پیش گفتار
بصیرت: جوانی زیباترین، درخشانترین و به یادماندنیترین فراز زندگی است که همانند آن را نمیتوان یافت. وقتی صحبت از جوانی است باید طراوت، تازگی و احساس کردن را باور کرد. جوانی دوران تجربه و بلوغ نیز هست و آمیختگی آن با زیبائیهای دلانگیز فطرت، دنیای دیگری پدید آورده و در ژرفای آن، نگاهی دیگر و شوری دیگر. و جوان از میان تمام این «دیگرها» به یک «خود» خواهد رسید.
او در این تجربه نو به دنبال رابطهای تازه است با یک حقیقت گمشده، با یک کشش اصیل و یک جاذبه ریشهدار و در این راه، پیوند خویش را با آرام دلها برقرار میکند. با سرود هستی همنوا میشود و میخواند ترانه دلانگیز «بودن» را و سرود حماسی «حرکت» را. «بودن» یک کشف مهم است. یک نجوای پنهان با «خویشتن» و «حرکت» جهت میخواهد و «پرسش»! پرسشی برای رسیدن.
و چه زیباست پرسیدن و رسیدن! دانستن و خواستن!
گوهر ارزشمند جوانی را باید باز شناخت. این جام جهان نما ابعاد و زوایای ناشناختهای دارد که باید در پرتو یک «نیروی درونی» و یک «نور حقیقی» به بالندگی برسد. ما، «نیروی درونی» را «ایمان» و «نور حقیقی» را «اندیشه» نامیدهایم.
کانون اندیشه جوان با انگیزه «اندیشه بیشتر برای شناخت بهتر» تا کنون به تحقیق و تألیف آثار متعددی ویژه نسل نو همت گمارده است.
این بار نیز، بحث و بررسی پیرامون موضوع «آثار و نتایج انقلاب اسلامی» ما را بر آن داشت تا با همکاری محقق ارجمند جناب آقای دکتر محمد باقر حشمتزاده این اثر از سلسله جوان را تقدیم محضرتان نمائیم. شما باید بتوانید پس از مطالعه این دفتر به سؤالات زیر پاسخ گوئید.
1- مهمترین ملاکها در ارزیابی آثار انقلاب اسلامی کدام است؟
2- در مجموع، دستاوردهای انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی میکنیم؟
منتظر نظرات خوب شما هستیم.
کانون اندیشه جوان
طرح موضوع و مسأله
انقلاب اسلامی برای تحقیق و بررسی، یک موضوع کلان است. از لحاظ متدولوژی و روش تحقیق سؤالات و مجهولات اساسی زیر در این رابطه طرح میشود:
1- تاریخچه و مراحل انقلاب اسلامی چه بوده است؟
2- زمینهها، علل و عوامل شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی چه بودهاند؟
3- اهداف و شیوههای انقلاب اسلامی چه هستند؟
4- در مقایسه با سایر انقلابها ویژگیهای انقلاب اسلامی چه هستند؟
5- انقلاب اسلامی در مسیر خود با چه آفات و موانعی روبرو بوده است؟
6- پیآمدها، آثار و نتایج انقلاب اسلامی چه هستند؟
در یک پژوهش بنیادی و گروهی باید پاسخهای مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامی شناختی وسیع، عمیق و دقیق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمی و فلسفی دشوارترین مجهول است. زیرا پرسش از علت و چرایی پدیدهها مشکل و سخت است. برای مثال در حالیکه بیش از دویست سال از انقلاب فرانسه و بیش از هشتاد سال از انقلاب روسیه میگذرد هنوز هم درباره علل و چرایی آنها نظریهپردازی میشود. (1)
اهمیت و ضرورت موضوع
در بین مجهولات فوق سؤال ششم حساسترین، سیاسیترین و کاربردیترین پرسش میباشد. در حالیکه سؤال دوم عمدتاً در آکادمیها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح میباشد، سؤال ششم بطور وسیع و عمیق در عرصه جامعه و در بین دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح میشود. این مدعا مبتنی بر این استدلال است که انسانهای ذیربط با انقلاب اسلامی اعم از موافق و مخالف، واقعیت آن را پذیرفتهاند و میگویند به هر دلیلی و متأثر از هر علّتی انقلاب اسلامی، دولت شاهنشاهی را براندازی کرده و جمهوری اسلامی را مستقر کرده است. پس مهم آن است که ببینیم این پدیده کلان چه آثار و نتایجی در عمل ببار آورده است؟ و این فضای جدید چه تأثیری بر زندگی ما داشته است؟ در این میان آثار و نتایج اقتصادی انقلاب دانسته و ندانسته، کم یا زیاد، مستقیم و غیر مستقیم، بحق یا ناحق، بیشتر مورد توجه و استناد قرار میگیرد.
ملاک اقتصادی
برای مثال در بسیاری از محافل که گفتگوهایی بین توده مردم صورت میگیرد مباحث به گرانی و تورم کشیده میشود و در این رابطه قیمت اجناس و کالاهای اساسی، قبل و بعد از انقلاب با هم مقایسه میشود. در این موارد تبعاً مخالفان، قیمت بالای کالاها و خدمات در شرایط کنونی را مهمترین دلیل برای ناکامی و ناتوانی انقلاب میدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به این امر، به برخی از تحولات اساسی اقتصادی و صنعتی استشهاد میکنند و از خدمات رسانی به روستاها، افزایش تولید برق و گاز، لولهکشی، جاده کشی و... سخن میگویند. در این موارد بعضاً میگویند که اصولاً مادیات و اقتصاد هدف اصلی و اولی انقلاب نبوده و لذا به آثار و دستاوردهای سیاسی و فرهنگی انقلاب اشاره میکنند.
در زمینه اهمیّت اقتصاد به عنوان ملاک و معیار سنجش نتایج انقلاب اسلامی میتوان به تبلیغات کشور در ایام بزرگداشت پیروزی انقلاب در دههی فجر و همچنین ایام هفته دولت در شهریور ماه اشاره نمود. در این مقاطع نیز دیده میشود که دولتمردان و مقامات رسمی نیز بخش عمدهای از گفتارشان درباره آثار و نتایج اقتصادی انقلاب اسلامی است. در این مناسبتها عمدتاً آمارهایی از فعالیتهای عمرانی و اقتصادی کشور ارائه شده و با قبل از انقلاب مقایسه میشوند.
این مقدار توجّه به اقتصاد که به صورت دانسته یا ندانسته مبذول میشود میتواند ناشی از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نیازهای مادی و معنوی را بصورت بالقوّه با خود دارد. ابتدا نیازهای مادی فعلیت مییابند، گرچه نیازهای معنوی از لحاظ ارزشی تقدم و اولویت دارند و اینها نیز در وقت خودشان از قوّه به فعل میآیند. به این ترتیب ملاحظه میشود که نیازهای مادی از نظر فعلیت تقدم دارند و لذا تحریک پذیری آنها بیشتر است.
ثانیاً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانی بشدت اقتصادی و مادی است و صنعت و اقتصاد بزرگترین ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربی شده است. در چنین شرایطی برای ارزش گذاری هر پدیده انسانی و اجتماعی، از جمله انقلابها، چنین القاء میشود که چه دستاورد مادی و اقتصادی داشته است؟ یعنی عملاً ارزش پدیدهها تابع نتایج مادی و اقتصادی شده است.
البته این حد افراط در اقتصاد و امور مادی تنگناهایی در آن تمّدن ایجاد کرده است و خلأهایی در آنجا بوجود آورده است که اتفاقاً انقلاب اسلامی با پیامهای انسانی و ارزشی خود میتواند برای آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعیّت کنونی به هر حال نتایج مادی و اقتصادی پدیدهها و میزان رفاهی که برای شهروندان دارند در ارزیابی و ارزش گذاری آنها نقش اصلی را دارد.
حساسترین مسأله در شناخت انقلاب اسلامی
مجدداً به این مدعا باز میگردیم که ششمین سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامی، مهمترین و حساسترین و سیاسیترین پرسش میباشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه این قضیه است که صرفنظر از اینکه انقلاب اسلامی تحت تأثیر چه علل و عواملی ایجاد شده و پیروز گردیده است، این پدیده در عمل چه آثار و نتایجی داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی همه ما در اطراف خود مسائلی را لمس و تجربه میکنیم که بعضاً به مذاقمان تلخ یا شیرین مینماید و آنها را نوعاً به حساب پیامدهای انقلاب اسلامی میگذاریم.
اهمیت فوقالعاده این قضیه آنجاست که اگر اکثریت مردم به این نتیجه برسند که در مجموع، انقلاب اسلامی دستاوردهای مثبتی داشته و مسیر نظام به سوی خیر و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمایت میکنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف این باشد، باید در انتظار انواع و اقسام بحرانها بود که هزینهها و خسارت آن شاید قابل بررسی و ارزیابی نباشد.
بنابراین جا دارد که آثار و نتایج انقلاب اسلامی بطور عالمانه و منصفانه تحقیق و ارزیابی شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبلیغ و ترویج شود.
اهمیت ملاکها در ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی
همانطور که اشاره شد انبوه مردم و شهروندان بطور روزمره با کثیری از وقایع و حوادث مواجه میشوند که در وهله اول با آنها برخوردهای احساسی و عاطفی دارند بطوریکه در یک لحظه ممکن است تصور کنند نظام در وضع مطلوب بوده و به سوی خیر و سعادت میرود اما در دقایقی دیگر بعکس بیندیشند.
پژوهشگران علوم اجتماعی دنبال شناخت و کشف این مسأله هستند که در دراز مدت جمع بندی رأی و نظر یک شهروند چیست؟ و از آن بالاتر جمع بندی افکار عمومی دربارهی شناخت و ارزیابی ساختار و کارکرد نظام چیست؟ و از همه مهمتر اینکه چطور میتوان افکار عمومی را به یک تصور صحیح، وسیع و عمیق از واقعیات درباره دولت و نظام رساند تا بتوان حمایت و مشارکت شایستهای از شهروندان کسب نمود. (2)
اینک برخی از اخبار و وقایعی را که مردم و شهروندان به صورت کوتاه مدت و بلند مدت با آنها مواجهند و به عنوان آثار و نتایج انقلاب اسلامی آنها را ارزیابی میکنند مورد اشاره قرار میدهیم.
برپایی کنفرانس سران کشورهای اسلامی، مشارکتهای متعدد و وسیع مردم در انتخابات، راهپیماییها و نماز جمعهها، انواع آمار جرم و جنایت، گرانی و تورم، انواع آمار از عمران و خدمات رسانی در شهرها و روستاها، افزایش ظرفیت دانشگاهها، تشدید اختلاف درآمدها در بین اقشار مختلف مردم، رواج ابتذالهای فرهنگی و اخلاقی در بین نسل جوان، تثبیت موقعیت کشور در منطقه و جهان، توسعه و بسط نماز و روزه در اقشار مختلف مردم و جوانان، تداوم اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، افزایش حجم و ارزش صادرات غیر نفتی، افزایش تولید برخی از اقلام اساسی کشاورزی، افزایش سهم گاز در الگوی مصرف انرژی تا حد 30%، افزایش تعداد میلیاردرها، گرانی نرخ خرید و اجاره مسکن و...
شاهد مثالهای فراوانی از این دست مسایل، بصورت خرد و کلان در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میتوان ارائه نمود. هر یک از این مسایل به نوعی در اذهان و تصورات اقشار مختلف مردم بازتاب مییابد و هر فرد و هر گروهی به نسبتهای مختلف از حوادث و جریانهای فوق متنفع و متضرر میشوند.
سؤال این است که مجموعه پدیدههای فوق چگونه توسط مجموعه آحاد، افراد و اقشار دریافت و ارزیابی میشود و نهایتاً افکار عمومی مردم آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران را از زاویه این مسایل چگونه میبینند؟ و آنها را با چه ملاکهایی بررسی و ارزیابی میکنند؟
مهمترین ملاکها در ارزیابی انقلاب اسلامی
در اینجا برخی از ملاکها برای بررسی و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی ارائه میشود:
1- مقایسه نتایج و آثار با اهداف انقلاب اسلامی
2- مقایسه نتایج و آثار با امکانات دولت و کشور
3- سنجش نتایج و آثار انقلاب اسلامی با اهداف و امکانات به طور همزمان
4- مقایسه وضع موجود نظام جمهوری اسلامی با کشورهای پیشرفته.
5- مقایسه وضع موجود نظام جمهوری اسلامی با کشورهای همطراز
6- مقایسه وضع موجود نظام جمهوری اسلامی با قبل از انقلاب
7- مقایسه وضع موجود نظام جمهوری اسلامی با سناریوی فرضی که اگر تا کنون شاهنشاهی دوام میداشت؟
اهداف انقلاب اسلامی بعنوان ملاک ارزیابی
انقلاب اسلامی در همهی ابعاد فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، اهداف بسیار بلندی برای مردم و دولت ترسیم نموده است.
این اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده که عمدتاً در کلام امام خمینی (ره) و شعارهای مردم متجلی شدهاند.
این اهداف درمنبع قانون اساسی بصورت رسمی و قانونی به تأیید و تصویب امام و امت رسیدهاند. بطور بسیار عادی و عقلایی و حقانی، این اهداف یکی از بهترین ملاکها برای سنجش وضعیت کنونی نظام و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی هستند و هر کس میتواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوع انقلاب و استقرار نظام جدید، اهداف فوق چقدر محقق شدهاند؟
و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟
آیا اصولاً وضع موجود انقلاب و نظام در راستای تحقق اهداف فوق هستند یا خیر؟
اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در اصل سوم قانون اساسی بشرح زیر ترسیم شدهاند و هر خوانندهای میتواند با مطالعهی آنها و با اتکاء به اخبار و اطلاعاتی که شخصاً از وضع موجود دارد نسبت به آثار و نتایج انقلاب اسلامی ارزیابی و قضاوت نماید.
البته حق آن است که این سنجش در یک پژوهش گروهی وسیع و عمیق متکی به آمار و ارقام و اسناد صورت بپذیرد و نتیجهی آن برای همگان تبیین شود.
اصل سوم قانون اساسی
«دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را برای امور زیر بکار برد:
1- ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در تمام زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر.
3- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.
4- تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی و فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان .
5- طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.
7- تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
8- مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.
9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی
10- ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیر ضروری
11- تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور.
12- پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13- تأمین خودکفایی در علوم و فنون، صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها.
14- تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عمومی در برابر قانون.
15- توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم .
16- تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همهی مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان»
همانطور که ملاحظه میشود قانون اساسی همهی نیازها و اهداف مردم و نظام را از جنبههای فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بصورت وسیع و عمیق طرح و ترسیم نموده است.
بطور کلی مبتنی بر تجربیات شخصی میتوان این مدعا و فرضیه را مطرح کرد که در برخی از اهداف توفیقات نسبی حاصل شده و در پارهای دیگر عدم توفیقهایی دیده میشود.
براستی اگر همهی شهروندان و امت در حال حاضر فعلیت اهداف فوق را بخواهند آیا دولت توان پاسخگویی را خواهد داشت؟ در این مورد اگر فقط بند 12 اصل سوم مورد توجه قرار گیرد وسعت و پیچیدگی و حساسیت مطلب روشن میشود. براستی انقلاب و جمهوری اسلامی چه مقدار رفاه را برقرار نموده و فقر را بر طرف کرده است؟ در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه چقدر محرومیت زدایی شده است؟ بدون یک پژوهش اسنادی و میدانی و صرفاً مبتنی بر تجربیات شخصی و محدود، میتوان مدعی شد که پس از دو دهه از انقلاب هنوز فاصلهی زیادی با اهداف فوق داریم.
در مورد بند 3 از اصل سوم نیز میتوان پرسش کرد که آیا آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان در جامعه محقق شده است؟ پیدایش و رشد مدارس غیرانتفاعی با شهریههای بالا و اخذ وجه از دانشآموزان به عناوین مختلف، مسایل مشهود و ملموسی است که تقریباً تمامی خانوادههای کشور با آن سرو کار دارند.
اما به اهدافی نیز میتوان اشاره کرد که در راستای عمل و تحقق قرار دارند مثلاً بندهای 2 و 4 در زمینه پیشرفتهای علمی و فرهنگی اهدافی را ترسیم نمودهاند که میتوان مدعی بود که محقق شدهاند. قرائن زیادی موجود است که حکایت از بالا بودن سطح آگاهیهای عمومی در تمام زمینهها دارد. همچنین تشکیل و توسعهی دهها مؤسسهی پژوهشی و تحقیقی میتواند قرینهای دال بر تقویت روح بررسی و ابتکار و تتبع در کشور باشد. (3)
در مجموع مدعا این است که اگر آثار و نتایج انقلاب با اهداف آن مقایسه شود نمرهی بالنسبه پائینی حاصل میشود. زیرا اهداف، فوقالعاده بلند و عالی ترسیم و تدوین شده است.
امکانات بعنوان ملاک ارزیابی
انقلاب اسلامی برای تحقق اهدافش و برآورده کردن خواستهها و نیازهای مردم چه امکاناتی در اختیار داشته است؟ این پرسش، عقلایی است و در رشتههای علمی و معرفتی گوناگون بصور مختلفی متجلی شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه میگویند: «تناسب حق و تکلیف» یعنی(4) اگر کسی تکلیفی بعهده داشت باید متناسب با آن حقوقی داشته باشد تا بتواند آن تکلیف را انجام دهد. در علم مدیریت از تناسب وظایف و مأموریتها با امکانات و اختیارات سخن میگویند. (5)
اصل سوم قانون اساسی نیز نکته فوق را ملحوظ داشته و چنین آورده که: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر بکار برد» یعنی مقنن عنایت داشته که برای تحقق اهداف، قهراً امکاناتی مورد نیاز است. با توجه به وسعت و کثرت اهداف انقلاب اسلامی که در اصل سوم بیان شده است، امکانات بسیار عظیمی باید در اختیار دولت باشد.
همانطور که میتوان اهداف و نیازهای انقلاب و نظام را به دو دستهی مادی و معنوی تقسیم نمود، امکانات نیز اعم ا مادی و معنوی است.
امکانات کیفی و معنوی را میتوان به این شرح برشمرد:
1- ایمان و روحیه
2- اراده و عزم ملی
3- علم و عقل
4- زمان
امکانات مادی را هم به این شرح میتوان نام برد:
1- منابع طبیعی
2- سرمایه
3- تکنولوژی (6)
از نظر معنوی میتوان ادعا کرد که انقلاب اسلامی امکانات عظیمی را آزاد و فراهم کرد. بنابر این برای تحقق اهداف باید انتظار بالایی از آن داشت. اما چرا اهداف آنچنانکه باید و شاید حاصل نشدهاند؟
اولاً امکانات معنوی عمدتاً شرط لازم برای تحقق اهداف هستند. یعنی برای تغییر و تحول و نیل به وضع مطلوب لازم است مردمی با روحیه و با ایمان و با عزم و اراده در صحنه حاضر شوند. اما این کافی نیست بلکه اینان باید امکانات و ابزار مادی هم داشته باشند.
ثانیاً عمدهی امکانات معنوی و بسیج عمومی مردم برای حضور و مشارکت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاک شد و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد.
آشوبها و تشتتهای داخلی، محاصره اقتصادی، حمله نظامی، تهاجم فرهنگی، امواج تروریسم، رشد شدید جمعیت، مهاجرت وسیع از روستاها به شهر، آفات و موانعی هستند که توان و انرژی فوق العاده سنگینی برای دفع آنها صرف شده است و در نتیجه تحقق اهداف دچار رکود و تأخیر شدهاند.
یکی از مهمترین امکاناتی که برای تحقق هر هدفی مورد نیاز است، مقولهی زمان و زمانبندی است. بر اساس عقل و تجربه برای اینکه بتوان در ایران مطابق بند 12 از اصل سوم، اقتصادی صحیح و عادلانه داشت که در آن رفاه ایجاد شده و فقر رفع شده باشد و در زمینه کار و بهداشت و مسکن و تغذیه هیچ نوع محرومیتی نباشد حتی در صورت فراهم بودن امکانات مادی و معنوی، به چند سال زمان نیاز هست؟ مسلماً این هدف به زمان زیادی نیاز دارد.
اقتصاد سرمایهداری غرب برای تحقق رفاه حداقل چند صد سال از زمان رنسانس و انقلاب صنعتی، وقت صرف کرده است با این وجود در زمینه رفع فقر کاملاً موفق نبوده و آمار حکایت از آن دارد که دهها میلیون نفر در کشورهای مرفه غربی زیر خط فقر زندگی میکنند. (7)
اقتصاد دولتی و اشتراکی شرق نزدیک هفتاد سال برای رفع فقر تلاش کرد اما توفیق چشمگیری در زمینه رفاه عمومی نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشی و اضمحلال گردید.
اصولاً برخی از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسی به نوعی متخذ از قرآن و سنت میباشند و مکتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ایدهآلهای نوع بشر مطرح کرده است و در صورت فراهم بودن امکانات در هر عصر و دورهای، انسانها بطور نسبی میتوانند به آنها نائل شوند. بنابر این انقلاب اسلامی نیز با بیست سال عمر و کمبود امکانات و هجمهی آفات و موانع، راه درازی تا تحقق اهداف اصولی و کلان خود دارد. بنابر این نکته مهم در ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی آن است که حداقل مردم مطمئن باشند که در مسیر تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسی امکانات کیفی و معنوی و نقش آنها در تحقق اهداف اینک امکانات مادی و اقتصادی انقلاب اسلامی را بررسی میکنیم.
در باب اهمیت امکانات مادی کافی است به این نکته اشاره کنیم که اینها نه تنها برای تحقق اهداف و نیازهای مادی لازم و ضروری هستند، حتی پیشبرد اهداف معنوی و کیفی نیز نیازمند استفاده از ابزارها و امکانات مادی است. برای مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسی یک هدف کاملاً اخلاقی و معنوی است:
«1- ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی
اولاً- مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی نیازمند هزینه و تشکیلات قابل توجهی است.
ثانیاً- باید برای تبلیغ و تعریف فضایل اخلاقی نیز تشکیلات ارشادی و تبلیغی برپا کرد که این هم هزینهبر است.
ثالثاً- رواج یک اقتصاد خلاق و عادلانه که در آن انسانها مجبور نباشند برای رفع نیازهای مادیشان پست و زبون شوند، از پیش شرطهای ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی است.»
بنابراین دولت برخاسته از انقلاب اسلامی با اهداف وسیع و کلان که طبق اصل سوم در پیش رو دارد نیازمند امکانات مادی و اقتصادی عظیمی است. بنابراین در ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی بخصوص در ابعاد اقتصادی و رفاهی باید میزان امکانات اقتصادی و مادی آن را ملاک قرار داد.
یکی از مهمترین و اصلیترین امکاناتی که در اختیار نظام قرار داشته است، درآمدهای حاصل از فروش نفت میباشد. از گذشتههای دور، یعنی طی چندین دههی اخیر، اقتصاد ایران تک محصولی و تک پایهای شده است، که این امر به عنوان یکی از اتهامات مهم رژیم گذشته همواره مورد انتقاد مخالفان رژیم شاه و شخص امام خمینی (ره) بود و یکی از اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی نیز قطع وابستگی دولت و کشور به نفت بود. لذا در ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی این نقد و ایراد قابل طرح است که چرا با وجود گذشت دو دهه از پیروزی انقلاب این هدف حاصل نشده است؟ لکن در این قسمت هدف آن است که بررسی شود که دولت و نظام جدید در مقایسه با نظام و حکومت شاه چه مقدار از درآمد نفت برخوردار بوده است تا بتواند اهداف انقلاب اسلامی را محقق گرداند؟ برای این منظور جدول زیر ارائه میشود: طی این بیست سال جمعیت تقریباً دو برابر شده است پس بطور کمی نیازها دو برابر شده است. اما از لحاظ کیفی نیازها و خواستههای مردم چند برابر شده است.
اولاً- متأثر از شعارهای عدالت خواهانه و آرمانی انقلاب اسلامی، توقعات مردم از این نظام بیشتر است.
ثانیاً جمعیت شهری طی این مدت دو برابر شده است و الگوی مصرف زندگی شهری بالا و پر تنوع میباشد.
ثالثاً- متأثر از شعارهای عدالت خواهانه انقلاب اسلامی و رواج رادیو و تلویزیون در روستاها، الگوی مصرف روستایی نیز شهری شده است.
ردیفشاخصها13761356
1جمعیتایران33 میلیون نفر64 میلیون نفر
2تولید نفت6 میلیون بشکه3/5 میلیون بشکه
3مصرف نفت0/5 میلیون بشکه1/5 میلیون بشکه
4صادرات نفت5/5 میلیون بشکه روزانه2 میلیون بشکه
5درآمد نفت24 میلیون دلار14 میلیون دلار
6قیمت یک بشکه13 دلار13 دلار
7هزینههای عمدهحفظ نظام شاهنشاهیهزار میلیارد دلار خسارت جنگ
8جمعیت شهری17 میلیون نفر34 میلیون نفر
9جمعیت روستایی16 میلیون نفر30 میلیون نفر
10سرانه درآمد نفت750 دلار150 دلار
11انتظارات مردمپائینبالا
12قدرت خرید دلار1 دلار0/6 دلار
13سهم نفت در الگوی مصرف65%95%
14سهم گاز در الگوی مصرف1% 30%
با این تفاصیل، انتظارات و خواستههای مردم از لحاظ کمی و کیفی نسبت به سال آخر حکومت شاه چندین برابر شده است.
بنابراین از لحاظ مفروضات نظریه سیستمها، این حجم از توقعات و انتظارات که به این سرعت متوجه هر نظام سیاسی شود میتواند بحرانزا و فلج کننده باشد. لکن طی این دو دهه به دلایل(8) مختلفی این واقعه حادث نشده است که این را میتوان به حساب انعطاف و ظرفیت بالای انقلاب اسلامی گذاشت. زیرا از یک طرف دولت علی رغم این مشکلات و کمبودها، خدمات رسانی خود را در حد مقدور افزایش داده است و از طرف دیگر مردم بخاطر مشروعیتی که برای دولت خودشان قائل هستند تا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را کنترل کرده و از قوه به فعل نیاوردهاند.
در ردیفهای دیگر جدول دیده میشود که تولید نفت نسبت به رژیم گذشته نصف شده است که این امر خودش از اهداف انقلاب اسلامی بود. زیرا نفت یک مادهی معدنی تجدیدناپذیر و تمام شدنی است که امام معتقد بود باید تولید آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهای آینده نیز از درآمد نفت و انرژی سوختی آن بهرهمند باشند. (9)
جدول نشان میدهد که طی این مدت مصرف داخلی نفت از نیم میلیون بشکه به 1/5 میلیون بشکه رسیده است یعنی علی رغم آنکه جمعیت حدود دو برابر شده اما مصرف نفت سه برابر شده است. این افزایش از نظر ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی حاوی علایم و پیامهای(10) متفاوتی است:
از یک طرف این امر یک علامت مثبت است و نشان میدهد که نفت بعنوان یک کالای مهم و ضروری که در کنترل و مالکیت دولت میباشد، بطور وسیع در سطح کشور و بین اقشار مردم توزیع میشود و این امر میتواند به رشد و توسعه اقتصادی کشور کمک کرده و رضامندی عامه را نیز افزایش دهد.
از طرف دیگر افزایش مصرف نفت بیش از افزایش جمعیت میتواند حامل پیامی منفی باشد به این صورت که احتمالاً نفت بصورت غیر بهینه و صرفاً به صورت سوخت مصرف میشود که بإ؛2ط توجه به نقش بنیادی این ماده در اقتصاد ملی کشور این امر یک نتیجه منفی است. همچنین آمار و قرائن دال بر آن است که توزیع و مصرف این مادهی ارزشمند نیز نامناسب و ناعادلانه است. بطوری که سهم یک روستایی از این ماده چند ده لیتر نفت سفید در سال است. در حالی که سهم یک فرد مرفه و متمول شهری چند هزار لیتر بنزین و گازوئیل برای اتومبیل و شوفاژ منزل است. با توجه به یارانهی بالایی که دولت برای هر لیتر فرآوردهی نفتی میپردازد مشخص میشود که(11) سهم این فرد شهری از یارانههای دولتی دهها برابر یک فرد روستایی است.
در زمینهی صادرات نفت جدول نشان میدهد که صادرات کشور نسبت به گذشته از نصف کمتر شده است. از یک نظر این کاهش میتواند یک نتیجهی مثبت باشد یعنی مردم ما سهم بیشتری از تولید را به مصرف خودشان اختصاص دادهاند و باقی را هم برای نسلهای آینده گذاشتهاند. اما کاهش تولید و صادرات از این پس میتواند یک اثر و نتیجهی منفی تلقی شود. زیرا بطور منطقی میزان تولید و صادرات باید با میزان ذخایر شناخته شده و ظرفیت تولید و روند رشد اقتصادی کشور و نیازهای ارزی آن تناسب داشته باشد.
واقعیت آن است که ایران با قریب یکصد میلیارد بشکه ذخایر، حدوداً معادل 10% ذخایر جهان را در اختیار دارد و از سوی دیگر ظرفیت تولید ایران قریب 4/5 میلیون بشکه میباشد و(12) نسبت به تولید بالفعل خود نزدیک یک میلیون بشکه اضافهی ظرفیت تولید دارد. با توجه به(13) اینکه ایران برای ظرفیتسازی تولید میلیاردها دلار خرج کرده است که با مشکلات اقتصادی که دارد میتوانست آن را در سایر بخشهای اقتصادی خود هزینه کند، حق دارد که در حد ظرفیت تولید کند تا سرمایهگذاریهایش توجیه اقتصادی داشته باشد.
به همین ترتیب ایران میتواند حداقل سهمی معادل گذشته در تولید و صادرات داشته باشد. امإ؛گأ شرایط سیاسی و اقتصادی نظام بینالملل، سهم کنونی را در واقع به ایران تحمیل کرده است. چون با محدودیت تقاضا و افزایش عرضه، افزایش تولید و صادرات ایران میتواند موجب کاهش شدید قیمت و درآمد نفت شود.
بنابراین اگر ایران بخواهد بعنوان یکی از اهداف و نتایج مهم انقلاب اسلامی سهم شایستهای از تولید و صادرات نفت جهان را داشته باشد:
اولاً با یک سازماندهی و دیپلماسی فعال منطقهای و جهانی باید جلوی کاهش قیمت نفت را بگیرد.
ثانیاً افزایش سهم ایران در تولید و صادرات نفت نباید موجب نادیده گرفتن هدف انقلابی یعنی قطع و کاهش وابستگی دولت و اقتصاد به نفت شود.
نکتهی بدیعی که در مسألهی نفت وجود دارد آن است که در حال حاضر قیمت یک بشکه نفت تقریباً معادل قیمت بیست سال قبل از آن است در حالیکه کشورهای جهان سوم برای هزینههای جاری و عمرانی خود عمدتاً وابسته به صادرات مواد خام هستند قیمت این مواد متأسفانه یا ثابت مانده یا کاهش مییابد در حالیکه قیمت کالاهای ساخته شده کشورهای پیشرفته روز به روز بیشتر میشود.
یکی از مهمترین دستاوردها و نتایج مثبت انقلاب اسلامی آن بود که موجب شد قیمت نفت که 13 دلار بود به حدود سه برابر افزایش یابد و به مرز بشکهای 40 دلار برسد، و همواره با(14) چشمانداز توسعه و صدور انقلاب به کشورهای نفت خیز منطقه، کشورهای بزرگ این نگرانی را داشتند که قیمت نفت نیز به همان میزان افزایش یابد و کنترل عرضه و قیمت این مادهی حیاتی در اختیار دولت اسلامی و انقلابی جدید قرار گیرد و بتواند از این اهرم برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی استفاده نماید. همین نگرانی میتواند یکی از دلایلی باشد که دولتهای بزرگ مصرف کنندهی نفت جهت تضعیف، تجزیه و براندازی انقلاب اسلامی دست به اقدام بزنند. محاصره اقتصادی، تقویت دستجات معارض، فشار و انزوای سیاسی، حملهی نظامی، تهاجم فرهنگی(15) و... از جملهی این اقدامات بود که ضمن خارج کردن کنترل عرضه و قیمت نفت از دست ایران، بخش عمدهای از امکانات و توان انقلاب اسلامی را صرف کرده و در نتیجه به تحقق اهداف انقلاب آسیبهای شدیدی وارد کرد.
بنابراین تحت تأثیر مجموعهی شرایط فوق ملاحظه میشود که قیمت نفت پس از یک افزایش شدید و انقلابی در سالهای اولیهی پیروزی انقلاب، به سرازیری کاهش افتاد و اینک پس از بیست سال بجای اول خود بازگشته است در حالیکه افزایش قیمت نفت یک هدف عمده و اصلی انقلاب بوده است.
بخاطر ثابت ماندن قیمت نفت و کاهش صادرات کشور، در نتیجه درآمد نفتی کشور به حدود نصف کاهش یافته است. این امر نشان میدهد که تا چه مقدار تعادل بین اهداف و نیازهای انقلاب از یک سو با امکانات از سوی دیگر بهم خورده است و از همین جا میتوان به میزان ازدیاد مسایل و مشکلات نظام پی برد. یعنی جمعیت دو برابر شده اما درآمد نفت نصف شده است.
مشکلات این امر زمانی روشن میشود که بدانیم درآمدهای دولت از سه منبع میباشد:
1- فروش نفت
2- مالیاتها
3- سود کارخانجات دولتی.
اقلام دوم و سوم نیز وابسته به نفت میباشند. چون کارخانجات و فعالیتهای اقتصادی و صنعتی دولت برای تأمین مواد اولیه، تعمیرات قطعات یدکی، خرید ماشین آلات، اساساً به ارزهای حاصل از نفت وابسته هستند. همچنین چون کل اقتصاد کشور وابسته به نفت و تزریق ارزهای حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعالیتهای کشور، وابسته به میزان ارز تزریقی نفت میباشد و در شرایط رکود اقتصادی ناشی از جنگ و انقلاب، دولت نمیتوانسته چندان مالیاتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهای مالیاتی به مردم را به سایر فشارها اضافه نموده و نارضایتی و ناخرسندی تودهها را افزایش دهد.
با توجه به نکات فوق معلوم میشود که درآمد نفت چقدر برای دولت و نظام حیاتی و اساسی است و کاهش و افت آن تا چه میزان میتواند آسیب آفرین باشد.
نکتهی دیگر آن است که قدرت خرید دلار و ارزش برابری آن در برابر سایر ارزهای معتبر طی بیست سال اخیر کاهش چشمگیری داشته است. درآمدهای نفتی کشور به دلار محاسبه و پرداخت میشود اما ایران باید عمدهی خریدهای خود را از ژاپن و اروپای غربی انجام دهد. به این ترتیب میتوان تخمین زد که 14 میلیارد دلار درآمد نفتی در سال 76 شاید قدرت خریدی معادل 8 میلیارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراین در حالیکه جمعیت دو برابر شده است، درآمد نفتی به حدود یک سوم کاهش یافته است و این نکته میزان مشکلات نظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نیازهای ملت را شفافتر مینماید.
از تقسیم کل درآمد نفت در یک سال به کل جمعیت، شاخصی بنام درآمد سرانه نفت بدست میآید که این رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلار میباشد. به این ترتیب سهم هر ایرانی از درآمد نفت به یک چهارم تقلیل یافته است و اگر افت ارزش دلار نسبت به بیست سال قبل را در نظر بگیریم، این رقم به حدود 100 دلار میرسد و در واقع به طور واقعی سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به یک هفتم کاهش یافته است.
در جمع بندی مطالب بالا و نقش نفت در انقلاب و تأمین نیازهای نظام میتوان گفت: در حالی که درآمد صوری و واقعی کشور چندین برابر کم شده، اما جمعیت دو برابر شده است. ضمن آنکه دولت جدید مطابق قانون اساسی وظایفش فوقالعاده متنوع و متعدد شده و انتظارات و نیازهای مردم نیز به دلایل عدیدهای از لحاظ کمی و کیفی چندین برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام و انقلاب اسلامی چنین است: اهداف، خواستهها و نیازهای فوقالعاده وسیع و بزرگ اما امکانات مادی بالفعل، فوقالعاده محدود و کم.
این صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلی گذاشته شود راه حلها و تجویزهای محدود و معینی قابل ارائه است و بحرانهای عدیدهای قابل پیش بینی است. قدرتهای بزرگ نیز صورت مسأله ایران را نوعاً اینطور میبینند و پیشبینی و تجویزشان این است که مردم و مسئولان در یک بازی منطقی و عقلایی یا از اهداف و اصول و ارزشهای انقلابی دست بر میدارند و یا برای تأمین امکانات مادی کشور به کشورهای بزرگ متوسل میشوند. که این امر نیز در دراز مدت(16) نتیجهاش استحاله انقلاب و کنار گذاشتن اصول و آرمانهای انقلاب است. لذا مشاهده میشود که برای تشدید مسأله فوق و هضم انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، در روند نظام بینالمللی، آمریکا همواره نفت را اهرم کرده است. مثلاً در نوبتهای مختلف خرید نفت ایران تحریم شده است یا طی طرح داماتو سرمایه گذاری در بخش بالادستی و افزایش ظرفیت تولید ایران تحریم شده است، یا از طریق تقویت بازارهای بورس تلاشی در جهت کاهش و تثبیت قیمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسألهای که به انقلاب و نظام تحمیل شده است باید بطور وسیع، عمیق و دقیق از سوی دولت و جناحهای سیاسی تبیین و تبلیغ شود. فی الواقع یکی از مهمترین کاربردهای احزاب و دستجاب سیاسی آن است که توان خود را صرف مسألهشناسی و نیاز سنجی نظام کرده و به عنوان آموزش سیاسی آن را به صورت شایسته تبلیغ کرده و راه حلهای مناسب تجویز نموده و مردم را برای حل مسایل و مشکلات بسیج و تجهیز نمایند.
شاید یکی از مهمترین وظایف نخبگان سیاسی و جناحها آن باشد که بتوانند صورت مسأله را تغییر دهند تا راه حلها و تجویزها سهلتر شود. در حال حاضر بنظر میرسد که رجال سیاسی و گروههای اجتماعی و احزاب به دلایل مختلفی کمتر به این امر توجه دارند و شدت رقابتها و بازی سیاسی آنها را از این مهم باز داشته است.
واقعیت آن است که صورت مسأله نظام و انقلاب بطور شایستهای قابل تغییر است بطوریکه راهحلها و راهکارهای آن مستقل بوده و از کنترل و نظارت قدرتهای بزرگ بینیاز باشد.
اولاً امکانات بالقوه مادی و معنوی نظام زیاد است و کم نیست. باید آنها را شناخت و فعلیت بخشید.
ثانیاً نیازها، خواستهها و اهداف را باید زمانبندی و اولویت بندی و مرحلهبندی کرد. قطعاً تحقق فوری همهی آنها امری محال و غیر منطقی است. پس این نکته را باید درست تحقیق و تبلیغ شود.
ثالثاً عامه و تودهی مردم نیز با صورت مسأله فعلی و موجود نظام آشنا هستند و عمدهی مشکلات و کمبودهای مادی و اقتصادی را برای یک نظام اسلامی و انقلابی و جنگ زده، طبیعی میدانند و تحمل میکنند.
قرینهی این مدعا آن است که طی دو دهه با وجود همین مسایل با نظام و دولت همراهی کردهاند. اما چیزی که قابل توجیه نیست و تحمل مردم را محدود میکند تبعیضهاست. مردم میدانند امکانات مادی و اقتصادی محدود است اما متأثر از روح انقلاب اسلامی و اصل عدالت، انتظار دارند این امکانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزیع شود و ضمن رعایت این نکته بدانند که نظام با تحمل این مشکلات در راستای اهداف انقلاب حرکت میکند و در بعد اقتصادی نیز «توسعه» هدف است.
آخرین نکتهای که در جدول قابل ذکر است افزایش سهم گاز در الگوی مصرف انرژی کشور میباشد. این امر اهداف قابل توجه اقتصادی انقلاب بوده و حصول آن به عنوان یکی از آثار و نتایج مثبت انقلاب اسلامی قابل ارزیابی است. این ارقام نشان میدهد که سهم گاز در الگوی مصرف انرژی طی دو دهه از انقلاب به حدود 30% رسیده است. بنابراین گاز که یک ثروت(18) عظیم خدادادی است و سالیان درازی بیمصرف میسوخت، اینک جایگزین نفت میشود و وابستگی صنعت و اقتصاد کشور به نفت را کم میکند و این فرصت را نیز فراهم میکند که سهم بیشتری از نفت بجای مصرف داخلی صادر شده و برای اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اینجا برای ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی، از منظر امکانات، میتوانیم پس از احتیاجات بالنسبه طولانی فوق به این مدعا برسیم که: با توجه به امکانات بالنسبه محدود مادی وابسته به درآمد نفت آنچه که در زمینه تحقق اهداف و برآورد خواستههای مادی مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه میباشد.
تلفیق اهداف و امکانات
معمولاً آحاد مردم که برای پیروزی انقلاب اسلامی رنجها و زحمات زیادی را متحمل شدهاند، آثار و نتایج انقلاب اسلامی را با ملاک اهداف و نیازهای خود میسنجند که در این صورت - به دلایلی که در سطور و صفحات قبل ذکر شد این اهداف و نیازها چنانکه باید و شاید محقق نشدهاند، لذا این مدعا قابل طرح است که از زاویه این ملاک، مردم نمره بالنسبه پائینی به آثار و نتایج انقلاب میدهند.
از سوی دیگر دولت که طبق قانون اساسی مکلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامی است، عملکرد خود را با توجه به امکانات مادی که در اختیار داشته میسنجد و نظر به تنگناها و مشکلاتی که از این بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالایی به خودش میدهد و آثار و نتایج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزیابی مینماید.
بنابر این دولت و ملت به دلیل تفاوت ملاک، ارزیابیهای مخالفی از آثار و نتایج انقلاب اسلامی میکنند که همین امر میتواند موجب انشقاق و تکدر رابطهی این دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسیبزا باشد. با توجه به این امر باید گفت که بررسی و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی از این نظر امری بسیار لازم و ضروری است که باید درست تحقیق شده و درست تبلیغ شود.
بنابراین در قدم نخست شایسته است ملاکی عالمانه و منصفانه فراهم کنیم و این چیزی نیست جز آنکه برای ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی، بطور توأمان از هر دو ملاک، یعنی اهداف و امکانات استفاده کنیم. تبلیغ نتایج چنین تحقیقی میتواند تا حد زیادی موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ایجاد ثبات و رفع بحران و تنش یاری کند. اگر دولت و ملت هر کدام فقط به ملاکهای خودشان بسنده کنند تفرقه و تشتت زیادی قابل پیشبینی است.
برای مثال آحاد ملت با توجه به نیازهایشان، خیلی فوری و آنی خواهان مسکن، کار، بهداشت، تغذیه، امنیت، عزت و عفت هستند، این طبیعت نیازهای انسان است که باید سریعاً اشباع شوند. اما از طرف دیگر دولت با توجه به کمبودها و مشکلات مادی ممکن است بگوید برای اشباع این نیازها و تحقق این اهداف در سطح عمومی پنجاه سال وقت نیاز است. این هم میتواند منطقی باشد اما نوشداروی بعد از مرگ است. اما اگر ملاک تلفیقی مورد قبول واقع شود از یک سو ملت تلاش میکند همهی توانهای بالقوهی خود را بالفعل کند و از سوی دیگر تا حد ممکن نیازها را محدود کرده و به تأخیر بیندازد. دولت نیز تلاش میکند ضمن توزیع عادلانهی امکانات محدود، اعتماد و مشارکت عمومی را جلب کرده و برای افزایش تولید و بالفعل کردن امکانات بالقوه تلاش بیشتری بعمل آورد.
مقایسه با کشورهای پیشرفته
مانند دیگر انقلابها، انقلاب اسلامی ایران نیز تلاشی بود برای بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهی) و برقراری وضع مطلوب (جمهوری اسلامی). یکی از ملاکهایی که میتواند بسنجد که انقلاب در تحقق مدینه فاضله و جامعه آرمانی خود به چه نتایجی رسیده، وضعیت و موقعیت کشورهای به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته است. چرا؟ این کشورها به حق و ناحق، درست یا غلط الگوی توسعه و تحول هستند و اینک در مرحلهای از ثبات و رفاه هستند که مطلوب بسیاری از ملل است. نکتهی فوق از کلام بسیاری از غرب رفتهها شنیده میشود که دانسته یا ندانسته، به عمد یا غیر عمد از آسایش و رفاه و امنیت و... آن بلاد سخن میگویند. رسانههای گروهی نیز به همین سبک با نمایش زندگی مردم آن سامان تودهی مردم غرب ندیده را به مقایسه وضع ایران با آن کشورها سوق میدهند و نتیجهی این مقایسه نیز کم و بیش روشن است.
