«مصر ، صندوق های سخنگو»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛جایگاه مصر در جریان بیداری اسلامی شمال آفریقا، جایگاهی محوری است کمااینکه مصر در جهان عرب نیز از چنین جایگاهی برخوردار است براین اساس با تحلیل مصر می توان تا حد زیادی روند تحولات در این دو حوزه -شمال آفریقا و جهان عرب- را ارزیابی نمود. در عین حال در تحلیل روند تحولات کنونی مصر مهمترین شاخص و مدرک قابل استناد، انتخابات مصر می باشد چرا که در شرایطی که وزن اجتماعی احزاب و افراد مشخص نباشد، بزرگی یا کوچکی تصاویر افراد یا سوابق حزبی و طایفه ای و یا تعداد رسانه های در اختیار، می توانند تصوری را به وجود آورده و به گمانه هایی منجر شود. اما وقتی مردم به پای صندوق می آیند، دیگر جایی برای گمانه زنی باقی نمی ماند. البته جریان بیداری اسلامی در شمال آفریقا در سه کشور- تونس، مراکش و مصر- طی دو ماه اخیر شاهد برگزاری انتخابات بوده است و بر این اساس می توان تصویر نسبتا شفافی از روند تحولات این منطقه ارائه داد:در انتخابات دور اول 50 حزب، 199 فهرست انتخاباتی 1452 نامزد حزبی و 108 نامزد مستقل شرکت کردند که بطور کلی در شش دسته- شامل اسلام گراها، ملی گراها، غرب گراها، چپگراها، عوامل رژیم گذشته و ناصریست ها- قرار داشتند در انتخابات دور اول اسلام گراها از حدود 7/9 میلیون رای 3/6 میلیون رای -یعنی حدود 65 درصد آراء- را به خود اختصاص دادند که شامل سه جریان اخوان المسلمین با حدود 6/36 درصد کل آراء و حدود 56 درصد آراء اسلام گرایان، جریان سلفی النور با حدود 3/24درصد کل آراء و حدود 3/37 درصد آراء اسلام گرایان و جریان الوسط با حدود 3/4 درصد کل آراء و حدود 5/6 درصد آراء اسلام گرایان می شود. 3- در تحلیل آراء جریانات اسلام گرا چند نکته قابل تامل وجود دارد. نکته اول این است که درباره گروه هایی که اسلام گرا خوانده می شوند می توان قضاوت های مختلفی داشت ولی در اینکه رأی حدود 70 درصدی مردم مصر به اسلام گراها از عمق و علاقه مردم مصر به اسلام و اسلام گرایی حکایت می کند، نمی توان کمترین تردیدی داشت و این بدان معناست که اسلام گرایی در مصر ریشه ای عمیق دارد و آینده از آن اسلام گرایی است. نکته چهارم این است که اخوان المسلمین مواضع اعلام شده ای درباره «حکومت اسلامی»، «غرب»، «رژیم صهیونیستی»، «نظام های سلفی و سکولار»، «جمهوری اسلامی ایران»، «فلسطین»، «حزب الله» و دهها مقوله دیگر دارد و رهبران آن بر آن مواضع تاکید دارند حالا ممکن است بخشی یا افرادی - با موقعیت بالا یا پائین- موضعی بگیرند که مغایر با مواضع شناخته شده این جریان باشد ولی این به معنای موضع راس و بدنه و نیروی اجتماعی- یعنی حدود 11 میلیون نفر- که به اخوان بعنوان جریانی که دنبال شریعت و حکومت اسلامی است، رای می دهند، نخواهد بود. کمااینکه بمحض اینکه فیلتمن معاون وزیر خارجه آمریکا مدعی شد که اخوان به آمریکا تعهد داده که به پیمان خائنانه کمپ دیوید -یعنی پذیرش رژیم صهیونیستی- وفادار بماند، اخوان المسلمین طی بیانیه ای این ادعا را تکذیب کرد و اعلام نمود که از نظر اخوان المسلمین و مردم مصر این پیمانی یکجانبه و براساس حفظ رژیم صهیونیستی و لذا مردود است. این در حالی است که اخوان المسلمین و سایر نیروهایی که در انقلاب مصر مشارکت داشته اند می گویند اولا مجلس فعلی نه مجلس علیا بلکه مجلس موسسان است و مهمترین ماموریت آن تاسیس یک نظام جدید از طریق تهیه قانون اساسی جدید است و ثانیا دولت جدید را باید مجلس انتخاب کند چرا که تنها نهاد مشروع فعلی، مجلسی است که طی هفته های آینده تشکیل می شود. مسلما این چالش به راحتی حل نمی شود ولی می توان پیش بینی کرد که خود این موضوع نیروهای انقلاب را متحد می کند و به «میدان التحریر» می کشاند شورای نظامی هم در ده ماه اخیر نشان داده است که جز با فشاراجتماعی تسلیم نمی شود.تصویر انتخابات و نتایج انتخابات مصر تا حد زیادی معرف انتخابات تونس نیز هست کما اینکه تحولات مراکش تا آنجا که به متن جامعه یعنی توده های مردم برمی گردد، با آنچه در مصر اتفاق افتاد قابل تجزیه و تحلیل است اما در عین حال سیستم پادشاهی مراکش فعلا با یک اقدام کاریکاتوری درصدد برآمده تا مردم را سرگرم کند. بحث در این موارد را به یادداشت های بعدی می سپاریم.«زنگ خطری برای پوتین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛به دنبال اعلام نتایج ششمین دوره انتخابات دوما (پارلمان) روسیه، موجی از اعتراضات در پهناورترین کشور جهان را فراگرفت.گروه دوم که بر اساس نتایج انتخابات بیشترین طرفدار را بین مخالفان دارند گروه هایی هستند که به دنبال اقتدار روسیه هستند و در پی آن هستند که روسیه دوران شوروی احیا شود و روسیه بتواند به عنوان یک بازیگر قدرتمند در برابر غرب مطرح باشد. اعتراضاتی که این گروه دارند بیشتر متوجه سازشکاری هایی است که طی چهار سال گذشته، دولت مدودف در مقابل آمریکا و متحدانش داشته است و هم سویی با غرب را نمی پسندند و منتقد سیاست های چهار سال گذشته هستند.به هر حال واکنش محتاطانه روز گذشته ولادیمیر پوتین به اعتراضات روز یک شنبه نشان از آن دارد که نخست وزیر روسیه پیام نارضایتی مردم را به خوبی درک کرده است و بایستی در روزهای آینده منتظر تاکتیک های جدید انتخاباتی حزب روسیه واحد با توجه به گرایش های چند گانه مردم باشیم. «لیبی نیازمند انقلاب دوم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛نشانههای انحراف در انقلاب لیبی هر روز آشکارتر میشود. بعد از آنکه زمام امور حکومت موقت لیبی به دست عناصر غرب گرا افتاد، اکنون آشکارا سخن از ضرورت برقراری رابطه میان این کشور و رژیم صهیونیستی به میان آمده و روزنامه صهیونیستی هاآرتص از تماسهای مقامات تل آویو با شورای انتقالی لیبی در زمینه گشایش سفارت این رژیم در طرابلس پرده برداشت و نوشت: به زودی یک دیپلمات اسرائیلی که نامزد سفیر شدن در لیبی است به طرابلس سفر میکند.بررسی رویدادهای هفتههای اخیر لیبی نکاتی را نمایان میکند که نشان دهنده آینده پرفراز و نشیب این کشور تا استقرار یک نظام حکومتی با ثبات میباشد. همین بررسی، پرده از این واقعیت بر میدارد که تصور آیندهای منطبق بر خواست و اراده تودههای مردم و اعتقادات اسلامی آنها در نظام حکومتی لیبی یک تصور خوشبینانه است. درست است که مردم لیبی خواستار حاکمیت اسلام هستند ولی معادلات سیاسی پشت پرده و زدوبندهائی که سیاستمداران غرب گرای لیبی با قدرتهای غربی دارند، موانع بزرگی بر سر راه تحقق این خواسته مشروع مردم ایجاد کرده و میکنند که چه بسا آنچه به عنوان سرنوشت سیاسی این کشور رقم میخورد، درست عکس آن چیزی باشد که مردم برای آن قیام کردند و خون دادند و فداکاری کردند.رویدادهای اخیر لیبی، از این واقعیت تلخ پرده بر میدارند که نگرانیهائی که از حضور "ناتو" در فعالیتهای براندازانه علیه سرهنگ قذافی ابراز میشد، کاملاً بجا بود. هدف قدرتهای غربی از این اقدام، نفوذ در ارکان حکومتی لیبی بعد از قذافی بود تا اجازه ندهند سرنوشت سیاسی این کشور با اراده و خواست مردم رقم بخورد. در رأس این کشورها، آمریکا درصدد خوشه چینی از خرمنی است که با فداکاری مردم لیبی فراهم آمده است، کما اینکه در مصر نیز همین بهرهبرداری خائنانه درحال انجام است. جان کری، رئیس کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا دیروز به مصر رفت و با سران حزب "عدالت و آزادی" که شاخه سیاسی اخوانالمسلمین است و در انتخابات مجلس مصر پیروز شده دیدار کرد. وی، تأکید بر روابط تنگاتنگ این حزب با آمریکا و رژیم صهیونیستی را در دستور کار خود دارد. همین مأموریت را "جانکری" در لیبی نیز دنبال خواهد کرد. متأسفانه در مرحله انتقالی، زمام امور در لیبی دردست غرب گرایانی است که با این اهداف همراهی میکنند.(12 شهریور 90) نوع مداخله دشمن در امر انتخابات از جنس تهدید امنیت ملی آن است که: «نقد» را به «اعتراض» و اعتراض را به «آشوب» تبدیل کند. به هر حال ایام انتخابات عملکرد منتخبین مردم زیر نگاه تیز بین نقادانه نخبگان و مردم قرار دارد. اگر نقد به صورت منصفانه باشد و در مسیر ادب و آداب خاص خود قرار گیرد محصول آن اصلاح امور است. در این اصلاح ممکن است یک خدمتگزار حتی مسئولیت خود را به کسی واگذار کند که مردم به او روی آوردهاند یا اینکه اجازه بدهند فرد منتخب به خدمت خود ادامه دهد. این باید در یک فرایند آرام، معقول و جوانمردانه صورت پذیرد. غرب به طور اعم و آمریکا به طور اخص مایلند در کشورهای جهان در هر انتخابات کسانی روی کار آیند که بتوانند منافع آنها را تأمین کنند. خانم کلینتون در مورد نتایج انتخابات پارلمانی روسیه همان حرفهایی را زد که در فتنه سال 88 در ایران زده بود. او گفته در انتخابات روسیه تقلب شده است. و باید رأی معترضین شمرده و صدای آنها شنیده شود. این عده که خانم کلینتون خواهان شنیدن صدای آنهاست همانهایی هستند که منافع و صدای آمریکا را در هر کشوری واتاب میدهند. «هزینههای انگلیس برای اروپا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛رژیم سلطنتی انگلیس که برخلاف ساختار نظام بینالملل هنوز براساس دموکراسی واقعی اداره نمیشود و ملکه و خاندان سلطنتی حاکمان اصلی آن میباشند همواره بر این ادعا بوده که بازیگر اصلی صحنه بین الملل بوده و از ابزارهای گوناگون به ویژه سیاست تفرقه و بحران سازی برای تحقق این سیاست بهرهبرداری کرده است.بسیاری از ناظران سیاسی بر این امر تاکید دارند که سیاستهای انگلیس موجب دوری اعضای اتحادیه اروپا از این کشور گردیده و بیش از آنکه این کشور را متحدی برای خود بدانند آن را عامل افزایش هزینههای خود ارزیابی میکنند چرا که اولا انگلیس در طول فعالیت اتحادیه اروپا براساس منفعت طلبی خویش با قوانین و تصمیماتی اتحادیه مخالفت کرده چنانکه از دلایل عدم اجرایی شدن پیمان لیسبون و در نهایت تزلزل آن سیاستهای لندن بوده است.ثالثا جایگاه منفی انگلیس در میان افکار عمومی جهان موجب شده تا ملتها و دولتها با دید منفی به اتحادیه اروپا بنگرند که خود از دلایل عدم توسعه جایگاه اروپا در صحنه بینالملل بوده است. مردم جهان انگلیس استعمارگری میدانند که اکنون نیز با تفرقه افکنی و بحران سازی به دنبال سلطه و حتی تجزیه کشورها است. آفرینش:عربستان و رویکرد در مقابل نفت ایراندر مقابل نیز اگر به سناریویی دیگر نگاه کنیم بی شک در دو سال گذشته جدا از نگاه غرب و اروپا این عربستان سعودی بوده است که کوشیده تا با توجه به پتانسیل های نفتی خود فشارهایی را بر ضد ایران استفاده کند. در این بین از آنجا که عربستان سعودی تنها تولید کننده نفت است که حدود سه و نیم میلیون بشکه نفت در روز، ظرفیت مازاد بر میزان تولید فعلی خود دارد( یعنی از ظرفیت تولیدی 12 و نیم میلیون بشکه در روز برخوردار است) این کشور عملا می تواند در سایه هماهنگی با غرب و اروپا کشورهای چین، هند و کره جنوبی، بزرگترین مشتریان نفت خام ایران را به پر کردن سهم صادراتی نفت ایران اقناع کند . در این راستا در سایه اختلافات تهران و ریاض و همکاری ریاض با غرب عربستان ماههاست که به دقت میزان نفت صادراتی از ایران به مشتریان بزرگش را تحت نظر دارد ، شمارش دقیق محموله های صادراتی نفت ایران را آغاز کرده است و همچنین مذاکراتی را با خریداران عمده نفت ایران در خاور دور و آسیا (چین، کره جنوبی و هند) انجام داده است. علا وه بر آن بخش زیادی از سوخت مصرفی خودروها که با هزینه های سنگین پالا یش در کشور تولید می شود، در ترافیک، به معنای واقعی کلمه به هدر می رود. اما مسوولا ن برای رفع ترافیک تهران چه برنامه ای دارند؟ اگر بگوییم هیچ، سخنی به گزاف نگفته ایم چرا که هر روز ترافیک تهران- و به تبع آن اغلب کلا ن شهرهای کشور- افزایش می یابد اما خبری از تقویت ناوگان حمل ونقل عمومی نیست.شاید به این دلیل که دولت نهم و دهم، پیش از آنکه به فکر حل مشکلا ت مردم تهران باشد، دراندیشه رفع مسایل مردم سایر استانها است و گویا تمایلی هم به تغییر مسیر حرکت خود ندارد. در 6 سال و نیم گذشته، توانایی دولت اصولگرا در حل مشکلا ت مردم تهران زیر سوال رفته و از این موضوع گریزی نیست که دولت اصولگراکه زمانی داعیه مدیریت برجهان را داشته، از مدیریت برای حل مهمترین مشکل مردم تهران یعنی ترافیک ناتوان است.«دو راهی لندن»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق خرازی است که در آن میخوانید؛یک بار دیگر روابط فیمابین ایران و بریتانیا با مشکل مواجه شده است. به دنبال تصمیم چند هفته گذشته دولت انگلیس مبنی بر تحریم بانک مرکزی ایران به دلیل فعالیتهای هستهای غیرقانونی ادعایی علیه ایران، پارلمان ایران در اقدامی تلافیجویانه سطح روابط دو جانبه را به سطح کاردار کاهش داد. خشم ایران از این اقدام انگلیس زمانی از کنترل خارج شد که دانشجویان به ساختمانهای سفارت انگلیس در تهران حمله کردند که پس از مدتی توسط پلیس بیرون رانده شدند. در سال ١٩٥٣ انگلیسیها دوباره دست به کار شدند و به یاری سازمان جاسوسی آمریکا شتافتند که علیه دولت ملی دکتر مصدق کودتایی را که منجر به سقوط وی شد، سازماندهی کردند.در عین حال، تصمیم دولت انگلیس مبنی بر اخراج تمامی پرسنل سفارت ایران در لندن مغایر روح حاکم بر کنوانسیون مذکور است. عنصر نامطلوب قلمداد کردن تمامی اعضای نمایندگی ایران در لندن در حقیقت سوءاستفاده از اختیارات دولت میزبان براساس ماده ٩/١ کنوانسیون وین است. تصمیم به بستن سفارت ایران، شهروندان ایرانی و افراد دیگری را که در انگلیس زندگی میکنند از خدمات کنسولی محروم کرده است. این اقدام در تعارض با مفاد ماده ٣/٢ کنوانسیون مزبور است که اعلام میدارد «هیچ موضوعی در این کنوانسیون به مثابه جلوگیری از اجرای فعالیتهای کنسولی توسط یک نمایندگی دیپلماتیک نیست.»در میدان گازی حوزه دریای خزر نیز ممکن است به دلیل گستردگی این حوزه برخی از کشورهای همسایه مدعی مالکیت بخشی از این حوزه گازی بزرگ شوند و پیش از ایران دست به بهرهبرداری از آن بزنند.در آینده میزان وابستگی کشورهای جهان به مصرف گاز افزایش خواهد یافت. در کشور ما نیز چنین است. برآوردها نشان میدهند که عمر مخازن گازی بسیار بیشتر از عمر مخازی نفتی است. از همین رو کشف این میدان گازی عظیم یک فرصت طلایی برای ایران است. این فرصت هنگامی محقق خواهد شد که با یک برنامهریزی کارشناسانه و مدیریتی مدبرانه، زمینههای بهرهبرداری از این میدان گازی فراهم شود.کشورهایی همچون چین، هند، مالزی، اندونزی، ژاپن و نیز بسیاری از کشورهای غربی در یک رقابت پنهان برای به دست آوردن انرژی بیشتر قرار دارند.فرهیختگان:تاکتیک روسیهاز طرفی باید این نکته را هم در نظر داشت که باید روسیه را در قامت واقعیتهای امروزی روسیه تصور کرد. روسیه به هیچوجه خود را یک قطب مقابل غرب نمیداند و نمیخواهد این نقش را بازی کند. درست است که از منافع خود در مقابل غرب دفاع میکند، از اقدامات یکجانبه غرب انتقاد میکند، با سوءاستفاده کشورهای غربی از نهادهای بینالمللی جلوگیری میکند اما به هیچوجه این را بهعنوان اینکه یک قطب مقابل غرب است نمیبیند و نمیخواهد چنین نقشی بازی کند. چراکه میداند که نه شرایط ایفای چنین نقشی را دارد و نه توانایی پرداخت هزینههایی که ایفای این نقش به روسیه تحمیل خواهد کرد.دنیای اقتصاد:قیمت آینده طلای جهانی: کسی بیشتر از شما نمیداندهرچند قیمتها نمیتوانستند به مدت طولانی از یکدیگر فاصله زیادی بگیرند و اختلاف قیمت بین دو طلا فروش در دو نقطه جهان حدودا برابر هزینه انتقال طلا بین دو نقطه میشد و مدتی هم که این اختلاف قیمت پابرجا میماند حدودا برابر زمان حمل طلا بین این دو نقطه میبود. در این دنیای خیالی بدون بانکهای مرکزی و بدون بانکهای بزرگ، رصد کردن قیمت طلا و به دنبال آن اعلام یک قیمت واحد بینالمللی بهطور ثانیه به ثانیه عملا غیرممکن بود.قیمت توافقی بین پنج بانک بزرگ، پایهای میشود برای همه بانکها و خریداران و فروشندگان عمده که در طول روز بین خود به طور خصوصی یا از طریق بورس کالا معامله میکنند (توضیحات در در طول روز، طلا در بورسهای کالا به قیمت لحظهای معامله میشود. قیمتهای لحظهای در حول و حوش قیمت توافقی صبح لندن تغییر میکنند تا مجددا در بعد از ظهر قیمت توافقی بین پنج بانک بزرگ اعلام شود. به این ترتیب قیمتهای لحظهای طلا در بورسهای کالا انحراف کمی از قیمتهای توافقی در لندن را خواهند داشت. توجه داشته باشید که قیمت توافقی در لندن و قیمت لحظهای طلا در بورسهای کالا برای خریداران کوچک قابل دسترسی نیست. مثلا امروز که در اوایل ماه دسامبر هستیم بورس شیکاگو یا نیویورک (با فرض اینکه هزینه نگهداری طلا ناچیز است، اگر قیمت آتی طلا بیش از بهره بین بانکی بهعلاوه قیمت لحظهای آن باشد، بانکهای بزرگ بلافاصله با گرفتن وام با بهره بین بانکی، طلا را به قیمت لحظهای میخرند و همزمان وارد قرارداد فروش طلا در آینده میشوند یا بالعکس. این امر که آربیتراژ خوانده میشود باعث میشود که اختلاف قیمت آتی طلا و قیمت لحظهای طلا، برابر بهره لایبور از زمان خرید تا زمان تحویل در آینده باشد. در عین حال که قیمت آتی طلا بر مبنای قیمت لحظهای طلا تثبیت میشود، قیمت توافقی لندن و به دنبال آن قیمت لحظهای طلا هم متاثر از پیشبینی عرضه و تقاضا در آینده هستند. یعنی مثلا اگر سرمایهداران بزرگ باور داشته باشند که در شش ماه آینده تقاضا برای طلا زیاد و عرضه کم خواهد شد، با احتمال بالا رفتن قیمت در شش ماه آینده مواجه خواهیم بود. اما با بالا رفتن قیمت آتی شاهد بالا رفتن قیمت لحظهای خواهیم بود؛ به طوری که اختلاف قیمت آتی و قیمت لحظهای همان بهره لایبور باقی خواهد بود (به شرط عدم وجود بحران در زمان تعیین قیمت لحظهای). کاری که پنج بانک بزرگ طلا در ملاقات تلفنی خود برای تعین قیمت توافقی و تثبیت قیمت لحظهای طلا انجام میدهند، خود متاثر از قیمتهای آتی است.اگر طلای کمی برای فروش ارائه شود، ممکن است که چند روز طول بکشد تا جواهر فروش به حد کافی طلا برای ارسال به پالایشگاه جمع کند. بنابراین جواهر فروش هم برای محافظت خود در مقابل احتمال کم شدن قیمت تا زمان ارسال به پالایشگاه، قیمت کمتری به فروشنده طلا میپردازد. پرداخت 60درصد قیمت تا حدودی بیانصافی بهنظر میرسد، ولی در واقع امروزه برای یک جواهر فروش کوچک در یک نقطه دور افتاده با مشتریان کم، ریسک افت قیمت تا زمان فروش مجدد طلا به پالایشگاه نسبتا بالا است و ممکن است که سود چندان زیادی هم نصیب جواهر فروش نشود.