امروز، به نام فلسفه می خواهند هویت ما را که تنیده با مذهب و مبارزه است، مسخ کنند. برای همین، مواجهه فلسفه معاصر غرب با معنا و مبنای ایدئولوژی، فقط یک مبارزه سیاسی است نه فکری، چرا که این مغالطه های سهل و آشکار را به سادگی از پشت عینک فلسفی می توان دید و سنجید. مغالطه ها را نمی بینند و نمی سنجند تا با شعبده بازی های خود، ذهن ما را مسحور اندیشه غرب کنند. حالا دوباره آن رابطه به ظاهر علت و معلولی ساخته آگنش هلر را در روزنامه شرق به خاطر آورید و تحلیل کنید؛ زنجیره ای که از ایدئولوژی آغاز می گردد و «حتماً» به بنیادگرایی می انجامد، سپس حکومتی مستبد پا به عرصه می گذارد که محصولش تروریسم و خفقان است. خیال کرده اند با این بازی های فلسفی شده، رنگ اسلام و نظام برآمده از آن، می پرد. در کنار این مغالطه های فلسفی، که اتفاقا خود ایدئولوژیک است، هر روز هم بیانیه صادر می کنند که حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران که محوری است از محورهای شرارت، با مردم کشورش چنین و چنان می کند و مصدر صدور تروریسم به جهان نیز هست. توزیع این مفاهیم در آستانه نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به اوج خود رسید و معماران فروپاشی، به دعوت رامین جهانبگلو، با برنامه ریزی سفارتخانه های اروپایی و پشتیبانی مادی و معنوی دولت محمد خاتمی، در تهران گردهم جمع شدند تا روش های همبستگی، حول جنبشی ضدایدئولوژیک را به ایرانیان بیاموزند. آخرت را از یاد ببر یک ماه و یک هفته به برگزاری نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده بود. در آن تب و تاب انتخابات، صبح 26 اردیبهشت، روزی استثنایی برای جهانبگلو بود. شاید فکر می کرد که هیچ روشنفکر سکولاری تا امروز، همانند او از حمایت های یک دولت برای فروپاشی نظامش و مسخ شهروندانش، برخوردار نبوده است. آنان که آن روز، سر میز صبحانه با رامین و معماران فروپاشی نشسته بودند، غروری وصف ناپذیر را در چهره رامین روایت می کنند. می گویند او مدعی بود که چه حاکمیت اصلاح طلبان با پیروزی حزب مشارکت ایران استمرار یابد و چه حزب کارگزاران ایران بر مسند قدرت بنشیند، انقلابی نرم، سبب گذار به دموکراسی (فروپاشی از درون) خواهد شد. تنها گزینه ای که به باورش نمی آمد، بازگشت اصول گرایی به دایره مدیریت دولت بود که می توانست همه رشته هایش را پنبه کند. عصر آن روز، جهانبگلو در حالی که دست آگنش هلر هفتاد و هشت ساله را گرفته بود، به خانه هنرمندان ایران رفت. خانه، در خبری که روی خروجی اینترنتی اش مخابره کرد، خبر از حضور «فیلسوف بزرگ قرن در تهران» داده بود. از این رو، جماعتی در انتظار نخستین سخنرانی او بودند که بنا بود با عنوان «فوکو و مدرنیته» برگزار شود. رامین، در معرفی هلر گفت که او استاد کرسی هانا آرنت، فلسفه میشل فوکو و اخلاق کانت در مدرسه تحقیقات اجتماعی نیویورک و معمار ساختار حکومتی لیبرال دموکراسی در مجارستان است، اما نگفت که این فیلسوف یهودی، از حامیان متعصب رژیم نامشروع اسرائیل است و در نشست های کمیته آمریکایی روابط اجتماعی اسرائیل،22 حضوری فعال دارد. او، اشاره ای هم نکرد که هر جا سخن از افسانه خواندن هولوکاست و یا بحث تحقیقی تاریخی پیرامون این رخداد بوده است، پیرزنی که دست در دستش دارد، چنان برآشفته و خون جلوی چشمانش را گرفته، که خشمش در برابر منتقدان صهیونیسم در محافل فکری آمریکا، مثال زدنی است و زبان زد عام و خاص. عجوزه صهیونیست، حالا پشت تریبون نشسته بود تا از اخلاق و حقیقت، برای مخاطبان خود بگوید. برای درونی کردن این مفاهیم گران قدر، روایت میشل فوکوی همجنس باز را برگزیده بود، چرا که به خیال هلر، فوکو از اولین شخصیت هایی است که «به ما گفت جزو هیچ مکتبی نیست.« او شهروند بی مکتب را، انسانی شجاع دانست که امروز باید به آن توجه شود. هلر، در بخش نخست سخنرانی اش به معنای مدرنیته و پست مدرنیته، نزد فوکو اشاره کرد. به فلسفه مدرن پرداخت و گفت که «تمام فلاسفه مدرن به این نتیجه رسیدند که ما چیزی به نام حقیقت مطلق نداریم و یک پایه و اساس محکم، دیگر وجود ندارد.« تاریخ جنون را بازخوانی کرد و به مفهوم «دیوانگی» پرداخت و مدعی شد که چنین مفاهیمی، از منشأ گفتمانی قدرت مدار، در نهادهای حکومتی، سرچشمه می گیرند. در بخش پایانی سخنرانی، هلر به اندیشه های مازوخیستی میشل فوکو که از گرایشات همجنس گرایانه اش سرچشمه گرفته، نگاهی انداخت و در تبیین آن گفت: جنسیت ابداع مدرن است که به دنبال فرویدیسم مطرح می شود. در دوران مدرن، مسأله ای به نام جنسیت مطرح شد. با این گفتمان جنسیتی که توسط فرویدیسم پدید آمده چه باید کرد؟ حس باید مبنای اخلاقیات ما شود.23 چرا هوادار فلسفه نظری همجنس بازی باید به تهران بیاید و سخنرانی کند؟! چون باید مقدمات نظری برای وجاهت فاضلاب غرب، نزد مخاطبان، مهیا گردد. حالا، میشل فوکوی همجنس باز، استاد اخلاق جوانان ما می شود! کسی که معتقد است، «جنسیت» امر ذاتی انسان نیست و تفاوت های جنسیتی زن و مرد را دنیای مدرن ابداع کرده و برای گریز از این تفاوت های جنسیتی، می گوید: «حس، مبنای اخلاق است.« با این وصف، محشری که تمدن سکولار غرب به پا می کند، تماشایی است. شهروندان مدرن، باید بدانند که نه تنها تفاوتی میان زن و مرد نیست، بلکه در مناسبات سکسوآلیته و اخلاق مدرنیته، قائل شدن به تفاوت های جنسیتی میان بشر، نکوهیده است. حس، مبنای اخلاق است و هرچه «حس انسان» گفت، همان مشروع و اخلاقی است. آگنش هلر برای تصویر زندگی مدرن، یک نگاه پدیدارشناسانه هم دارد که آن را در بازخوانی رساله «نیچه، تبارشناسی و تاریخ» نقل می کند: ما به هر حال در این دنیا متولد شده ایم و در این دنیا هم می میریم. دنیاهای بهتری هم وجود ندارد و این جهان هم جهان خطرناکی است و همیشه این جهان خطرناک بوده. چیزی به نام اتوپیا وجود ندارد. مدینه فاضله نمی تواند مدل کنشی ما شود. افق ما یک افق بسته است. پیش از این هم گفتم، این انگاره که انسان و جهان، بدون مبدأ و معاد است، اندیشه ای که بر انکار ظهور مدینه فاضله از هر جنس و پایان تاریخ بشر در دنیای مادی اصرار می کند، نظریه ای است که رامین جهانبگلو به مناسبت های گوناگون، از زبان خود و دیگران، آن را طرح کرده و پروژه «مبارزه با امیدهای آخرت شناسی» را در ایران پیش برده است؛ پروژه ای برای حذف اندیشه اسلامی مهدویت و جهانی سازی (گلوبالیزیشن) مهدوی. برای تحقق فروپاشی ایدئولوژیک که مقدمه فروپاشی فیزیکال یک نظام است، مگر چه اتفاقی باید بیفتد؟! یک معنا آن قدر تکرار می شود تا درونی گردد. مازوخیست های جنسی را در کسوت پیامبر اخلاق و حقیقت می نشانند تا با وجاهت بخشیدن به همه خاستگاههای نفسانی انسان، جواز هر رفتار شرم آوری را به نام مدرنیته صادر کنند و در پس ایدئولوژی ماتریالیستی، ریشه اصالت های دینی و حتی عرفی ملت ها را بزنند. دومین سخنرانی هلر پیرامون «شکسپیر و تاریخ» بود، اما جهانبگلو انتظار سومین سخنرانی پیرزن صهیونیست، با نام «گذار به دموکراسی در اروپای شرقی» را می کشید که قرار بود ساعت پنج عصر روز 28 اردیبهشت، برگزار شود. شب سخنرانی، هلر میهمان او بود. در گفت وگوهای آن شب، جهانبگلو تاریخ سیاسی پس از انقلاب اسلامی ایران را با تاریخ سیاسی مجارستان کمونیستی مقایسه کرد و دو فاز اصلی را برای آن برشمرد. فاز اول را «توتالیتاریزم تروریستی» نامید که از ابتدای انقلاب آغاز و با رحلت امام خمینی(ره) پایان می یابد و فاز دوم را «توتالیتاریزم غیرتروریستی» خواند که از سال 1368 تا امروز ادامه دارد. از فیلسوف یهودی خواست تا گفتارهایش در خانه هنرمندان ایران را به شیوه های مبارزه دموکراتیک در این دو فاز اختصاص دهد؛ رونـدی تـاریخی کـه بـه زعم رامین، شباهـت فـراوانی با ادوار اسـتبداد کمونیـستی درمجارستان داشت. سفرای کشورهای مجارستان و ایتالیا به همراه جهانبگلو و آگنش هلر در نشست «گذار به دموکراسی در اروپای شرقی» شرکت کردند تا از نزدیک در جریان مباحثات ایرانیان با صهیونیست مجارتبار، قرار گیرند. چهره های آشنای رسانه های اصلاح طلب، همانند جلسه حضور معماران فروپاشی لهستان، از این مراسم نیز استقبال کرده بودند. این بار، باز هم رامین بود که دستان عجوزه صهیونیست را گرفت، او را به جایگاه سخنرانی اش برد، کنارش نشست و پرسش آغازین را طرح کرد: آیا گذار به دموکراسی در اروپای شرقی در یک پروسه طولانی کشمکش دموکراتیک بود یا به صورت اتفاقی آنی؟24 پرسش ساده ای به نظر می رسید. هلر در آغاز، دو دوره تاریخ مجارستان، از جنگ جهانی دوم به بعد را بازخوانی کرد؛ دورانی که به خیال جهانبگلو، مشابهت با تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران داشت. او سپس به طرح روش های براندازی نرمی پرداخت که حکومت های فاقد پلورالیزم (تکثرگرایی) را ساقط می کند. در هنگام روایت مبارزات مجارها با حکومت کمونیستی، روش شناسی براندازی نرم را تبیین کرد و نام آن را «گذار صلح آمیز به دموکراسی» گذاشت. جمع آوری امضاء برای محکومیت های بی دلیل و با دلیل سیاست های دولت، شیوه های نافرمانی مدنی در مقیاس های گوناگون، چاپ و نشر مخفی آثار روشنفکران لیبرال، تظاهرات دانشجویان و استفاده از نظام بین الملل، در زمره راهکارهایی بود که فیلسوف یهودی به شرح و بسط آنان پرداخت. پانوشت ها: 22. کمیته آمریکایی روابط اجتماعی اسرائیل، از سال 1951، به رهبری صهیونیستی به نام آی. ال. سی. کنن، شکل گرفت. او، یکی از لابیست های آمریکایی ـ اسرائیلی حرفه ای بود که در مذاکرات دهه چهل با فلسطین، توانست منافع بسیاری را برای صهیونیست ها به دست آورد. علت تأسیس این لابی، نیاز اسرائیل به کمک های اقتصادی جهت جذب شمار گسترده یهودیان مهاجر به کشور غصب شده فلسطین و نیز، بی میلی ظاهری وزارت امور خارجه ایالات متحده، برای کمک های مالی به اسرائیل بود. بنابراین، رژیم اشغالگر قدس، با تأسیس آیپک، تصمیم گرفت که برای حل مسائل اقتصادی، به نحو مستقیم با کنگره آمریکا در تماس باشد. پس از تثبیت نسبی رژیم اسرائیل، اهداف این لابی کاملا متحول شد و در طول نیم قرن، به بزرگترین مکان تصمیم سازی برای سیاست سازان ایالات متحده بدل شده است. امروزه، لابی آیپک را دولتی در سایه برای آمریکا می دانند که مجرای اصلی سیاستگذاری این کشور به شمار می رود. برنیس منوچهریان، از سال 2006، ریاست کل آیپک را عهده دار است. 23. هلر، آگنش. «فوکو و مدرنیته». پندار، 27 اردیبهشت 1384، از: http:..wwwpendarnet.main1aspa-id=1954 24. «گفت وگوی ایرانیان با متفکر مجار». سایت خانه هنرمندان ایران، 31 اردیبهشت 1384، از: http:..wwwiranaocom.newsphpid=1446