روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "همهی معادلات در میدان اصولگرایی! "به قلم محمدعلی وکیلی آورده است: به اعتقاد بسیاری آرایش جناحهای سیاسی ایران، پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 دچار تحول اساسی شده است. تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری دهم، دو تعریف اصلاحطلبان و راستگرایان میتوانست یک تقسیم کلی برای جناحهای سیاسی ایران باشد. حدود سه دهه، ساحت سیاست در ایران، تحتتأثیر دوگانهی اصلاحطلب و محافظهکار بود. انتخابات ریاستجمهوری دهم نقطهی گذر از این معادله به دوگانهی احمدینژاد و اصولگرایان است. انتخابات مجلس نهم بستر نمایش این دوگانهی جدید خواهد بود. اکنون در میان حامیان دولت، این گمانه وجود دارد که بخش اعظم رأی بیستوچهارمیلیونی دکتراحمدینژاد در انتخابات 88 متعلق به شخص ایشان است و سهم گروههای اصولگرا بیش از 20درصد نیست. درمقابل، چهرهها و گروههای اصولگرا معتقد و مدعیاند که رأی مردم به آقای احمدینژاد، مربوط به شخصیت و خاستگاه اصولگرایی ایشان است؛ ازاینرو برای خود، سهم تعیینکنندهای در پیروزی ایشان قائلاند. به همین جهت هم گهگاه شاهد گلایهها درخصوص بیمهری دولت به اصولگرایان شناسنامهدار هستیم؛ بنابراین انتخابات مجلس شورای اسلامی نهم فرصت آزمون این دو ادعاست. بیتردید 90 همچون 88 سالی سرنوشتساز در تاریخ سیاسی ایران خواهد بود و تأثیر تعیینکنندهای بر ساحت سیاست خواهد گذاشت. بیم و امیدهای زیادی خلق خواهد شد؛ بیم از آنکه انتخابات مجلس نهم به یکی دیگر از بزنگاهها برای حذف بخش دیگری از نیروهای انقلاب تبدیل شود و امید آنکه این انتخابات به همافزایی گروهها برای تحمل یکدیگر و نمایش مشارکت حداکثری بیانجامد. انقلاب اسلامی در نگاه ناباورانه غرب در ایران رخ داد. جایگاهی که محکمترین مکان برای تثبیت استعمار در خاورمیانه به شمار میآمد. آنها مجبور شدند نقاب از چهره بردارند و سیاست تغییر را بیپرده با ساماندهی یک نبرد نرم طراحی و عملیاتی کنند. الگوی موفق جمهوری اسلامی و موفقیت پایداری آن در برابر هجوم غرب، همه ملتهای مسلمان را به سوی خود فرا میخواند. کلینتون وزیر خارجه آمریکا اواخر هفته گذشته اعتراف کرد؛ "آمریکا سیاست خاورمیانهای خود را تغییر میدهد " مصر و تونس رهبران فاسد کشورشان را از اریکه قدرت پایین کشیدند و اکنون دستاندرکار محاکمه آنها هستند. متفکران لیبرالیسم در غرب قدرت نوزایی و بازتولید اندیشههای سیاسی خود را از دست دادهاند و هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارند. این در حالی است که متفکران اسلام در حوزه "عمل " و "نظر " هر روز یک تحفه علمی و عملی وارد بازار اندیشه سیاسی میکنند. رونق و نشاط سیاسی مسلمانان در قرن جدید خودنمایی میکند. رکود و فرسودگی و کهنگی آرای اندیشه لیبرالیسم حتی دماغ متفکران آنها را میآزارد. اینکه آمریکاییها چرا در ایران و منطقه به این روز افتادهاند، سئوال مهمی است که یک پاسخ بیشتر ندارد. بنای عمل آمریکاییها در ایران براساس اطلاعات و اخبار و حتی تحلیلی بود که منافقین به آنها میدادند و سرویسهای سیا هم از شبکه نفاق تغذیه اطلاعاتی میکرد. فریاد آسمان کوب و قوی ملتهای منطقه غرب را وادار خواهد کرد که در برابر اسلام زانو بزند و آن روز دیر نیست. سرکوب شدید اعتراضات مدنی و مردمی از طریق بکارگیری اهرم های خشونت و سبعیت نقطه مشترک عدول از موازین اولیه حقوق بشر است. سفرهای پیاپی مقامات آمریکایی-بصورت پیدا یا پنهان- به منطقه به بهانه های مختلف در ماه های گذشته و بلافاصله شدت یافتن خشونت ها علیه قیام ها و انقلاب های مردمی در همین راستا ارزیابی می شود. در این میان اتفاقات دلخراشی که در بحرین به وقوع پیوسته است وضعیت این کشور شیعه نشین را از منظر حقوق بشر دردناک تر و مشمئزکننده تر کرده است. جالب اینجاست که علی رغم جنایات و تجاوزات آل خلیفه و آل سعود در بحرین که با چراغ سبز مدعیان حقوق بشر انجام می شود در بحبوحه این وقایع تلخ و دلخراش و در کمتر از یک ماه 2 قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب می رسد. بدون تردید اقدامات غیرقابل توجیه آل سعود و آل خلیفه علاوه بر اینکه بر خلاف منشور سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق نامه ها و کنوانسیون های حقوق بشری بوده و مصداق بارز نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه است و نه تنها «جنایت علیه بشریت» بلکه یک «نسل کشی» تمام عیار است که تمامی عناصر آن محرز شده است. طرفه آنکه در همین مدت رژیم آل سعود و رژیم آل خلیفه که حاکمان دست نشانده آنها باید به جرم ارتکاب انواع و اقسام جرایم بین المللی مورد تعقیب و محاکمه مراجع بین المللی قرار بگیرند بیشترین اتهامات بی اساس را علیه جمهوری اسلامی مطرح کرده و ادعا می نمایند ایران عامل و مسبب ناآرامی های منطقه است؟! البته طبیعی است برای اینکه ژست حقوق بشری خود را از دست ندهند کمیسرعالی حقوق بشر یا مجامع حقوق بشری در سطح دیده بان حقوق بشر و یا سازمان عفو بین الملل براساس بیانیه هایی کلیشه ای و بی خاصیت و فاقد ضمانت اجرا اتفاقات و وقایع ددمنشانه در بحرین را محکوم کنند. ب) ایران اسلامی نتواند از تحولات منطقه به نفع خود استفاده کند. این اعترافی است که پس از آنکه وزرای خارجه اتحادیه اروپا اخیراً (12 آوریل 2011) 32 مقام کشورمان را به اتهام آنچه که نقض حقوق بشر می دانستند تحریم کردند؛ «ویلیام هیگ» وزیر امور خارجه انگلیس به زبان می آورد و تصریح می کند؛ هدف از این تحریم ها این است که ایران نتواند تحولات منطقه را به سود خود مصادره نماید.پیش از این و با شروع خیزش و خروش ملت های منطقه علیه سیاست های آمریکایی و اسرائیلی و پیگیری سرنگونی حاکمان دست نشانده رسانه های غربی- از جمله واشنگتن تایمز- بر تأثیرپذیری و الهام گیری افکار عمومی منطقه از انقلاب اسلامی ایران تأکید و اقرار داشتند. * جمهوری اسلامی عدهای معتقدند پشت این ماجرا دستهای سیاسی مرموزی وجود دارند که با سرگرم کردن مردم درصدد تحقق اهداف خود و تأمین منافع باندی و گروهی خود هستند. عدهای نیز به همین دلیل یا دلایل دیگر، تأکید میکنند اصولاً باید به چنین پدیدههائی بیاعتنائی کرد و از باب "الباطل یموت بترک ذکره " بهترین راه برای مقابله با این قبیل اباطیل به فراموشی سپردن آنهاست. بر آن نیستیم که بگوئیم دست اندرکاران و مباشران صف اول این جنگ خاموش قصد خیانت دارند و یا مأموران دشمن هستند. چه بسا اینان با نیت پاک و اخلاص کامل وارد این عرصه میشوند و هدفی جز خدمت ندارند، لکن نقش اصلی را دیگران بازی میکنند. چرا تعارف کنیم و این واقعیت تلخ را نیز اضافه نکنیم که ما نیز در این جنگ نرم و خاموش به دشمنان با سکوت و بیتفاوتی و بیعملی و حتی احیاناً با رضایت خاطرمان کمک کرده ایم؟ وقتی در سال 1384 کتابی با نام "دهه 80 دهه ظهور " در 3000 نسخه به چاپ رسید و همین مضامین انطباقی سی. دی "ظهور نزدیک است " را منتشر کرد، چرا علمای ما سکوت کردند؟ چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما جلوی توزیع آنرا نگرفت و حتی به آن مجوز چاپ داد؟ در این کتاب، علاوه بر انطباق سید حسنی و سید خراسانی و یمانی و سفیانی بر افراد و مسئولین زمان ما، ادعا شده بود که قطعاً در دهه 80 یعنی تا پایان سال 1389 امام زمان علیه السلام ظهور خواهند کرد و این ادعا به یکی از مراجع محترم تقلید - که دو سال قبل رحلت کردند - با تصریح اسم ایشان نسبت داده شده بود و نه ایشان و نه هیچکس دیگر این ادعای کذب را تکذیب نکرد! وضعیت منبرها هم متأسفانه چندان بهتر از مداحیها نیست. از منبریهای اهل مطالعه و زحمتکش که از آیات و روایات و مواعظ اخلاقی و بحثهای منطقی استفاده میکنند که بگذریم، بقیه برای بازار گرمی به خواب و خیال و حرفهای سست متوسل میشوند و به نوعی از همان مداحان نوظهور پیروی میکنند. نقش "کرامات " در منبرها بقدری برجسته شده که گویا امر برخود منبریها و بعضی مخاطبان آنها هم مشتبه گردیده است. یکی از همین منبریها، که شهرت و نفوذی هم دارد، دیدار با وجود مقدس امام زمان علیه السلام را آنقدر قطعی و آسان تلقی کرده که از همان بالای منبر به راحتی خطاب به بعضی افراد میگوید شما را به خدا وقتی خدمت آقا مشرف میشوید سلام ما را هم به ایشان برسانید. خدا در قرآن کریم، دو بار با صراحت به پیامبر اکرم فرمان میدهد به مردم اعلام کند او هم مثل همه یک انسان است "قل انما انا بشر مثلکم... " (کهف 110 و فصلت 6) و در موارد متعدد دیگر نیز در قالبهای دیگر بر این نکته تأکید میکند که پیامبر اکرم و پیامبران نیز مانند شما انسان هستند. این تکرارها برای اینست که ما هم به خودمان بگوئیم با بقیه مردم تفاوتی نداریم و مبادا روزی به این فکر بیافتیم که تافتهای جدابافته هستیم و اگر کسی خواست خلاف این بگوید و بنویسد و عمل کند با او برخورد کنیم. وقتی چنین نکنیم، آشفته بازاری درست میشود که پیدایش سی. دی "ظهور بسیار نزدیک است " نتیجه بسیار طبیعی آنست. روزنامه مردمسالاری در سرمقاله روز خود با عنوان " نیاز جامعه به وفاق ارزشی و اجتماعی "به قلم میرزا بابا مطهری نژاد آورده است: حوادث و رویدادهای اجتماعی در جامعه پر رویداد ما کمی تا اندکی! نگران کننده تر از هر زمان و تامل برانگیز است. «زمان ظهور نزدیک است»، دستگیری و آزادشدن متهم فحاشی به خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی و مصاحبه قابل تامل و توجه او بعد از آزادی و اظهارات دادستان کل کشور در این باره، هشدار و اظهار نظر آیت الله مصباح یزدی که نسبت به خطر نفوذی ها هشدار دادند و سخنان آیت الله صافی گلپایگانی که از تورم و گرانی و وجود فقر در جامعه ابراز نگرانی کردند و اعلا م هویت خریداران کاپشن و اتومبیل رئیس جمهور توسط رسانه های اصول گرا و افشای میزان بدهی های کلا ن و معوق آنها به نظام بانکی کشور و... که به سرعت موضوع افکار عمومی و محل بحث جدی رسانه های جمعی قرار گرفتند از یک طرف و تداوم چالش های سیاسی و صنفی و انزوای کم سابقه طیف بزرگی از نخبگان و روشنفکران علمی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نشان می دهد که جامعه به شدت به وفاق ارزشی و وفاق اجتماعی نیازمند است و مباحثی از نوع آنچه که نمونه های آن ذکر شد و چالش ها و انزواهای لا یه های انسجام بخش و امیدآفرین موانعی جدی برتحرک اقتصادی و رشد و پیشرفت جامعه است. مفاهیمی که در گذشته کلمه رمز بودند برای وفاق امروز در بازار اندیشه و عمل به نقد کشیده می شوند و گسترش و دسترسی به اطلا عات جهان چند قطبی به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، چالش های موجود بین مردم و حکومت ها در منطقه، به خصوص کشورهای مسلمان نظیر مصر، تونس، لیبی وبحرین بیان کننده این واقعیت اند که برای ورود به وفاق اجتماعی برنامه ای، جز با پاسخ به این سوال که با سه بخش اصلی ثروت اجتماعی شامل منابع انسانی، منابع فیزیکی و منابع طبیعی چه خواهیم کرد و چه کرده ایم، راهی نخواهیم یافت. این که تورم هست یا نیست، بیکاری هست یا نیست، امنیت هست یا نیست، گرانی هست یا نیست، واردات بی رویه هست یا نیست، مصوبات مجلس اجرا شده است یا نشده است و مشابه آن باید با اعداد و ارقام و تحقیق و گفت وگو تعیین تکلیف شود، پیوند آنها با ساختارهای ذهنی و مباحث اعتقادی، راه را بر تفاهم اجتماعی و وفاق می بندد. باید به جامعه ، به نظام و به تداوم آنها فکر کرد، نه افراد و گروه ها. قدری به مصاحبه عامل فحاشی به خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از بازداشت و آزادی بیندیشید که چگونه دور از واقعیات اجتماعی، با ذهنگرایی های ساختار شکنانه، قوه قضائیه، افراد و نهادهای مسوول را نمی خواهد ببیند و آشکارا از قدرت طرفداران خود در کشور وفشار آنها برای اثبات رفتار خود سخن می گوید. چنین ذهنیاتی وفاق ایجاد نخواهند کرد. روزنامه سیاست روز در سرمقاله خود با عنوان "آل سعود حرمت نگه دارد " به قلم امیر نیکان فاضل آورده است: اظهارات گستاخانه احمد القطان سفیر عربستان سعودی در مصر علیه ایران پیش از آنکه نیاز به تحلیل و حتی کنجکاوی داشته باشد، نشانگر فلج شدن قوه درک واقعیات در نزد آل سعود است. 1 – در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بچهای که خود را ولیعهد قانونی ایران معرفی میکرد، با ادعای اینکه ارتشی منسجم در ترکیه برای حمله نظامی به ایران و بازپسگیری تاج و تخت پدرش فراهم کرده، توانست سران آل سعود را فریب داده و مبلغی در حدود 5 میلیون دلار از آنها کلاهبرداری کند.انتشار این خبر که همزمان بود با تحکیم پایههای جمهوری اسلامی و تسلط انقلابیون بر ارکان قدرت، موجب تمسخر و ریشخند آل سعود در محافل سیاسی شد و هنوز هم برخی از تحلیلگران سیاسی و نظامی از این واقعه به عنوان سادهترین و احمقانهترین کلاهبرداری سیاسی تاریخ یاد میکنند. شاید آقای سفیر از این داستان اطلاعی نداشته و یا آن را به یاد ندارد. 3 – ما به یاد داریم، اما آقای سفیر نیز به یاد دارند سرنوشت حمله ارتش به اصطلاح قدرتمند عربستان و کماندوهای آموزش دیده این کشور به یمن چه شد؟ آیا فیلمهایی از فرار خفتبار سربازان عربستانی و دستگیری تحقیرآمیز ارتشیان آل سعود در اینترنت منتشر شده، صحت دارد؟ شاید آقای سفیر به دلیل حضور در محافل غیراسلامی و انسانی قاهره و خوشگذرانی با زیبارویان از واقعیات کشورش بیخبر است که اینگونه چنگ به صورت ایران میاندازد. لذا برای خودشان بهتر است که حرمت نگه دارند ... به دلیل همزمانی این رویدادها، تشخیص حقیقت انگیزه های خارجی و آنچه در این منطقه حساس و راهبردی می گذرد، کمی پیچیده و دشوار به نظر می رسد. اما دلایل و شواهدی وجود دارد که تأمل بر روی آنها تصویری روشن تر و ساده تر از واقعیت این رویدادها برای مخاطب به دست می دهد: سوریه در این دسته بندی به دلایلی که گفته خواهد شد، در ردیف ناآرامی های کم شدت قرار می گیرد. درگیریها در این کشور میان برخی «جریانهای افراطی کوچک» در «دامنه جغرافیایی محدود» با دولت مرکزی و رسمی اتفاق افتاده است؛ از جمله در درعا، حمص و بانیاس و حسکه. اولی به دلیل ویژگی حمایت گونه آن از اسرائیل رویدادهای سوریه را از منظر مفهوم درگیری اعراب و اسرائیل، ترسیم کرده و به بزرگنمایی تحولات این کشور برای تحریک مقامهای آمریکایی برای دخالت بیشتر در امور سوریه پرداخته است و دومی به دلیل همه جانبه نگری به تحولات خاورمیانه، از سومالی گرفته تا افغانستان و آسیای میانه به موارد بسیار مهمی در تحولات این کشور کوچک عربی اشاره کرده که آشنایی با این موارد، درک درست و روشن تری از تحولات سوریه به عنوان یکی از زنجیره های مقاومت در منطقه خاورمیانه به دست می دهد. این مرکز می نویسد: رویدادهای جاری و گاه و بی گاه در سوریه کاملاً با رویدادهایی که در مصر و تونس و همچنین در یمن در حال وقوع است، متفاوت است؛ زیرا تحولات در مصر و تونس در منطقه جغرافیایی گسترده و دارای مشارکت فراگیر به وقوع پیوست، اما رویدادهای سوریه افزون بر آنکه در «مناطقی محدود» و «مشارکتی محدود» اتفاق افتاد، بیانگر انگیزه های سیاسی گروه های خرده پای طایفه ای و دینی بود. این درحالی است که هیچ یک از کشورهای منطقه عربی خاورمیانه به لحاظ اجتماع کانونهای درگیر و حساس به مانند سوریه درگیر مباحث داخلی (کردهای قامشلی و حسکه)، منطقه ای (تحولات عراق، درگیری ترکها و کردها، تحولات لبنان و درگیری فلسطینی ها و اسرائیلی ها) و بین المللی نیستند.