای آویزانتان میشود و در حالی که با دستهای چرکش، بسته فالی را تعارف میکند ، 10 تا 15 متر با شما همراه میشود و...
تقریبا محال است در خیابانها و کوچههای اصلی شهر، مسافتی را پیادهروی کنید و چنین صحنههایی را نبینید. ما به دیدن این افراد همان قدر خو کردهایم که دیدن بسیاری از متکدیان مقابل بیمارستانها، داروخانهها، بانکها، فروشگاهها، گوشه پیادهروها، بالای پلهای عابر و...
این افراد بخشی از پیکره شهرهای ما شدهاند و با وجودی که مسوولان هزاران بار قول جمعآوری آنان را دادهاند، باز هم در شهر پرسه میزنند و شاید به جرات بتوان ادعا کرد در برخی نقاط تعدادشان نیز افزایش یافته است.
گفته میشود بسیاری از این متکدیان ، گاه تا 10 بار توسط ماموران شهرداری جمعآوری میشوند ، اما این ارگان فقط قادر است تا 10 یا حداکثر 14 روز آنها را نزد خود نگه دارد. بنابراین باز هم در شهر رها میشوند.
این امر نشان میدهد بین شهرداریها، سازمان بهزیستی ، دادستانی ، نیروی انتظامی و وزارت بهداشت هیچ هماهنگی و برنامهای جامع وجود ندارد. این سازمانها چنان با کمبود اعتبارات و نیروی متخصص روبهرو هستند که توان ساماندهی متکدیان را ندارند.
این وضعیت بخصوص در شهرهای مرکز استان که بیش از سایر شهرستانها، مهاجرپذیرند یا شرایط آب و هوایی بهتری دارند یا حتی شهرهای مذهبی آزاردهنده است.
از سوی دیگر سازمانهای دولتی با وجود تدوین آییننامه کودکان کار در تابستان 1384 و ابلاغ آن به تمامی استان ها در زمستان همان سال، هنوز برنامهای برای گردآوری و ساماندهی این کودکان ندارند ؛ کودکانی که بیشتر در رده سنی 6 تا 15 سال قرار دارند ، بیشترشان افغانیاند و امکاناتی برای تحصیل و مدرسه ندارند حتی برخی از آنها مشکوک به بیماریهایی هستند که نیازمند مراقبتهای درمانیاند ؛ کودکانی که با لباسهای مندرس و نامناسب در فصول سرد سال در خیابان پرسه میزنند و مشمول آییننامه سال 84 هستند.
طبق این آییننامه ، ارگانهایی چون شهرداری ، بهزیستی ، وزارت کار ، دادگستری و سازمانهای بیمهگر مسوولیت ساماندهی کودکان خیابانی را به عهده دارند و موظفند هر 3 ماه گزارش فعالیت خود را به وزارت رفاه ارائه کنند اما با گذشت 4 سال از اجرای آییننامه، نه از گزارش خبری است و نه از تغییری در وضعیت این کودکان.
به نظر میرسد با توجه به مشکلات این سازمانها، دولت موظف به گسترش تعامل با سازمانهای مردمنهاد و استفاده از ظرفیت آنها در اجرای طرحهای نیمهتمام اجتماعی حمایتی است.
بخش دولتی هنوز به این ظرفیتها ناآشناست و حتی در این بخش با آنها رقابت میکند ؛ نکتهای که منجر به دور باطل جمعآوری متکدیان و کودکان خیابانی شده است.
کتایون مصری