صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۲۲۱۷۱۶

محمدصادق الحسینى
نظام سلطه پس از غافلگیری در برابر تحولات منطقه و بیداری اسلامی، سعی می کند تا آن را تحت کنترل خود درآورد و به نوعی مدیریت این تحولات را به نفع خود در دست بگیرد. از طرفی هم نگرانی از افزایش موج بیداری اسلامی این تلاش ها را دو برابر می کند. وقتی حوادث تونس و به دنبال آن مصر اتفاق افتاد، غرب به خوبی دریافت که در برابر این اتفاقات غافلگیر شده و مجبور شد تا اتاق های مدیریت بحران خود را تشکیل دهد.
به هر حال غرب بعد از به راه انداختن اتاق مدیریت بحران چه برای تونس و چه برای مصر - که بحمدالله هنوز هم موفق نشدند کنترل کنند- سعی کردند از ادامه این تحرکات به سوی ریشه دارتر شدن و به اصطلاح ارزشی تر شدن جلوگیری کند. در همین اثنا حرکت مردم لیبی اتفاق افتاد که آن جا دیگر غافلگیر نشدند. در واقع از تجربه لیبی آموختند که بیایند و دست به شبیه سازی بزنند.
این شبیه سازی مفهومش آن است که کاری کنیم تا این کشورها را به انقلاب های مصر و تونس و سایر انقلاب های مردمی تشبیه کنیم و بگوییم این انقلاب ها خشونتی برای هرج و مرج و برهم زدن نظم و امنیت جامعه و کشتارهای داخلی است. در عین حال با یک تیر، دو نشان بزنیم و آن این که بیاییم این حکومت هایی که یاری دهنده به حزب الله، فلسطین و ایران هستند را تضعیف کنیم. این جا بود که سوریه را به عنوان بهترین مورد برای این شبیه سازی انتخاب کردند. بعد از انتخاب سوریه در ابتدا آمدند از مرزهای اردن، ترکیه و لبنان سلاح، پول و امکانات تلفن های ماهواره ای را وارد سوریه کردند. بعد به تحریک مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد پرداختند تا به این وسیله به مردم مصر، تونس، لیبی، یمن و... اعلام کنند آن چیزی که در کشورهای شما اتفاق افتاده، اگر برای تان انقلاب بود و حق تان هم بوده در این جا هم همین اتفاق در حال وقوع است. آنها یک عده را هم از داخل مردم سوریه که نارضایتی از مواجهه با فساد اداری، مالی و مشکلات جامعه سوریه داشتند، تحریک کردند و این گونه مردم را به جان هم انداختند و شعارها و تحرکات خطرناکی به راه انداختند.
و شعارهای ذیل را می گفتند: «مسیحی به بیروت، علوی به تابوت» یعنی می خواهیم مسیحی ها را از سوریه بیرون بیندازیم و علویان را هم قتل عام کنیم. از دارالفتوای بزرگ عربستان شخصی به نام «علی حیدان» فتوا داد که کشتن یک سوم مردم سوریه حلال است چون علویون هستند و جزو کافرانند! بنابراین هم مجوز قتل و هم مجوز اخراج و هم عملاً مجوز فتنه داخلی سوریه را این گونه فراهم کردند و مردم سوریه را به جان هم انداختند. در عین حال به جای انقلاب مردمی مسالمت آمیزی که در تونس و مصر اتفاق افتاد، آمدند و گروه های سوری را مسلح کردند و حملات پی در پی و روزانه به گروه های ارتش، پلیس، اماکن عمومی و مراکز تجاری و حکومتی آغاز شد. همین میلیتاریزه کردن این حرکت موجب شد تا به یک باره، موجی از مقالات، تحلیل ها و گزارشات در منطقه به وجود آید که همان طوری که حاکم مرتجع مصر و تونس سرنگون شد، حاکم مرتجع سوریه یعنی بشار اسد هم باید سرنگون شود و این یعنی حامی حزب الله و هم پیمان ایران یک آدم مرتجع، سرکوبگر و وابسته به خارج است و با مردم خودش در آشتی و هم زیستی مسالمت آمیز زندگی نمی کند!
رژیم صهیونیستی، شکست هایی که از سوی حماس و حزب الله متحمل شد را به پشتیبانی ایران و سوریه می داند و همین هم باعث شده تا دائماً به فکر ایجاد بحران در این کشورها باشد.این مسئله در درجه اول برای این است: تضعیف جریان مقاومت در منطقه و در درجه دوم فشار بر رژیم بشار اسد برای وادار کردن او به اصلاحات جدی در سوریه از جمله قطع رابطه با ایران، قطع کمک به حزب الله و بیرون راندن نیروهای فلسطینی که در سوریه اند. حتی رسماً سفیر آمریکا و نماینده های رژیم های مرتجع منطقه عرب فرستاده ویژه ای را به سوریه فرستادند و این حرف ها را مستقیماً و گستاخانه به او گفتند و شرط کردند تا به این دستورات عمل نکند، این فشارها علیه اش ادامه خواهد یافت.
در واقع برای طراحی و پیشبرد این توطئه در سوریه یک جبهه بین المللی تشکیل شد که از آمریکا و صهیونیسم بین الملل تا گروه 14 مارس لبنان، نیروهای مرتجع پادشاه اردن، شورای همکاری خلیج فارس و بندر بن سلطان دبیر شورای امنیت ملی عربستان (که یکی از رادیکال ترین سعودی ها و همکار سی آی ای است) در آن فعال هستند.
صهیونیست ها بعد از شکست هایی که از سوی حزب الله و حماس متحمل شدند محتاط تر عمل می کنند و به خاطر ترس و وحشتی که در وجودشان قرار گرفته، به دنبال فرافکنی و انتقال بحران به بیرون از مرزهای خود هستند. آنها شکست هایی که از سوی حماس و حزب الله متحمل شدند را به پشتیبانی ایران و سوریه می دانند و همین هم باعث شده تا دائماً به فکر ایجاد بحران در این کشورها باشند، لذا نقش رژیم صهیونیستی بسیار پررنگ است و مزدورانی هم که در این درگیری ها دستگیر شدند به ارتباط شان با این رژیم نامشروع معترف بودند.
به نظرم تا حدودی می شود گفت مواضعی که ایران در مقابل سوریه گرفته قابل قبول است؛ علتش را هم می گویم. چون دو گروه ممکن است ناراحت شوند. آن گروهی که می گویند باید مثلاً همان طوری که از انقلاب مصر دفاع کردیم، از تظاهرکنندگان و شورشی های سوریه دفاع کنیم. این ها ناراحتند و می گویند قابل قبول نیست. گروه دوم کسانی هستند که می گویند باید از بشار اسد حمایت شدید کنید و در سرکوب تروریست ها پشتیبان باشید. ایران هیچ کدام از دو موضع ذکرشده را نداشت و به نظرم این عاقلانه تر و حکیمانه تر بوده است. چرا؟ چون موضع اول اصلاً واقعیت ندارد و این بحران یک شبیه سازی است و یک انقلاب واقعی نیست. اگر انقلاب واقعی مردم سوریه بود برای ریشه کن کردن فساد و دیکتاتوری و استبداد کشور وابسته به آمریکا و صهیونیسم، ما هیچ ابایی برای حمایت از مردم نداریم. رژیم اسد، هم به دنبال اصلاحات است و هم در مقایسه با رژیم های دیگر وابستگی اش به آمریکا و صهیونیسم در پایین ترین حد ممکن بوده و در مقابل آن ها ایستاده است.
متن حاضر تلخیص مقاله‌ای با عنوان «بررسی سناریوی نظام سلطه برای تحولات منطقه» است.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: