صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۹  ، 
شناسه خبر : ۲۲۱۳۷۵

فتنه در لغت و قرآن
واژه فتنه 3 بار در قرآن آمده، مشتقات آن 26 بار در قرآن و در چهار آیه با ضمیر، ترکیب شده است.چنانچه فتن با «عن» متعدی شود بمعنای خدعوک است معنای خدعه و نیرنگ در آن نهفته است. (مفردات راغب)اصل فتن وارد کردن طلا در آتش است تا خالص و ناخالصی آن معلوم شود و به همین معنا در آیات ذیل آمده: «یوم هم علی النار یفتنون» «ذوقوا فتنتکم» (ذاریات 14و13)
روزی که آنان بر آتش می سوزانند- بچشید عذاب خود را.فتنه در قرآن به معنای امتحان و آزمایش به کار رفته است. «فتناک فتونا» (طه/4) موسی را بارها آزمودیم.فتنه مانند بلاء است هردو در موردی به کار می رود که آدمی به سختی و راحتی می افتد خداوند درباره سختی و راحتی چنین فرموده است «و نبلوکم بالشر والخیر فتنه» (انبیاء 35) ما شما را با بدیها و نیکی ها آزمایش می کنیم.درمورد سختی افتادن از قول هاروت و ماروت می فرماید: «انما نحن فتنه» (بقره 102) همانا ما وسیله آزمایش شمائیم و «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» (بقره 193) با آنها پیکار کنید تا فتنه از بین برود.«واحذرهم ان یفتنوک» (مائده 49) «و ان کادوا لیفتنونک» (اسراء73) نزدیک است که با منصرف ساختن تو از آنچه که بتو وحی شده است تو را در سختی و امتحان بیاندازند. (و لکنکم فتنتم انفسکم» (حدید 14) لیکن شما خودتان را در عذاب و بلیه افکندید.نسبت به اموال و اولاد اطلاق فتنه شده است. «انما اموالکم و اولادکم فتنه» (تغابن 15) اولاد و مال مایه آزمایش شماست. (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون» (عنکبوت 2) آیا مردم می پندارند که چون گفتند ایمان آوردیم مورد آزمایش قرار نمی گیرند.فتنه از افعال مشترک بین بنده و خداست مانند امتحان، مصیبت، قتل، عذاب و دیگر افعال ناگوار. اگر این افعال ازطرف خداوند باشد جنبه حکمت و مصلحت دارد و هرگاه از انسان باشد بدون فرمان خدا، ضدحکمت و مصلحت است. از این جهت است خداوند انسان را دراین موارد نکوهش می کند. «والفتنه اشد من القتل» (توبه191) فتنه گری از آدم کشی بدتر است: «و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکه و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین کفروا» (مدثر31) تعداد آنان را برای آزمایش کافران قرار دادیم.
فتنه درقرآن به معنای گمراه کردن آمده است «ما انتم علیه بفاتنین» (صافات 162) هرگز نمی توانید گمراه کنید.«واحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک» (مائده 49) از آنها برحذر باش که در بعضی از احکامی که بر تو نازل شده بفریبند.در ترکیبات عربی آن، سه ترکیب آمده فتنه الصدر، همان وسواس را گویند فتنه الحیاء، عدول از راه گویند فتنه الضرر، شمشیر و فتنه السراء زنان را معنا کرده اند در حدیثی از پیغمبر چنین آمده «ابتلیتم بفتنه الضراء و صبرتم و ستبتلون بفتنه السراء» شما بر شمشیر مبتلا شدید و صابر بودید و بزودی بر فتنه «سراء» یعنی فتنه زنان گرفتار می شوید.حضرت علی(ع) فرمود: فتنه در سه چیز است: 1-دوستی زنان که آن شمشیر شیطان است (البته از راه حرام) 2- نوشیدن شراب که دام شیطان است 3- محبت درهم و دینار و آن تیر شیطان است.امام صادق فرمود: هرکه حقیقت قرآن را درک کند از فتنه ها نجات می یابد1.اما در نهج البلاغه حضرت علی(ع) راجع به فتنه و نشانه های آن و راه گریز از آن و همراه نبودن با فتنه گران درجاجای آن کتاب، سخنانی دارد.ابتداء، جمله معروف حضرت را بیان می کنیم: «کن فی الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب» 2
