صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۱۴۸۹۷۵

بصیرت: مدت‌هاست که عرصه بر منتقد مستقل به تنگ آمده و دیگر فرصت و حال و حوصله‌ای برای تعارف و من بمیرم تو بمیری و مچل‌بازی و بازی با کلمات و رقصیدن به ساز صاحبان پول و پارتی و پدرسوختگی یا همان زر و زور و تزویر سابق باقی نمانده است. سینمای ایران به عنوان محل سیطره سکس مخفی و تلویزیون هم به عنوان میدان معرکه‌گیری نئوخانباجی‌های منگلیزم شهری در عرصه سریال‌سازی آبگوشتی و فیلمفارسی‌های پوست انداخته، سقوط آزاد محیرالعقولی را آغاز کرده‌اند یا شاید هم به پایان رسانده‌اند! گنجینه‌های رشادت و جهاد ملت در محاق و شبه‌داستان‌های عشقی جوانک‌های خل‌وضع مشنگ که از عالم و آدم طلبکارند و پاچه همه را می‌گیرند و همه را مزدور بی‌جیره و مواجب خود می‌خواهند بر سر کار! آنچه در بازار سینمای ایران، گیر و دار امروزی مدیران، مخاطبان، هنرمندان و معرکه‌گیران را پدید آورده علاوه بر همه چیزهای دیگر، نفاق منتشر در فردیت و جمعیت این ساحت است که بازتابی از سایر ساحت‌های اجتماعی است. وقتی مدیری که دستش تا مرفق در ابتذال فرورفته و ذهنش تا فیها خالدون در مبتذل‌خواهی و مبتذل‌سازی مستغرق شده، مجبور است داد مردم را از مبتذل‌سازان بستاند و دعوی هنرورزی سر دهد و همان بخشنامه‌ای را بنویسد و ابلاغ و طی آن سینما و سینماگر را هدایت و حمایت کند که هیچ اعتقادی به آن ندارد، وضعیت همین چیزی می‌شود که هست. وقتی فیلمنامه‌نویس در آشفتگی و پریشانی ذهنی و رفتاری، در مالیخولیای ابتذال و بلکه استهجان غرقه است و در همان حین، برای گرفتن مجوز و هزار و یک درد بی‌درمان دیگر مجبور است در لابه‌لای صفحات فیلمنامه‌اش چیزهایی را بگنجاند که اعتقادی به آنها ندارد، آن وقت فیلم‌های سینمایی ما می‌شود همین معجون یاجوج و ماجوجی که می‌بینیم و کاری هم از دست کسی برایش برنمی‌آید. چرا که ایراد اصلی نه از ضعف و کاستی و نابلدی - که آن به‌جای خود – بلکه در وهله نخست از همین نفاق منتشر در ذهن، دل، دیده و قلم حضرات است که خود را موظف و مجبور کرده‌اند در همین فضا و با همین سیستم فکری هم خدا را بخواهند و هم خرما را. هم برای گرفتن مجوز، عریضه خالی را با ادا و اطوارهایشان پر کنند و هم زیر و بم و بالا و پایین آثارشان سرشار از جلوه‌های اروتیک و انگاره‌های مبتذل، اشاره‌ها، کنایه‌ها، ادا و اطوارهای مستهجن باشد و ایراد اصلی و گره جدی کار همینجاست و تا زمانی که فیلمنامه‌نویس، هنرمند، معرکه‌گیر، دلال و دلاک‌های سینمایی این مملکت از این مرداب متعفن رها نشوند، هیچ اتفاقی در سیرت نمی‌افتد، به‌رغم تغییر دمادم صورت‌ها.
محمدرضا محقق
 

نام:
ایمیل:
نظر: