تا پیش از این، هواداران جهانبگلو منکر هرگونه فعالیت سیاسی، انگاره معطوف به قدرت و ارتباط وی با سازمان های صهیونیستی جنگ نرم بودند و با این اتکاء، آزادی بی قید و شرط متهم را می خواستند. این مجامع آنقدر مطمئن بر مدعای خود تکیه می کردند که حتی از رهبر معظم انقلاب اسلامی خواستند همه اتهامات علیه جهانبگلو را پس بگیرند، اما هنگامی که نتوانستند سیستم امنیتی و قضایی ایران را در مسیر تحقیقات فنی منحرف کنند، به تئوریزه کردن «حقوق براندازی نرم» روی آوردند. با این همه، تأسیس حقوقی «حق براندازی»، رسواتر از آن بود که پشت پرده امنیتی اش در گزارش آژانس خبری دولت انگلیس فاش نشود: رهبران آمریکا هیچ گاه سیاست خود مبنی بر حمایت از حرکت های داخلی در ایران برای تغییرات آرام در جهت دموکراسی را پنهان نکرده اند. همچنین بعید نیست که دولت بوش برای تحقق این سیاست تلاش کند تا با برخی از فعالان سیاسی ایرانی تماس بگیرد. واقعیت این است که در چند سال اخیر دولت های چند کشور و از جمله اوکراین بر اثر وقوع این گونه تحولات آرام و بدون خونریزی تغییر کرده اند.56 اگر تـا دیروز، نه تنها در قوانین اسـاسی و موضـوعه ملل جهان، بلکه وفق ماده 12 قطعنامه بروکسل (مصوب 1874) و در حقوق کلاسیک، جرم جاسوسی دلالت بر خیانت بزه کار داشت، اما تأسیس «حق براندازی» در «حقوق شهروندی»، نشان از آن دارد که جاسوسی مدرن به مثابه یکی از بنیان های تحقق انقلاب های مخملی، نه یک «خیانت» که یک «حق» محسوب می گردد. پرسش مغفول اینجاست: هر نظامی، وظیفه اش «حفظ نظام» است، پس چگونه می شود شهروندانی که آن حاکمیت را چه بر پایه جعل (قرارداد) و چه بر مبنای عقل و شرع، مشروعیت قانونی بخشیده اند و مستقر کرده اند، به یک حق تبعی رسمیت دهند که ناسخ حق ذاتی آنهاست؟! حتی با تکیه به مبانی فکر دموکراسی در غرب، مگر می شود به وجاهت و مشروعیت حاکمیتی به نحو عام پایبند بود، اما با تأسیس حقوقی، براندازی آن حاکمیت را هم با روش های غیردموکراتیک و پنهان، به رسمیت شناخت؟! دیگر اینکه، اگر دموکراسی ـ نه جمهوریت ـ را به فرض محال، حقی برآمده از یک ارزش عام بدانیم، چگونه می توان آن را از یک روش صهیونیستی، ضدارزش و ناحق، مانند کودتای مخملی و براندازی نرم، به دست آورد؟! با کدام مبنای فکری، می توان از عمق یک باطل، حتی به قشر یک حق رسید؟!بنابراین، پیداست که نظریه پردازی حقوقی در دنیای امروز متأثر از مدل دموکراسی سازی آمریکایی است، نه مبتنی بر حق و تکلیف برآمده از اندیشه های قدسی، انسانی و حتی عرفی. مشروعیت بخشیدن به رذیلت خیانت به جای ستایش فضیلت و حقیقت، جوهر حقوقی انسان ناتویست است. انسانی که آمریکا در پی خلق آن در کشور های مستقل و عدالتخواه است و آن را آزاد و مدرن می خواند.در حالی که ناظران سیاسی با آنالیز تئوری های جدید ایالات متحده، پدیده انقلاب های رنگین را با نظر به تجربه کشورهای اوکراین و... واقعیتی انکارناپذیر می دانستند و بسیاری از شخصیت های دانشگاهی هم می کوشیدند تا به مرزبندی روشنی با هواداران ایدئولوژی صهیونیزم جهانی برسند، شیرین عبادی یکی از کسانی بود که برای پنهان ساختن هویت سوخت شده خود، مجبور به رد مأموریت مخملی رامین جهانبگلو شد. روز 12 تیرماه، آژانس خبری بی بی سی نوشت: شیرین عبادی ادعاهای مقام های رسمی کشور دایر بر اینکه رامین جهانبگلو در یک طرح مورد حمایت آمریکا برای انجام یک انقلاب مخملی در ایران دست داشته است را مضحک دانست.57 البته ادعای برنده جایزه صلح نوبل که در کنفرانس خبری دفتر تحکیم وحدت طرح شد، آن قدر مضحک بود که حتی دیگر رسانه های مشهور خارجی، از بازنشر آن خودداری کردند. فشارهای فزاینده ای که در ماه نخست بازداشت جهانبگلو، منجر به صدور چند بیانیه در هر روز برای توزیع اضافه بار خبری بر افکار عمومی می شد، ناگهان چنان فروکش کرد که تئوری پردازان جنگ نرم روانی و رسانه ای علیه ایران، در شوک و بهتی دوباره فرو رفتند. دو روز بعد، رامین پرهام را که از استراتژیست های ایرانی انقلاب مخملی در ایالات متحده است، به همراه لیدرهای سازمان تروریستی فدائیان خلق (اکثریت)، حزب منحله دموکرات کردستان ایران، اتحاد جمهوری خواهان دموکرات (هلند)، گروهک تروریستی کومه له و حزب مرتد جبهه ملی ایران مجبور به نگارش نامه ای، خطاب به برنارد رودولف بوت، وزیر امور خارجه هلند، کرد. پرهام به سکوت افکار عمومی در ایران پیرامون پیگرد قضایی جهانبگلو، علی رغم انبوه نامه نگاری ها و «اعتراض های مسالمت آمیز نهادهای حقوق بشری داخل ایران و خارج از کشور»، چنین اعتراف می کند: متأسفانه جمهوری اسلامی، بی اعتنا به افکار عمومی و به نامه نگاری و اعتراض های مسالمت آمیز نهادهای حقوق بشری داخلی و بین المللی و همچنین اعتراضات و تذکرات مکرر دولت های غربی، همچنان به سرکوب فعالان سیاسی، اجتماعی، صنفی و روزنامه نگاران، به طور فزآینده ادامه می دهد. با کمال تأسف، می توان اضافه کرد که بحران اتمی جمهوری اسلامی، تمامی توجه افکار عمومی غرب و سیاستمداران آن را به خود معطوف داشته است، چنانکه مسائل حقوق بشری ایران، از کمترین عنایت بین المللی برخوردار می باشد.58 در لایه پنهان متن این نامه، مأموران نرم و سخت براندازی، اقرار کرده اند که «حقوق بشر» برای غرب، یک پروژه ابزاری است که در فقدان اهرم های دیگر برای فشار به ایران، تبلیغ می شود. حامیان این نامه به وزیر امور خارجه هلند، خبر برگزاری تجمعی اعتراضی برابر پارلمان این کشور را در عصر روز بیست وچهارم تیرماه می دهند؛ تجمعی برای محکومیت بازداشت رامین جهانبگلو که هرگز برگزار نشد. با اصلاح طلبان تا گورستاندر حالی که تحلیلگران امنیتی، رگه های شکست جنگ نرم رسانه ای علیه ایران را به روشنی می دیدند، آخرین فعال سیاسی ای که در ایران به انکار کودتای آمریکایی «انقلاب مخملی» پرداخت، محمدعلی ابطحی بود. پروژه کمپ فشار رسانه ای، در عمر هفتاد روزه خود در ایران، گزاره های گوناگونی را پی گرفت؛ از ساختن فرض «بازداشت خودسرانه» توسط حکومت و طرح ادعای شکنجه متهم تا گنجاندن «براندازی نرم» در زمره «حقوق شهروندی». همه این ها، اضافه بار خبری، مداخلات روانشناختی، دلالت های انحرافی، فشارهای شبه آکادمیک و تئوری های بی اعتبار حقوقی بودند که استراتژیست های فروپاشی از درون، آن را توسط پیاده نظام های خود، در افکار عمومی تزریق می کردند تا نتیجه مطلوب را بجویند. شکست این گزاره های فرضی، سبب گشت تا آنها، دست از تمام مدعاهای خود بردارند و یک نظریه را تبلیغ کنند: «انقلاب مخملی در ایران، شدنی نیست!»طرح این گزاره که نشان می داد نفس های سربازان داخلی جنگ نرم به شماره افتاده است، ابتدا دوازدهم تیرماه، از سوی شیرین عبادی در کنفرانس خبری دفتر تحکیم وحدت عنوان گشت و آخرین بار، پرونده آن با یادداشتی از محمدعلی ابطحی بسته شد. معاون حقوقی محمد خاتمی (رئیس جمهور عصر اصلاحات)، در وبگاه رسمی خود، رامین جهانبگلو را یک «نویسنده روشنفکر» خواند که به دلیل بهره گیری از «ادبیات سخت» تنها در لایه های کم شماری از مخاطبان نفوذ دارد. ابطحی، با تحلیل غلط از شاخص بسیج مردمی، در پی القاء نتیجه ای ناصواب و مطلوب ایالات متحده بود: انقلاب های مخملین متکی به بسیج مردمی است که اساساً آدم هایی مثل جهانبگلو اگر هم بخواهند، نمی توانند در به وجود آوردن آن نقش ایفا کنند. در جامعه ای که می گویند خاتمی یا مشارکت ادبیات تأثیرگذاری بر توده مردم نداشته اند و به همین دلیل موج پوپولیستی احمدی نژادی، بعد از 8 سال از فراگیر بودن گفتمان اصلاح طلبی، قدرت را از آن خود کرد، آدمی مثل جهانبگلو اگر اعتراف کرده است که قصد انقلاب مخملین داشته، حتماً مخاطبانش را دست انداخته است.59 مردی برای همه شکست هاپس از هفتاد روز، جنگ نرم رسانه ای علیه ایران، با ورود آخرین سرباز آن به میدان بازی در داخل کشور شکست خورد و پرونده ایرانی اش با نوشتار معاون رئیس جمهور عصر اصلاحات، روز 15 تیرماه 1385 مختومه شد. هیچ کدام از پروژه های اجرا شده، نتوانست در روند دادرسی قضایی و تحقیقات امنیتی پرونده رامین جهانبگلو تأثیر بگذارد. حتی هیچ یک از مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران، به توزیع گسترده اخبار مجعول، واکنش نشان ندادند؛ با اینکه چنین حجمی از جعل خبر و انتساب اتهام، اغلب می توانند سیستم عصبی حاکمیت ها را تحریک و نامتعادل کنند. آخرین کوشش ها که برآیند تمام توان کاربردی جنگ نرم، به مثابه یک عمل مشترک سیاسی در ایران بود، در نیمه تیرماه 1385، با تبلیغات وسیع ماهواره های فارسی زبان لس آنجلسی و سایت های اینترنتی اپوزیسیون بارز شد: «اکبر گنجی، فراخوان اعتصاب غذای سراسری داد.» این جمله ای بود که در بازه زمانی ده روز (15 تا 25 تیرماه) رسانه های کمپ فشار، بارها آن را در بهترین ساعات پربیننده و پرمخاطب ترین بخش های خبری خود، منتشر کردند تا شاید آخرین تلاش های اکبر گنجی بتواند پروژه ای شکست خورده را برای ایالات متحده احیاء کند. غافل از اینکه گنجی، مردی برای همه شکست هاست.روز جمعه، 16 تیرماه، سایت های خبری اپوزیسیون از پیوستن به یک اعتصاب غذای سراسری سه روزه، برای آزادی رامین جهانبگلو، علی اکبر موسوی خوئینی و منصور اصانلو خبر دادند و هر سه تن را در زمره زندانیان سیاسی، طبقه بندی کردند. اگرچه این سه نفر، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور در بازداشت به سر می بردند، اما اطلاق عنوان زندانی سیاسی بر آنان، ممکن نبود. جهانبگلو به تعبیر خودش با «جاه طلبی روشنفکری» به اقدام علیه امنیت ملی دست زد، موسوی خوئینی در تجمعی زنانه و فاقد مجوز، پس از درگیری با پلیس امنیت، بازداشت شد و سومی که کارمند شرکت واحد اتوبوسرانی تهران است و اسیر شهوت شهرت از جنس رادیکالی، به زندان رفت تا بداند که نمی شود هم ژست کارگری گرفت و هم سر در آخور سازمان های جاسوسی داشت.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــپانوشت ها:56. پیشین.57. «انتقاد شیرین عبادی از وضع حقوق زنان در ایران». بی بی سی، 12 تیرماه 1385، از:http:..wwwbbccouk.persian.iran.story.2006.07.060703-si-ebadi-rightsshtml58. «بیانیه کانون زندانیان سیاسی ایران ـ هلند». کمیته موقت آزادی زندانیان سیاسی در هلند، 14 تیرماه 1385، از: http:..komitehblogfacom.post-1aspx59. ابطحی، محمدعلی. «جهانبگلو و شکوهی». وبلاگ وب نوشت، 15 تیر 1385، از:http:..wwwwebneveshtehacom.weblog.id=2146307950