صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۲۳۰۱۲۱

 

کیهان:آمریکا خوب خاک می شود

«آمریکا خوب خاک می شود»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛مجموعه «تدبیر»های آمریکا و اقمار آن برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی حالت نرمش، ورزش و حداکثر رزمایش را در ایران پیدا کرده است.

این تدبیرهای تودرتو و چند لایه طی 3دهه گذشته، عملاً به ورزیدگی و چابکی و اقتدار مضاعف ایران انجامیده است، مانند قهرمان تکواندوکار یا کونگ فوکاری که در میدان حرکات رزمی و تقابل با ضربات حریف، ورزیده تر و واکنش های او به مرور سریع تر می شود. اما تقابل ایران و آمریکا صرفاً از جنس هنرهای رزمی نیست بلکه رقابت های سخت فکری نیز چاشنی آن شده است. از آمیختگی این رزم سخت و نرم است که «جنگ نامتقارن» رخ می کند و جنگ نامتقارن، به شدت با هیکل لخت رژیم آمریکا ناسازگار است. هرچه از وسعت و قدرت تدبیر در واشنگتن کم می شود، کتک خور آمریکا هم ملس تر می شود. تنها هنر آمریکا ضعیف کشی بود. دولت یا ملت ضعیفی را پیدا می کرد و طی چند روز تا چند هفته، او را ضربه فنی می کرد.

رفتاری شبیه کارهای سوپرمن و رامبو و آرنولد. آنها با همین تحلیل و تخمین بود که 10سال پیش به افغانستان قشون کشیدند و چون مزه کرد، سراغ عراق رفتند، همان طور که چند ماه پیش در صحرای لیبی آفتابی شدند. اما وقتی قرار می شود این رزم، چند لایه و پیچیده شود یا حریف قدرتمندی به پست آنان بخورد، داستان از اساس به هم می ریزد. بماند که آخر قصه افغانستان و عراق هم- پس از آن که از فصل «اشغال» گذشت- وارونه شده و نویسندگان آن را سورپرایز کرده است.

آیا تیر تدبیری در ترکش آمریکا و انگلیس و اسرائیل باقی مانده که علیه ملت ایران به کار نبسته باشند و بنابراین بتوانند آن را به کار ببندند یا اصطلاحاً به عنوان یک گزینه روی میز بگذارند؟ این پرسش، پرسشی راهبردی برای جبهه استکبار است. پاسخ «نفی» به پرسش اخیر، ضمناً بدین معناست که دشمنان ملت ایران با هر تدبیر دشمنانه ای که به کار بسته اند، خلاف همان تدبیر، سبب شده اند تا ایران در برابر تهدیدی جدید «واکسینه» شود.

انواع کودتاهایی که در تهران و قم و همدان و طبس و... ترتیب داده شد، به یک ملت تازه انقلاب کرده و فاقد ساختار امنیتی- نظامی یاری رساند تا در بحبوحه رزمایش واقعی، خلل ها و منفذها و شیوه ها و شبکه های دشمن را بشناسد و به میزان 80-70 درصد برطرف یا ایزوله کند. جریان سازی های موازی و ترویج گروهک های نفاق هرچند که در آغاز خسارت برانگیز بود اما ملت ما را به عمق خباثت دشمنان و خیانت منافقین آشنا کرد.

تحریم های اقتصادی را که تدبیر کردند و به کار بستند، دنبال فلج کردن ما بودند اما همین حصر و محاصره ها برای نخبگان و کارآفرینان ما نه تنها تبدیل به واکسیناسیون دائمی فلج شد بلکه انگیزه خلاقیت را بیشتر کرد. به ترورهای از سر قساوت دست یازیدند تا معنای واقعی تروریسم (ارعاب) را به ملت ما بچشانند، چشمه فیاض «شهادت» در عین «مظلومیت» جوشید. با همین ترورها بود که «تدبیر» دشمن در خدمت «تقدیر الهی» قرار گرفت تا ملت ایران به حقیقت تولا و تبرّا برسد و ماهیت دوستی اولیا و بعض متراکم نسبت به مستکبران و منافقان را بشناسد. و بعد از همه اینها، طبل جنگ تحمیلی که نواخته شد، ملت ما راهی را که یک کشور ممکن است در یکصد سال هم نتواند بپیماید، در 8سال طی کرد.

ترس جنگ ریخت و «عزت» لگدکوب شده در 200سال قبل از آن (از زمان جنگ های ایران و روس و سپس جنگ هرات) به روح جمعی ایرانی بازگشت. این گزیده فهرست همه تدبیرهای مثلث استکبار علیه ملت ایران است. آیا تدبیری هم باقی مانده؟ و اگر ملتی عازم و سخت کوش و مصمم، از این میدان های رزم سربلند بیرون آمد، روئین تن نشده است؟ این معادله چند مجهولی برای هیئت حاکمه کاخ سفید و اتاق فکرها و استراتژیست های آن همچنان لاینحل و رازآلود مانده است. هرقدر هم که زمان پیش می رود، بغرنجی معادله افزون تر می شود. و معنای این روند آن است که هرچه از دایره تدبیرها کاسته می شود، پنجه «تقدیر» با وسعت بیشتری به عرض و طول رژیم آمریکا می پیچد.

گزاره «جنگ ایران با آمریکا هر روز نامتقارن تر می شود»، متضمن معانی چندگانه است. اولین معنای گزاره اخیر این است که هرچه آمریکا در گرفتن «خم» ایران ناتوان تر می شود، یک خم و دو خم بیشتری را در اختیار حریف خود قرار می دهد تا آن جا که در نگاه ناظران استراتژیست این رقابت بزرگ، هرچه ایران از دست حریف فاقد تمرکز بیشتر لیز می خورد، در مقابل، آمریکا به شکل یک حریف خسته و دست و پا چلفتی درآمده که به سادگی یک حریف تمرینی، خاک می شود. و نه تنها خاک می شود که گاه تا مرز ناک اوت شدن پیش می رود.

ماجرای بدبیاری های کاخ سفید در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و مصر و تونس و یمن و بحرین و... جنبش تسخیر وال استریت را هر طور که دوست دارید حساب کنید؛ خاک شدن یا ضربه خوردن از گیجگاه. دومین معنای گزاره مورد بحث، این خواهد بود که ایران هر روز از رادار آمریکا پنهان تر می شود هر چند ادعا این باشد که تمام رفتارها و تحرکات جمهوری اسلامی را تحت نظر داریم و می دانیم مثلا با سپاه قدسش در عراق و افغانستان یا بحرین و یمن و مصر یا آمریکای لاتین چه می کند.

به تعبیر دیگر، شلیک های آمریکا اگرچه پرحجم تر اما سردرگم تر شده است حال آن که میزان و شدت ضرباتی که از ایران نوش جان می کند، علی الدوام رو به افزایش است. کار آنجا رازآلودتر می شود که عنایت داشته باشیم اغلب این ضربات، نیابتی شده است. یعنی ایران، دوستانی همدل و هم آهنگ در میان ملت های مختلف پیدا کرده که در انزجار از آمریکا و اسرائیل و انگلیس، کم از ملت ایران ندارند و معلوم است که وقتی 85 تا 98 درصد ملت ها، نفرت انباشته ای از یک رژیم مستکبر داشته باشند و جایی فرصت تخلیه آن را پیدا کنند، چه اتفاقی می افتد.

«جنگ ایران و آمریکا هر روز نامتقارن تر می شود» همچنین می تواند به این معنا باشد که آمریکا زمین و قواعد و ابزارهای این رزم هنرمندانه را ذاتا گم کرده و صرفا به خاطر ترس از دریافت ضربتی دیگر، در خلأ و خیال مشت می اندازد. ایران هیچ نیازی نمی بیند به هر مشت پرت کردنی از این دست، واکنش نشان دهد بلکه کار خود را می کند و ضربت خود را می زند. تصور کنید همین یک ضربه ای که آمریکا از دو کنفرانس بین المللی با موضوع «بیداری اسلامی» و «حمایت از انتفاضه فلسطین» خورد، آیا با اتهام طراحی ترور سفیر سعودی در واشنگتن یا تهدید به اقدام نظامی یا داعیه تشدید تحریم ها قابل جبران است؟! این حربه ها اگر کند نشده بودند باید 30 یا 20 سال پیش کاری می کردند یا منفذی برای تنفس دشمنان می گشودند و نگشودند.

در اوج تهدیدها به ویژه طی یک دهه اخیر بود که حلقه محاصره و انزوا و تهدید علیه ایران، هر روز گسیخته تر شد. با این اوصاف، می توان ادعا کرد تحرکات چند هفته اخیر مقامات آمریکا و انگلیس و صهیونیست در جدی نشان دادن تهدیدهای نظامی و اقتصادی و سیاسی، نوعی بیش فعالی معطوف به بیچارگی است. به خیال خود ما را از جنگ یا قطعنامه یا تحریم می ترسانند. گویا که اینها خط قرمزهای مقاومت ماست و اگر تهدیدها از این جنس باشد، خط مقاومت فرو می ریزد.

آمریکا و جنگ؟ اوباما و جنگ؟ اسرائیل سرشکسته از جنگ 2006 و 2008 و جنگ؟ بزن و در رو؟ می شود؟! آن هم با ایران؟ این شلتاق کردن ها آن هم مقارن تخلیه اجباری عراق از سوی اشغالگران، حکایت همان کسی است که در یک نزاع سخت حسابی کتک خورده و حالش را سرجا آورده اند و حالا که او را از دست طرف مقابل درآورده اند تا از سر صحنه گم وگور شود، هارت و هورت می کند که؛ حیف که نگذاشتند وگرنه... ولم کنید که خیلی عصبانی ام! یا مثل کسی که از ارتفاع پرت شده و با مخ به زمین خورده و حالا که هنوز به هوش است، با لحنی آمیخته به اضطراب می گوید من که طوری ام نشده، ببینید من طوری ام نشده! هیبت آمریکا نه امروز در عراق و افغانستان و نه در مصر و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین، بلکه 32 سال پیش هنگامی فرو ریخت که لانه جاسوسی شیطان بزرگ به تسخیر دانشجویان شجاع پیرو خط امام درآمد. آن ترس که ریخت، طلسم شیطان بزرگ هم فرو ریخت چرا که «انّ کیدالشیطان کان ضعیفاً».

یک طرف نقاب آمریکا، رعب و ترور و جنگ است و ملت ما این نقاب را از 32 سال پیش که وارد انواع کارزار شد، به استهزا گرفت. آن سوی دیگر این نقاب، بلاهت و بی تدبیری است که باعث می شود ابرقدرت قرن 20، انواع هزینه های هنگفت و تلفات سنگین را به جان بخرد و حیثیت خود را گرو بگذارد اما سرانجام به وقت چیدن محصول، کار دست دشمنان آمریکا- ملت های اسلامگرا- بیفتد. به یک معنا خداوند پس کله دولتمردان آمریکایی زده است که چنین ضد مصلحت خود تدبیر می کنند.