اما برای استفاده از این ملاک و معیار، در سنجش و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی و عملکرد نظام حتماً باید به چند نکته توجه داشت تا نتیجهی تحقیق، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً کشورهای پیشرفته و مرفه اقتصادی و صنعتی طی چه زمانی، طی چه مراحلی و با چه امکاناتی به وضع موجود فعلی رسیدهاند؟ از لحاظ نظری و فکری و فرهنگی و علمی، آنها حداقل این مسیر را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز کردهاند و از لحاظ علمی، فنی و تکنولوژیک و از لحاظ اداری و سیاسی و حقوقی، این مهم را از دویست سال پیش با انقلاب فرانسه شروع نمودهاند. (19)
با این شاخصها، مقایسه انقلاب بیست سالهی ایران با آنها وجهی نداشته و فعلاً زود است.
ثانیاً مهمترین هدف و غایت دولت و تمدن نوین غربی، ایجاد بهشت روی زمین بود. این هدف(20) در ضدیت با فرهنگ و سلطه کلیسایی قرون وسطی بود که بطور افراطی بیتوجه به نیازهای مادی، انسانها را دعوت به ترک دنیا و تقرب به یک خدا و آخرت آلوده به خرافات مینمود. در حالی که انقلاب اسلامی هدف غایی و نهاییاش معنویت و تقرب به خدای واحد و منزه است. و البته بطور واقعی و متعادل، اقتصاد و نیازهای مادی را هم بعنوان وسیله و ابزار میپذیرد.
ثالثاً باید دید که پس از پانصد سال این بهشت روی زمین به چه بهایی بدست آمده است؟ و چشم انداز آیندهی آن چیست؟ مهمترین هزینه و پیامد این بهشت روی زمین و جامعهی مادی و رفاهی، آلودگی و تخریب شدید طبیعت بوده است. یعنی بهشت طبیعت مبدل به جهنم میشود تا بهشت شهر صنعتی حاصل شود. اینک تمدن غربی با این سؤال اساسی مواجه است که آیا آنچه را که از دست داده و چشمانداز ترسناکی که از این رهگذر برای آینده وجود دارد، نسبت به آنچه که بدست آورده میارزد یا خیر؟ (21)
- این بهشت روی زمین به بهای استعمار و استثمار و عقب ماندگی جهان سوم حاصل شده است و در حال حاضر فقط 15% از جمعیت جهان که در نیمکره شمالی هستند از مواهب این بهشت مادی برخوردار هستند که در آنجا نیز بخشی از مردمان زیر خط فقر زندگی میکنند.
- افراط دولتمردان و رجال کلیسا در قرون وسطی در معنویت گرایی (که آلوده به خرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنیاطلبی و ماده گرایی شد و این افراط گرایی نوین دارد آثار منفی خودش را بروز میدهد و گروههای زیادی از مردمان که شاهد قربانی شدن اخلاق و معنویت و افزایش جرم و جنایت و شیوع بیماریهای نوین جسمی و روانی، متلاشی شدن و تضعیف شدید خانواده و... هستند به مسایل معنوی گرایش نشان میدهند.
این نکته میتواند یکی از مهمترین اهداف و آثار و نتایج انقلاب اسلامی را که عرفان و معنویت باشد تبلیغ و ترویج نماید. دلزدگی مردمان غرب از بهشت روی زمین و جامعه رفاهی و مصرفی و گرایش آنها به سوی حقیقت و معنویت، عمدتاً دچار آسیبهای جدی شده است و از جنگیری و شیطان پرستی، پوچ گرایی، جادوبازی و احضار ارواح و... سردرآورده است که بعنوان عوارض و آسیبهای جدی تمدن نوین باید به آن نگریست. در واقع یکی از اهداف و انگیزههای وقوع انقلاب اسلامی در دو دههی قبل، اعتراض به ماده گرایی حکومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب در آمدهای نفتی را هزینه کرد و ضمن آنکه نتوانست همان جامعه مادی و رفاهی غرب را هم محقق نماید، بلکه قسمتی از آسیبها و ابتذالهای فرهنگی و معنوی آنجا را وارد کرد و من حیث المجموع سبب در هم ریختگی و نابسامانی شدید جامعه ایران شد.
بنابراین استفاده از ملاک کشورهای پیشرفته برای سنجش و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب جای تردید و تأمل دارد چون غایت فرهنگ و ارزش آنها مادیت و اصالت و اولویت اقتصاد است، در حالیکه غایت انقلاب اسلامی معنویت و نگاه ابزاری به اقتصاد است.(22)
مقایسه با کشورهای همطراز
یکی از ملاکهای عالمانه و منصفانه برای سنجش و ارزیابی انقلاب اسلامی مقایسه با کشورهای همطراز است. در این رابطه میتوان موقعیت کنونی کشور را که نتیجهی دو دهه عملکرد انقلاب اسلامی است با وضعیت کشورهایی مانند مصر، پاکستان و ترکیه سنجش کرد. این کشورها مسلمان هستند و با ایران، هم منطقه میباشند. از لحاظ جمعیتی کم و بیش در حد و اندازهی ایران هستند. در یک تحقیق وسیع و دقیق و مبتنی بر آمار و اطلاعات ضروریست که پژوهشگران جمهوری اسلامی را با این کشورها مقایسه کنند.
نتایج چنین پژوهشی از لحاظ نظری و کاربردی میتواند فوقالعاده مفید و قابل استفاده باشد. در چنین پژوهشی باید بررسی کرد که کشورهای همسایه و همطراز ایران طی دو دههی گذشته در حالیکه جنگ و انقلاب نداشتهاند، اینک از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی چه وضعیتی دارند؟
یک نکتهی بدیع و مهم این است که اغلب این کشورها از لحاظ مادی و اقتصادی، اتفاقاً از انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی منتفع نیز گردیدهاند. در حالی که ایران بطور طبیعی ضمن آنکه از آثار و برکات معنوی جنگ و انقلاب در دراز مدت به بلوغ و جوشش رسیده است لکن از لحاظ مادی و اقتصادی لطمات فراوانی دیده است. زمانی که ایران بواسطهی پیروزی انقلاب اسلامی و در راستای حفظ استقلال خود از پیمان نظامی سنتو خارج شد و مبدل به تهدیدی برای منافع غرب گردید، آمریکاییها و غربیها برای جبران این خلأ و کنترل این تهدید کمکهای فراوان مالی، اقتصادی و نظامی به پاکستان و ترکیه ارائه نمودند. (23)
همین کشور ترکیه زمانی که بین ایران و عراق جنگ شعلهور بود و راههای تجاری خلیج فارس برای آنان ناامن شده بود بعنوان مرکز ترازیت کالا برای دو کشور میلیاردها دلار سود برده است.
مصر نیز بعنوان سردمدار صلح و سازش با اسرائیل و سد نفوذ انقلاب اسلامی در منطقهی عربی و اسلامی، از لحاظ سیاسی و اقتصادی مورد توجه بیشتر آمریکا و غرب قرار گرفت.
پاکستان نیز وضعیتی مشابه مصر و ترکیه داشت.
با وجود این مسایل، کشورهای فوق اینک از لحاظ مادی و معیشتی و رفاهی در مقایسه با ایران چه وضعیتی دارند؟ و برای جلب و جذب کمکهای اقتصادی، مالی و نظامی غرب، از لحاظ سیاسی و فرهنگی چه هزینه و خسارتهایی نمودهاند؟
این سؤالاتی است که در یک تحقیق باید منصفانه و عالمانه به آن پاسخ گفت تا بتوانیم با شجاعت و صراحت نقاط قوت و ضعف کشورمان را شناسایی کنیم. اما در حد این نوشتار و مبتنی بر برخی از خواندهها و شنیدهها، حداقل میتوان چند فرضیه و مدعا را مطرح کرد تا پژوهشگران بعداً آنها را شرح و آزمون کنند.
اولاً کشورهای مذکور اغلب بدهیهای خارجی سنگینی دارند. برای مثال ترکیه 90 میلیارد دلار بدهی دارد. در حالیکه ایران با توجه به هزینههای سنگین بازسازی حدود 12 میلیارد دلار(24) بدهی دارد. مصر نیز بدهیهای زیادی دارد که در جریان جنگ نفت خلیج فارس در 1990 زمانی که به تبعیت از آمریکا در لشکرکشی علیه عراق مشارکت نمود به عنوان پاداش، چند میلیارد دلار از این بدهیها بخشوده شد که طبعاً این امر از لحاظ استقلال و حیثیت ملی نمیتواند خوشایند باشد.
نکتهای که پژوهشگران در این مقایسه باید مدنظر داشته باشند، وضعیت تورم، پیشرفت امور زیربنایی اقتصادی و تولیدی، حجم فعالیتهای عمرانی و رفاهی، وضعیت توزیع ثروت و درآمدها و چگونگی قشربندی جمعیت بر اساس ثروت و درآمد و مقایسه وضعیت زندگی شهری و روستایی است.
این کشورها با وجود اینکه طی دو دههی گذشته، در حد ایران و انقلاب اسلامی خطر و تهدید نداشتهاند، لکن حجم وسیعی از درآمدهایشان صرف تجهیز ارتش و خرید تسلیحات از خارج گردیده است که مسلماً موجب فشار به مسایل مادی و معیشتی مردم میشود. ارقام تورم در ترکیه بالاست.
نکتهی قابل توجه آن است که انقلاب اسلامی از ابتدا عزم و ارادهی جدی برای توسعهی صنعتی و اقتصادی، توجه به امور زیربنایی، بهبود وضعیت روستاها، توزیع عادلانه امکانات، استقلال و خلاقیت صنعتی و اقتصادی داشته است. لکن در عمل به دلیل مشکلات ناشی از انقلاب و جنگ و فشارهای بینالمللی و برخی ضعفها و سوء مدیریتها، هنوز نتوانستهاند اهداف و آرمانها را در حد مطلوب محقق گرداند، اما داشتن این اهداف و داشتن عزم و اراده برای تحقق آنها مسألهی مثبتی است که باید به فال نیک گرفت در حالیکه غالب کشورهای همطراز علیرغم داشتن برخی از آثار توسعه و رفاه فاقد اهداف و ارادهی فوق هستند.
ثانیاً باید بررسی شود کشورهای همطراز همین مقدار از توسعه و رفاه را به چه بهایی بدست آوردهاند؟
از نظر اقتصادی اینها به اقتصاد بینالملل و اقتصاد کشورهای بزرگ بشدت پیوند خورده و وابسته شدهاند و تبع این امر تنگناها و محدودیتهای زیادی از نظر اقتصادی و سیاسی دارند. برای مثال از لحاظ سیاسی این کشورها علیرغم منافع ملی و اسلامی خودشان، تا حدود زیادی همراه و همگام سیاستهای غرب و آمریکا هستند که این نکته مشروعیت مردمی این دولتها را آسیبپذیر کرده است و تنشهای داخلی و سیاسی قابل توجهی ایجاد کرده است. بطوریکه در همین راستا جریانهای ملی و مذهبی نسبتاً نیرومندی در این کشورها ایجاد شده است که میتوان آن را(25) بطور غیر مستقیم از آثار و نتایج انقلاب اسلامی تلقی کرد که بعضاً این دولتها و همراهان غربیشان برای سرپوش گذاشتن به ضعفها و عملکردهایشان آن را بطور مستقیم به مداخله جمهوری اسلامی نسبت میدهند تا بهانهای برای اعمال فشار و تحریم بر علیه ایران فراهم کنند.
از لحاظ سیاسی میتوان نگاهی به وضعیت دیگر کشورهای مسلمان منطقه انداخت. عراق، عربستان، کویت و امارات که به همراهی کشورهای بزرگ در مقابل انقلاب اسلامی صف آرایی کردند و عملاً بطور مستقیم و غیر مستقیم در اشغال ارتش آمریکا هستند و قراردادهای فراوانی در زمینهی سیاسی امنیتی، نظامی و اقتصادی با غرب و آمریکا بستهاند که مسلماً استقلال آنها را بشدت آسیبپذیر کرده است.
نکتهی دیگری که باید به آن توجه شود هزینههای فرهنگی است. هویت زدایی دینی و مذهبی در ترکیه و مصر سابقهی طولانی دارد اما آنها بعنوان سد نفوذ انقلاب اسلامی و جلب حمایت اقتصادی غرب این روند را توسعه و تشدید کردند، اما تا حدودی نتیجهی عکس گرفتهاند و موجب تحریک عواطف ملی و مذهبی مردم خودشان شدهاند و همانطور که اشاره شد دولتهای آنان با امواج وسیع و قوی اسلام گرایی مواجه شدهاند.
مقایسه انقلاب با قبل از انقلاب
یکی از مهمترین و رایجترین شیوههای سنجش و ارزیابی آثار و نتایج انقلاب اسلامی مقایسه با قبل از انقلاب میباشد. این ملاک اهمیت و کاربرد فوقالعادهای دارد.
یک نکتهی مهم آن است که اصلیترین علت وقوع انقلاب نارضایتی وسیع و عمیق عمومی از ساختار و عملکرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسیله انقلاب اسلامی آن وضعیت را به امید دست یافتن به یک وضع مطلوب طرد و نفی کردند. اینک اگر ثابت نشود که بوسیله انقلاب، در راستای تحقق وضع مطلوب هستیم و تا کنون نتایج قابل قبولی بدست آوردهایم، فلسفهی وجودی انقلاب و جاذبیت و نافعیت آن مورد سؤال و تردید قرار میگیرد.
نکتهی دیگر آن است که بخش عمدهای از جمعیت جوان کشور خود شخصاً نظام پیشین را لمس و تجربه نکردهاند و شاید دقیقاً با تمام وجود ندانند و حس نکنند که چرا نسل ما قبل آنها دست به انقلاب زده است. این نسل وضعیت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهای خودش میسنجد و عمدتاً ممکن است وضعیت مادی زندگی غربی را الگوی ارزیابی و سنجش قرار دهد.
با توجه به این ملاک نتیجهی ارزیابی کم و بیش مشخص است. واقعاً اگر چنین باشد چگونه میتوان آثار و نتایج انقلاب اسلامی را برای این نسل تحقیق و تبلیغ کرد؟
اما نسلی که شرایط قبل از انقلاب را درک و لمس کرده و خود در وقوع و پیروزی آن نقش آفرینی کرده تحت چه شرایط و ضوابطی قبل و بعد از انقلاب را مقایسه میکند؟
عمدهی این نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به امید تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب تحمل کردهاند و بسیاری از نتایج اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نظام را مثبت تلقی کرده و عملکردها و روندها را در راستای تحقق اهداف میدانند. اما در عین حال از برخی مسایل رنج میبرند و از یک انقلاب الهی و مردمی بسیار بسیار انتظار دارند. مثلاً در ابعاد اقتصادی، همواره مسألهی تورم، گرانی، احتکار، افزایش شدید ثروت برخی از افراد و اقشار، تبعیضها و اختلاف درآمدها، کاهش قدرت خرید اقشار متوسط و ضعیف... آزار دهنده است.
بنابراین پارهای از مشکلات طبیعی و غیر طبیعی ناشی از جنگ و انقلاب میتواند برای تعدادی از افراد و اقشار تردید آفرین باشد. مثلاً قشر چند میلیونی کارگر و کارمند و حقوقبگیر حساب میکند قیمت بسیاری از کالاها و خدمات با ضریب بسیار بیشتری نسبت به دستمزدهایش افزایش یافته است و این به معنی کاهش قدرت خرید وی میباشد.
بنابر این نسل انقلاب نیز که خود با تمام وجود شرایط دو نظام را حس و لمس کرده است ممکن است از این زاویه نمره بالایی به آثار و نتایج اقتصادی انقلاب ندهد.
در بعد فرهنگی و اخلاقی نیز مسایل و سؤالاتی نسل اول انقلاب و تحلیلگران و پژوهندگان را به خود مشغول میکند. نکته آن است که بزرگترین هدف و نتیجهی انقلاب، احیاء دینی و اخلاقی و فرهنگی و معنوی بوده است و بسیاری از کسان آثار و دستاوردهای معنوی و فرهنگی انقلاب را آنقدر زیاد و روشن میبینند که معتقدند تمام خسارات و هزینههای مادی و اقتصادی که تا کنون به نظام تحمیل شده، به این دستاوردها میارزد.
اما در کنار این آثار قرائنی دیده میشود که باید تأمل کرد. مثلاً چرا هنوز تعداد قابل توجهی معتاد وجود دارد و چرا عدهای درگیر قاچاق مواد مخدر هستند؟ چرا برخی از جوانان و اقشار ما دچار ابتذال و تهاجم فرهنگی شده و نشانههایی از منکرات و منهیات بصورت نیمه آشکار و پنهان دیده میشود؟ بطوریکه برخی میگویند فساد اخلاقی و ابتذال فرهنگی قبل از انقلاب آشکار بود اما اینک پنهان شده است و از بین نرفته است.
سؤالات و نکات فوق در یک پژوهش گروهی و همه جانبه و عمیق باید عالمانه و منصفانه شرح و اندازهگیری شود تا ما بتوانیم تصویر دقیق و درستی از نقاط قوت و ضعف جمهوری اسلامی داشته باشیم. اما نگارنده در حد تجربیات و معلومات و متدولوژی خود در پاسخ سؤالات و تردیدهای فوق فرضیهها و مدعاهایی را پیش مینهد.
نگارنده که میتواند بصورت عینی و تجربی دو دهه قبل و بعد از انقلاب اسلامی را به محک آزمون و مقایسه بزند، مبتنی بر یافتهها، خواندهها و دیدههایش میگوید که ایران از نظر فردی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، داخلی و خارجی، طی دو دههی گذشته تحولات وسیع و عمیق و عمدتاً مثبتی را حاصل کرده است. لکن شدت حب و بغضهای موافقان و مخالفان و غوغای طبیعی انقلاب و جنگ تا کنون مانع از آن بوده که این امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقیق، تحقیق و تبلیغ شود. ذیلاً برخی تحولات و نتایج انقلاب اسلامی را در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بررسی میشود:
در سطح اقتصاد کلان در مقایسه با قبل از انقلاب نکات زیر قابل توجه است:
افزایش صادرات غیر نفتی، بسط و توسعه فعالیتهای عمرانی و رفاهی در سطح روستاها از قبیل تأسیس خانه بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتی، برق، آب لولهکشی، تلفن، تأسیس مدارس تا سطح دبیرستان، توسعه ظرفیت پالایشگاهها و خودکفایی در تأمین فرآوردههای نفتی علیرغم افزایش شدید مصرف و جمعیت جلوگیری از اتلاف گاز و جایگزین کردن برای نفت و پوشش دادن صدها شهر و میلیونها نفر، افزایش قابل توجه ظرفیت تولید برق تا حد رفع خاموشیها، توسعه ظرفیت پتروشیمی و افزایش تولید آن تا بیش از بیست برابر.
برای نمونه مسألهی افزایش صادرات غیر نفتی یک توفیق راهبردی است که میتواند در آینده آرمان استقلال اقتصاد از نفت را تحقق بخشیده و آسیب پذیری امنیت اقتصادی کشور را مانع شود. در حالی که در سالهای 56 و 57 صادرات غیر نفتی ایران حدود نیم میلیارد دلار و معادل(26) یک چهلم صادرات نفت ارزش داشت، در برخی از سالهای اخیر صادرات غیر نفتی تا مرز 5 میلیارد دلار پیش رفت یعنی ده برابر شدن نسبت به قبل از انقلاب. این رقم معادل یک سوم ارزش صادرات نفت بود که با یک چهلم قبل از انقلاب اگر مقایسه شود نشانه افزایش توان اقتصاد فعلی کشور است. البته افزایش صادرات غیر نفتی که یک شاخص مثبت در اقتصاد کلان ماست به دلیل فراهم نبودن برخی از زمینهها، در سطح اقتصاد خرد آثار ناخوشایندی داشت بطوریکه قیمت عمده اقلام صادراتی برای مصرف کننده داخلی افزایش یافت.
اما با تمام این مشکلات نشان داده شد که در صورت فراهم کردن شرایط، اقتصاد ملی توان بسط صادرات غیر نفتی را تا حد بسیار بالایی دارد و این علامت بسیار امیدوار کنندهای بر رشد و استقلال اقتصادی ماست.
اما از نظر سیاسی مسایل کلان زیر قابل توجه است:
سقوط نظام استبدادی، طرد نفوذ استعمار، حصول آزادی و استقلال، عطف توجه سیاست خارجی به جهان سوم و جهان اسلام.
آثار و نتایج فوق شاید بعضاً در میان مدت جلب توجه ننمایند، اما در دراز مدت قطعاً ثمرات آنها بسیار ملموس و روشن خواهد بود. برای مثال نظام سلطنتی استبدادی وابسته به یک فرد به نام شاه، موجب رکود و عدم رشد شخصیت آحاد ملت میشود. در حالیکه بزرگترین سرمایهی یک کشور افراد آن هستند که در یک فضای آزاد و سازنده اگر رشد کنند همینها اصلیترین عوامل توسعه و پیشرفت هستند. جمهوری اسلامی باید فضای آزاد و خلاق را برای حفظ و بسط شخصیت شهروندان محافظت کند.
از نظر فرهنگی نکات زیر قابل بحث است:
بزرگترین هدف و دستاورد انقلاب ایران تجدید حیات اسلام بود. در عصر ارتباطات جهانی و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، بطور کلی مکتب و اخلاق و ایدئولوژی تعطیل و طرد شده بود. اما انقلاب اسلامی حاوی این پیام بود که اخلاق و معنویت برای انسان ارزشمندتر است و(27) اسلام برای اداره و هدایت زندگی بشر در همه زمانها و مکانها مفید و عملی است.
افزایش و رشد مطبوعات و نشریات، افزایش ظرفیت دانشگاهها، گسترش مراکز علمی و تحقیقی در همه زمینهها، افزایش و گسترش مدارس در همه مقاطع، توجه به کتاب و کتابخوانی، گسترش کمی و تحول کیفی حوزههای علمیه و مدارس دینی، همگی نکاتی هستند که در توسعه و تحول فرهنگی نقطه قوت و توجه هستند.
با توجه به نتایج کلان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی فوق میتوان این فرضیه و مدعا را مطرح نمود که تحقیقاً انقلاب اسلامی آثار و دستاوردهای فراوانی داشته است، در عین حال علیرغم اینکه بطور تحقیقی چنین نتایجی حاصل شده از نظر تبلیغی نیز باید علمی و هنری برخورد شود، مثلاً در ایام هفته دولت و دههی فجر مسئولان از طریق وسایل ارتباط جمعی و تبلیغی معمولاً از آثار و نتایج انقلاب بخصوص در بعد اقتصادی سخن میگویند و برای اثبات پیشرفت کشور وضعیت فعلی را با قبل از انقلاب مقایسه میکنند دیده شده که عدم ظرافت در این شیوهی تبلیغی، معمولاً در مخاطبان اثر عکس گذاشته و میگویند چرا و چقدر مقایسه با نظام قبل؟
نتیجه گیری
حاصل کلام آنکه اگر مبتنی بر اطلاعات وسیع و عمیق و به مدد ملاکهای علمی و عینی که در این نوشتار مطرح شده آثار و نتایج انقلاب اسلامی را بررسی کنیم مشاهده میشود که اهداف زیادی محقق شده و اهداف زیادی هم در راستای تحقق هستند، اما در عین حال عدم توفیقها و ناکامیهایی نیز بچشم میخورد.
نکته آن است که نتایج مثبت برای انقلابها طبیعی و ضروری است. زیرا انقلاب یعنی بر هم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناکامیها و نتایج منفی برای انقلابها غیر طبیعی و خطرساز است. بنابراین باید اینها نیز دقیقاً شناسایی و علتیابی شوند.
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقی ها:
(1) -آلن، بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، کیهان، 1370، ص 323.
(2) -باقر، ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، کیهان، 1370، ص 589.
(3) -وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مرکز مدارک علمی ایران، مؤسسات پژوهشی کشور (بخش دولتی)، 1376.
(4) -دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، سمت، 1368، ص 219.
(5) -علی محمد، اقتداری، سازمان و مدیریت، چ 12، دانشگاه تهران، 1355، ص 73.
(6) -عبدالعلی، قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، سمت، 1370، ص 69.
(7) -ژان، فوراستیه، تمدن سال 2001، خسرو رضایی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368، ص 77.
(8) - the sovier economic experiment.ed iuy susan .millar james r -1 .university of illiois 1990 :urban .linz .P j}
(9) -فرامرز، رفیع پور، توسعه و تضاد، دانشگاه شهید بهشتی، 1376، ص 40.
(10) -روابط عمومی وزارت نفت، نفت در کلام امام، 1364، ص 49.
(11) -گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزی و سال 1375.
(12) -روابط عمومی وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133، ص 8.
(13) -مؤسسه مطالعات بین المللی انرژی، تحولات بازار نفت، ش 6 مورخ 77/6/31، ص 49.
(14) -گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزی، ص 32.
(15) -پییر، ترزیان، داستان اوپک، عبدالرضا عفرانی، فراندیش، 1367، ص 355.
(16) -مجید، مختاری، تجزیه و تحلیل اجمالی مقاطع و مراحل جنگ ایران و عراق، فصلنامهی بررسیهای نظامی سال 5، شماره 18، 1373، ص 41-45.
(17) -دفتر نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، خطوط اصلی استراتژی آمریکا و اولویتهای اطلاعاتی آن در دهه 90، مرداد 1369، ص 20.
(18) -روابط عمومی وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133.
(19) -پل، کندی، ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ، محمود ریاضی، نشر خجسته، 1369.
(20) -بهاءالدین، پازارگاد، فلسفه سیاسی غرب، ج 2، نشر زوار، چ 4، 1359.
(21) - greeno owen the glbalization of world politics edited by john baylis and steve smith oxford 1997 p 314
(22) -مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
(23) -سیامک، کاکایی، نقش ترکیه در منطقه خاورمیانه پس از جنگ سرد، (فصلنامه خاورمیانه) شماره 4، 1376، ص 75.
(24) -هرایرد دکمیجیان، جنبشهای اسلامی در جهان عرب، حمید احمدی، انتشارات کیهان، 1373.
(25) -گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1375 بانک مرکزی، ص 49.
(26) -گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1373 بانک مرکزی، ص 68.
(27) - مهران، کندری، ایدئولوژی، فصلنامه فرهنگ، کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370، ص 197.
نویسنده: دکتر محمد باقر حشمت زاده