در فتنه ها چون شتر دوساله باش نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی که او را بدوشند.سؤالی که ممکن است مطرح شود انسان باید در همه فتنه ها چنین باشد؟ اگر حق را تشخیص داد و فتنه گران باطل را شناخت آیا وظیفه «کابن اللبون» بودن است یا اینکه از حق دفاع باید کرد؟بعضی که با روح کلام حضرت آشنایی ندارند برای فرار از وظیفه به این حدیث استدلال و راه فرار را برقرار ترجیح می دهند آیا کلام حضرت ناظر به این معناست؟ حتما چنین نیست.در ذیل کلام حضرت، علامه تستری چنین می نویسد: فتنه بمعنای آزمایش کردن دینار است بر چیزی که داخل آتش شود امتحان می شود (ناخالصی آن مشخص می گردد) گفته اند«الناس عبیدالفتانین» انسانها بنده درهم و دینارند سپس می نویسد: این عبارت حضرت، نظیر این عبارات و مثلهاست که در جامعه بیان می شود (ما هو رطب فیعصر و لا یابس فیکسر) نه تر است که بتوان آبش را گرفت و نه خشک است که شکسته شود- یا مثل «لاتکن حلواً فتزدرد و لا سّرا قتلغظ» نه آن قدر شیرین باش که خورده شوی و نه آن قدر تلخ که دور اندازند- یا مثل: «ان کنت من اهل الفتن فلا تدر حول الفتن». اگر اهل زیرکی هستی اطراف فتنه ها مباش. سپس عبارات ابن ابی الحدید را نقل می کند: ایام فتنه ایامی است که دو رئیس گمراه باهم دیگر، نزاع دارند و هر کدام افرادی را به ضلالت می کشانند و طرفدارانی تربیت می کنند مثل فتنه (عبدالملک و ابن زبیر) و مثل (فتنه مروان و ضحاک) و مثل (فتنه حجاج و ابن اشعث) و اما اگر یکی حق بود ایام فتنه نیست مثل (جنگ جمل و صفین)3.
در کتاب منهاج البراعه میرزا حبیب اله خوئی پس از نقل کلام حضرت، چنین می نویسد: واژه فتنه همان معنای عرفی است که از آن فهمیده می شود و آن اضطرابی است که دامن گیر جماعتی یا امتی می شود. اکثراً جنبه سیاسی یا وسیله کسب قدرت و باعث حیازت مقام امامت است.
پس از آنکه عبارات ابن ابی الحدید را نقل می کند می نویسد: مقصود از «فتنه» اعم است و مراد از دستور و وظیفه، امری اتم، مقصود حضرت چنین نیست که عزلت و انزوا و تغافل و غفلت را دستور داده باشد بلکه مقصود حضرت حذر کردن و کمک نکردن به سران فتنه است و فرق نمی کند فتنه سیاسی باشد یا غیرسیاسی، مثل فتنه، خلق قرآن که در زمان مأمون بوجود آمد.
تخاصم بین دو گمراه باشد یا تخاصم بین حق و باطل مثل فتنه سقیفه و جمل و صفین.
مقصود حضرت این که فتنه گران را کمک نکنید و تمسک بحق کنید عزلت برای مسلمان جائز نیست بلکه واجب است قیام کنند همانگونه که خداوند میفرماید «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی»4 دفاع از حق در هر زمان و مکانی با هر توانی واجب است.
اگر معنای کلام حضرت چنین باشد که در هر فتنه ای انسان خودش را مسئول نپندارد هیچ حقی زنده نمی شود تمام مبارزات انبیاء و اولیاء حق، با فتنه گران و کج اندیشان، باید بی معنا باشد.سکوت و عدم دفاع از حق، وظیفه همگان خواهد بود. آیا این فرهنگ شایسته و بایسته چه دینی است؟ معاذالله.حضرت علی(ع) در نهج البلاغه راجع به فتنه و آثار شوم آن سخنان بسیاری دارد فتنه جاهلیت، فتنه امویان، فتنه خلافت، فتنه پس از خلافت، روند فتنه ها در تاریخ، ریشه های فتنه، راه گریز از فتنه، نشانه های فتنه گران و دهها موضوع می توان از سخنان حضرت استخراج کرد.
کتابی نمی توان یافت که راجع به فتنه، بمعنای کلی آن، اینقدر متعرض شده باشد. زمان آن حضرت زمان توأم با فتنه و آشوب بوده است از اینجاست که حضرت موضوع فتنه و معرفی چهره فتنه گران را معرفی نموده است. ما در این نوشته به سه موضوع اساسی می پردازیم که جنبه کاربردی در عصر ما دارد 1- ریشه های فتنه 2- شناخت فتنه از کلام امام(قدس) و رفع آن 3- راه نجات از فتنه در این سه بحث، تکیه بر نهج البلاغه و روایات ائمه(ع) خواهد بود.
ریشه های فتنه
1- هواپرستی و بدعت
«انما بدء وقوع الفتن أهواء تتبع و أحکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله فوالله أن الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین و لو أن الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندین و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی أولیائه و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی»5ترجمه: آغاز پدید آمدن فتنه ها هواپرستی و بدعت گذاری در احکام الهی است نوآوریهائی که قرآن مخالف است گروهی با این دو انحراف، بر گروهی مسلط شوند که برخلاف دین خداست اگر باطل با حق مخلوط نمی شد بر طالبان حق پوشیده نمی ماند و اگر حق از باطل خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند آن جاست که شیطان بر دوستان خود چیره می شود و تنها کسانیکه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات می یابند.
قال المسیح(ع): «خذوا الحق من اهل الباطل و لاتأخذوا الباطل من اهل الحق، کونوا نقادالکلام، فکم من ضلاله زخرفت بآیه من کتاب الله.»6
حق را از اهل باطل بپذیرید و باطل را از اهل حق نپذیرید، سخنان را نقد کنید چه بسا گمراهی هائی است که به آیه ای از کتاب خدا زینت داده شده است.جنگ جمل در سال 63 هجری یعنی چندماه پس از استقرار حکومت علی برپا شد و با بیش از سی هزار کشته به پایان رسید آتش افروزان اصلی، سه نفر بودند، عایشه و طلحه (پسرعموی عایشه) و زبیر (شوهرخواهر عایشه)
انگیزه آنان جز هواپرستی، دنیاخواهی و مال پرستی چیزی نبود محروم ماندن آن دو تن از صحابی پیغمبر(ص) از مناصب سیاسی و کاهش مقرری و احتمال از پس گرفتن بیت المال از آنان باعث شد جنگی راه بیاندازند که سی هزار کشته و حتی خود آنان نیز کشته شوند.
موقعی حضرت از آنان پرسید چرا با من مخالفت می کنید آندو به صراحت گفتند شیوه تو در مخالفت با عمر، در تقسیم حقوق و مزایا.7
2- تعصب
یکی از عوامل دیگری که باعث فتنه می شود تعصب نابجاست چه خونهائی که در سایه تعصب ریخته نشده، و چه حقائقی از بین نرفته، و چه اموالی به آتش کشیده نشده است. تعصب نابجا خانمان سوز است در قرآن و روایات مذمت زیادی از تعصب شده و آثار شوم آن بیان گردیده است.
تعصب عبارت است از جانبداری کردن بی قید و شرط و بدون منطق، از کسی و یا از طریقه و مذهبی و حمایت و یاری کردن، و به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن.
واژه تعصب در اصل: حمایت و دفاع از خویشان پدری بوده و سپس با توسع و تعمیم به گروه و یا چیزی (مانند زبان، نژاد، ملت، قبیله، حزب، منطقه، شهر و کشور و یا شغل و پیشه، که شخص بدان وابسته و دلبسته باشد و بی قید و شرط به حق و بناحق از آن دفاع کند اطلاق می شود.8
در لسان العرب آمده: عصبی به کسی گویند که قوم خود را در ظلم و ستم یاری دهد.9
از امام سجاد(ع) درباره عصبیت نکوهیده سؤال شد فرمود: «العصبیه التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیه ان یحب الرجل قومه و لکن من العصبیه أن یعین قومه علی الظلم»01
عصبیتی که صاحب آن به گناه می افتد، این است که شخص بدان قوم خود را از اقوام دیگر بهتر بداند و کسی که قوم خود را دوست داشته باشد عصبیت نیست. عصبیت جایی است که قوم خود را در ظلم و ستم یاری دهد.در تعصب نتیجه غلط گرفته می شود و لو از روی اخلاص وغیرت، دفاع صورت گیرد.