هر قدر جمهوری اسلامی و ملت های مسلمان، در طول قدرت الهی قرار می گیرند، مستبکران در عرض و خلاف این طول موج قدرت می ایستند و بیشتر آسیب می بینند. این راز قفل شدگی و انسداد تدبیر در آمریکاست «و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فأغشیناهم فهم لایبصرون». راه شعور و عقلانیت و تدبیر بر آنها سد شده است. بنابراین مقابل قیام ملت ها می ایستند، یک سیلی می خورند. در میانه راه، کم می آورند و منفعلانه خود را همراه نشان می دهند، مشت دیگری دریافت می کنند. چون اساسا قواعد جنگ نامتقارن را نمی شناسند.

به عنوان مثال، یک عبارت ولی امر مسلمین که «هر فلسطینی، یک رأی»، چنان انرژی ای در منطقه خاورمیانه اسلامی آزاد کرده که نه تنها تمام رشته های غرب برای پاک کردن صورت مسئله فلسطین را پنبه کرده بلکه اکنون مبنای انقلاب های اسلامی در مصر و تونس و لیبی و بحرین و یمن و هر کشور انقلابی دیگر است.

امروز این نجوا در خیابان های نیویورک هم شنیده می شود که چرا اقلیت 1درصدی باید بر اکثریت 99درصدی مردم آمریکا حکومت کند و تمام زندگی آنان را به توبره بکشد. امروز حتی دو حربه «آزادی» و «مردم سالاری» (لیبرالیسم و دموکراسی) علیه آمریکا و غرب عمل می کند. یعنی که جنگ نامتقارن جمهوری اسلامی، به عمق آمریکا و اروپا کشیده شده است.

حالا در آمریکا رئول مارک گرکت افسر سابق سازمان سیا اذعان می کند «دولت اوباما به ایران فشار وارد می کند اما ایرانی ها نمی ترسند. ما دوست داریم آنها به خود بلرزند و بترسند اما افسوس که چنین اتفاقی نمی افتد» و همزمان توماس ریکس خبرنگار نظامی ویژه واشنگتن پست که مدتی در عراق حضور داشته، با لحنی آمیخته به اعتراض می نویسد «آمریکا 4474 سرباز خود را در جنگ عراق از دست داد و هزاران نفر بیش از این تعداد مجروح شدند و مردم آمریکا چند هزار میلیارد دلار را از دست دادند. اقتصاد ما ویران شد بی آن که بهره چندانی ببرد. صرف نظر از آنچه وزیر دفاع آمریکا می گوید، عراق راه خود را خواهد رفت یعنی با ایران هم پیمان خواهد شد و میلی ندارد به تحقق رویاهای آمریکا کمکی بکند.»

خراسان:خروج نیروهای آمریکایی از عراق، آغاز بازی جدید در منطقه

«خروج نیروهای آمریکایی از عراق، آغاز بازی جدید در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید حمید حسینی است که در آن می‌خوانید؛طی هفته های اخیر شاهد یک سری تحولات و رویکردهای خاص از سوی آمریکا در قبال ایران بوده ایم. سناریوی دخالت ایران در توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن، تلاش برای تحریم بانک مرکزی ایران، فشار بر آژانس برای انتشار گزارشی که تایید کننده رویکرد نظامی برنامه هسته ای ایران باشد، مصاحبه هیلاری کلینتون با تلویزیون بی بی سی و VOA با هدف مخاطب قرار دادن مردم ایران و ... این سوال را پدید آورده است که دلیل این حجم گسترده فعالیت آمریکا علیه ایران چیست و آیا این رویکرد به زعم برخی نشان از نزدیک شدن ایران و آمریکا به زمان رویارویی سخت است؟ اگرچه رویکرد واشنگتن نسبت به تهران طی سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره خصمانه بوده اما این رویکرد به فراخور دولت های حاکم در آمریکا و همچنین تحولات داخلی و جهانی از فراز و نشیب هایی برخوردار بوده است.

پاسخ به چرایی، تشدید رویکرد خصمانه آمریکا علیه ایران بدون توجه به تحولات منطقه و اوضاع داخلی آمریکا ناقص خواهد بود. اصولا آن چه طی ماه های گذشته در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاده و باعث سرنگونی چند دیکتاتور وابسته و یا نزدیک به غرب شده است، چشم انداز مناسبی را برای کاخ سفید ترسیم نمی کند چنان که پیروزی اسلام گرایان در اولین انتخابات پس از قیام های مردمی در یکی از این کشورها یعنی تونس نیز این چشم انداز را تیره تر کرد. اتفاقی که می تواند در مصر و شاید در لیبی نیز تکرار شود و متحد استراتژیک آمریکا در منطقه یعنی اسرائیل را در انزوای بیشتری قرار دهد.

در این میان اما ایران به عنوان بزرگ ترین مخالف سیاست های آمریکا در منطقه و جهان به واسطه این تحولات در موقعیت بهتری قرار گرفته است موقعیتی که می تواند در آینده نه چندان دور بلوک بندی جدیدی از قدرت را در منطقه حساس خاورمیانه رقم بزند. بنابراین آمریکا برای تغییر اتمسفر موجود سعی می کند با ایجاد بحران های تصنعی و طراحی سناریوهای جدید همچون اتهام توطئه  ترور سفیر عربستان ضمن قرار دادن ایران در موضعی دفاعی، متحدان باقی مانده خود در منطقه را حول موضوعات و به اصطلاح تهدیدهای مشترکی منسجم کند. گسترش جنبش وال استریت در داخل آمریکا و انتخابات ۲۰۱۲ ریاست جمهوری این کشور نیز ضرورت طرح مباحث و موضوعاتی همچون ماجرای «ارباب سیار» و نقش ایران در این مسئله را به منظور فرافکنی و همچنین ایجاد قدرت مانور برای کاخ سفید دوچندان کرده است.

در این میان با گذشت چند هفته از طرح سناریوی ترور سفیر عربستان بخش های جدیدتری از این پازل در حال تکمیل شدن می باشد. پازلی که می توان آن را معطوف به یک هدف خاص دانست. منزوی کردن ایران و قرار دادن تهران در موضعی دفاعی به منظور کاستن از قدرت تاثیرگذاری ایران بر تحولات منطقه در شرایطی که منطقه روزهای حساس و سرنوشت سازی را پشت سر می گذارد.

دولتمردان کاخ سفید به ویژه طی ماه های اخیر در این راستا به طرح سناریوهایی که به آن ها اشاره شد و به ویژه اتهام توطئه ترور سفیر عربستان در واشنگتن مبادرت کرده اند. در این بین خروج نظامیان آمریکایی از عراق اگرچه برخلاف میل دولتمردان واشنگتن - پس از آن که موفق به کسب امتیاز کاپیتولاسیون برای سربازان خود نشدند- آغاز شده است اما انتشار خبر استقرار بخشی از این نیروها در کشورهای حاشیه خلیج فارس به بهانه مقابله با ایران نشان می دهد کاخ سفید در حال چیدن یکی از میوه هایی است که پس از طرح سناریوی توطئه ترور سفیر عربستان - و آن چه که در قالب ایران هراسی مطرح می کرد - تخم آن را کاشته بود.

آمریکا با طرح این سناریو و اتهام های مشابه سعی در ترساندن عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس از ایران دارد، تا بتواند جای پایی بعد از عراق برای خود باز کند. هم اکنون آمریکایی ها در تلاش هستند تا در مرحله اول ۶ پایگاه وسیع و گسترده در خاک عربستان ایجاد و در مراحل بعدی هم در کویت، قطر و امارات نیز چیزی حدود ۳۰ هزار سرباز خود را مستقر کنند. آمریکایی ها در صورت استقرار این حجم نیرو در منطقه ضمن این که به حضور پرتعداد نظامی خود ادامه خواهند داد هزینه های نگهداری و استقرار آنان را نیز بر دوش کشورهای میزبان قرار می دهند.

همچنین بازگشت این حجم از سربازان به جامعه آمریکا مشکلات اقتصادی، روانی و امنیتی برای دولت اوباما به ویژه در بحبوحه شرایط فعلی جامعه آمریکا خواهد داشت که در این صورت کاخ سفید می تواند با کسب موافقت کشورهای حوزه خلیج فارس برای استقرار این نیروها از این مشکل نیز بگریزد. به لحاظ نظامی نیز استقرار نیروهای آمریکایی در واحدهای پراکنده در چند کشور، آسیب پذیری آن ها در قبال واکنش یا ضربه تلافی جویانه را به نسبت وضعیتی که در عراق داشتند، کاهش خواهد داد. با توجه به شرایط فعلی حاکمان کشورهای خلیج فارس احتمال موافقت آن ها با استقرار این حجم از نیروهای آمریکایی در کشورهایشان بسیار بالا است. مسئله ای که نباید از چشم مسئولان کشورمان دور بماند.

آمریکا در حالی که پس از ناکامی برای ادامه حضور نظامی در عراق مجبور به ترک این کشور شده است سعی دارد با این پیشنهاد فرصتی تازه برای حضور نظامی خود در منطقه مهیا کند. حضوری که مخاطرات امنیتی زیادی برای ما خواهد داشت لذا به نظر می رسد ایران باید مذاکرات امنیتی و دیپلماتیک جدی با همسایگان جنوبی خود به ویژه قطر، کویت و عمان که پتانسیل های مخالفت با این طرح آمریکا را دارند را آغاز کند. 

جمهوری اسلامی:داستان مکرر افزایش قیمت ارز

«داستان مکرر افزایش قیمت ارز»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در ان می‌خوانید؛بازار ارزهای مختلف در ایران تقریباً از یکسال قبل روی آرامش را به خود ندیده است. زمستان سال گذشته بود که در پی شیطنت برخی بانکهای اماراتی روند تبدیل و توزیع ارزهای مختلف، خصوصاً دلار برای مدتی در بازار ایران دچار اختلال شد و با اینکه رفع این اختلال زمان زیادی نبرد و��ی ظاهراً این اتفاق همانند حرکت نخستین مهره در یک دومینوی بزرگ، فعل و انفعالات فراوان و افت و خیزهای دامنه‌داری را باعث شد که این روزها با افزایش قیمت دلار در بازار آزاد به حدود 1340 تومان، شاهد اوج آن هستیم. آیا مسئولان کشور به عواقب خرد کننده عوارض افزایش نرخ ارز که به شکل‌های مختلف گریبان اقشار ضعیف جامعه را می‌گیرد اندیشیده‌اند؟ مردمی که درآمد ثابت دارند، با رشد روزافزون قیمت‌ها چه کنند؟

پرسش اصلی این است که تلاطم در کجا ریشه دارد و علت اصلی افت و خیزها و ادامه روند صعودی قیمت دلار در بازار که پدیده شوم و خطرناک ایجاد بازار دو نرخی و سه نرخی را بوجود آورده است، چیست؟

آیا تحریم‌های غیرعادلانه برخی کشورهای متخاصم علت اصلی این نابسامانی است؟ بانک مرکزی به عنوان تنها توزیع کننده ارز در بازار ایران دچار اشتباه در سیاستهای خود شده است؟ سیاست‌های پولی نادرست دولت، مجلس و نهادهایی مانند شورای پول و اعتبار زمینه ساز التهابات ارزی است؟ بحران‌های جهانی در حوزه یورو و رکود در اقتصاد آمریکا به داخل مرزهای ما نفوذ کرده است؟ و ده‌ها پرسش دیگر که می‌توان در این زمینه مطرح کرد.

پاسخ، نمی‌تواند تنها یکی از این موارد باشد چرا که به عقیده بسیاری از کارشناسان و ناظران اقتصادی، مجموعه‌ای از این عوامل البته با ضریب اثرگذاری مختلف، در بوجود آمدن شرایط نامطلوب فعلی در بازار ارز که به از دست رفتن دستاورد مهم، ارز تک نرخی در اقتصاد ایران انجامیده است، نقش دارد.

در این شرایط بی‌تردید احصاء تمام عوامل مؤثر در پیدایش وضعیت نابسامان فعلی، برآورد دقیق میزان اثرگذاری هر یک از عوامل و سپس تعریف راهکارهای کوتاه و میان مدت برای رفع آنان است.

به نظر می‌رسد با مروری اجمالی بر فهرست ارائه شده در سطرهای بالا می‌توان به سهم و شیوه تأثیرگذاری هر یک از عوامل در بازار ارز اشاراتی داشت.

بدون شک اعمال تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه کشورمان طی سال‌های اخیر و تشدید آنها در یک سال گذشته برخلاف آنچه برخی ادعا می‌کنند، تأثیرات ناگواری بر اقتصاد ایران در حوزه‌های مختلف گذاشته است که البته بسیاری از این تأثیرات در حد و اندازه مورد انتظار اعمال کنندگان تحریم‌ها نیست ولی انکار اثرات تحریم بر اقتصاد ایران هم روشی نیست که بتواند به مواجهه با تحریم‌ها و خنثی سازی آن کمک کند، همانگونه که رهبر انقلاب هم بارها اشاره داشته‌اند، اهمیت و ارزش کار مردم و مسئولان جمهوری اسلامی ایران در خنثی کردن و دور زدن تحریم‌های دشوار است نه انکار آنها.

در این میان، بازار و تبادلات ارزی کشور نیز تا حدودی از تحریم‌های بانکی تأثیر گرفته است. عدم همکاری برخی بانک‌های خارجی با بانک‌های ایران برای گشایش خطوط اعتباری و اعتبار اسنادی که وسیله برای تبادلات تجاری است، ناگزیر تجار ایرانی را به سمت استفاده از ارز نقد سوق داده و همین مسئله، میزان تقاضا برای ارز را در بازار بالا برده است. طبیعی است که افزایش تقاضا در عین حفظ میزان عرضه، به افزایش قیمت در هر کالایی از جمله ارز منجر می‌شود بنابر این باید پذیرفت، بخشی از این افزایش قیمت ارزهای مختلف، خصوصاً دلار ناشی از محدودیت‌های اعمال شده بر تبادلات بانکی است.

در چنین وضعیتی بانک مرکزی به عنوان نهاد ناظر بر بازار ارز و تنها توزیع کننده آن در بازار دو راه در پیش دارد؛ نخست اینکه همپای افزایش تقاضا برای ارز، عرضه آن در بازار را نیز افزایش دهد تا توازن حاصل شود. این روش گرچه در کوتاه مدت، ثمرات مثبتی خواهد داشت اما قطعاً در صورت استمرار به معنای حراج منابع ارزی کشور یا همان نفت خام فروش رفته است چرا که با این شیوه، قیمت ارز به صورت مصنوعی پائین نگاه داشته می‌شود و توجیه اقتصادی واردات در خوش بینانه‌ترین حالت در حد قبلی باقی می‌ماند بنابر این عطش بازار برای دریافت ارز نه تنها فروکش نمی‌کند بلکه بیشتر هم می‌شود.

راه حل دوم، ظاهراً همان شیوه‌ای است که بانک مرکزی قصد داشت در ابتدای وقوع تنش‌های ارزی اعمال کند یعنی تأمین ارز برای نیازهای واقعی تجار، تولید کنندگان، مسافران و... با قیمت متعادل و رهاسازی قیمت در بازار آزاد برای دلالان و سوداگران و همچنین نیازهای غیرقانونی از قبیل قاچاق و...

این راه حل، از ناحیه‌ای ضربه خورد که ریشه‌های آن را باید در اعمال سیاست‌های نادرست مالی و پولی در چند سال اخیر جستجو کرد؛ اصرار دولت به اعمال سیاست‌های انبساطی پولی در قالب اعمال فشار بر سیستم بانکی برای پرداخت تسهیلات ارزان قیمت، پایین آوردن دستوری نرخ سود سپرده‌های بانکی، تداوم تسهیلات تکلیفی خلاف مقررات صریح برنامه چهارم و... در حوزه بازار پول و از سوی دیگر بی‌انضباطی مالی شدید در بودجه جاری و عمرانی، تزریق درآمدهای نفتی بی‌سابقه به اقتصاد در نبود نهادهایی مانند سازمان مدیریت و برنامه ریزی... دست به دست هم دادند تا حجم نقدینگی موجود اقتصاد را به حدود 300 هزار میلیارد تومان برسانند که بخش نگران کننده‌ای از آن در حوزه‌های غیرمولد و در پی سوداگری سرگردان در بازارهای مقطعی است.

کاهش روند رو به رشد سپرده‌های بانکی از حدود 9 درصد در نیمه نخست سال 89 به حدود 4 درصد در 6ماهه اول سال جاری، تنها گوشه‌ای از حجم نقدینگی سرگردان در جامعه را نشان می‌دهد که در پی رکود حاکم بر بازار سرمایه و نااطمینانی‌های فراوانی که هدفمندی یارانه‌ها در بخش تولید پدید آورده، مانند شبح هولناکی بر فراز اقتصاد ایران می‌چرخد و در مقاطع مختلف، خود را به دیوارهای بازارهایی مانند سکه، طلا، ارز، آهن و... می‌کوبد تا سودی به چنگ آورد و یا حداقل ارزش خود را حفظ کند. از این رو بااعمال سیاست تزریق سهمیه بندی شده ارز توسط بانک مرکزی، دارندگان نقدینگی معطل و بیکار به این بازار هجوم بردند و بدین ترتیب، زمینه ایجاد بازارهای چند نرخی و سوداگرایانه پدید آمد.

 

در این میان، تداوم اختلاف نظر مسئولان، کارشناسان و فعالان اقتصادی بر سر نرخ واقعی و اسمی ارز در بازار ایران که مدت‌ها است سایه سنگین خود را بر اقتصاد کشور گسترانیده، سرانجام از حوزه تئوریک نظری به مرحله عمل رسوخ کرد و این عدم توافق مسبوق به سابقه بالاخره ضربه خود را به اقتصاد کشورمان وارد آورد، به این شکل که با افزایش فاصله نرخهای دولتی و آزاد در بازار ارز به شرح دلائل مشروح در این مقاله، بانک مرکزی تصمیم گرفت اصطلاحاً از روش "جامپینگ" بهره ببرد به این شکل که با بالا بردن مقطعی قیمت ارز دولتی و رسمی و چسباندن آن به قیمت آزاد، توجیه اقتصادی دلالی ارز را از بین ببرد و سپس با حفظ عرضه پرحجم ارز، تدریجاً قیمت واحد موجود در بازار را پایین بیاورد.

درست در همین مقطع و با نمایان شدن ثمرات اولیه این روش، مخالفان سنتی و صنفی افزایش نرخ ارز که غالباً هم وارد کنندگان دارای پشتوانه‌ای سیاسی هستند، وارد عمل شدند و با فضاسازی شدید در رسانه‌ها، هزینه ادامه سیاست جامپینگ را به شدت بالا بردند و این روش هم به علت ترجیح دادن منافع صنفی و سیاسی، ابتر ماند.

علاوه بر تمام موارد فوق، وجود ناهماهنگی‌هایی در بانک مرکزی و پیگیری سیاستهای غیرهمسو در معاونت ارزی هم مزید بر علت شد تا درست زمانی که رئیس کل بانک مرکزی برای چندمین بار از عزم این بانک برای کاستن نرخ ارز خبر می‌دهد، قیمت ارز در بازار فرعی 100 تومان افزایش یابد یا محدودیت‌های جدیدی در حوزه ارز مسافرتی اعمال شود. در این شرایط به نظر می‌رسد تمامی نهادهای مسئول و حوزه‌های مرتبط باید در اقدامی ضربتی، ضمن ترجیح دادن منافع ملی بر منافع صنفی و سیاسی، به هم فکری بپردازند و بازار ارز را از وضعیت نگران کننده فعلی خارج کنند.

مسئولان بانک مرکزی نیز علیرغم ادامه عوارض و التهابات تخلف مالی بی‌سابقه سه هزار میلیارد تومانی باید با ایجاد هماهنگی در لایه‌های این بانک و اتخاذ شیوه‌های مطمئن، وظیفه قانونی خود را در قبال مدیریت بازار ارز انجام دهند تا اقشار ضعیف جامعه زیر فشارهای طاقت فرسای عوارض افزایش نرخ ارز، بیش از این خرد نشوند. 

رسالت:قطب قدرتمند جهان اسلام

«قطب قدرتمند جهان اسلام»عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛بحران بدهی‌ها در آمریکا و تاثیر آن روی اقتصاد اروپا و غرب یک بحران جدی است. البته نه از این باب که یک بحران است بلکه از این باب که هیچ راه حلی تاکنون برای آن پیدا نشده است. در آمریکا حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه هیچ راه حل روشنی برای برون رفت از آن ندارند. کنگره آمریکا همه راه حل‌ها را تاکنون ناکافی دانسته و به عزم جدی برای حل آن نرسیده است. اجلاس جی هشت و جی بیست تاکنون راه حل روشنی برای بحران نیافته‌اند. لبخندهای سران غرب پس از اجلاس دیگر دیده نمی‌شود گاهی ناسزاهای آنان به بیرون هم درز پیدا کرده است.

از سال 2006 که آثار آن در اقتصاد غرب پیدا شده تاکنون رهیافتی برای برون رفت از این بن‌بست تهیه نشده است.

تولد جنبش وال استریت و تئوری یک درصد در برابر 99 درصد روز به روز در غرب مقبولیت بیشتری پیدا می‌کند این گستره خود را در مخالفت 99 درصدی جامعه جهانی با دولتمردان آمریکا به نمایش گذاشته است.

از بین رفتن نفوذ تدریجی آمریکا و غرب در خاورمیانه و ظهور بیداری اسلامی خبر از یک قدرت جهانی می‌دهد که تنه به تنه قدرت‌های جهانی به پیش می‌رود.

پرچم اسلام در حرکت‌های مردمی در منطقه بیش از پیش در اهتزاز است و نوید طلوع قدرتی جدید در معادلات سیاسی دنیا را می‌��هد.

مقام معظم رهبری در پیام روشنی بخش خود به مناسبت کنگره عظیم حج نکات مهمی را در خصوص تحولات جدید در دنیای اسلام یادآور شدند و مسلمانان را به هشیاری و بیداری بیشتر فراخواندند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی با یادآوری این مهم که امروز صفحه تازه‌ای در تاریخ امت ما گشوده شده است فرمودند: "تنها راه نجات از کید و ظلم آمریکا درآن است که تعادل قوا در جهان به نفع مسلمانان برقرار شود."

معظم له تاکید فرمودند: "مسلمانان برای اینکه بتوانند مسائل خود را به طورجدی با جهانخواران حل کنند باید خود را به مرز قدرت بزرگ جهانی برسانند و این جز با همدلی و همکاری و اتحاد کشورهای اسلامی به دست نخواهد آمد. این وصیت فراموش‌نشدنی امام خمینی (ره) عظیم است."

امروز بر کسی پوشیده نیست که اسلام در جهان حیات تازه‌ای پیدا کرده است و در معادلات قدرت حرف اول را می‌زند. اگر این‌طور نبود غرب و بویژه آمریکا به قیمت رسوایی نقض حقوق بشر، کشتار بی‌گناهان و ترویج تروریسم در منطقه به عراق و افغانستان حمله نمی‌کرد.

امروز منطق سرمایه‌داری غرب نه تنها در بیرون از مرزهای آن حتی در داخل مرزهای خودش خریدار ندارد. این منطق، ستم و ظلم را در سایه کفر و شرک و الحاد در جهان ما مدیریت می‌کند طبیعی است که در برابر این جبهه موحدان عالم صف آرایی کنند. مسلمانان جهان به رهبری ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی  امام خامنه‌ای و پیشتازی ملت ایران در صف اول این صف آرایی ایستاده‌اند. لذا مسلمانان تا تشکیل قطب قدرتمند جهان اسلامی راه درازی در پیش ندارند.

امروز همه استراتژیست‌های جهانی می‌دانند خداوند متعال به برکت خون شهدای بیداری اسلامی در منطقه قدرتی را پدید آورده است که هیچ کس را یارای مقاومت در برابر آن نیست این قدرت به ترتیب جرثومه‌های استبداد، فساد و تباهی را از سریر قدرت در کشورهای اسلامی به زیر می‌افکند و با فریادهای الله اکبر و خون صالحان،حضور ستمکارانه بیگانگان را در کشورهای اسلامی پاک می‌کند.

غرب به دو دلیل دیگر نمی‌تواند با ترور و خشونت و کشتارهای بی‌هدف حضور خود را در منطقه استمرار ببخشد.

1- ضعف و فتور و ظهور مشکلات لاینحل در داخل جوامع سرمایه‌داری و عدم مشروعیت تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در استمرار حمله به جوامع اسلامی

2- اسلام خود یک نیرو و قدرت بازدارنده است و در جای خود پاسخ شایسته - چه نرم و چه سخت- به دشمن خواهد داد.

شرط صیانت از این قدرت الهی آن است که به وصیت امام و رهبری گوش فرا دهیم و "همدلی" ،‌ "همکاری" و "اتحاد کشورهای اسلامی" را حفظ کنیم.  موسم حج بهترین فرصت است که مسلمانان بویژه نخبگان جهان اسلام دستاوردهای بیداری اسلامی در یک سال اخیر را جمع‌بندی کنند و تجربیات انقلابی خود را مبادله نمایند. نخبگان جهان اسلام باید یک آسیب‌شناسی جدی از نهضت بیداری اسلامی در منطقه داشته باشند و همه راه‌های بازگشت استبداد و استعمار را سد کنند. دشمن می‌خواهد از طریق بازتولید ایدئولوژی فرتوت سرمایه‌داری و تزریق سموم سکولاریسم در حکومت‌های جدید زمینه بازگشت خود را فراهم سازد.

 

ملت ایران طی سی سال گذشته با فراز و فرودهای زیادی روبه‌رو بود و همه راه‌های بازگشت دیکتاتوری و استعمار را سد کرد و برای این مهم هزینه‌های زیادی پرداخت . دنیای اسلام باید از این تجربیات استفاده کند و راه رفته را دوباره طی نکند.

ملت بزرگ ایران و رهبری هوشمند انقلاب اسلامی سخاوتمندانه حاضرند این تجربیات را در اختیار جهان اسلام قرار دهند. نکته سنجی‌ها و دقایق پیام امسال مقام معظم رهبری حاوی همین تجربیات است. جهان اسلام فقط با رهبری واحد می‌توانند به مرز قدرت بزرگ جهان و تشکیل قطب قدرتمند جهان اسلام برسند و مطالبات خود را به طور جدی مطرح و از منافع مسلمانان با بصیرت دفاع کنند.

مردم سالاری:غلبه احساس بر تعقل و منطق چرا؟

«غلبه احساس بر تعقل و منطق چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛یکی از عادات دردسرساز و بحث برانگیز ما ایرانی ها غلبه احساسات مان بر تعقل و منطق است. به ویژه اگر در جمع مردم باشد و فضای موجود ما را تحت تاثیر قرار دهد و استنباط ما این باشد که مورد تایید واقع شده ایم; دیگر مرز غیبت مخدوش می شود و از یاد می بریم که پیامد گفتار و ادعاهای ما چه خواهد بود و به یاد نمی آوریم که هدف ما چه بود و پیش داشته های ذهنی ما حکایت از چه موضوعی بود. 

یک خصلت ناپسند ما این است که  نخست بی تعقل می گوییم و عمل می کنیم سپس به فکر فرو می رویم که درست گفته ایم یا نه؟ و زیان هایی که از این عمل پیش از تفکر تاکنون متحمل شده ایم. 

در دیار ما هر کس که به مسئولیت می رسد، چنان می پندارد که او و همکارانش، یگانه بی بدیل عالم اند و جهت کارها و اندیشه های خود و همفکرانش، لفظ تفضیلی و عالی «تر» و «ترین» را بر صفاتشان به کار می گیرند و چون به ظاهر کسی چیزی نمی پرسد و بر گوینده خرده نمی گیرد، به تدریج چنین می پندارد که هر چه می اندیشد و می گوید حقیقت است و کم کم این تلقی و پندار، ملکه  ذهنی وی می شود و داوری هایش هم بر مبنای همین ملکه ذهنی است و این چنین می شود که این گمان به همه امور تسری می یابد و تر و خشک را می سوزاند و ملاحظه و نیم نگاهی هم به پیرامون خود ندارد و چون گوشمان به حکمت متعالی ایرانی نیست که گفته اند «دوچندان که می گویی می شنو» فقط می گوییم ...  

این مقدمه در پاسخ یکی از عزیزان است که دولت ارجمند را پاک ترین دولت نامیده است. می گویند که روزی، همسر امام از یکی از خادمان منزل تعریف کرد. مرحوم امام، بی درنگ در پاسخ می گوید غیبت نکنید; یعنی وقتی که می گویید فلانی بهتر است یعنی آن دیگری خادم خوبی نیست و این غیبت است. این مسئله اول.  

مسئله دوم آن است که با این جمله ادعایی تمامی دولت های پیشین و قوای مقننه و قضاییه و نظارت و اشراف دو رهبرمعظم انقلاب را بر امور کشور زیر سوال برده ایم و ناسپاسی کرده ایم و از طرفی اعتماد عمومی را هم خدشه دار کرده ایم و پاسخی برای نسل سوم انقلاب که اغلب آنها در دانشگاه ها مشغول تحصیل اند، نداریم! چون وقتی که مسائل روز ما را می بینند و حکایات آن چنانی را می شنوند بر جامعه ایران و اصول و اعتقاداتش و کار دولتمردانش وقعی نمی گذارند که اگر پاک ترین این بوده است پس گذشته چه ماجرایی داشته؟   

باید به عزیزان مدعی گفت، مملکت قانون دارد و همه متخلق به اخلاق الهی نیستند اگر هم کسی اختلاس کرد قانون از او پاسخ می خواهد و در صورت اثبات به جزای عملش می رساند. همان گونه  که با یک گل بهار نمی شود با یک بی نماز هم در مسجد را نمی بندند. اگر «زیاد بن ابیه » از فرصتی که مولای متقیان به وی داده بودند سو» استفاده کرد و به بیراهه رفت بر علی (ع) خرده نمی گیرند.

 چون هر مسئولی موظف به پاسخگویی در قبال اعمال خویش است. بسیار ناپسند است که فقط ادعا کنیم اما قادر به اثباتش نباشیم; اگر اتفاقی افتاده است، رسیدگی می شود، نیازی به فرافکنی و گناهکار تراشی نیست. هرس کننده امسال نباید، کار هرس کنندگان پیشین را با ناسپاسی و صرف مطرح کردن خود، نادیده انگارد.

بشر امروز با استفاده از تجربه گذشتگان بدین مرزهای مترقی رسیده است.    نسل سوم نباید نارسایی ها، اختلاس ها و نامرادی ها را به اساس کار ما و زیربنای حکومت و مکتب ما ربط دهد و گمان کند که زیربنای فکری ما راه حل موثری برای مشکلات موجود ندارد. ما نباید با نسنجیده گویی این گمان را در وی تقویت کنیم مهم آن نیست که به روانی سخن  بگوییم و همه را تحت تاثیر قرار  بدهیم مهم آن است که چه می گوییم و پیامد گفتارمان در حال و آینده چیست.    باور کنید که بخش بزرگی از معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اداری ما همین ادعاهای آن چنانی و کلام احساسی و بی تعقل است. دیگران چشم بد دیدن ما را ندارند بلکه این نفس ماست که ما را به صفاتی و سجایایی می آراید که در ما نیست! 

تهران امروز:پیش‌بینی گزارش آمانو

«پیش‌بینی گزارش آمانو»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدین کاوه است که در آن می‌خوانید؛هیاهوی تبلیغاتی ـ رسانه‌ای آمریکا و متحدان غربی‌اش پیش از انتشار گزارش «یوکیا آمانو» دبیرکل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، نشان از آن دارد که بوی خیری از گزارش «آمانو» به مشام نخواهد رسید.

محمد البرادعی، دبیرکل پیشین آژانس، در قالب یک تکنوکرات می‌کوشید تا حدودی خود را از نفوذ آمریکا برحذر دارد اما «آمانو» هیچ ابایی از این ندارد که به عنوان عامل آمریکا، سمت و سوی پرونده هسته‌ای ایران را از وضعیت کارشناسی به وضعیت سیاسی مبدل کند.

پیشاپیش می‌توان پیش‌بینی کرد که گزارش دبیرکل آژانس دستمایه تقویت اقدامات ضدایرانی کاخ سفید خواهد بود. این گزارش برای تحت نفوذ قرار دادن افکار عمومی و دولت‌های جهان تهیه شده تا دست آمریکا و متحدانش را برای انجام تحرکات تند و میلیتاریستی باز بگذارد.

به سخن دیگر گزارش «آمانو» قطعه‌ای از قطعات پازل استراتژی مهار و کنترل ایران اسلامی خواهد بود. تحولات و دگرگونی‌های منطقه، نشان داده است که شکاف میان دولت ـ ‌ملت‌ها در نظام‌های سیاسی وابسته به آمریکا و غرب، رو به فزونی است. گرچه آمریکا و غرب با فعال‌سازی ناتو در منطقه کوشیده‌اند از این تحولات به سود خود بهره‌برداری کنند اما تجربه تونس و مصر و همچنین لیبی نشان داده است که سوگیری حرکت‌های مردمی در منطقه نه‌تنها ضد استبدادی که ضد استکباری هم هست.

آمریکا برای کنترل منطقه نیاز به قدرت‌نمایی دارد. خروج نیروهای آمریکایی از عراق موجب سرافکندگی کاخ سفید شده است، از این‌رو یک سناریوی نظامی ـ سیاسی می‌تواند انقلاب‌های جوامع منطقه را که سوگیری اسلامی دارند، تحت تاثیر قرار دهد.

 

احتمالا آمریکا آماده می‌شود سناریوی یک جنگ پرشدت و کوتاه مدت بدون حضور نیروهای رزمی زمینی و با استفاده از ناوگان‌های دریایی و نیروی هوایی را علیه ایران تدارک ببیند. «جنگ بدون تماس» به احتمال قریب به یقین مطلوب‌ترین گزینه برای جنگ‌سالاران کاخ سفید و پنتاگون خواهد بود. گزینه دیگر افزایش فشار بر ایران از طریق تشدید تحریم‌ها و فشارهای سیاسی همراه با تهدید تهاجم قریب‌الوقوع نظامی است.

گزارش «آمانو» برای آمریکا نقش کاتالیزور سیاست‌های واشنگتن را دارد و از این‌رو بسیار مهم تلقی می‌شود. درست شبیه ادعاهایی که درباره زرادخانه سلاح‌های کشتارجمعی عراق شد و همین ادعاها بهانه اشغال عراق را از سوی آمریکا و متحدانش فراهم ساخت، اشغالی که برعکس عملیات توفان صحرا و آزادسازی کویت از چنگ رژیم بعث، اجماع شورای امنیت سازمان ملل را هم با خود نداشت و آمریکا به همراه متحدانش دست به اشغال خودسرانه عراق زدند.

 اما برای ایران گزارش «آمانو» تا چه حد حائز اهمیت است؟ بی‌گمان ایران تا آنجا که کارشناسان آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای با تهران صادقانه رفتار کرده است، به آنها اجازه بازرسی از تاسیسات هسته‌ای را داده است اما هنگامی که احساس شد هدف از بازرسی‌ها نه کنترل فنی که زمینه‌سازی سیاسی برای تهیه یک گزارش جانبدارانه است، ایران نیز فاصله خود را با آژانس حفظ کرد. البته برای ایران گزارش «آمانو» تا آنجا حائز اهمیت است که منصفانه و کارشناسانه باشد اما اگر گزارش «آمانو» تکرار دعاوی آمریکا، انگلیس و رژیم اشغالگرقدس باشد، بدیهی است که تهران به آن وقعی نخواهد گذاشت.

جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که به هیچ رو حاضر نیست بر سر منافع استراتژیک و حیاتی خود، دست به سازش و مماشات بزند. تهران مسیر خود را از پیش تعیین کرده و به رغم همه موانع موجود، راه خود را ادامه می‌دهد. تهران نیز آماده است در تهدیدآمیزترین وضعیت‌ها سناریوی تدافعی خود را به اجرا بگذارد. در این صورت هزینه رویکرد میلیتاریستی جنگ‌سالاران واشنگتن به شدت افزایش خواهد یافت و این چیزی نیست که افکار عمومی آمریکا به ویژه در شرایط و وضعیت بحران اقتصادی ـ ‌اجتماعی جامعه آمریکا، خواستار و پذیرای آن باشد.

ثبات اقتصادی و اجتماعی جامعه آمریکا، دچار وضعیت شکننده‌ای شده است. رکود اقتصادی و اعتراضات اجتماعی ـ اقتصادی لایه‌های فرودست نسبت به سرمایه‌داران و زراندوزان و بی‌تفاوتی کاخ سفید در برابر افزایش نرخ فقر و کاهش حمایت‌های اجتماعی ـ رفاهی، مجال جنگ‌طلبی به کاخ سفید نمی‌دهد. مالیات‌دهندگان آمریکایی هیچ تمایلی ندارند که مالیات‌شان صرف آمال جنگ‌طلبانه و سلطه‌جویانه کاخ سفید شود اما جمهوری اسلامی ایران خود را آماده کرده است تا با بدترین وضعیت‌ها، خود را تطبیق دهد. ایران باتلاقی همچون عراق یا افغانستان نخواهد بود، ایران گردابی است که کشتی کاخ سفید را به درون اعماق تباهی و شکست خواهد کشاند.این گوی و این میدان.

ابتکار:دو هیچ به ‌نفع احمدی‌نژاد

«دو هیچ به ‌نفع احمدی‌نژاد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی‌پناه است که در آن می‌خوانید؛اختلاس کلان کنونی اگرچه سراسر زیان بوده و چون آتشفشانی در خرمن اعتماد مردم افتاده، باوجوداین، دست‌کم نتیجه مصاف چندماهه اخیر دولت و مجلس را تا حدودی مشخص کرد. دولت بهار امسال را با برگ‌ریزان و بادهای مخالف شروع کرد و بهارش خزان شد؛ اما برعکس، فصل پاییز برایش بهاری گشت. رئیس محترم دولت با آن‌همه هوش سرشار خود، در اولین فصل، مهره‌های خود را به‌خوبی نراند و دست روزگار را خوب نخواند. همین غفلت در تصمیم سبب شد تا منتقدان وی در مجلس تمام‌قد هجوم آورند و حساب کهنه را پاک کنند. نتیجه این شد که قریب به یک‌صد نفر از نمایندگان تصمیم گرفتند از رئیس‌جمهور سؤال کنند و بر پای تصمیم خود امضا زدند.

در رأس این نمایندگان، علی مطهری با اراده و اهتمام تام پیش رفت تا کار را تمام کند. مطهری خود همانند احمدی‌نژاد دست و دل‌پاک بوده؛ به‌همین‌سبب بدون واهمه تلاش نموده که به قسم نمایندگی خود عمل کرده و آنچه در راستای وظایفش دانسته، انجام دهد. اما غافل از اینکه رفیقان نیمه‌راه وی با اشاره‌ای صحنه را خالی می‌کنند و سوگند و عهد با مردم اصلاً برایشان معنی ندارد.

چند روز پیش آقای لاریجانی، رئیس‌مجلس، در تأیید همین ادعا گفت: «برخی نمایندگان حرف‌هایی را می‌زنند، سپس قسم می‌خورند که این حرف‌‌ها را نزده‌اند، درحالی‌که نوار صوتی گفته‌های آنان موجود است.» این‌همه انحطاط در اخلاق و سیاست و عقیده، آن‌هم در میان کسانی‌ که خود را نخبگان مردم می‌دانند و می‌خواهند الگو قرار بگیرند، چه معنی دارد؟ مطهری استعفا داد؛ اما افاقه نکرد. به‌هرحال «از کوزه همان برون تراود که دروست».

در پی اختلاس، مجلس باز غرشی کرد تا خودی نشان دهد. طرح استیضاح وزیر اقتصاد در مجلس مطرح شد. احمدی‌نژاد به‌شدت مخالف این استیضاح بوده و تأکید کرده که آقای حسینی و سایر همکارانش پاک پاک‌اند. امیدواریم که همین‌گونه باشد و احتمالاً همین‌طور است. اگر غیرازاین بود، چرا مجلسیان کوتاه آمدند و شمشیر کشیده خود را در شکم خود فرو بردند؟ مجلس تصمیم گرفته بود که در این معرکه یک‌بار دیگر با دولت مچ‌اندازی کند؛ اما آقای احمدی‌نژاد با لشکری از معاون اول خود گرفته تا وزیر نفت و معاونان و مشاوران و سایر وزرا، در روز استیضاح به مجلس لشکرکشی کرد.

هیبت سپاه پهلوانان اجرایی، بسیاری از نمایندگان ضعیف را در جا خشک کرد. بالاتر از همه در زیر بغل آقای احمدی‌نژاد انبوهی کاغذ حتی کاغذ باطله بود که ترس برخی نمایندگان را دوچندان کرد. آنان می‌دانستند که رئیس‌جمهور پاک و بی‌باک است؛ پس دست‌های خود را به نشانه تسلیم بالا بردند و تسلیم شدند.

اگرچه زمزمه‌هایی از ارتباط برخی نمایندگان کنونی مجلس با اختلاس موجود به‌گوش می‌رسد، تا روشن شدن ابعاد پرونده باید منتظر ماند. بعید نیست که چیزکی در میان باشد؛ زیرا مردم چیزها می‌گویند. به‌هرحال آنچه حاصل این کشمکش و زورآزمایی بوده، این است که مجلس نتوانست ثابت کند که در رأس امور است، بلکه با این شکست سخت نشان داده که از رأس و اصل و اسب افتاده و در این بازی قهر و آشتی، دو هیچ به دولت باخته است.

آفرینش:کودک آزاری در ایران

«کودک آزاری در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛چندی پیش معاون امور اجتماعی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور از وقوع هفت هزار مورد کودک آزاری طی سال گذشته در کشور خبر داد به عبارت دیگر هر روز 20 مورد کودک آزاری در ایران، تنها طی تماس با خط اورژانس 123 گزارش میشود. آماری که نگران کننده است.در این راستا اگر بخواهیم به مساله کود ک آزاری بپردازیم باید گفت کودک آزاری مثل هر پدیده و آسیب اجتماعی دیگری پدیده‌ای چند وجهی است و ناشی از عوامل زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است و عبارت از هر گونه کنش یا ترک کنشی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار جسمی و روحی و.. در وجود یک کودک شود. برخی از این آثار می‌تواند آشکارو یا مخفی باشد.

محروم کردن او از غذا، حبس در زیر زمین ،تنبیه بدنی و تجاوز جنسی به کودک هم از انواع کودک آزاری فیزیکی است .در این حال کودک آزاری به چند بخش کودک آزاری جسمی، همانند تنبیه بدنی سخت و محروم کردن کودک از غذا و پوشاک و کار اجباری ، کودک آزاری جنسی همانند سوء استفاده جنسی توسط اطرافیان و همچنین بی‌توجهی به نیازهای کودکان و آزار روحی روانی یا انواع خشونت روحی صورت میگیرد و عملا با توجه به حساسیت های روحی ، جسمی و روانی کود ک در مقطع خود تاثیرات شگرفی در وضعیت کنونی و آینده وی برجا میگذارد .

در این بین قابل توجه است که بسیاری از بزهکاران اجتماعی در هر جامعه ای خود قربانی کودک آزاری بوده اند . آنچه مشخص است هر چند کودک آزاری مربوط به طبقه خاصی نمی‌شود و فقر فرهنگی و اجتماعی به اندازه فقر اقتصادی می‌تواند در ایجاد آن موثر باشد اما باید دانست که مهمترین عاملی که منجر به کودک آزاری می‌شود فقر اقتصادی و فرهنگی است. گذشته از این نیز بی عدالتی اجتماعی، بیکاری، مشکلات خانوادگی و اجتماعی در ایران از مهمترین عللی است که منجر به وجود آمدن پدیده کودک آزاری میشود.

علاوه بر این افزایش کودک آزاری به دلیل ازدواجهای اجباری‌، فرهنگ نهادینه شده خشونت در جامعه ما، نداشتن یکی از والدین و یا هر دو، بد سپرستی نیز در رواج این پدیده تاثیر مهمی دارد. در این بین نیز باید از نبود حمای��‌های کافی قانونی و قضایی از کودکان در برابر کودک آزاری نیز یاد کرد. در این حال هر چند قرار است قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در آینده تقدیم مجلس شود اما باید گفت بخشی از افزایش پدیده کودک آزاری نیز به خلا‌های قانونی کشور بر میگردد.

بر این اساس باید گفت که با وجود اینکه در گذشته اورژانس‌های اجتماعی برای جلوگیری از مواردی همچون سالمند آزاری و کودک آزاری راه اندازی شده و تلاش هایی درمورد مقابله با انواع کودکان آزاری نجام شده است اما اینگونه اقدامات نتوانسته است از حجم کوک آزاری در کشور بکاهد لذا این امر حکایت از نیاز به توجه به حل ریشه ای این مساله و نگاه دقیقتر از سوی دستگاه‌های متولی، آموزشی و فرهنگی همچون صدا و سیما و رسانه‌ها است .

فرهیختگان:از دروغ شروع می شود 

«از دروغ شروع می شود»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم امیرحسین متقی است که در آن می‌خوانید؛فوتبال ایران یک هفته جنجالی و پر تنش را پشت سر گذاشت. یک بار دیگر ثابت شد که فوتبال ایران نه با مدینه فاضله که با یک استاندارد حداقلی از اخلاق هم کلیومترها فاصله دارد.

فوتبال ایران یک هفته جنجالی و پر تنش را پشت سر گذاشت. یک بار دیگر ثابت شد که فوتبال ایران نه با مدینه فاضله که با یک استاندارد حداقلی از اخلاق هم کلیومترها فاصله دارد. نگارش یادداشت های بسیار در ستون های روزنامه ها و سایت ها و ساخت برنامه های تحلیلی در صداوسیما نشان داد که همه به دنبال پیدا کردن و خشکاندن ریشه این بی اخلاقی ها هستند اما آیا پاسخ این سوال بیش از اندازه دم دست و جلوی چشم نیست ؟

سردار عزیزالله محمدی که هم نائب رئیس فدراسیون فوتبال است و هم رئیس سازمان لیگ برتر در چند سال اخیر در کنار حجت الاسلام علیرضا علیپور متولیان رعایت اخلاق در حوزه فوتبال بوده اند چه زمانی که کمیته منشور اخلاقی را بنا نهادند و چه حالا که تحت عنوان هیات رسیدگی به تخلفات حرفه ای فوتبال فعالیت می کنند. اگر بی اخلاقی های اخیر در فوتبال مملکتت را یک معلول بدانیم باید علت را در سپردن مسئولیت خطیر بسط اخلاق گرایی به این اساتید بدانیم.

اگر مسلمانیم حتما شنیده ایم که دروغ سر منشا همه بدی هاست. جام ولایت در حالی پنج شنبه در تهران با حضور ۳ تیم استقلال ، پرسپولیس و ناسیونال پاراگوئه آغاز شد که فردا با دربی کوچک که سرخابی ها با تیم های دومشان در آن شرکت می کنند، خاتمه پیدا می کند. پیش از آغاز این مسابقات سردار محمدی و علی شیرازی، رئیس هیات فوتبال تهران با اصرار این طور القا کردند که باشگاه آمریکای جنوبی تیم اولش را به تهران می آورد آن هم در حالی که در کورس قهرمانی لیگ کشورش است و در حالی که در صدر جدول است در این هفته یک مسابقه فینال گونه با تیم دوم جدول دارد.

باورش سخت بود اما آقایان به صراحت گفتند به احترام نام تورنمنت هم که شده هر ۳ باشگاه باید با تیم اولشان در آن شرکت کنند. اتفاقی که نیافتاد و سرمربی تیم پاراگوئه ای اذعان کرد که ۶، ۷ بازیکن ملی پوش و اصلی اش از سفر تهران جامانده اند. از آن بدتر هم اینکه در بین دو نیمه بازی اول با جواد خیابانی تماس گرفته شد و از اینکه او به درستی گفته بود تیم دوم ناسیونال مقابل پرسپولیس قرار گرفته انتقاد شد. تیم های تهرانی هم با ترکیبی از بازیکنان ذخیره و امیدشان وارد میدان شدند تا یک دروغ بزرگ سرمنشا بدی های فوتبال شود.

همان طور که اعتیاد به مواد مخدر از سیگار شروع می شود بی اخلاقی های فوتبال ایران هم از همین دروغ ها شروع می شود. حالا کاری نداریم که چرا همیشه تیمی از پاراگوئه به چنین تورنمنت هایی در ایران دعوت می شود و کاری هم نداریم که بار پیش پس از سفر تیم منتخب ایالت سائوپائولو برزیل به ایران چند بازیکن این تیم تقریبا آماتور با تلاش همان دلال هایی که این مسابقه ها را جور می کنند ، جذب تیم تربیت یزد شدند و موجبات بیرون ماندن استعدادهای بومی از این تیم شدند. حالا فهمیدیم چرا جناب شیرازی در برنامه ۹۰ هفته گذشته علیرغم تاکید بر اینکه پاراگوئه ای ها بازیکنان اصلی شان را به ایران آورده اند، حاضر نشد از رقمی که به این باشگاه برای پذیرفتن این پیشنهاد پرداخت شده سخن بگوید.

با این ۱۵۰ هزار دلار می شد کارهای بهتری کرد که هم به فوتبال تهران کمک بیشتری شود و هم به نام این جام اساعه ادب نشود. از شوخی زشت انگشت نماهای پرسپولیس که بگذریم به اتفاقی بر می خوریم که ۲۴ ساعت بعد در جریان بازی استقلال با حریف رفسنجانی اش افتاد و هر چند قابل قیاس با نمونه پرسپولیسی اش نبود اما در زشتی کم هم نداشت. توهین مدافع آبی ها به هافبک شان که از اقلیت های دینی است و کلمه ای که علیه مذهب او به کار برده جای هیچ توجیهی ندارد.

اگر بر عکس این اتفاق می افتاد و یک بازیکن به دین اسلام بی ادبی می کرد قطعا واکنش ها قابل مقایسه با حالا نبود. مگر نه این است که همه دین های آسمانی خدا عزیزند و پیروان همه آنها محترم. یا کار عادل فردوسی پور که کتابی را بدون اجازه از مولف اش در ایران به دست نشر سپرده و از آن بدتر اینکه به گواه آنچه خودش در مقدمه نوشته بخش هایی از آن را باز هم بی اجازه سانسور کرده است. بی شک باید علت بروز همه این بی اخلاقی ها را در چهره کسانی ببینیم که متولی اخلاق در این حوزه اند.

 

عزیز محمدی که حقیقت را نمی گوید و علیپور که معتقد است فوتبال مان از سیاست مان پاک تر است اما حاشیه های فروش پیراهن و بلیت در ورودی ورزشگاه هایی که بازی های تیم ملی در آن ها برگزار می شد را فراموش کرده است بانیان بی اخلاقی در فوتبال هستند و در دنیا رسم است که این جور موقع ها استعفا می دهند اما افسوس که ...   

حمایت:رعایت حقوق اجتماعی ودغدغه های قابل توجه

«رعایت حقوق اجتماعی ودغدغه های قابل توجه»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛طی روزهای اخیر در کنار تحولات سیاسی اجتماعی داخلی وخارجی که هر یک از اهمیت قابل بررسی برخوردار بودند، چند رویداد از منظر حقوق اجتماعی بسیار حائز توجه بودند که اگر از سوی مسئولان و عموم مردم مورد توجه لازم قرار نگیرند ممکن است در اثر گذشت زمان،مثل خیلی امور دیگر پیرامونمان ،دیدن وشنیدن چنین رویدادهایی عادی جلوه کند ودر نتیجه فکر و اقدام لازم را برای رفع مشکلات موجود برنداریم فلذا مناسب به نظر می رسد که در این خصوص به شرح زیر تاملی داشته باشیم با این امید که هر یک سهم خود را در بهبود امور بخوبی ایفا کنیم.

در خبرهای آخر هفته قبل از سوی رییس مرکز سلامت،خانواده،جمعیت و مدارس وزارت بهداشت اعلام شد که به دلایل مختلف سه میلیون نفر از جمعیت سن دانش آموزی کشور محروم از تحصیل هستند. به عبارت دیگر، باید 18 میلیون دانش آموز داشته باشیم در حالی که در حال حاضر قریب به 15 میلیون در مدارس حاضر هستند. خبر دیگر مورد نظر به اعلام مسئولان پزشکی قانونی بر می گردد که اواخر هفته قبل بیان داشتند هر روزه به طور میانگین 60 نفر در کشور در اثر تصادفات رانندگی کشته می شوند که از این تعداد 12 نفر آنها عابر پیاده هستند.

خبر سوم مورد نظر ، به بیانات اخیر آیت الله مکارم شیرازی مربوط می شود که در آخر هفته قبل در درس خارج خود اعلام کردند: سه قانون خلاف شرع در موضوع مهریه وجود دارد که مضحک و موجب وهن اسلام می‌شود، چون خلاف عقل است و اسلام حرفی را بر خلاف عقل و منطق نمی‌زند.

اعسار و نداشتن پول برای پرداخت مهریه نیازی به اثبات ندارد و نمی‌توان فردی را زندانی کرد تا ثابت کند پول پرداختن مهریه را ندارد، بلکه باید ثابت شود که فرد پول دارد اما مهریه را نمی‌پردازد که در صورت اثبات این موضوع می‌توان فرد را زندانی کرد. اگر ثابت شود کسی مُعسر است و مهریه را برای او تقسیط کرده‌اند به محض پرداخت سکه اول و قسط اول باید زن تمکین کند.

در خرید اجناس قسطی به محض پرداخت قسط جنس برای خریدار می‌شود، بنابراین در مهریه نیز با پرداخت اولین سکه زن باید برای شوهر تمکین کند. این مرجع تقلید با اشاره به سومین مورد خلاف شرع در این موضوع اظهار داشتند: در عقد، قصد جدی لازم و شرط است، بنابراین جوانی که با قرض زیاد اقدام به ازدواج می‌کند اگر مهریه بالایی برای او تعیین شود و متعهد به پرداخت عندالمطالبه شده باشد معلوم است که قصد جدی برای پرداخت ندارد .ایشان در پایان اعلام داشته اند: ما برای رفع این مشکل پیشنهاد کردیم که قانونی تصویب شود که در صورت تعیین مهریه از حد معینی دفاتر آن را ثبت نکنند. در صورتی که این سه مساله برای فرد مدیون به مهریه ثابت نشود زندان کردن او خلاف شرع است.با مرور سه خبر مورد نظر چند نکته را می توان یادآوریکرد.

نکته اول اینکه به موجب اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی دولت موظف است وسایل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد.هم چنین در بند 3 اصل سوم قانون اساسی نیز آموزش وپرورش رایگان برای همه از جمله تعهدات حاکمیت اعلام شده است.

در موازین شرعی نیز توصیه به فراگیری علم یکی از تاکیدات بسیار بارز اسلامی است که طبیعتا در قبال آموزش کودک، خانواده ودولت مسئول هستند.این مهم در میثاق بین المللی حقوق اقتصادی اجتماعی وفرهنگی که ایران نیز بدان ملحق شده به صراحت مورد تاکید قرار گرفته وبا لحاظ این مبانی حقوقی قطعا جا دارد مسئولان محترم ودست اندرکاران امور توسعه وپیشرفت کشور بررسی کنند که چرا چنین جمعیت زیادی محروم از تحصیل شده اند ؟آیا والدین آنها در فرستادن کودکان کوتاهی کرده اند که اگر چنین باشد باید پاسخگوی نهادهای قانونی قرار گیرند.

آیا امکانات لازم آموزشی فراهم نبوده است؟آیا مشکلات دیگر از جمله مسایل اقتصادی ومعیشتی در این امر دخیل بوده اند؟ بهر حال موضوع بسیار مهمی است که به سادگی نمی توان از آن گذر کرد.

در این مقوله، از شفاف سازی وزارت بهداشت باید تشکر کرد چرا که بعضا بسیاری از معضلات را بیان نمی کنیم با این تصور که کتمان کردن، به حل موضوع کمک می کند حال آنکه خود باعث عمق بیشتر مشکل می شود.نکته دوم در خصوص خبر کشته شدن روزانه تعداد قابل توجه عابران پیاده در کشور، انصافا باید از مسئولان ومتولیان امور پرسید که چه تدابیری برای حل این میزان بالای خسارات انسانی اندیشیده اید؟

آیا فرد عابر نیز بطور مدام باید در نگرانی باشد که ممکن است راننده ای او را زیر بگیرد؟ آیا بجز فرهنگ سازی وتغییر ضوابط جریمه رانندگان خودرورها نباید به فکر مدیریت تولید وفروش و ورود تعداد خودروها به خیابانها ومناسب سازی مسیرهای حرکت عابران باشیم؟

آیا به این مهم فکر کرده ایم که در چنین وضعیتی اصلا امکان ترویج دوچرخه سواری به عنوان وسیله مطمئن وهماهنگ با محیط زیست نیزوجود ندارد؟ نکته سوم در خصوص آنچه مرجع بزرگوار تقلید اعلام داشته اند، اول باید از خود بپرسیم چرا در عین حال که بالاترین سطوح علمای دینی یک موضوع را خلاف شرع اعلام می دارند باز اقدامی برای رفع آن صورت نمی گیرد؟علما مدتهاست در خصوص برخی ضوابط بانکی کشور اعلام خلاف شرع بودن می کنند. هم چنین در خصوص قوانین مربوط به حوزه خانواده چند مورد را خلاف اسلام می دانند.

آیت الله مکارم در بیانات اخیر حتی عبارت «مضحک» را برای خلاف بودن موارد مورد بحث خود بکار برده اند که حاکی از وخامت موضوع دارد.در این خصوص قطعا نهادهایی مثل شورای نگهبان نیز باید برای افکار عمومی توضیح دهند که چگونه یک مطلب خلاف شرع ومضحک در قوانین کشور راه یافته ولی از سوی شورا رد نشده است.

در مجموع، این گونه مصادیق نشان از آن دارند که برای اجرای موازین اسلامی در سازوکارهای رسمی اداره کشور نیاز به همفکری ومشورت بیشتر با علمای دینی وجود دارد تا اگر در موضوعی نظرات مختلف بین فقها وجود دارد، مجموع فقها نسبت به آنچه برای مدیریت جامعه برگزیده می شود توجیه شده باشند وهم اینکه بهر حال ادله شرعی قابل دفاعی وجود داشته باشد واز حیث عملی نیز کارایی آن خود را نشان دهد.

 

سخن آخر:

عرصه های مختلف حقوق اجتماعی مردم از آموزش وسلامت و ازدواج وتامین اجتماعی و اشتغال وسایر جنبه های مرتبط، نیاز به تلاشهای اساسی دارند تا به وضعیت مطلوب نایل آیند. این مهم را با شعار وادعا وبرخی گزارش های غیر مستند نمی توان تحقق بخشید بلکه نیاز به همدلی ومشارکت وسیع همه اقشار جامعه وبرنامه ریزی های دقیق دارد.جا دارد آنهایی که می خواهند برای انتخابات مجلس آتی خود را نامزد کننداعم از احزاب فعال یا اشخاصی که وارد می شوند از هم اینک دقیقا در این حوزه ها مطالعه کارشناسانه کنند و برنامه های قابل تحقق خود برای بهبود امور را ارایه نمایند. سه مورد یاد شده نمونه ای از دهها مشکل وعارضه ای است که در حیطه امور اجتماعی قابل احصا هستند.از یاد نبریم که تاخیر در رفع این گونه مشکلات به صورت تصاعدی دهها آسیب اجتماعی دیگر را دامن می زنند و بر حجم مخاطرات عمومی می افزاید.به امید سرعت یافتن حل مشکلات اجتماعی مردم در زمینه های مختلف منطبق با مبانی اسلامی.

شرق:دیپلماسی مبتکرانه، ضرورت روز

«دیپلماسی مبتکرانه، ضرورت روز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق خرازی است که در آن می‌خوانید؛چندی است که مطبوعات و رسانه‌های رژیم صهیونیستی جنجال بی‌سابقه‌ای را درباره تصمیم نخست‌وزیر و وزیر دفاع این رژیم برای ترغیب اعضای کابینه در حمایت از عملیات نظامی علیه ایران به‌راه انداخته‌اند. مصاحبه‌های نتانیاهو و باراک در زمینه تهدیدات ایران و صحبت‌های دو‌پهلوی آنان درباره امکان استفاده از نیروی نظامی علیه ایران این شایبه را به وجود آورده که رژیم صهیونیستی در حال زمینه‌سازی برای حمله به ایران است. از سوی دیگر، وزارت‌خارجه اسراییل از اواسط سپتامبر تلاش کرده است که به مقامات کشورهای دیگر این‌گونه القا کند که فرصت برای اعمال تحریم‌های موثر علیه ایران در حال از دست رفتن است.

از این‌رو، به منظور جلوگیری از تلاش مستمر ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای ضروری است تحریم‌های دیگری علیه ایران تصویب شود. در این میان، روزنامه انگلیسی گاردین نیز اعلام کرد که وزارت دفاع انگلیس در حال برنامه‌ریزی برای عملیات نظامی احتمالی علیه ایران است، زیرا ممکن است آمریکا تصمیم بگیرد حملات موشکی علیه برخی تاسیسات کلیدی ایران را به جلو اندازد. این روزنامه به نقل از مقامات غربی «پیش‌بینی» می‌کند که گزارش آتی آژانس که جزییات مطالعات ادعایی علیه برنامه هسته‌ای ایران را تشریح خواهد کرد، وضعیت پرونده هسته‌ای ایران را به طور اساسی تغییر خواهد داد.

ظاهرا هفته گذشته فرمانده ارتش انگلیس از اسراییل دیدن کرده و چند روز بعد ایهود باراک به انگلیس سفر رسمی داشته است. طی چند روز آینده گزارش مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره برنامه ایران منتشر می‌شود. مدت‌هاست که درخصوص محتوای این گزارش گمانه‌زنی می‌شود. گفته می‌شود که در این گزارش ابعاد به اصطلاح نظامی برنامه هسته‌ای ایران روشن‌تر بیان می‌شود. اینکه مدیرکل در گزارش خود به نکات جدیدی اشاره خواهد کرد دور از انتظار نیست و اینکه آمریکا و شرکایش از این گزارش حداکثر بهره‌برداری را برای ایجاد فشارهای اقتصادی، دیپلماتیک و تبلیغاتی بر کشورمان خواهند کرد نیز جای شک و شبهه‌ای وجود ندارد.

سوال اصلی این است که به چه دلیل در آستانه انتشار گزارش آژانس، موج تبلیغاتی صهیونیست‌ها برای حمله به ایران شدت بی‌سابقه می‌گیرد؟ چرا خبر آزمایش موشک بالستیک رژیم اسراییل با برد بیش از 11هزار کیلومتر و انجام مانور هواپیماهای رژیم صهیونیستی در پایگاه ناتو در ایتالیا برای انجام عملیات دوربرد در این برهه زمانی مطرح می‌شود؟ و چرا به یکباره موضوع انجام عملیات نظامی علیه ایران سر از انگلیس درمی‌آورد؟ در نگاه اول این مطلب به ذهن متبادر می‌شود که دشمنان جمهوری اسلامی ایران در پی فراهم‌سازی و زمینه‌چینی برای انجام عملیات نظامی علیه کشورمان هستند. سال‌هاست که آمریکا و رژیم صهیونیستی از حربه تهدید نظامی علیه ایران استفاده و تلاش می‌کنند از این به اصطلاح چماق در ترغیب ایران به دست برداشتن از سیاست‌های خود که به زعم آنها صلح و امنیت بین‌المللی را به مخاطره می‌اندازد، بهره ببرند.

اما واقعیت این است که در عین اینکه نباید برنامه‌های دشمنان را برای تجاوز به جمهوری اسلامی ایران منتفی دانسته یا آن را کم اهمیت جلوه دهیم و باید برای هر نوع ترفند نیروهای متخاصم برنامه‌ریزی داشته باشیم، در نگاه عمیق‌تر به این نتیجه می‌رسیم که تحرکات هماهنگ اخیر آمریکا و شرکا برای اعمال فشار به مدیرکل آژانس برای انتشار گزارشی است که زمینه‌ساز تصویب تحریم‌های بیشتر در شورای امنیت باشد.

روزنامه صهیونیستی هاآرتص هفته گذشته در این زمینه نوشت که از دید مقامات ارشد آن رژیم، گزارش آژانس تاثیر مهمی بر تصمیم اسراییل در این زمینه خواهد داشت و آمریکا و اسراییل در حال برنامه‌ریزی هستند تا از این گزارش در یک کمپین بین‌المللی برای منزوی کردن ایران استفاده کنند. از طرفی مخالفت روسیه و چین با چنین گزارشی آمریکا و اسراییل را بر این داشته تا با طرح امکان آغاز عملیات نظامی علیه ایران این پیغام را به روسیه و چین بدهند که در صورت مخالفت با گزارش آمانو و طرح تحریم‌های جدید در شورا خود به طور یکجانبه وارد عمل شده و همان‌طور که در سال 2003 بدون مجوز صریح شورا، عملیات نظامی را علیه عراق آغاز کردند این بار نیز می‌توانند اقدام مشابهی را علیه ایران ساماندهی کنند.

از طرف دیگر، مقامات رژیم صهیونیستی اخیرا به این نتیجه رسیدند که توجه جهانی نسبت به تحولات خاورمیانه بیشتر حول محور بهار عربی و تلاش فلسطینی‌ها برای عضویت در سازمان ملل بوده. بنابراین ضروری بود که موضوع «خطر ایران» دوباره در سرخط خبرها قرار گیرد و بهترین روش برای بازگرداندن توجه بین‌المللی به موضوع ایران امکان حمله نظامی به آن کشور است. البته روشن است که در این مسیر طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا توسط عوامل نیروی قدس سپاه پاسداران نیز مورد بهره‌برداری قرار گرفت. بر اساس روزنامه هاآرتص اخیرا سفرای اسراییل دستورالعملی دریافت کردند مبنی بر اینکه در ملاقات با مقامات کشورهای دیگر با اشاره به طرح ترور سفیر عربستان در آمریکا تاکید کنند که این واقعه نشان می‌دهد که ضروری است ایران منزوی شود. جالب است که صهیونیست‌ها برای جامعه جهانی تعیین تکلیف هم می‌کنند. هفته گذشته وزیر خارجه اسراییل ضمن اعلام اینکه ایران بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید علیه نظم جهانی است گفت، جامعه بین‌المللی باید توانایی خود را برای اجرای تحریم‌های سخت علیه بانک مرکزی ایران و همچنین توقف خرید نفت ایران به اثبات برساند.

در این خصوص چند روز قبل کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا به تحریم‌های جدید علیه ایران از جمله تحریم بانک مرکزی ایران رأی داد. ظاهرا مجلس سنا نیز روی تحریم‌های مشابه کار می‌کند و گفته می‌شود که تا پایان سال‌جاری میلادی مصوبات هر دو مجلس تلفیق‌ شده و به صورت قانون واحد در خواهد آمد.

در این وضعیت ما چه باید بکنیم؟ دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات اخیر انفعالی بوده و از قوت لازم برخوردار نیست. صرف تکذیب اتهامات مختلف به کشورمان و احضار سفیر سوییس در تهران و اعتراض به آمریکا در عین اینکه لازم است به هیچ‌وجه با عم��یات روانی پیچیده و هماهنگ آمریکا و اذنابش قابل مقایسه نیست. در شرایط فعلی ضروری است اقدامات ذیل مد نظر قرار گیرد:

1- در ارتباط با موضوع هسته‌ای ضمن اینکه آمادگی خود را برای مذاکره با 1+5 اعلام می‌کنیم باید بدون فوت وقت طرح روسیه را که نواقصی نیز دارد به پیش ببریم و طی مذاکرات فشرده با روس‌ها آن را به عنوان طرح مشترک ایران-روسیه نهایی کنیم. وضعیت پرونده هسته‌ای ایران به مرحله‌ای رسیده است که اگر ابتکار عمل نداشته باشیم یا در تبلیغات از طرف مقابل عقب می‌مانیم یا حربه به جنگ‌طلبان می‌دهیم.

2- داشتن ابتکار عمل در تمامی موضوعات سیاست خارجی ضروری است. در قضیه اتهام ترور سفیر عربستان در آمریکا به ایران نیز در ابتدا منفعلانه برخورد کردیم و تنها بعد از سخنان مقام معظم رهبری مقامات کشورمان به تکاپو افتادند تا از لاک دفاعی بیرون بیایند. حتی در این موضوع نباید به کار تبلیغی اکتفا کرد و باید از طریق دیپلماسی مبتکرانه منطقه‌ای و بین‌المللی طراحی سخیف اخیر آمریکا را خنثی کرد. در این زمینه کار جدی با عربستان سعودی چه در قالب دو جانبه یا در قالب‌های دیگر ضروری است. ایران و عربستان همسایه بوده و خواهند بود و منافع مشروعی در منطقه دارند که باید توسط هر دو مورد احترام قرار گیرد. اگر دو کشور خود به حل مشکلات نپردازند دیگران برای آنها تعیین تکلیف خواهند کرد.

3- این برای اولین بار است که انگلیس به طور صریح صحبت از مداخله مستقیم نظامی علیه ایران می‌کند. ضروری است به مقامات آن کشور در تهران و لندن تفهیم شود که تکلیف خود را روشن کنند. اگر می‌خواهند در محور تخاصم نظامی با ایران قرار داشته باشند نمی‌توانند به رابطه معمول سیاسی و اقتصادی با کشورمان ادامه دهند. اگر با این حرکت انگلیس برخورد نشود، بعید نیست که برخی از کشورهای غربی دیگر نیز به این روند بپیوندند.

4- نیازی به تاکید نیست که داشتن آمادگی نظامی برای مقابله با عملیات حتی ایذایی دشمن ضروری است. در عین اینکه نباید از سرو صداها و تبلیغات آمریکا و شرکا به وحشت بیفتیم، نباید توطئه آنها را دست‌کم بگیریم. جنگ‌طلبان مایلند حتی با وارد آمدن خسارات جانی و مالی فراوان به آمریکا در منطقه آشوب بر پا کنند. البته آمریکا و رژیم صهیونیستی بر این امر واقفند که اقدام نظامی علیه ایران بازی با آتش است. هفته گذشته وزیر کشور رژیم صهیونیستی در این زمینه گفت که درگیری نظامی احتمالی با ایران خواب را در شب از من گرفته است. تصور کنید ما از شمال، جنوب و مرکز مورد حمله قرار بگیریم. آنها 100هزار موشک با برد کوتاه و دوربرد در اختیار دارند.

5- در شرایط فعلی سیاست تنش زدایی به ویژه با همسایگان می‌باید در اولویت سیاست خارجی کشورمان باشد. ضروری است روابط با ترکیه به عنوان کشور همسایه و تاثیر‌گذار در تحولات منطقه به حالت عادی برگردد. همچنین لازم است گفت‌وگوهای منطقه‌ای با حضور ایران، عراق و تمام کشورهای خلیج‌فارس آغاز شده و این کشورها راه‌های برقراری امنیت و ثبات در منطقه را مورد بررسی قرار دهند.

دنیای اقتصاد:فاجعه یورو

«فاجعه یورو»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛

یورو، واحد پول مشترک اروپا، در وضعی قریب به فاجعه قرار دارد. معنای این سخن این نیست که یورو به آخر خط رسیده است،بلکه به این معنا فاجعه رخ داده که توانایی این پول مشترک از حیث محاسبه ارزش‌های اقتصادی در کشورهای حوزه یورو و ارسال پیام‌های به موقع درباره عملکردهای اقتصادی، زیرسوال رفته است. وجه دیگر فاجعه نیز این است که گره‌های کور برآمده از پول مشترک اروپایی، در حال تبدیل شدن به گره‌های همیشگی است. بنیان مشکل نیز در همین لفظ «پول مشترک» است؛ زیرا مفهوم اشتراک دلالت دارد به اینکه این پول نماینده دسته‌ای از ارزش‌های اقتصادی تقریبا همسان است(گرچه همه می‌دانند که این‌گونه نیست) و قرار است به طور همزمان 17 اقتصاد بعضا نامتجانس و به شدت نابرابر را نمایندگی کند.

فقدان تجانس در کشورهای حوزه یورو از این حیث وجود دارد و مهم است که مفاهیم پول و پس‌انداز در این کشورها لزوما یکی نیست. ایستارهای فرهنگی آلمانی در باب آینده‌نگری و پس‌انداز از جنس ایستارهای یونانی و ایتالیایی و اسپانیایی نیست. در اولی حسابگری قاعده کلی و سایر قضایا فرع است و در سه تای دیگر به ویژه یونان، حسرت مصرف و تمنای زندگی به سبک اروپایی قاعده کلی و سایر قضایا فرع است.

وجه دیگری از اشتراک اروپایی که بر پول مشترک سایه انداخته، تفاوت زیاد در اندازه اقتصادهای حوزه یورو است. در یک سوی این طیف آلمان و فرانسه با تولید ناخالص داخلی 2900 و 2100 میلیارد دلاری ایستاده‌اند و در سوی دیگر یونان با 318 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و 470 میلیارد دلار بدهی دولت قرار دارد.

این وضع البته می‌توانست و می‌تواند عامل شتابزای تجارت باشد و نابرابری را برای حوزه یورو به امکان فراگیر داد و ستد تبدیل کند. حتی برای عدم تجانس نیز چنین فرضی قابل تصور است؛ یعنی اینکه مردمان نامتجانس 17 کشور عضو یورو می‌توانستند مصرف‌کنندگان مکمل و به تبع آن تولیدکنندگان مکمل باشند؛ اما سوءتفاهم بزرگی که «پول مشترک» ایجاد کرد این امکان را از اعضای آن گرفت که نیروهای پراکنده جمع شده زیر چتر واحد یورو را به نیرویی بزرگ‌تر تبدیل کند. سوءتفاهم از آنجا آغاز شد که کشورهای ضعیف‌تر و فقیرتر اروپایی با پیوستن به یورو به توهم پولی دچار شدند.

مثلا یونانی‌ها با تبدیل واحد پول سابق‌شان (دراخما) به یورو و مشاهده قدرت خرید 300 برابری یورو به این گمان افتادند که لابد دارایی آنها 300 برابر شده است! دست بر قضا و از بداقبالی یونانی‌ها بود که این دوران توهم مقارن شد با حکمرانی دولت سوسیالیست‌ها که بر آتش توهم، هیمه‌ای آتشز‌ا نیز ریختند و به مردم بشارت دادند که روزگار خوش فرا رسیده است و حتی کارگران و کارمندان می‌توانند 12 ماه کار کنند و 14 ماه دستمزد بگیرند.

حالا آثار اقتصادی برآمده از این توهم، یونان را به غرقاب انداخته و با نسبت‌هایی متفاوت، دیگر کشورهای حوزه یورو را به تلاطم انداخته است. رهبران اروپایی پریروز برای چاره‌اندیشی در باب این موضوع، مساله یونان را وارد دستور کار گروه 20 کردند؛ اما از درون مباحث آنها چاره‌ای حاصل نشد؛ به همین علت دوباره مساله به زمین یونان عودت داده شد و پاپاندرئو نخست‌وزیر چپگرای این کشور دست نیاز به سوی حزب مخالف دراز کرده است.

بعید نیست که از درون این فراخوان همکاری، نیروی سیاسی پرتوان‌تری بیرون بیاید و امکان ملی بیشتری برای حل بحران حاصل شود؛ اما حتی در صورت سامان یافتن سیاست در یونان، مساله اقتصاد کماکان باقی خواهد ماند؛ زیرا اولا با رشد اقتصادی منهای 4 و کسری بودجه دست‌کم 10 درصدی بازپرداخت 470 میلیارد دلار بدهی ناممکن به نظر می‌رسد و ثانیا پیام اجلاس گروه 20، امیدهای چند روز اخیر در باب تخصیص کمک‌های تازه را تا آینده‌ای نامشخص بر باد داد.

تنها امیدی که اکنون برای یونانی‌ها باقی مانده، این است که مساله آنها بیش از آنکه ملی و یونانی باشد، مساله‌ای اروپایی و حتی جهانی است و پاسداران «پول مشترک» ناگزیرند برای حل این مشکل چاره‌اندیشی کنند. اگر اروپایی‌های عضو حوزه یورو نتوانند مشکل یونان را حل کنند برای این کشور راهی به جز خروج از حوزه یورو باقی نمی‌ماند و این رخداد می‌تواند به زنجیره فاجعه یورو حلقه‌ای تازه بیفزاید.

معنای اقتصادی خروج یونان از حوزه یورو در گام نخست این است: کاهش ارزش دراخمای جدید و افزایش احتمالا چند برابری بدهی‌های این کشور. چنین وضعی دیگر مساله یونانی و یورویی نیست، بلکه مساله‌ای اروپایی است که بعید است تا سالیان دراز فقر و بی‌ثباتی برآمده از آن از یونان و اروپا رخت بربندد.

نام:
ایمیل:
نظر: