بصیرت:روزنامههای امروز در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند که برخی از آنها در زیر میآید.
کیهان: «دیپلماسی از نوع بیش فعالی!»
«دیپلماسی از نوع بیش فعالی» عنوان یادداشت روز امروز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید:
کودکی را تصور کنید که بسیار پرتحرک و پرجنب وجوش است؛ به گونه ای که فعالیت زیاد جسمی او دیگر اعضای خانواده را آزرده خاطر نموده و در خیلی از موارد آن فعالیت ها و جنب وجوش ها و شیطنت ها دردسرهای عجیب و غریبی را به همراه داشته است.
علاقه به بازی های خطرناک- مثلا بازی با کبریت یا دست زدن به اجاق گاز- از جمله گرایش های غیرطبیعی کودک مورد اشاره است. معمولا والدین این کودک و امثال آن در چنین حالتی بچه خود را برای اطرافیان و اقوام، باهوش و بازیگوش توصیف می کنند تا قدری خرابکاری ها و بعضا اعمال غیرقابل توجیه کودک خود را بپوشانند آنهم کودکی که نوعی اضطرار و ناگزیری برای خرابکاری دارد.
اما آنچه جای تامل دارد و آن نکته ای است که روان شناسان و کارشناسان علوم تربیتی نسبت به آن هشدار می دهند اختلالی به نام «بیش فعالی» است یعنی گاهی اوقات تحرکات، جنب وجوش ها و شیطنت ها نه تنها به معنای باهوشی و بازیگوشی نیست بلکه به علت اختلالی می باشد که گریبانگیر آن کودک شده است.
به عبارت ساده «بیش فعالی» اختلالی رفتاری است که در آن کودک هرچند پرتحرک و پرفعالیت است اما با نقص توجه و عدم تمرکز روبروست. کارشناسان علوم تربیتی معتقدند مرز تشخیص کودکانی که از مرضی به نام «بیش فعالی» برخوردارند با کودکان باهوش و بازیگوش در این دقت نهفته است که در بچه های سالم و باهوش فعالیت و تحرک زیاد باعث کاهش بازده کودک در اموری چون تحصیل و روابط اجتماعی نمی شود. خلاصه مطلب این که مرز تشخیص میان این دو دسته از کودکان ناظر به عملکردهاست نه میزان انرژی و فعالیت آنها.
غرض از آنچه در بالا بدان اشاره شد وضعیت و موقعیتی است که اکنون جبهه نظام استکبار در عرصه سیاست دچار اختلالی به نام بیش فعالی شده و با آن دست و پنجه نرم می کند.
این نکته ای درخور تامل است که رهبر بصیر انقلاب در دیدار اخیر نمایندگان مجلس خبرگان با ایشان- پنج شنبه 25/6/89- مطرح نموده و با تاکید بر استحکام و قدرت روزافزون جبهه اسلامی و در سوی مقابل استیصال و دستپاچگی بیش از پیش جبهه نظام استکباری بیان می دارند: «امروز بارزترین نکته در رفتار جبهه نظام استکبار وجود بیماری به نام «بیش فعالی است» که آثار آن تحرک و فعالیت بسیار اما بدون تمرکز و هدف است.»
در همین زمینه ذکر نکاتی قابل اعتناست:
1- شرایط کنونی دنیا و شواهد و قرائنی که در عرصه سیاست بین الملل به وضوح قابل رویت است حکایت از نابسامانی و بهم ریختگی جبهه نظام استکباری به سرکردگی آمریکا دارد. آخرین نمونه، اقدام جنون آمیز هتک حرمت به ساحت قدسی قرآن مجید در آمریکا است.
اقدامی که با خیزش و خروش جهان اسلام مواجه شد و هرچند قلب 1.5 میلیارد مسلمان را جریحه دار ساخت اما بر ضعف و استیصال و زبونی ایالات متحده دلالت داشت.
ناگفته پیداست که هتک حرمت قرآن کریم آنهم در سالگرد حادثه مرموز 11 سپتامبر سناریوی از پیش تعیین شده افراطیون آمریکایی و لابی صهیونیستی بود که می پنداشت با این حرکت وقیحانه قداست باورهای اسلامی- که مهمترین مانع و سد بر راه افزون طلبی ها و چپاولگری های آمریکاییان و مستکبران است- را شکسته و موج اسلام خواهی را به چالش می کشاند.
اما این هدف واهی و شوم نه تنها محقق نگشت بلکه موجی از نفرت جهانی برای ایالات متحده به ارمغان گذاشت تا جایی که بسیاری از شخصیت های غربی و آمریکایی تاکید می کنند که واشنگتن در ارزیابی و برآورد این اقدام خود به منظور اهداف خاص، اشتباهی بزرگ را مرتکب شده که تبعات آن غیرقابل پیش بینی است.
پرسش اصلی که ذهن بسیاری از تحلیلگران و استراتژیست ها را مشغول ساخته آن است که آمریکایی ها با چه هدفی و به چه منظور تصمیم گرفتند که در سالگرد 11 سپتامبر و در صورتی که دولت اوباما طی 20 ماه گذشته مدام بر این مسئله تاکید دارد که با «اسلام و مسلمانان سر جنگ ندارد»! سناریو هتک حرمت به قرآن را کلید بزنند؟
آیا این اقدام جنون آمیز در راستای آنچه که به اصطلاح «دیپلماسی هوشمند» نام نهاده اند قابل توجیه است؟!
جالب آن که چندی است آمریکایی ها بر مقوله «دیپلماسی عمومی»- تاثیرگذاری بر افکار عمومی دنیا از طریق ابزارهای غیررسمی- تمرکز کرده اند تا به قول موسسه آمریکایی بروکینگز با این روش اعتماد از دست رفته نسبت به واشنگتن آن هم در مقیاس جهانی به نوعی بازسازی و احیاء شود.
اما علی رغم تمامی تلاش ها و تقلاها و تحرک های کاخ سفید، هتک حرمت لابی آمریکایی- صهیونیستی به قرآن مجید موجب شده تا ثمره دیپلماسی عمومی آمریکا نه تنها به بار ننشیند بلکه نفرت صدها میلیون مسلمان و حتی غیرمسلمانان از ادیان مختلف وضعیتی را برای دولت اوباما رقم بزند که حداقل می توان از آن با توصیف نشستن روی اره یاد کرد! بی آن که راه پس و پیشی وجود داشته باشد!
بلا و مصیبتی که دقیقاً بر سر رژیم صهیونیستی پس از حمله به کاروان آزادی آمده است.
البته در پرانتز این نکته را باید افزود که بسیاری از کارشناسان و ناظران سیاسی معتقدند اقدام قرآن سوزی در چند شهر آمریکا که امروز گلوی دیپلماسی این کشور را به شدت فشار می دهد دست پخت صهیونیست ها بوده است تا از فشار سهمگین افکارعمومی دنیا نجات یابند چرا که بعد از جنایت ددمنشانه صهیونیست ها در حمله به کاروان آزادی در آبهای بین المللی، موج اعتراضات و خیزش و خروش ملت های آزاده دنیا، این رژیم را در سخت ترین شرایط تاریخی خود قرار داده است.
بنابراین اکنون بحران استراتژیک و مشترک آمریکایی ها و صهیونیست ها چیزی جز بحران مشروعیت در صحنه بین المللی نیست.
2- از تناقض های دیگری که آمریکا در عرصه بین المللی با آن روبروست مسئله پاکستان است.
دو ماه پیش در جریان سفر هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا- که همچون کودکان بیش فعال ناآرام و پرجنب وجوش است- به پاکستان، واشنگتن با یک مانور رسانه ای اعلام کرد که 500 میلیون دلار کمک مالی به اسلام آباد کرده است و این تنها بخشی از بسته 7.5 میلیارد دلاری است که کنگره آمریکا سال گذشته برای کمک به پاکستان تصویب کرده است.
اما با رخداد حادثه غم انگیز سیل ویرانگر در پاکستان و آواره شدن بیش از 20 میلیون انسان در این کشور آمریکایی ها نه تنها دیگر از کمک مالی حرفی به میان نمی آورند و علی رغم تمام ادعاهای حقوق بشری اقدامی نکرده اند بلکه در دو هفته گذشته حملات هوایی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به پاکستان تداوم یافته و در این میان دهها نفر از انسان های بی گناه نیز کشته شده اند.بی شک در قاموس سیاست آمریکایی ها این جنایت ها و آدم کشی ها آنهم به بهانه مبارزه با تروریسم و القاعده در راستای دیپلماسی هوشمند معنا و مانور داده می شود.
3- امروز مرض «بیش فعالی» جبهه نظام استکباری به سرکردگی آمریکا علی رغم حجم انبوهی از تلاش ها و ترفندها برای حذف و یا دست کم خارج کردن جبهه اسلامی و بلوک مقاومت اسلامی از صحنه تصمیم گیری در عرصه بین الملل، بیش از هر کجا در منطقه خاورمیانه به چشم می خورد.افغانستان به باتلاقی برای آمریکایی ها تبدیل شده است که اکنون پس از 9 سال لشکرکشی به اینکه کشور دستاوردی برای واشنگتن به همراه نداشته است.
در صحنه عراق نیز به اعتراف مقامات و رسانه های آمریکایی آن که پیروز میدان بوده جمهوری اسلامی ایران است چرا که امروز بیشترین تاثیرگذاری را بر این کشور دارد.
آمریکایی ها در کارزار رویارویی با ایران اسلامی نیز علی رغم اعمال تحریم های یکجانبه آنهم پس از تحریم های شورای امنیت طرفی نبسته اند تا جایی که در کوران این تحریم ها ایران بر افزایش مبادلات تجاری و اقتصادی خود افزوده است.
از یکسو چین و روسیه مشتاقانه با ایران در حوزه های مختلف اقتصادی همکاری مشترک دارند طوری که هفته گذشته صدای «وال استریت ژورنال» درآمد و تاکید کرد که چین و روسیه خلأ تحریم های یکجانبه بر ضد ایران را پر کرده اند و این باعث شده تا شکافی عمیق در میان کشورهای اروپایی بوجود بیاید چرا که آنها مشاهده می کنند در شرایطی که در بحران مالی و اقتصادی افسارگسیخته ای قرار دارند بازار مصرف ایران را نیز از دست داده اند و بلافاصله چین و روسیه از این فرصت استفاده می کنند.
همچنین در ادامه ناکارآمدی تحریم های آمریکا و همپیمانانش باید به ترکیه نیز اشاره کرد که همین دو روز پیش «رجب طیب اردوغان» در دیدار با معاون اول رئیس جمهور کشورمان بی پرده و با صراحت از سه برابر شدن افزایش روابط اقتصادی و تجاری ترکیه با ایران درآینده خبر داد.
البته اینها تنها نمونه ای از بسیارهاست و مشتی از خروارها.
4-آمریکایی ها در راستای همان تحرکات و تقلاهای بی نتیجه که بیشتر از سر دستپاچگی و استیصال است میانجیگری مذاکرات سازش میان صهیونیست ها و تشکیلات خودگردان را کلید زده اند. هر چند دو دور این مذاکرات- در واشنگتن و شرم الشیخ- نشان داد که از همان ابتدا مذاکرات شکست خورده و بی نتیجه خواهد بود اما این دخالت آمریکایی ها که تنها هدف شان وجه المصالحه قرار دادن حقوق حقه ملت فلسطینی است ناشی از همان بیش فعالی در عرصه سیاست است چرا که بر شرایط و واقعیات موجود تمرکزی ندارند.
5- همه تحرکات و تلاش های آمریکا برای بهبود وجهه مورد خدشه اش در افکارعمومی دنیا و از سویی تمام ترفندها و دسیسه ها بر ضد جبهه اسلامی و بخصوص انقلاب اسلامی به منظور جلوگیری از نهضت بیداری اسلامی در حالی است که؛ اولا؛ آمریکایی ها و نظام استکباری دنیا در پیاده کردن اهداف زیاده خواهانه و چپاولگرانه خود ناکام مانده و قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آنها نسبت به سال های نه چندان دور در سراشیبی افول و ضعف قرار گرفته است.
ثانیاً؛ جبهه نظام اسلامی قدرتمندتر از گذشته به مسیر خود ادامه می دهد و شرایط امروز در فلسطین، لبنان، سوریه و ترکیه کاملاً متفاوت نسبت به قبل است. همین چند روز پیش بود که مردم ترکیه در یک همه پرسی به تغییر قانون اساسی خود به نفع اسلام گرایان رای دادند و «نه» بزرگ خود را به رخ لائیک ها کشیدند.
شرایط و اقتدار روزافزون ایران اسلامی نیز در صحنه منطقه ای و بین المللی به گونه ای است که بی نیاز از هرگونه توضیح و توصیف است. الهام پذیری کشورهای منطقه از مقاومت ایران اسلامی کابوسی تمام نشدنی را برای مستکبران و افزون طلبان به تصویر کشانده است.
روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارنوت هفته پیش پس از اعلام همه پرسی در ترکیه با حالتی عجز آلود و در گزارشی که التهاب و نگرانی از آن می بارید نوشت: «ترکیه در حال تبدیل شدن به ایرانی دیگر است».
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که امروز آمریکا در بحران مالی ویران کننده ای به سر می برد و با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند که قادر به حل آنها نیست حتی بحران زیست محیطی خلیج مکزیک امروز برای این کشور یک معضل و مشکل چالش زا شده است بطوری که ماهها پس از نشت نفت در این خلیج کارشناسان آمریکایی معتقدند مقادیر زیادی نفت خام در عمق خلیج مکزیک وجود دارد و در واقع هزینه میلیاردها دلار برای مهار نفت تنها در سطح خلیج مکزیک بوده و نسبت به عمق آن توجهی نشده است.
جالب است که «چارلز هایکینسون» استاد دانشگاه جورجیا سه روز پیش افشا کرد که 70 تا 79 درصد از نفت نشت شده در خلیج مکزیک هنوز در آبهای این خلیج وجود دارد.
با توجه به مطالب پیش گفته سوال این است که این همه هیاهو و سرو صدای آمریکایی ها در صحنه بین الملل و دخالت در امور مختلف بخاطر چیست؟ این سوال را هم باید اضافه کرد که نتیجه اقدامات آمریکایی ها چه بوده است؟
پاسخ سوال اول با توضیحاتی که در این نوشته آمد سخت نیست، آمریکایی ها چاره را در آن دیده اند که شکست دیپلماسی خود را با مانور رسانه ای بپوشانند ولاغیر؛ چرا که خود آمریکایی ها -همانطور که اخیراً هنری کیسینجر استراتژیست برجسته آمریکایی اعتراف کرد- می دانند دیپلماسی آمریکا در برابر ایران- پرچمدار جبهه اسلامی- شکست خورده است.
اما پاسخ سوال بعدی به محور اصلی این نوشته برمی گردد و باید گفت، بیش فعالی دیپلماسی آمریکایی ها کار دست آنها داده است و در حالی که گمان می کنند باهوش هستند و از دیپلماسی هوشمند بهره می گیرند خروجی اقدامات آنها بر جنون روزافزون این دیپلماسی تاکید دارد و اقدام اخیر آنها در هتک حرمت نسبت به ساحت مقدس قرآن علامت و مشخصه بالینی رفتار آمریکایی ها و جبهه نظام استکباری است.
رسالت:«رونمایی از بیماری بیش فعالی دشمن»
«رونمایی از بیماری بیش فعالی دشمن» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
مقام معظم رهبری در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان مطالب مهمی را فرمودند که هر محور آن میتواند یک حق برای مردم و یک تکلیف و وظیفه برای دولت، حوزههای علمیه، دانشگاهها و نهادهای مسئول در امر سیاست، اقتصاد و فرهنگ باشد.
واکاوی هوشمندانه هر یک از محورهای یاد شده بدون شک فصل جدیدی از بصیرت و آگاهی را در نگاه ملت ما خواهد گشود.
اولین محور مطرح شده در این دیدار رونمایی از بیماری بیش فعالی دشمن بود. ما اکنون پس از گذشت سه دهه، مجموعهای از فعالیتهای دشمن علیه دین، انقلاب و مردم را توامان شاهدیم.
1- صدور قطعنامههای خلاف عرف و قوانین بینالمللی
2- تحریم به منظور ضربه زدن به مردم و نظام
3- تقویت معارضان داخلی
4- سیاهنمایی علیه نظام و انقلاب و تهمت به مسئولان
5- اخلال در امنیت ملی و مخدوش کردن اقتدار ملی
6- اخلال در روابط ایران با دولتها و بویژه همسایگان
7- اخلال در وحدت ملی و انسجام اسلامی
8- شبهافکنی علیه دین و اختلاف افکنی بین اقوام و مذاهب
9- سوزنبانی افکار نخبگان سیاسی برای راهاندازی جنگهای
حیدری- نعمتی
و...
این حجم از فعالیت دشمن در هیچ یک از مقاطع انقلاب دیده نشده است. طی یک سال گذشته فشردهای از این فعالیتها را شاهد بودیم.
استکبار جهانی بویژه آمریکا عدهای را در داخل و خارج کشور تجهیز میکند تا محورهای یاد شده را عملیاتی کنند.
اما هرچه تلاش آنها بیشتر میشود کمتر نتیجه میگیرند و خستهتر و ناامیدتر میشوند. مقام معظم رهبری مجموعه این فعالیتها را نوعی بیماری بیش فعالی در حوزه سیاست نام بردند. در بیماری بیش فعالی ما شاهد تحرک زیاد و بیوقفه هستیم اما تمرکز و هدف در آن دیده نمیشود. آمریکاییها از همه خواستهاند هرچه میتوانند و هرچه دارند بر سر ملت ایران بریزند. خیمه اسلام و ایران را از همه طرف محاصره کردهاند و دستور تیر و آتش سرخود دادهاند. این نشانه دیوانگی و سراسیمگی، دستپاچگی و استیصال دشمن است.
اگر تمرکز و هدف در این بیش فعالی وجود داشت حداقل طی سه دهه گذشته بویژه طی یکی دو سال گذشته که این بیماری شدت یافته آنها حداقل به یکی از اهداف خود رسیده بودند اما ایران و اسلام از زیر بار این همه آتش کینه وعداوت استکبار روز به روز قدرتمندتر، تواناتر، پیشرفتهتر و با نشاطتر در عرصههای مختلف در جهان و بویژه منطقه ظاهر میشود.
آنها نمیگذارند ایران قدرت اول منطقه باشد. ما برای چشمانداز بیست ساله خود هوشمندانه چنین هدفگذاریای را طراحی کردیم. اما بیماری بیش فعالی دشمن باعث شده است ما از هم اکنون در بسیاری از مولفههای قدرت، قدرت اول منطقه باشیم. آمادگی ملت ما ، بصیرت و هوشیاری نخبگان ما آمادگی ارتش و سپاه ما، حجم جنگ افزارهای دفاعی ما که اغلب بومی است و... خود به خود ایران را در مقام اول منطقه به لحاظ نظامی و دفاعی قرار داده است.
ایران به لحاظ پیشرفتهای علمی در بسیاری از عرصهها از جمله «هوا فضا» و فناوریهای نوین بویژه فناوری صلحآمیز هستهای جزء اولین یا دومین قدرت منطقه است. هیچ توطئهای و هیچ حادثهای نمیتواند کاروان پیشرفت در کشور را متوقف کند. هر اقدامی برخلاف این جهت فقط سرعت حرکت این کاروان را بیشتر میکند و عزمهای راسخ و ارادههای پولادینی که در این مسیر وجود دارد را مصممتر میسازد.
ملت ما و نظام ما نسبت به سه دهه قبل هم قویتر و هم مجربتر شدهاند. تا وقتی که اتحاد حقیقی در میان ملت است، تا وقتی که ارتباط با خداوند به عنوان منبع اصلی قدرت در هستی، استوار است و تا وقتی که روحیههای قوی و امیدوار به آینده وجود دارد، نظام در مسیر اصلاح دائمی و رفع نقایص و ایرادها و کاستی با سرعت نور به جلو میرود.
اکنون ملت ما به تحرکات دشمن از این زاویه مینگرد که یک «کودک بیش فعال» بیهدف جست و خیزی میکند که با یک تشر و فریاد مدتی کارش متوقف و سپس دوباره بیهدف شروع میشود. ما در این سی و چند سال از این بازیهای کودکانه زیاد دیدهایم. اگر قرار بود آسیبی به کشور و ملت برسد تا حالا آن را دیده بودیم.
آخرین یا تازهترین بازی کودکانه آنها برای مقابله با دین و ملت ما «قرآن سوزی» بود. دیروز ملت ایران در سراسر کشور با همه هیجان و عواطف و وجود خود به خیابانها آمد و عشق بیپایان خود را به کلام خدا و پیامبرگرامی اسلام نشان داد. کار ابلهانه چند احمق در اتاق فکر اسلامستیزی در واشنگتن باعث شد انرژی بیپایان عشق به اسلام و قرآن در ملت ما و ملتهای منطقه به رخ دشمنان اسلام کشیده شود. ما باید خدا را بسیار شاکر باشیم که به تعبیر امام سجاد (ع) دشمنان ما را از احمقها آفریده است.
جمهوری اسلامی:«توطئه قرآن سوزی و سکوت ارتجاع عرب»
«توطئه قرآن سوزی و سکوت ارتجاع عرب» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
درحالی که از روز یکشنبه هفته گذشته ملتهای مسلمان در سرتاسر جهان اسلام و مسلمانان مقیم کشورهای غیراسلامی در واکنش به آتش زدن قرآن کریم در آمریکا اقدام به تظاهرات، برگزاری تجمعات و انتشار بیانیه و ابراز خشم و انزجار از عاملان و برنامه ریزان پشت پرده این گستاخی کردهاند و این واکنشها همچنان ادامه دارد، سران ارتجاع عرب مهر سکوت بر لب گذاشتهاند و در این زمینه اظهارنظری نمیکنند.
این سکوت مربوط به ملتهای عرب نیست، چرا که آنها با استفاده از رسانههای مختلف خشم خود را ابراز داشته و با استفاده از هر امکانی که به دست بیاورند همراهی و همصدائی خود را با سایر مسلمانان و نفرت خود را از عاملان این جنایت به گوش جهانیان میرسانند.
سکوت سران ارتجاع عرب بهیچوجه موجب تعجب نیست، زیرا آنها از یکطرف گوش به فرمان آمریکا و صهیونیسم هستند و از طرف دیگر فلسفه همزمانی قرآن سوزی با فعل و انفعالات خائنانهای که برای تثبیت مذاکرات سازش میان اعراب و رژیم صهیونیستی صورت میگیرد را درک میکنند و خود را به همراهی با این فعل و انفعالات موظف میدانند. علاوه بر اینها هویت ضد قرآنی سران ارتجاع عرب بر کسی پوشیده نیست.
آنها هر چند ممکن است در ظاهر به قرآن کریم احترام بگذارند و قرآن هم چاپ کنند و آنرا به این و آن اهدا نمایند و دهها مؤسسه ترویج و تبلیغ قرآن کریم نیز تأسیس کنند و بودجههای کلانی نیز در اختیار چنان مؤسساتی قرار دهند، ولی اینها همه مربوط به خط و کاغذ و شکل و جلد و نام قرآن است و هیچ رابطهای با محتوای این کتاب آسمانی ندارد.
در رژیمهای طاغوتی و ضد اسلام، این یک روش کاملاً معمول و شناخته شده است که حاکمان وانمود میکنند در خدمت اسلام و قرآن قرار دارند ولی در عمل با محتوای قرآن مقابله میکنند. شاه معدوم ایران نیز قرآن نفیس چاپ کرد، به مکه رفت و با لباس احرام عکس و فیلم گرفت و منتشر کرد و به زیارت امام رضا رفت و وانمود کرد که اهل دیانت و معتقد به مذهب است و حتی زن خود را با چادر به حرم امام رضا و امام حسین فرستاد و در این زمینه تبلیغات گستردهای کرد و البته عدهای از عوام الناس هم فریب این تبلیغات را خوردند، اما افشاگریهای امام خمینی و یاران امام، افکار مردم را روشن کرد و به همه فهماند که اینها فقط فریبکاری است و رژیم شاه میخواهد با این کارها بر نوکری خود نسبت به آمریکا و اسرائیل و اقدامات ضد دینی و ضد ملی خود سرپوش بگذارد تا بدون مشکل بتواند به خیانتهائی که به ملت و کشور میکند ادامه دهد.
سران ارتجاع عرب این روزها درحال جوش دادن اسکلت نیمه جان جناح سازشکار و دست نشانده فلسطین به سرکردگی محمودعباس و رژیم صهیونیستی هستند. این تلاش مذبوحانه از روز پنجشنبه قبل از روز قدس در ماه مبارک رمضان امسال شروع شد.
در اجلاس واشنگتن که همان روز با این هدف تشکیل شد دوربینها چهرههای خائنی همچون حسنی مبارک و شاه عبدالله اردنی را نشان دادند که در کنار محمودعباس و نتانیاهو برای کلید زدن طرح جدید خیانت به آرمان فلسطین قرار گرفتند و طرح پیشنهادی شیطان بزرگ را مورد تأیید قرار دادند. البته راهپیمائیها و تجمعات مسلمانان در نقاط مختلف جهان، این طرح خائنانه را با شکست مواجه کرد و اجلاس واشنگتن بدون نتیجه پایان یافت و وعده اجلاس شرمالشیخ داده شد که آنهم هفته گذشته برگزار گردید و ادامه کار را به بیتالمقدس موکول کرد.
اخبار این جلسات این روزها از رسانههای عربی و اروپائی و آمریکائی با آب و تاب زیاد پخش میشود و کارشناسان وابسته به سیا و موساد و تحلیلگرانی که با دلارهای نفتی به تهیه تحلیلهای سفارشی مشغولند با سروصدای زیاد این وقایع را آنگونه که مورد پسند و دلخواه دستگاههای تبلیغاتی غرب و ارتجاع عرب میباشد بررسی میکنند تا افکار عمومی را در جهان عرب سرگرم نمایند و از آنچه در جهان اسلام میگذرد دور نگهدارند.
علیرغم این تلاشهای مذبوحانه، مردم و تشکلهای دینی و مبارزاتی در فلسطین، لبنان، سوریه، مصر، اردن و کشورهای دیگر عرب با استفاده از امکانات ارتباطی موجود در جهان ارتباطات امروز، نه تنها انزجار خود را از اهانت به قرآن کریم اعلام مینمایند بلکه با تحلیلهای دقیق و روشنگریهای عمیق رابطه میان تبلیغات گسترده رسانههای عربی در اختیار ارتجاع عرب و جنایت بزرگ صهیونیستهای مسیحی در اهانت به قرآن و مقدسات مسلمانان را نیز بیان میکنند.
بدین ترتیب، این واقعه نه تنها سران ارتجاع عرب و اربابان صهیونیست و آمریکائی آنها را به اهدافشان نرساند، بلکه آنها را نزد افکار عمومی رسوا و منفورتر کرد.
هوشیاری رهبران سیاسی و مذهبی جهان اسلام که مسلمانان را از مقابله به مثل و حمله به کلیساها و اهانت به انجیل و تورات و مقدسات مسیحیان برحذر داشتند، اقدام بسیار مهم و ارزشمندی بود که توطئه مشترک آمریکا و صهیونیسم را ناکام و ابتر نمود.
مجموعه متشکل و برنامهداری که برای اسلام ستیزی در غرب شکل گرفته و با توجه به ویژگیهای آن میتوان یک سر آنرا «مسیحیان صهیونیست» و سر دیگر آنرا «صهیونیستهای افراطی» نامید، از حدود 25 سال قبل فعالیتهای خود را به بدنه حاکمیت آمریکا و ا نگلیس نفوذ داده و مقابله با نهضت انقلابی اسلامی را محور برنامههای خود قرار داد.
این جریان، برهمین اساس، سلمان رشدی مرتد را با کتاب آیات شیطانی به صحنه آورد، بعد از آن عناصر دست دومی مثل تسلیمه نسرین بنگلادشی و یک کاریکاتوریست اروپائی را مطرح کرد و کتابها و کاریکاتورهای آنها را در نشریات غربی منتشر ساخت، سپس عناصر سیاسی وابسته را با عناوینی از قبیل نماینده مجلس و رهبر حزب و عضو دولت در نقاط مختلف اروپا به میدان تبلیغات رسانهای فرستاد و سرانجام در نهمین سالگرد انفجار ساختگی و مرموز برجهای دوقلوی نیویورک، جنایت آتش سوزی قرآن را طراحی و عملی کرد.
همه این اقدامات، برای وادار کردن مسلمانان به مقابله به مثل با هدف به راه انداختن دور جدیدی از جنگ صلیبی صورت گرفت، ولی خوشبختانه تا امروز تیر طراحان این توطئه خطرناک به سنگ خورده است.
قطعاً آنها به عملیات برنامه ریزی شده خود در چارچوب این توطئه ادامه خواهند داد و به همین دلیل، مسلمانان نیز باید بر هوشیاری خود بیافزایند و در میدانی که دشمنان طراحی کردهاند بازی نکنند.
سکوت در برابر این توطئه نیز نوعی بازی کردن در میدان دلخواه دشمن است. اکنون سران ارتجاع عرب با سکوت سنگین و معنادار خود در میدان طراحی شده توسط دشمنان اسلام و قرآن بازی میکنند و به راحتی این واقعیت را به اثبات میرسانند که تمام ادعاهایشان در زمینه پیروی از قرآن و پیامبر اکرم و حفاظت از احکام شریعت اسلامی کاملاً دروغ و بیاساس است.
سران ارتجاع عرب با این سکوت پرمعنا، از یکطرف همدستی خود با دولت آمریکا و صهیونیسم جهانی را تأیید میکنند و از طرف دیگر نشان میدهند که از مردم جدا هستند و فاصله زیادی با ملتهای عرب و مسلمان دارند.
اکنون این فاصله درحال افزایش است و تردید نباید کرد که توطئه کنونی نیز سرانجام به سود اسلام و درخشش و مطرح شدن هرچه بیشتر قرآن کریم خواهد انجامید و پایان عمر سران ارتجاع عرب و اربابان اسلام ستیز آنها را رقم خواهد زد.
تهران امروز: «هفت پادزهر بیشفعالی جبهه مقابل نظام اسلامی»
«هفت پادزهر بیشفعالی جبهه مقابل نظام اسلامی» یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم عمادالدین پارسا است که در آن می خوانید:
در دیدار اخیر رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری با حضرت آیتالله خامنهای مقام معظم رهبری، معظمله از بروز و ظهور یکی از بیماریهای دوران کودکی یعنی بیشفعالی در نظام استکبار و جبهه مقابل نظام اسلامی نام برد و از آن به عنوان مجموعه گستردهای از فعالیتهای بیهدف و پراکنده یاد کردند که به تعبیر ایشان نوعی دستپاچگی دشمن در برابر قدرت روزافزون بیداری اسلامی است که کانون آن جمهوری اسلامی ایران است.
ایشان ضمن اینکه از قدرت روزافزون نظام اسلامی به عنوان عامل اصلی بیشفعالی استکبار یاد کردهاند نکات مهمی را متذکر شدند که به تعبیر نگارنده پادزهر بیشفعالی مورد اشاره است که عبارتند از: اصلاح دائمی درون و جامعه، تقویت روحیه داخلی، اتحاد حقیقی، شناسایی دشمن و شیوههای کاری او، پیشرفت کشور، امید و اطمینان دادن به مردم و شناخت مسائل اصلی از مسائل فرعی کشور.
توجه و تامل به هفت راهبرد مذکور نشان میدهد ایشان تصویر واقعبینانه و جامعی از وضعیت کشور و تهدیدها و فرصتهای پیشرو دارند و ضروری است همه دستگاهها، نهادها و رجال سیاسی و مسئولان کشور این هفت پادزهر را به دقت شناسایی کرده و برای مصونسازی کشور از تهدیدات قدیمی و جدید جبهه استکبار به کار گیرند.
برای نمونه معظمله در شرح ضرورت شناسایی دشمن و شیوههای کاری او به دو نکته کلیدی و مهم اشاره کردند که حجت را برای همگان در فعالیتهای سیاسی و فرهنگی تمام میکند. به نظر ایشان مهمترین کار دشمن در حال حاضر علیه نظام جمهوری اسلامی در دو حوزه متمرکز شده است: یکی جدا کردن مردم از نظام و دیگری جدا کردن مردم از بینات دین، اصول دین، واضحات احکام اسلامی و شریعت اسلامی است.
در حوزه اول مشاهده میکنیم که مجموعه فعالیتهای دشمن برای ایجاد شکاف بین مردم و نظام متمرکز شده است و باید تمام توان پدافندی نظام و مردم نیز بر خنثیسازی آن متمرکز شود و هر تصمیم، اقدام و شعاری که این شکاف را ایجاد یا بیشتر کند حرکت در مسیر خواست دشمن است.
روی سخن این محور بیشتر کارگزاران، رجال سیاسی، نخبگان و احزاب هستند که باید پیوند دولت و ملت را روز به روز مستحکمتر ساخته و برخی مسائل را که میتواند منجر به بروز شکاف شود را با تدبیر حل و فصل کنند اما حوزه دوم که مربوط به دین و اعتقادات مردم است بیشتر از دولت این استادان حوزه و دانشگاه هستند، روشنفکران و متفکران هستند که باید در فضای آزاداندیشی انقلاب اسلامی از مبانی فکری و اعتقادی ملت دفاع کرده و شبهات را پاسخ دهند.
در بیانات اخیر رهبری انقلاب، به طور ضمنی میتوان گلایه و نقد از حوزویان و دانشگاهیان متعهد را در این زمینه استنباط کرد که شایسته توجه و اهتمام ویژه است. به هر حال به نظر میرسد هفت محور مورد اشاره در بیانات رهبری نیازمند شرح و بسط و تحلیل از سوی صاحبنظران و صاحبان قلم و رسانهها است به گونهای که بتوان دیوار بلند و مستحکمی در برابر هجمههای گوناگون دشمن علیه ملت ایران برافراشت و مانع از دسیسه دشمن در مسیر پرسرعت کشور به سوی عدالت و پیشرفت شد.
ابتکار:«از اسلام هراسی تا ایران هراسی»
«از اسلام هراسی تا ایران هراسی» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:
دشمنی غرب با اسلام،دیرپا،تاریخی،گسترده و عمیق است.روند اسلام هراسی پس از قرون وسطی در دوره رنسانس نیز ادامه داشت .کشیش مارتین لوتراز جمله کسانی بود که تنفر از پیامبر(ص) را در خطابه هایش به مردم القاء میکرد. این در حالی بود که اسلام مسیحیت را به رسمیت میشناخت و مسیح(ع) را یکی از انبیای عظیم الهی میداند و مسلمانان را از هرگونه توهین منع میکند.
مطالعه تاریخ غرب،نشان میدهد که در تمامی دوران استعماری غرب ، روح صلیبی بر توسعه طلبی آنها حاکم میباشد بنابراین اسلام هراسی در فرهنگ غرب قدمتی دیرینه دارد.آنان هر روز در تهاجم صلیبی جدیدی هستند.
یک روز با دعاوی و اتهامات، روز دیگر با انتشار مقالات و کاریکاتورهای موهن، یک روز با ساخت فیلم و امروز با سوزاندن قرآن در تلاشند، مبنای فرهنگی و روانی لازم جهت مشروعیت بخشی تجاوزات خود را فراهم آورند.
اما امروز، با توجه به شرایط نوینی که در عرصههای سیاسی، فناوری اطلاعات ایجاد شده است،ابعاد جدیدی پیدا کرده است.عوامل مختلفی در تشدید راهبرد اسلام هراسی جدید غرب، دخالت دارند .در این مقال به بعضی از آنها اشاره میرود.
یکی از مهمترین دلایل گسترش اسلام هراسی و همزمان شدن آن با پروژه ایران هراسی نفس انقلاب اسلامی است تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، هدف غرب در پروژه اسلام هراسی در حقیقت سست کردن افکار عمومی مسلمانان بود.
انقلاب اسلامی ایران در نقطه مقابل اهداف آنان در اسلام هراسی به وقوع پیوست.با انقلاب اسلامی،بیداری اسلامی و خودباوری اسلامی به عنوان دست آوردهای آن به سرعت فراگیر شدند.
غرب برای مهار بیداری اسلامی به سمت ترویج تصاویر هولناک وهراسناک از اسلام روی آورد. در حقیقت موج اول ایران هراسی واسلام هراسی پس از انقلاب وبخصوص با فتوایی تاریخی حضرت امام(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی، کلید خورد.
انقلاب اسلامی باعث دگرگونی اوضاع جهان شد. معادلات سیاسی نظامی وامنیتی به سود جهان اسلام تغییرکرد دستگاههای تبلیغات غرب با راه انداختن تبلیغات گسترده علیه ایران به عنوان نقطه کانونی بیداری اسلامی، سعی در تصویر ایران هولناک برای همسایهها و همچنین افکار عمومی جهان را دارند موج دوم پروژه اسلام هراسی و ایران ستیزی به واقعه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر میگردد.
بعد از فرو پاشی شوروی در سال 1991وافول کمونیسم،غرب اسلام را به عنوان قدرتمندترین مکتب و مرام در مقابل خود میپندارد وتلاش میکند با ایراد تهمتها وتبلیغات کذب این دین زنده وپر انرژی را از صحنه براند موج سوم این پروژه به حادثه یازده سپتامبر بر میگردد.
انتساب این واقعه به اسلام گرایان این احساس را در دولتهای غربی به وجود آورد که با آزادی عمل بیشتری میتوانند حملات تبلیغاتی و نظامی را علیه مسلمانان تدارک ببینند. یکی از غربیها در آن زمان کتابی نوشت و در آن کتاب آوردکه خداوند به امریکا ماموریت داده است تا اسلام را شکست دهد.
موج چهارم با شکست طرح خاورمیانه جدید به وقوع پیوست با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آمریکا به دنبال راهبرد یکجانبه گرایی در تلاش بود تا نظم جدید در جهان ایجاد نماید.
کانون این نظم هم خاور میانه بود اما شکست آمریکا در عراق و افغانستان و شکست رژیم صهیونیستی در جنگ سی و سه روزه با لبنان و همچنین غزه باعث گردید تا غرب با تغییر روش خود در برخورد با جهان اسلام (از طریق جنگ نرم و انتخاب اسلام هراسی و ایران هراسی به عنوان دو رویه یک سکه) رو آوردند البته به عوامل فوق میتوان عوامل دیگر افزود از جمله گسترش جمعیت مسلمانان از یک سو و رویکرد مردم غرب به اسلام، منفی شدن رشد جمعیت در کشورهای اروپایی به گونهای که با انتشار برخی آمارها پیش بینی میشود که تا چند دهه آینده اروپا قاره مسلمانان خواهد شد.
اکنون در نگاه غرب ایران به عنوان خواستگاه تشیع و بیداری اسلامی در کانون پروژه اسلام هراسی قراردارد. درنتیجه پروژه ایران و اسلام هراسی به مهمترین راهبرد صهیونیسم بین الملل تبدیل گردیده است راهبردی که با هدف ایجاد هراس و تغییر رفتار بازیگران نظام بین الملل به دنبال تضعیف، تخریب توسعه و به حاشیه راندن جمهوری اسلامی صورت میپذیرد اما تجربه تاریخی نشان داده است تمام اقدامات صورت پذیرفته نتیجه معکوس به همراه داشته است تاکنون اسلام هراسی به اسلام گرایی منتهی شده است.
مطالعات نشان میدهد که اقدامات امریکا پس از یازده سپتامبر به اقبال مردم غرب نسبت به قرآن منتهی گردید آنچنانکه دشمنی آنان با ایران به عزتمندی وتوانمندی کشورمان ختم شده است.
مردمسالاری:«پرفسور محمود حسابی الگویی برای همیشه»
«پرفسور محمود حسابی الگویی برای همیشه» سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم میرزابابا مطهری نژاد است که در آن می خوانید:
پنج شنبه هفته گذشته مراسم سالگرد پرفسور محمود حسابی همانند سال های گذشته با شکوه علمی با حضور جمع کثیری از اساتید ، دانشجویان و علاقمندان به توسعه و تعالی ایران در تهران و تفرش برگزار شد.
در این مراسم سخنرانان در مورد جایگاه علم و عالم و نقش دکتر حسابی در پایه گذاری اصولی این جایگاه و راز و رمز ماندگاری این شخصیت در دل و جان مردم و دانشگاهیان و جوانانی که حتی یک لحظه دکتر را ندیده اند، سخنرانی کردند و مردم وفادار تفرش چون نگینی گرانقدر بر گرد مهمانان این مراسم حلقه زدند و از مشارکت گسترده اقشار مختلف از سراسر کشور قدردانی کردند.
راز این ماندگاری در چیست؟ در فرهنگ اسلامی و ایرانی تاریخ، هماره ای است که بر کلک صولت و شکیب ادوار افتخار ملل تکیه دارد و بر زخم هزیمت کاروانیان آن نیزه، و چه بسیار حکایت از قوام و زوال اسلاف بر زبان این پیر منطوق به اخلاف رسیده است.
عمال سیاست و اجتماع ابنای آدم، گاه رقعه حمیت و شرف بر پیکان خامه ریز تاریخ سپرده اند و گاه ودیعه ای جز آزرم و تهی مایگی نصیبی دیگر به اوراق کهن گذشته و میراث آینده نسپرده اند.
لیک، دو چیز است که تارک «رفتگان» را همواره لولویی مرجان وش و درخشان دانسته و تاریخ جز به نیکی و حسرت از آن یاد ندارد! یکی فرهنگ ملل و آداب دیرینه اقوام بشر است و دیگری دانشمندانی هستند که منشا» اثرات عالی علمی بودند و هوشیارانه بازیچه بازی سیاست ها نشدند و از کوران حوادث سرافراز بیرون آمدند و ملت خود را به قله افتخار و عزت رسانده اند. پرفسور سید محمود حسابی، نمونه عینی دومی است.
نگارنده که حضور استاد را در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 در موقعیت دانشجوی ریاضی در دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت معلم تهران درک کردم و اینک با عنوان کارشناس ارشد ارتباطات و روابط عمومی و مدرس دانشگاه خلا» وجودیش را با تمام وجود باور دارم ، این مطلب را نه امروز که چهل سال پیش در زمان دانشجویی در ذهن کنجکاو خویش می پروراندم و بیست سال پیش زمانی که آوازه نظریه ((بی نهایت بودن ذرات)) استاد جهانگیر شده بود و بغل، بغل گل افتخار برای ایران و ایرانی نثار می شد و من مسئولیتی داشتم، در نامه دعوتی این احساس دیرمان را به دل کاغذ ریختم و در آن نامه نیز اشاراتی داشتم، از جمله آور شدم:
چه فراوان خردورزان این خطه که در علوم مختلف سرآمد روزگار بودند و دست بازیگران استعمار آنان را و یادشان را، در خاکستر خمول گمنامی مدفون کرد تا فرهنگ ما عزت و شرف نیابد.
چه بسا استعدادهای درخشان این مرز و بوم که در گذر زمان مقهور ناملایمات زندگی شدند و یادی هم از ایشان به جا نماند. و چه بسیار اندیشمندان و مایه وران دانش که بازیچه بازی سیاست ها شدند و البته بسیارند دانشمندانی که سرمنشا» اثرات عالی علمی بودند، اما کدامیک اینچنین از کوران حوادث سرافراز بیرون آمده و ملت خود را به قله افتخار و عزت رسانده اند؟ به ضرس قاطع، تاریخ آینده علم و دانش ایران را مرهون خدمات ارزنده امثال دکتر حسابی می دانم و در برابر فروتنی و تواضع عالمانه این بزرگمرد سر ارادت فرو می آورم.
گرچه عالم بودن ((بزرگی)) است اما نمونه و اسوه شدن چیز دیگری است. این موهبتی است که خداوند، هر کسی را نمی بخشد مگر آنکه مورد لطف و عنایت باشد. افرادی چون دکتر حسابی، نام همه بزرگان علم و دانش این مرز و بوم را که جز یادی از ایشان در تاریخ نمانده بود، زنده کردند و حیات دوباره بخشیدند.
آری! تاریخ با تحول معنی می یابد و بارزترین و باشکوه ترین وجه آن نیز تحول و تکامل انسان است و هویت انسان در حرکت ها و قدم های کوتاه و بلندی است که برمی دارد. آنچه در مسیر این تحول پدید آمده و می آید، نه به دویدن یا دوهایی است که تب و تاب داشتن، آنان را عرق ریزان و شتابان به آنجایی که سامانی نیست و به شلوغی سر بی سامان رهنمون شده و می شوند، و نه به بی اندیشگی آنانی که چشم و گوش و پای بیرونشان بی عشقی به سامان حقیقی آنان را محروم از چشم و گوش و پای درونشان نماید، بلکه به همت بزرگمردانی فراهم شده است که گل افشانی و در انداختن «طرحی نو» را درمسلک عشق آموخته و بی وقفه ای از موانع، با پشتوانه ای از علم و تقوی، حرکت را معنا کرده و بدان شتابی بخشیده اند که تنها به دیده دل و با اندیشه ای ژرف توان نظری بدان میسر است، و دکتر حسابی از معدود مردانی است که بر این سهم کمر همت گماشت و به تحقیق در فرازهای متعدد کارهایی کرد کارستان و به اصرار می گویم و می گوییم که «یادش» و «نامش» و نتیجه «همتش» و «عزم استوارش» الگوی کم نظیری است که نه تنها هیچ سنت نیکویی را نشکست، که از سنت های خوب دیرین خاکستر فراموشی و نسیان زدود و بر فروغ چراغ علم و آگاهی افزود.
درد است و دریغ که افرادی محدود وقتی می بینند وجود شخصیت هایی بلند قامت در تاریخ علم و دانش این مرزوبوم چون حسابی اجازه نمی دهد قامت کوتاه و نحیف آنها دیده شود، به جای آنکه به فکر بلند قامت شدن خود باشند، همه کار می کنند تا این قامت بلند را بشکنند. زهی خیال باطل که به قول قرآن کتاب خدا، دانایان، با نادانان هرگز مساوی نخواهند شد.
آرمان:«به گفتوگو رسمیت بدهیم»
«به گفتوگو رسمیت بدهیم» سرمقاله روزنامه آرمان به قلم ابوالفضل فاتح است که در آن می خوانید:
یکی از اساسی ترین مسائل سال گذشته انشقاق درجامعه بود. مشارکتی حداکثری به وقوع پیوست که نمونههای آن را میتوان فقط در شرایطی پسا انقلابی تجربه کرد. اما هیجانات سرریز شده و شور پیش از انتخابات فضای سیاسی جامعه را در مواردی از عقلانیت دور کرد.فضا ،کار را بر نخبگان دشوار ساخت و عرصه برای تندرویهای نااهلان هر دو قظب فراختر شد.
به تدریج میدانداری به سخنگویان خودخواندهای در هر دو قطب رسید که در بیان و عمل تغییر اساسی نه تنها در نظام سیاسی که در سنت و اجتماع ایرانی را دنبال کردند. در این میانه رویکرد اصلاح دچار لکنت زبان گردید. پس نگرانیها درباره آینده فزونی یافت.اکنون یک سال و پس از آن این تجربه در منظر ماست.
گذشته چراغ راه آینده ماست. انجمن اسلامی که بنیانگذاران آن معتقد بودند که جز با تلاش جمعی همه جانبه و درازمدت، بهبودی حاصل نمیشود، میتواند پیشقدم گفت و گو در عرصه عمومیشود و این لکنت زبان را تصحیح کند. وفاق و تفاهم در جامعه مدنی جز از طریق گفت و گوی آزاد بدون پیش شرط حاصل نمیشود.
هر کسی در هرجا که هست تلاش کند «از جای برخیزد و یک قدم به سمت آنکه اندکی با او فاصله دارد پیش برود». منطق اخلاقی جامعه ایرانی، پیش قدم شدن را فضیلت میشمارد.انجمن اسلامی دانشجویان در فضای نسبتا آرامتر دانشگاه ، «جنبش عمومی گفتوگو» را بنیان نهد. گفت و گو با هر که غیر ما میاندیشد و میاندیشید و میتواند و میخواهد سخن بگوید و چیزی برای گفتن دارد.
در تجربه نظامهای توتالیتر و پوپولیستی آنها نه برای مردم و نه با مردم سخن نمیگویند بلکه برای خود و خطاب به مردم سخن میگویند. در منطقی زبان را الکن میکنند و داغ و درفش به میان میآورند و در منطقی قرآن پاره میکنند. باید منطق دیگری برای گفتوگو به میان آورد و رسمیت داد.سخن ، بزرگترین سرمایه جنبشی است که بر پایه اندیشه بنا شده است و آغاز مردمسالاری پایدار است. راههای دیگر فرجامی مبهم دارد. باشد که خداوند یاری فرماید.
دنیای اقتصاد:«فضای کسب وکار و چکهایی که برگشت میخورند»
«فضای کسبوکار و چکهایی که برگشت میخورند» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است که در آن می خوانید:
در روزهای اخیر، دو خبر در روزنامهها منتشر شد که توجه به آنها برای همه سیاستگذارانی که وظیفه آنها با تولید و اشتغال کشور ارتباط دارد، ضروری است.
خبر اول به تعداد و درصد چکهای برگشت خورده در خردادماه سال جاری مربوط میشود. «بر اساس آخرین گزارش بانک مرکزی، در خرداد ماه سال جاری، حدود 4 میلیون و 232 هزار برگ چک در اتاق پایاپای تهران مبادله شده که 538 هزار برگ آن برگشت داده شده است.
بر این اساس از هر 7.8 چک، یکی در این اتاق به مهر برگشت مزین میشود. از سوی دیگر، نسبت چکهای برگشتی به مبادله شده در خرداد ماه سال جاری به 12.7 درصد رسیده که نه تنها بالاترین نسبت در سه ماه اول سال جاری است بلکه بالاترین نسبت در طول بیش از 30 سال گذشته نیز به شمار میرود. درصد اسناد برگشتی به مبادله شده از سال 79 تا 86 حدود پنج درصد و حتی کمتر از این رقم بوده است... کارشناسان اقتصادی دلیل افزایش تعداد چکهای برگشتی به مبادله شده را به رکود نسبت میدهند که اولین نشانههای آن از سال 86 مشاهده شد.»(1)
خبر دوم مربوط به نظرسنجی جدید مرکز پژوهشهای مجلس در مورد فضای کسبوکار در کشور است. این نظرسنجی که در تیر ماه سال جاری صورت گرفته نشان میدهد که: «از میان 22 نماگر نشان دهنده محیط کسبوکار در ایران (عواملی که در اداره بنگاهها موثرند، اما خارج از کنترل مدیران بنگاهها هستند)، مشکلات دریافت تسهیلات از بانکها، مانند دو ماه قبل از آن، همچنان از نظر پرسششوندگان در این نظر سنجیهای ماهانه، مهمترین محدودیت برون زای اداره بنگاههای ایرانی بوده است.»(2)
این دو خبر، بیش از آنچه که به تصور درآید، با یکدیگر مرتبطند. اگر این فرضیه غیرمعقول را کنار بگذاریم که فعالان اقتصادی کشور ما از سه سال پیش دچار انحطاط اخلاقی شدید و رو به وخامتی شدهاند و تصمیم به برداشتن کلاه یکدیگر گرفتهاند، باید بپذیریم که افزایش شدید چکهای برگشتی طی چند سال گذشته و به ویژه در ماههای اخیر، ناشی از گسترش و تعمیق رکود و کسادی بازارها بوده است و فعالان بخش خصوصی، به ویژه در حوزه تولید، از لحاظ نقدینگی به شدت در مضیقه قرار گرفتهاند. (چکهای برگشتی به شرکتهای دولتی مربوط نمیشوند زیرا آنها مجاز به صدور چکهای مدتدار نیستند).
تولیدکنندگان بخش خصوصی از لحاظ نقدینگی در مضیقه قرار گرفتهاند؛ زیرا بازارهای آنها محدود و کساد شده است و رقابت با کالاهای خارجی (به دلیل چالشهای متعدد تولید در داخل کشور، تورم دورقمی و ثبات نسبی نرخ ارز در ده سال اخیر) سال به سال برای آنها دشوارتر گشته، مطالبات آنها از دولت و شرکتهای بزرگ دولتی، در حدی که پرداخت میشوند، با تاخیرهای فلجکنندهای همراه است و دست آخر هم پیامدهای بحران اقتصاد جهانی بر ضعف و رنجوری آنها افزوده است.
در این شرایط و با سیاست کماکان سختگیرانه بانک مرکزی، افزایش مداوم و رکوردشکنی چکهای برگشتی نباید تعجبآور باشد.
آنچه که باید ما را به شگفتی وادارد این است که چرا در شرایط رکود و کسادی گسترده، بانک مرکزی به جای ایجاد گشایش در کار بنگاههای تولیدی، چنان مقررات شدید و غلیظی را برای اعطای تسهیلات به بانکها ابلاغ کرده است که تولیدکنندگان سراسر کشور «مشکلات دریافت تسهیلات از بانکها» را به عنوان بزرگترین مانع بر سر راه خود ارزیابی میکنند؟
البته ممکن است مخالفان این استنتاجات، به نرخ رشد 23.9 درصدی نقدینگی در سال 1388 اشاره کنند و سختگیری بانکها و کمبود نقدینگی را توهم فعالان اقتصادی قلمداد کنند اما با اندکی تامل در جزئیات امر، چنین انتقاداتی به سرعت رنگ میبازد.
درست است که در سال 88 نقدینگی (جمع پول و شبه پول) 23.9 درصد افزایش یافته، اما از آن جا که بر اساس آمار بانک مرکزی، نرخ تورم در سال 88 درحدود 11 درصد بوده و بر اساس روایات مختلف، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در این سال نیز از نیم تا یک درصد فراتر نرفته است (آمار رسمی در این مورد منتشر نشده)، سرعت گردش نقدینگی میبایست به میزان قابل توجهی کاهش یافته باشد.
(رابطه توتولوژیک – یا «این همانی» - MV = PY بنا به تعریف و همواره صحیح است بنابراین اگر طرف راست این رابطه (PY) کمتر از 12 درصد افزایش یافته و از سوی دیگر حجم نقدینگی (Mا) 23.9درصد بالا رفته باشد، کاهش سرعت گردش نقدینگی (V) میبایست این تفاضل را جبران کرده باشد).
کاهش سرعت گردش پول یا نقدینگی عملا همان تاثیری را بر فعالیتهای اقتصادی دارد که کاهش حجم پول یا نقدینگی دارد، ضمن آنکه کند شدن سرعت گردش نقدینگی از نشانههای رکود و کسادی بازارها است.
هم اکنون یکی از مشکلات بانکهای خصوصی، انباشته شدن منابع و کمبود متقاضی واجد شرایط برای دریافت تسهیلات است. اما با توجه به شرایط بازار، دریافت تسهیلات با نرخ بهره این بانکها برای فعالیتهای تولیدی (مگر در شرایط استیصال) از هیچ منطقی برخوردار نیست.
شرایط اعطای تسهیلات توسط بانکهای دولتی نیز چنان دشوار و پر پیچ و خم است که اکثریت بزرگ بنگاههای تولیدی – که به دلیل بحرانهای اخیر، حداقل یکی از اعضای هیاتمدیره آنها در یکی از بانکها بدهی معوقه دارد – قادر به دریافت تسهیلات از آنها نیستند.
در هر حال، نکته غیرقابل انکار این است که نقدینگی مورد نیاز واحدهای تولیدی، حتی برای گذران امور جاری، در دسترس آنها قرار ندارد و عمدتا هم همین واحدها هستند که در پرداخت حقوق کارگران و تامین مواد اولیه خود درماندهاند و چکهایی که از مشتریان خود میگیرند و گاه حتی چکهایی که به تامینکنندگان خود میدهند، برگشت میخورد.
به گفته فعالان اقتصادی، فروش کالا در ازای چکهای مدتدار، اکنون به شرطبندی خطرناکی تبدیل شده که فقط کسادی بازار و دشواری فروش، توسل به آن را ناگزیر ساخته است.
کسادی بازار داخلی دلایل متعددی دارد که مهمترین آن واردات «بیرویهای» است که به برکت نرخ ارز ارزان، بازار ما را جولانگاه کالاهای خارجی ساخته است.
منطقیترین و کارآمدترین راه برای مهار این واردات و نجات تولید داخلی و صادرات غیرنفتی کشور از ورطهای که در آن گرفتار شدهاند نیز، چیزی جز اصلاح نرخ ارز نیست. جلوگیری از ورود کالاهای خارجی با استفاده از تعرفههای سنگینتر و ممنوعیتها و محدودیتهای کمی که در دستور کار دولت قرار دارد، در شرایطی که نرخ ارز هیچ قرابتی با واقعیتهای اقتصادی ندارد، کار آسانی نیست.
بالا رفتن ناگزیر قیمت کالاهای محدود و ممنوع شده به ریال (دستکم در کوتاهمدت)، در حالی که قیمت دلاری آنها و نرخ ارز تغییری نیافته، سودآوری و جذابیت قاچاق کالا را چنان وسوسه انگیز خواهد ساخت که مبارزه با واردات غیرقانونی به چالشی تمام عیار مبدل خواهد شد.
با این همه، اگر مسوولان امر در جلوگیری از قاچاق کالا و رانتجوییها توفیق یابند، کاهش واردات میتواند به رونق گیری تولید داخلی منجر شود، به ویژه در شرایطی که ظرفیت اضافی تولید در اکثریت بزرگ بنگاهها وجود دارد و کارگران جویای کار هم فراوانند اما این رونق تنها در شرایطی تحقق خواهد یافت که «عواملى که در اداره بنگاهها موثرند، اما خارج از کنترل مدیران بنگاهها هستند» و در راس آنها «مشکلات دریافت تسهیلات از بانکها» برطرف شوند یا تخفیف یابند.
در آن صورت، نهتنها تولید داخلی رونق خواهد گرفت و اشتغال موجود حفظ خواهد شد، بلکه به برکت بهرهگیری بیشتر از ظرفیتهای موجود تولید، ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر نیز، بدون نیاز به سرمایه ثابت جدید، میسر خواهد بود.
نیازی به تاکید ندارد که محدود شدن واردات، در شرایطی که تولیدکنندگان داخلی همچنان با چالشهای خارج از کنترل آنها، از جمله سیاستهای عملا انقباضی بانک مرکزی، دست به گریبان باشند و امکان افزایش معنادار تولید را به دست نیاورند، فرصت مغتنمی که به برکت محدود شدن واردات پدید خواهد آمد، به جای رونق بخشیدن به تولید داخلی، تنها به نارضایتی مصرفکنندگان و رونق بازار خلافکاران اقتصادی خواهد انجامید.
منابع:
1 - گزارش ایلنا نقل شده در دنیایاقتصاد. یکشنبه 21 شهریور 1389. افزایش چکهای برگشتی در چندین ماه اخیر، علاوه بر رکود و کسادی بازارها، دلایل مشخص دیگری هم دارد که در مقاله «چکها چرا برگشت میخورند» نوشته این نگارنده تشریح شدهاند. ن.ک. به دنیای اقتصاد. شنبه 23 مرداد 1389
2 - نقل شده در دنیایاقتصاد. 18 شهریور 1389
جهان صنعت:«هشدار برای رکوردشکنی حبابی بورس»
«هشدار برای رکوردشکنی حبابی بورس» عنوان نقد روز روزنامه جهان صنعت به قلم فریبرز مسعودی است که در آن می خوانید:
از آغاز سالجاری بورس تهران همچنان رکوردشکنی میکند اما باید توجه داشت که این رکوردشکنیها در بازه زمانی روی داده که اقتصاد کشور دچار رکود تورمی است، صنایع با بحران دست و پنجه نرم میکنند و بیکاری گسترش یافته تا چنین مسایلی خطری سهمگین را پیشرو نمایان سازد.
اما در این رابطه یک سوال مطرح است که چرا رشد بازار بورس از سوی صاحبنظران اقتصادی غیرمنطقی جلوه میکند.
این رشد حکایت غیراقتصادی بودن فعالیت در سایر بازارهای مالی و اقتصادی ایران است زیرا در این شرایط بازدهی بورس برای فعالان بازار علامتی خوب و نشاندهنده قدرت بورس در برابر سایر رقبا از جمله بانکها، اوراق مشارکت، مسکن و صنعت است.
در چنین شرایطی نقدینگی انباشت شده در اقتصاد کشور جایی بهتر از بازار بورس پیدا نمیکند. این امر به توقع فعالان اقتصادی بازار برای کسب سود بیشتر در بازه زمانی کمتر دامن زده و آنها را از فعالیت در سایر بازارها رویگردان یا دستکم بیعلاقه کرده و در عوض فعالیت سفتهبازان را افزایش میدهد.
از سوی دیگر، در اثر افزایش فعالیت سفتهبازان، سفتهبازی رونق یافته و مکانیسم قدرتمندی را ایجاد میکند که چون گردابی باعث ایجاد و بزرگ شدن حبابی بورس خواهد شد.در نهایت هم با پاسخ به این پرسش باید خاتمه داد که چرا باید از حباب بورسی بهراسیم؟
ترکیدن حباب بورس حتی در اقتصادهای قدرتمند نتیجه دهشتآوری خواهد داشت. نمونههای متعددی از ترکیدن حباب بورس در اقتصادهای کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا، روسیه و کشورهای آسیایی با اقتصادهایی به مراتب قدرتمندتر و باثباتتر از ایران وجود داشته که چون بهمنی عظیم اقتصاد این کشورها را با تهدیدهای بزرگ روبهرو کرده است.
آثار بسیار زیانبار این حباب ترکیدنها به شکل ورشکستگیهای گسترده در صنایع و سرمایهگذاران، بیثباتی اقتصادی و فقر و بیکاری بروز کرده و در نهایت کشورها را دچار بیثباتیهای سیاسی و تغییر حکومت کرده است که آخرین نمونه آن در آرژانتین روی داد.
حال بیندیشیم که حباب بورسی ایران چه سرانجامی خواهد داشت وقتی که در رکود و تورم ماندهایم اما دلخوش به حبابی عظیم میگذرانیم!