روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالهه های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
احیاء جبهه ضد صهیونیستی در مصر عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
التهابات سیاسی مصر، اوضاع اجتماعی این کشور را به اوج غلیان و حتی عصیان سیاسی - اجتماعی کشانده است. با آنکه رژیم کمپ دیویدی قاهره با توسل به انواع شیوههای سرکوب سعی دارد فضای بستهای را ایجاد کند و از طریق اعمال خشونت، افکار عمومی را مرعوب ومنزوی سازد ولی خشم رژیم مبارک و حامیانش از اینست که این فشارها و امنیتی کردن فضای جامعه، به نتایج معکوسی منجر شده است.
با آنکه مقامات امنیتی رژیم قاهره در تماس دائم با مقامات سیا و موساد از رهنمودهای جدید آنها در سرکوب و مهار جوانان مصری سنگ تمام گذاشتهاند ولی دور جدید تظاهرات و التهابات سیاسی نشانگر آنست که رژیم قاهره با توسل به عملیات سرکوب، بیشترین نقش و تأثیر در ایجاد التهابات کنونی را ایفا کرده است.
این پدیده نشانگر احیای جبهه ضد صهیونیستی است و آنچه میبینیم، طلیعه حرکت مردمی در همین مسیر است.
طیف قدرتمند مخالفان رژیم مبارک بهمراه احزاب سیاسی ریشهدار از جمله «اخوان المسلمین» خواستار فعالیت جامعه مصر و دنیای عرب در جهت حمایت از آرمان فلسطین هستند و مشخصاً این نکته را مطرح میسازند که در فضای کنونی جهان که فریادهای اعتراض علیه جنایات اسرائیل و حامیانش به اوج خود رسیده، دنیای عرب و مشخصاً مصر نمیتواند شاهد ساکت این صحنهها باشد.
وقتی دنیای معاصر با تلاش و تحرکات عملی خود شهدای فراوانی را برای شکستن محاصره غیرانسانی غزه تقدیم میکند و افکار عمومی جهان را برروی این مسئله متمرکز مینماید، سئوال جدی اینست که دنیای عرب در کجا ایستاده و چه نقشی در راه احقاق حق فلسطینیها برعهده گرفته است؟
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که سران ارتجاع عرب برای چندمین دهه عربده میکشیدند که ایران و سایر کشورهای غیر عرب حق دخالت در امور فلسطین را ندارند چرا که فلسطین یک موضوع عربی است و نه اسلامی! طبعاً امروز این سئوال قابل طرح است که در شرایطی که دنیا در تب و تاب کمک به مردم مظلوم غزه است ، چرا دنیای عرب و بویژه رژیمهای ارتجاعی عرب ساکتند و حتی به کمک صهیونیستها شتافتهاند و برای تقویت آثار محاصره بر مردم غزه، در جبهه صهیونیستها قرار گرفته اند؟
در واقع فعالان سیاسی، جنبشهای دانشجوئی و بویژه اندیشمندان مصری خواستار تقویت جبهه عربی در مقابل رژیم صهیونیستی هستند و مشخصاً به همدستی رژیم کمپ دیویدی قاره با صهیونیستها اعتراض دارند که چرا قاهره دقیقاً در مقابل فلسطینیها و آزادگان جهان قرار گرفته و در جهت خنثی سازی مبارزات ضد صهیونیستی وارد عمل شده و باعث رسوائی خود و همدستانش گردیده است؟
اخوان المسلمین و سایر فعالان سیاسی خواستار فضای سیاسی مناسبی هستند که در آن فضا مردم مصر بتوانند حرف دلشان را بیان کنند و با طرح سئوالات جدی، عملکرد رژیم قاهره را به زیر سئوال ببرند و بپرسند چرا قاهره در خدمت صهیونیستها قرار دارد؟
مشکل کنونی اینست که نه تنها احزاب سیاسی بلکه حتی چهرههای شناخته شده بینالمللی از جمله «محمد البرادعی» نیز با حضور در جامعه مصر در معرض تهدید و ارعاب و محدودیتهای فراوان قرار گرفتهاند و حتی به آنها اخطار شده است که مراقب جان خود باشند البته برای قاهره و حامیانش آدم کشی اهمیتی ندارد و به راحتی برای حفظ موقعیت خود، دست به اسلحه میبرند.
یورش نیروهای امنیتی در قاهره، اسیوط، اسکندریه و چند شهر بزرگ دیگر به تجمعات دانشجوئی و مراکز دانشگاهی نشانگر خشم و نگرانی رژیم قاهره است که سعی دارد با توسل به قوه قهریه و سرکوب فعالان سیاسی - اجتماعی خواستار ایجاد فضای رعب و وحشت است ولی هرچه بیشتر تلاش میکند، کمتر نتیجه میگیرد.
طبعاً لازم است با حرکت آزادی خواهانهای که ملت بزرگ مصر و احزاب و فعالان سیاسی برای احیا و تقویت جبهه ضد صهیونیستی به راه انداخته اند، استقبال و به ملت بزرگ مصر گوشزد شود که راهکار مسئولانهای را در پیش گرفتهاند و لازم است با استمرار این حرکت عظیم انسانی - اسلامی نشان دهند که راهکار آنها با عملکرد حقیرانه رژیم کمپ دیویدی قاهره در تضاد و تعارض است.
این برای ملت بزرگ و سلحشور مصر با آن سوابق درخشان تاریخی در راه مبارزه نفس گیر علیه صهیونیستها ننگ بزرگی است که رژیم قاهره جاده صاف کن رژیم صهیونیستی شود.
زمانی مصر قدرتمند، پیشاهنگ حرکت ضد صهیونیستی محسوب میشد و پرچمدار مبارزات حق طلبانه بود ولی امروزه نه تنها مانع حرکت دیگران است که حتی در خدمت ماشین جنگی صهیونیستها قرار دارد.
محاصره غزه هر لحظه با گشوده شدن گذرگاه رفح توسط مصر میتواند به پایان برسد ولی نه تنها مبارک برای محاصره اصرار دارد که حتی با ایجاد دیوار بتونی حایل در منطقه و احداث دیوار فولادی تا عمق 30 متری زیر زمین در حول محور صلاح الدین به طول 11 کیلومتر، سعی کرده تا بلکه فشار بر فلسطینیها در غزه را سنگینتر کند و اشغالگران بتوانند کاری از پیش ببرند.
فشار و تلاش مشترک وفعالان سیاسی مصر بصورت فردی و گروهی میتواند جبهه عربی را احیا کند و به ملتها و دولتهای عرب نشان دهد که دنیای عرب نیز مسئولیت های تعطیل ناپذیری را برعهده دارد که نمیتواند از انجام آن شانه خالی نماید.
اگر مسئله فلسطین، یک مسئله عربی است، پس امروزه لازم است فریاد اعراب از فریاد سایر ملتها و آزادگان جهان بلندتر باشد و همگی یکپارچه برای پایان دادن به ظلم و جوری که رژیم قاهره از بنیانگذاران و حامیان آن است، وارد عمل شوند و برای پایان یافتن این فاجعه، سر از پا نشناسند.
خراسان:«واقعه گوهرشاد ؛ قیام برای حفظ عفاف و حجاب»
واقعه گوهرشاد؛ قیام برای حفظ عفاف و حجاب عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم اسفندیاری طبسی است که در آن می خوانید:
21 تیر سال 1314 مردم مشهد در اعتراض به سیاست کشف حجاب و حبس آیت ا... قمی از سوی حکومت رضاخان در مسجد گوهرشاد مشهد مقدس دست به اعتراض زدند که توسط حکومت دیکتاتوری پهلوی به خاک و خون کشیده شدند.
دی ماه 1307 طرحی تحت عنوان قانون لباس متحدالشکل به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی کشور رسید که به موجب ماده اول آن کلیه کارکنان و کارمندان مرد موظف شدند از آغاز سال 1308طرح لباس ملی را اجرا کرده که در واقع این لباس جانشین لباسهای سنتی اقوام و اصناف مختلف شود.
این لباس به اصطلاح «ملی» که هیچ نشانی از ملیت نداشت شامل کت، شلوار و کلاه پهلوی بود. پیرو همین سیاست لباس متحدالشکل مدتی بعد طرح کشف حجاب بانوان در دستور کار حکومت پهلوی اول قرار گرفت که با مخالفت علما و روحانیون، سران قبائل و عموم مردم روبرو شد.
آیتا...العظمی حاجآقا حسین قمی از علمای بزرگ و مشهور آن زمان که به عنوان مرجع تقلید عام، رهبری فکری جامعه را برعهده داشت از مشهد به قصد مذاکره و گفتوگو با عوامل حکومت رضاخان راهی تهران شد. وی در شهر ری مستقر شد و گروه گروه مردم به زیارت و دست بوس او میرفتند.
این خبر که به رضاخان رسید وی دستور داد تا از هر گونه ورود و خروج مردم به محل استقرار ایشان جلوگیری شود و در نهایت آیتا... قمی در بازداشت و حبس قرار داده شد.
هنگامی که این خبر به مردم مشهد رسید جماعت گستردهای از مردم و روحانیت در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند .
برخی از خطبا بر فراز منبر به تحلیل موضوع پرداختند و در حالی که لحظه به لحظه به جمعیت معترض افزوده می شد ، وعاظ و اهل منبر در یک برنامه تنظیم شده زوایای توطئه رضا خان را مورد بررسی و تحلیل قرار میدادند.
خبر این اعتراض و تحصن به رضا شاه رسید. او هم بلافاصله دستور سرکوب مردم را صادر کرد و مردمی که بر اساس غیرت دینی و مخالفت با کشف حجاب و بازداشت آیتا... العظمی قمی در برابر عوامل حکومت مقاومت میکردند، با تهاجم شدید نیروهای رضا قلدر مواجه شدند.
روز 21 تیر ماه توپهای سنگین در خیابان روبروی مسجد گوهرشاد استقرار یافت و صدای غرش مسلسلها در شهر پیچید و حرم مطهر امام رضا (ع) مورد تعرض قرارگرفت. با یورش حکومت ، صدای «یا علی و یا حسین»ها خاموش شد و بین 2 هزار تا 5 هزار نفر از مردم متدین کشته و زخمی شدند . حدود 2 هزار نفر هم دستگیر و بازداشت شدند.
گزارش یک شاهد از واقعه گوهرشاد
آیت ا... سبزواری، هم که خود در واقعه گوهرشاد حضور داشته گزارشی از این واقعه ارائه کرده است. وی در این گزارش با اشاره به قانون اتحاد شکل، می نویسد: «در سال 1352 ه.ق حکم شد که باید کلاه بین المللی پوشیده شود، که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگی اطاعت می کردند مگر مشهد که قیام کرده و مخالفت.»
وی سپس به گزارش مشاهدات خود از واقعه گوهرشاد می پردازد و پس از اشاره به اجتماع مردم در مسجد گوهرشاد از نقش علامه بهلول در این واقعه سخن می گوید: به فاصله چند روزی او را به مشهد آورده و به منبر بالا بردند و تحریک آن نموده که ایها الناس می خواهند حجاب را از زن ها بگیرند.
خورده خورده هیجانی در مردم بیدار شد و کم کم مبلغین منبر رفته و تهییج مردم کرده تا بالاخره روز جمعه قشون اطراف صحن را گرفته و در دم بست پایین خیابان، قشون جلوگیری از مردم نموده و مردم مخالفت کرده و دو نفر از مردم کشته شده و این قضیه بیشتر باعث تهییج مردم شد تا آن که به کلی دکاکین تعطیل و ادارات بسته و ازدحام زیادی در مسجد جامع شد.
حقیر و مرحوم آیت ا... آقاحاجی شیخ علی اکبر نهاوندی چون می دانستیم که قضیه عادی نیست، لذا گاهی در منزلی از منازل دوستان پنهان بودیم، لکن چون عموم علما در مسجد بودند مثل حاجی مرتضی آشتیانی، آقاشیخ حسن پایین خیابانی، آقاسیدیونس اردبیلی و تمامی ائمه جماعت قریب سی نفر جمع شده بودند، لذا ناچار با یکدیگر رفتیم به مسجد. لکن آثار عذاب هویدا بود.
غبار فلک را گرفته و هوا قرمز شده و مردم همه مضطرب و لاینقطع از دهات و اطراف جمعیت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند که علما حکم جهاد دادند تا آن که در مسجد دیگر جای پا نبود.»
او در ادامه از تلاش خود برای آرام کردن مردم می نویسد و می گوید: در زمانی که به طرف منبر می رفته تا مردم را امر به تفرق کند، یک نفر ناشناس بال قبای مرا کشید و گفت: «به مردم بگو اگر می خواهید آسوده شوید، پناهنده به کنسول خانه روس شوید و من گوش به حرف او ندادم.»
این نکته می تواند اشاره به سیاست روس برای به دست گرفتن اعتراض مردم و استفاده از آن در راستای اهداف شوم خود باشد، چنان که در زمان مشروطه، مشروطه خواهان به سفارت انگلیس پناهنده شدند و زمینه انحراف آن را فراهم کردند.
به هر حال، آیت ا... سیدحسین سبزواری ادامه می دهد که: «کوشش کردم در تفرقه مردم و شاید 9 قسمت از 10 قسمت را متفرق کردم.» با تمام این تلاش ها به دستور رضاخان حرکت مردم سرکوب می شود و تعداد زیادی بر اثر تیراندازی ماموران در مسجد شهید و مجروح می شوند، بسیاری از علما همچون حاجی سیدهاشم نجف آبادی، حاجی شیخ حبیب ملکی، آقاسیدزین الدین سیستانی، شیخ آقابزرگ شاهرودی، حاجی شیخ هاشم قزوینی دستگیر و به تهران برده و مدتی ، زندانی می شوند. آیت ا... میرزایونس اردبیلی هم که در نوقان مخفی شده بود پس از مدتی دستگیر و به تهران منتقل و زندانی می شود . بعد از بازرسی های زیاد اسدی نیابت تولیت هم محکوم به اعدام می شود.
قیام گوهرشاد پیش از قانونی شدن کشف حجاب
از همان آغازین سال های حکومت رضاخان، مسئله کشف حجاب به ویژه از سوی برخی روشنفکران لائیکی که پشتوانه فکری حکومت او محسوب می شدند، مطرح و رضاخان برای انجام آن تحت فشار قرار گرفت.
موسی حقانی، مسئول موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، با اشاره به پیشینه مسئله کشف حجاب در عصر رضاخان، از تحقیر و توهین زنان محجبه در نشریات آن زمان سخن گفت و اظهار داشت: در آن زمان در نشریه ایران جوان عکس زن های چادری را انداختند و زیر آن نوشتند، کلاغ سیاه.
وی سیاست کشف حجاب را از برنامه های اولیه رضاخان برشمرد و افزود: اجرای این سیاست چون تبعاتی برای حکومت داشت، آن را در مرحله آخر سیاست تغییر لباس قرار داد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به شواهد پی گیری این سیاست از سوی رضاخان اظهار داشت: در همان سال های اولیه حکومت برای رواج بی حجابی، رضاخان مقرر کرده بود تا زنان بی حجاب مورد حمایت قرار گیرند و اگر اعتراض به آنان شد از آن ها حمایت کنند.
وی با بیان این که رضاخان تلاش می کرد به تدریج بی حجابی را در ایران رواج دهد، از برگزاری همایش های بی حجابی سخن گفت و افزود: از این رو در سال 1306 ه.ش خانواده سلطنتی که به حرم حضرت معصومه (س) رفته بودند، کشف حجاب کردند.
حقانی با اشاره به این که حکومت پس از اقدامات بسیاری به این نتیجه می رسد که کشف حجاب را به صورت یک قانون در آورد و آن را به مرحله اجرا بگذارد، گفت: به همین خاطر در 17 دی سال 1314 کشف حجاب را قانونی کرد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا قیام گوهرشاد پیش از قانونی شدن کشف حجاب انجام شد، پاسخ داد: کشف حجاب از برنامه های اولیه رضاخان بود که تلاش می کرد به تدریج آن را عملی کند و به همین دلیل وقتی علما و مردم از این سیاست او آگاه شدند ، در مناطق مختلف ایران به مخالفت با آن برخاستند و هنگامی که مردم و علما دیدند حکومت در راه کشف حجاب جدی است، اعتراض و مخالفت خود را افزایش دادند که به واقعه گوهرشاد منجر شد.
این نویسنده با بیان این که کلیه سیاست های فرهنگی و غرب مآبانه پهلوی اول مورد اعتراض مردم بود، اظهار داشت: در هر دوره ای مردم با مستمسک قرار دادن یک مسئله ای نارضایتی و اعتراض خود را نسبت به سیاست های فرهنگی رضاخان ابراز می کردند. در زمان واقعه گوهرشاد نیز، هم سیاست تغییر لباس مردان که تحت عنوان «قانون لباس متحدالشکل» اجرا می شد، مورد اعتراض بود و هم سیاست هایی که هنوز اعلام نشده بود اما کم و بیش اجرا می شد مانند کشف حجاب.
تهران امروز: «بدرود با جام سیاه و سفید»
بدرود با جام سیاه و سفید عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم آرش راهبر است که در آن می خوانید:
نوزدهمین جشنواره جهانی فوتبال پس از حدود یک ماه شور و حرارت پایان گرفت و فصل دیگری از عمر هواداران فوتبال ورق زده شد. برگزاری جامجهانی در هر چهار سال یک بار حالا به مقیاسی برای گذر عمر بشر بدل شده و بسیاری از مردم جهان حوادث زندگی خود را با این معیار جهانی به یاد میآورند.
جامجهانی فوتبال نوزدهم حالا بخشی از خاطره ذهنی طرفداران فوتبال در سراسر دنیاست، چه برای آنهایی که تیمملی کشورشان را در این رقابتها دیدند و چه برای آنهایی که ستارههایشان را در آسمان دیگری جستوجو میکنند.
برای طرفداران فوتبال یادآوری اولین خاطرات از جامجهانی به معنی عبور از دوران کودکی و رسیدن به عنفوان نوجوانی است؛ روزهایی که حافظه انسان در بهخاطر سپردن چهره افراد فعالتر شده و حتی حرکات خارقالعاده ستارهها را در زمین سبز بهیاد میسپارند. اینچنین است که برای نسلهای متفاوت نقاط عطفی چون ظهور ستارههای بزرگ و تیمهای به یادماندنی شکل میگیرد.
اگر پدر بزرگهای امروز با خاطرات پله به عرش میروند در عوض بکن باوئر، کرویف و مارادونا چون ترانههای کودکی در ذهن میانسالان ماندگار شده و حالا نوبت نسل دیگری است که از بازیهای درخشان داوید ویا، دیهگو فورلان، ژاوی و توماس مولر برای خود خاطره ذهنی بسازند.
فوتبال بهعنوان پدیده بیبدیل انسان مدرن هر سال و هر دوره با نوبهنو شدن و ظهور نسلهای تازه خود را احیا میکند و به توسعه خود در جای جای جهان ادامه میدهد. جامجهانی 2010 نیز بیشک یک نقطه عطف تاریخی برای قاره سیاه باقی خواهد ماند.
جامجهانی نوزدهم نیز به پایان رسید و حالا آفریقاییهای سیاه و سفید در ژوهانسبورگ، کیپتاون و دیگر شهرهای جنوبیترین کشور این قاره از اتمام این شور و حال بینظیر احساس دلتنگی خواهند کرد.
برای آنها که یک ماه در جشن و سرور غوطهور بودند و هر شب به امید موفقیت تیم محبوبشان سر بر بالین گذاشته و رویاهای طلایی میدیدند قطعا از امروز خلأ بزرگی به وجود خواهد آمد. با این حال در تاریخ ثبت خواهد شد که اولین جامجهانی در قاره سیاه به نحو شایستهای برگزار شد و فرجام خوشی داشت.
برای آفریقای جنوبی که سالها زیر شلاق استعمار و آپارتاید خم شده بود و با رهبری ماندلا به سالهای سیاهی پایان داده بود، برگزاری این دوره از جامجهانی یک اتفاق تاریخی بود. کیست که این روزها از تبعات و اثرات مثبت مالی، اقتصادی و مدیریتی برگزاری جامجهانی اظهار بیاطلاعی کند.
آفریقای جنوبی که خود در زمره کشورهای برتر قاره آفریقا محسوب میشود با برگزاری جامجهانی یک گام به مدل برتر توسعه و پیشرفت نزدیکتر شد. چه آنها به خوبی توانستند شهرهای شلوغ و پرازدحام خود را طی یک ماهه اخیر در صلح و صفا اداره کنند و پاداش آن را نیز خواهند گرفت.
برگزاری جامجهانی موجب رونق اقتصادی در این کشور شده و در فاصله چند ساعت پس از پایان مسابقات، آمارها از درآمدها و سود هنگفت برای سیاهان پابرهنه خبر میدهند.
اهالی آفریقای جنوبی حتی بخشی از فرهنگ خود را نیز بهوسیله بوقهای پرسروصدا یا همان وو وو زلای معروف به کالبد جامجهانی دمیدند و نقش تازهای بر صورت آن زدند.
اگر فوتبال آفریقا هنوز سرآمد تکنیک و تاکتیک و مسائل فنی فوتبال در دنیا نیست اما حداقل در دمیدن احساس توانست از اروپاییها سبقت بگیرد. بوقهای آفریقایی حالا نماد فوتبالی قاره سیاه هستند، ساده، ارزان و پرهیجان.
بیدلیل نبود که فیفا نیز هرگز زیربار خاموش کردن نفیر وو وو زلا نرفت و به سیاهان اجازه داد تا آنجا که نفس دارند بر بوقهای خود بدمند.
جامجهانی 2010 البته ثمرات دیگری نیز برای سایر کشورها داشت. اروگوئهایها به یاد هم آوردند که چطور در دو دوره جامجهانی قهرمان شدهاند، به ایتالیاییها ثابت شد که فوتبال بدون شور جوانی به بنبست میرسد و برای انگلیس هم چارهای جز این باقی نماند که روی نسل تازهای از بازیکنان بیادعا سرمایهگذاری کند.
برای آفریقاییها نیز برگزاری آبرومند مسابقات چیزی کمتر از مدال طلا نبود هر چند که هیچ یک از تیمهای قاره سیاه به جمع چهار تیم پایانی نرسیدند. جامجهانی یک معامله دو سر برد است چه برای میزبان و چه برای شرکتکنندگان و رقابت برای حضور در جامجهانی 2014 از همین حالا شروع شده است.
آرمان:«قانون ؛ سنگ روی سنگ»
قانون ؛ سنگ روی سنگ سرمقاله روزنامه آرمان به قلم حمید رضا فولادگر نماینده مردم اصفهان در مجلس است که در آن می خوانید:
درهمه دولتها تمایل به قانون گریزی و دوری ازنظارت وجود داشته است. درتصویب هر قانونی باید به اسناد بالا دستی توجه داشت و مسائل بخش ها و مناطق را براساس آن اولویت بندی کرد.درباره نحوه تعامل با دولت هم این آفت وجود دارد که برخی سوال ها و امضای استیضاح ها پس گرفته می شود و این سبب می شود که استیضاح ها و تحقیق و تفحص ها که به عنوان ابزار های نظارتی مجلس است، بلا اثر شود.
بخشی از این موضوع به این برمی گردد که مردم در زمان انتخاب نماینده خود به افراد کلان نگر تر رای بدهند و یک بخش آن هم به اصلاح قانون انتخابات باز می گردد. راهکار سوم در این زمینه آن است که به سمتی پیش برویم که اختیارات اجرایی حوزههای انتخابیه به نهاد دیگری واگذار شود و نماینده مجبور نشود برای انجام کارهای حوزه انتخابیه به روشهای نظارتی روی بیاورد یا در قانون گذاری بخشی نگری و منطقه ای نگری کند.
موضوع قانون گریزی و نظارتپذیر نبودن عموما در دولت های گذشته هم بوده و آنها به دنبال آن بودند که نظارت بر آنها کمتر باشد. اگر لایحه دولت در مجلس تغییراتی کرده راهکارش اجرا نکردن نیست ، قانون اساسی در این زمینه راهکاردارد.کافی است لایحهای با فوریتی به مجلس تقدیم کنند و با ارائه دلایل قانون را اصلاح کند. چون اگر هر قانونی را به فرض اینکه اجرایی نیست اجرا نشود. دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.
دنیای اقتصاد: «درباره چالش مالیاتی اصناف»
درباره چالش مالیاتی اصناف عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی سرزعیم است که در آن می خوانید:
چالش مالیاتی اصناف با دولت در این روزها یکی از موضوعات مطرح در حوزه اقتصاد است. از یک سو تردیدی نیست که اساس اداره دولت مدرن براساس اخذ مالیات است.
تعبیر رایجی که در کشورهای غربی وجود دارد، این است که تا وقتی پرداخت مالیات در کار نباشد، مشارکت سیاسی واقعی ممکن نیست (no taxation, no participation). پرداخت مالیات از حیث اقتصاد سیاسی نیز اهمیت بسزایی دارد.
امروزه تحقیقات چندی وجود دارد که نشان میدهد هرجا پرداخت مالیات صورت میگیرد، احتمال تحقق دموکراسی بیشتر میشود. البته این سخنان اصولا در کشورهای غیرنفتی صادق است که دولت در آنها منبع درآمد دیگری غیر از مالیات ندارد؛ اما در کشورهای نفتی قضیه تا حد زیادی متفاوت است.
وقتی دولت در کشورهای نفتی به منابع نفتی آسان دسترسی دارد، توجه کمی به گسترش نظام مالیاتی نشان میدهد و تکیه عمده خود را بر افزایش درآمد حاصل از فروش نفت قرار میدهد. ایران نمونه روشنی از این مساله است.
در این وضعیت دو ایده مطرح است؛ یک ایده این است که درآمد حاصل از نفت یا باید به مردم پرداخت شود یا صرف سرمایهگذاریهای عمرانی گردد و در واقع نفت از یک منبع زیرزمینی به یک منبع روزمینی تبدیل شود.
پیامد منطقی این دیدگاه این است که دولت هزینههای جاری خود را از محل مالیات تامین کند. این دیدگاهی است که در برنامه سوم و چهارم مطرح شد و به تصویب رسید.
یک دیدگاه دیگر این است که دولت باتوجه به منابع درآمد نفت، به کلی از دریافت مالیات صرفنظر کند. این دیدگاه گرچه طرفدارانی در میان توده مردم و حتی دانشگاهیان دارد، اما در اقلیت است و حداقل میتوان گفت که به لحاظ قانونی به تصویب نرسیده است.
حال با توجه به نکات فوق باید گفت که پیچیدگی قضیه اخیر در این است که از یک سو عملکرد دولت به نحوی بوده که نوعی دست و دلبازی و کمدقتی در هزینهکرد منابع دولتی برداشت شده است.
حجم بالای مصوبات استانی تعهدزا در چندین جلسه ساده این سیگنال را به جامعه منتقل کرده که سختگیری در هزینه کردن دولت وجود ندارد و دولت از منابع مالی زیادی برخوردار است.
از این دیدگاه، اگر چنین دولتی بخواهد روی منابع مالی کمی چون مالیات بر اصناف تاکید و اصرار کند، نوعی تناقض القا خواهد شد.
اصولا اگر کسی در همه زمینهها سختگیر باشد، میشود قبول کرد که در یک زمینه خاص نیز سختگیر باشد اما اگر اصولا سختگیر نباشد و بخواهد در یک زمینه خاص سختگیری کند، حتی اگر توجیه علمی هم پشتیبان آن باشد، دفاع عملی و اجتماعی آن دشوار خواهد بود.
روی دیگر این سکه، اعتبار تصمیمات دولت است که در محک آزمون قرار گرفته است. عقبنشینی دولت در این آزمون کوچک تردیدهای جدی در آمادگی برای اجرای جراحی بزرگ اقتصاد ایران، یعنی هدفمند کردن یارانهها ایجاد خواهد کرد و این سیگنال را به مخالفان اجرای این اقدام میدهد که میتوانند با کمی مخالفت اجرای آن را ملغی کنند.
در واقع یک وضعیت معماگونه رخ داده است که از یک سو عقلایی به نظر نمیرسد که دولت هزینه سیاسی بالایی برای اجرای طرحی متحمل شود که تاثیر زیادی بر منابع مالی دولت ندارد و از سوی دیگر عقب نشینی دولت هزینههای سنگینی برای اقدامات جدی تر دولت در آینده به دنبال خواهد داشت.
اگر دولت از ابتدا شیوه سازگار و منسجمی در تصمیمسازی را دنبال میکرد، اینک میتوانست با جدیت بیشتری طرحهای کوچک و بزرگ خود را به اجرا در آورد و حمایت جامعه کارشناسی و اجتماعی را به دنبال خود داشته باشد. اما این پشتوانه فعلا مفقود است. این مساله را که دولت چگونه میخواهد از این وضعیت معماگونه خلاصی یابد، باید منتظر ماند و دید.