خوارج برای خدمت به اسلام و اقامه عدل امام عدل را به شهادت رساندند و آن دفاع، کورکورانه بود حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: «ولقد نظرت فما وجدت احدا من العالمین یتعصب لشیء من الاشیاء الا عن عله تحتمل تمویه الجهلاء او حجه تلیط بعقول السفهاء غیرکم فانکم تتعصبون لامر ما یعرف له سبب و لا عله اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله و طعن علیه فی خلقته فقال أنا ناری و أنت طینی و أما الاغنیاء من مترفه الامم فتعصبوا لاثار مواقع النعم فقالوا نحن أکثر اموالا و أولادا و ما نحن بمعذبین فان کان لابد من العصبیه فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور التی تفاضلت فیها المجداء و النجداء من بیوتات العرب و یعاسیب القبائل بالاخلاق الرغیبه و الاحلام العظیمه و الاخطار الجلیله الاثار المحموده فتعصبوا لخلال الحمد من الحفظ للجوار و الوفاء بالذمام و الطاعه للبر و المعصیه للکبر و الاخذ بالفضل و الکف عن البغی و الاعظام للقتل و الانصاف للخلق و الکظم للغیظ و اجتناب الفساد فی الارض»11
من در اعمال و رفتار جهانیان نظر دوختم، هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب ورزد، جز با دلیلی که با آن ناآگاهان را بفریبد. و یا برهانی آورد که در عقل سفیهان نفوذ کند، جز شما، زیرا درباره چیزی تعصب می ورزید، که نه علتی دارد و نه سببی، ولی شیطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم(ع) تعصب ورزید، و آفرینش او مورد سرزنش قرار داد و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»؛ و سرمایه داران فساد زده امت ها، برای داشتن نعمت های فراوان تعصب ورزیدند و گفتند: «ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانیم و هرگز عذاب نخواهیم شد».
پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده افعال نیکو، و کارهای خوب تعصب داشته باشید، همان افعال و کرداری که انسان های با شخصیت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند یعنی اخلاق پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان، و کردار و رفتار زیبا و درست و خصلت های نیکو، پس تعصب ورزید درحمایت کردن از پناهندگان و همسایگان، وفاداری به عهد و پیمان، اطاعت کردن از نیکی ها، سرپیچی از تکبر و خودپسندی ها، تلاش در جود و بخشش، خودداری از اینکه ستمکاران را بزرگ شمردن، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهیز از فساد در زمین، تا رستگار شوید.
طولانی ترین خطبه حضرت علی (ع) خطبه قاصعه می باشد. قاصعه یعنی قلع و قمع کننده. در این خطبه آثار شوم تعصب را حضرت بیان داشته، به بعضی از فرازهای خطبه اشاره می شود.
الف: ابلیس پایه گذار تعصب و سرسلسله مستکبران است (فعدوا الله امام المتعصبین و سلف المستکبرین الذی وضع اساس العصبیه )
ب: فرد متعصب کوچک و فرودست است (الا ترون کیف صغره الله بتکبره و وضعه بترفعه مخبله فی الدنیا مدحورا و اعدله فی الاخره سعیرا)
ابلیس در دنیا فرودست و در آخرت آتش برای او آماده است.
ج: تعصب باعث نفوذ شیطان است (فانه ملاقح الشنان و منافخ الشیطان) تعصب محل رویش کینه و راه نفوذ شیطان است.
د: مبارزه با عصبیت از وظائف انسانی است (فاطفئوا ما کمن فی قلوبکم من نیران العصبیه و احقاد الجاهلیه )
هـ: به عبرت آموزی از کسانی که بر اثر عصبیت از بین رفتند. (فاعتبروا بما کان فعل الله بابلیس اذا خبط عمله الطویل و جهده الجهید)
یکی از علل پیدایش فاجعه عاشورا تعصب قبیله ای بود در جنگ بدر و خندق، ضربات سنگینی به قریش وارد کردند بعدها به صورت تعصبات بنی امیه، در برابر اهل بیت و بنی هاشم جلوه گر شد اشعاری که یزید در شام، در حضوراهل لبیت و سر امام حسین (ع) خواند حاکی از تعصب جاهلی او بود:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
لست من خندق ان لم انتقم
من بنی احمد ما کان فعل
ای کاش بزرگان قبیله ام که در جنگ بدر کشته شدند حضور می داشتند و می دیدند که شمشیرها و نیزه ها چگونه بر سر خزرجیان فرود می آید و شیونشان بلند است.اگر از خاندان احمد (پیغمبر ص) در برابر آنچه (در جنگ خندق) کردند انتقام نگیرید از قریشیان اهل خندق نیستیم.21
 

نام:
ایمیل:
نظر: