رضا اشرفى
جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی سابق و به دست آوردن استقلال در 30 اگوست 1991 با تمایلات و اتفاقاتی روبه رو بود که گام به گام آن را به سمت کشورهای غربی از جمله آمریکا سوق داد. نگرشهای سیاسی در داخل جمهوری آذربایجان که عموماً در برابر شوروی سابق ایجاد شده بود و همچنین تنش ها و جنگ بین باکو و ایروان بر سر قره باغ در ابتدای دهه 1990 تأثیر زیادی بر این مسئله داشت. دولتمردان جدید جمهوری آذربایجان به شدت علاقه داشتند که خود را از کرملین جدا کنند. شرایط به وجود آمده یعنی تازگی استقلال و ضعف های داخلی، دولتمردان وقت جمهوری آذربایجان را مجبور کرد که به سمت یک قدرت یا ابرقدرت گرایش پیدا کنند، چرا که این کار بقای آنها و همچنین آینده سیاسی کشور را تضمین می کرد، اما از آنجا که قدرت «کرملین» به تازگی شکسته شده و سرزمینهای شوروی سابق از جمله جمهوری آذربایجان از هم گسسته شده بود، گرایش سیاست مداران باکو به سمت آمریکا چرخش پیدا کرد. بنابراین جمهوری آذربایجان در اولین روزهای استقلال خود چنین جهت گیری را برگزید این کشور تازه تأسیس سعی داشت تا در میان کشورهای منطقه نیز برای خود دوست مطمئنی دست و پا کند که با توجه به مسلمان بودن، ترک زبان بودن و مهم تر از هر چیزی که در آن زمان باکو فکر می کرد، نزدیکی به دنیای غرب داشته باشد، این کشور ترکیه بود که انتخاب شد.
ساختار سیاسی و جهت گیری های منطقه ای ترکیه کم کم نقشه راه جمهوری آذربایجان شد و حتی در سال های اولیه استقلال، سیاست مداران باکو به دنبال راضی کردن آنکارا برای تشکیل دولت (امپراتوری) ترک تبار جدید در منطقه بودند که بیش از هر چیز آنها را در برابر رویارویی های ارمنستان تضمین می کرد؛ اتفاقی که هیچ گاه رخ نداد، زیرا روسیه جدید و همچنین دیگر دولت های منطقه با آن به مخالفت برخاستند.
یکی دیگر از دلایل و زمینه هایی که جمهوری آذربایجان را به سمت غرب سوق داد به بحران ها و مسائلی باز می گردد که این دولت تازه تأسیس با همسایه اش یعنی ارمنستان داشت. با فروپاشی شوروی سابق و حذف شدن سایه دولت مرکزی کرملین از سر آذربایجان و ارمنستان، درگیری و جنگ های خشن بین این دو بر سر منطقه قره باغ بار دیگر شدت گرفت. جنگی که زمینه های آن حتی پیش از فروپاشیدن کمونیسم در شوروی و از سال 1998آغاز شده بود.
در این جنگ که تا سال 1994به طول انجامید و صدمات و خسارت های جبران ناپذیری را برای هر دو طرف ایجاد کرد، جهت گیری خرد و کلان آذربایجان، ارمنستان و همچنین همسایگان آنها را مشخص کرد. این مناقشه اگر چه کمتر بر زبان ها جاری می شود، اما تبدیل به رقابتی کلان در بین قدرت های منطقه و همچنین فرامنطقه ای شده است. به هر شکل، جهت گیری های دولتمردان جدید روسی در جنگ اوایل دهه 09 میلادی بر سر قره باغ تمایلات غربگرایانه جمهوری آذربایجان را افزایش داد.
اگر چه در حال حاضر ارمنستان نفوذ و لابی بسیاری در آمریکا و دیگر کشورهای غربی دارد، اما با این وجود، روسیه، بزرگ ترین حامی منطقه ای آن است. بنابراین آذربایجان برای رویارویی با ارمنستان همه تخم مرغ های خود را در سبد غرب گذاشته است. این کنش ها و واکنش ها با گذشت دو دهه شدیدتر شده و به خصوص از زمان روی کار آمدن «الهام علی اف» شیب تندی به خود گرفته است.
باکو طی این مدت برای راضی نگه داشتن غرب سیاست های کاملاً ضد مذهبی را در برنامه های خود قرار داده و حتی بر اساس منابع موجود، مرزهای خود را در اختیار آمریکا و صهیونیست ها قرار داده است. با توجه به همسانی رفتاری آمریکا و صهیونیست ها در مناطق مختلف جهان و اینکه در هر کشوری که آمریکا نفوذ دارد، رژیم صهیونیستی نیز برای خود جای پا تعریف می کند، تل آویو به شدت در جمهوری آذربایجان نفوذ کرده است. جامعه یهودیان آذربایجان در هماهنگی کامل با تل آویو به گروه نفوذ این رژیم در آذربایجان تبدیل شده و بر این اساس، در هماهنگی با باکو سعی در جمع آوری اطلاعات از همسایگان دارند. رژیم صهیونیستی طی سال های گذشته با استفاده از همین یهودیان حاضر در جمهوری آذربایجان بخش های وسیعی از سرزمین های این کشور را در مرزهای نزدیک به ایران خریداری کرده اند تا از این طریق تا حد امکان به عملیات های جاسوسی و اطلاعاتی دست بزنند.
تل آویو سعی دارد در پاسخ به ایران که لبنان را در کنار مرزهای سرزمینهای اشغالی به پایگاهی برای خود تبدیل کرده، آذربایجان را به لبنان ضد ایرانی منطقه قفقاز جنوبی تبدیل کند. بر همین اساس دولتمردان جمهوری آذربایجان بدون توجه به متن اجتماعی این کشور که عموماً مسلمان و شیعه هستند، سیاست های ضد مذهبی را دنبال کرده و در این راه از سیاست هایی حمایت می کند که کاملاً با فرهنگ عمومی این کشور در تضاد است. باکو در کنار این سیاست ها به شدت از طرح های اقتصادی و اطلاعاتی صهیونیست ها حمایت کرده است و در حال حاضر همکاری های بسیار نزدیک و گسترده ای بین موساد و مقامات امنیتی - اطلاعاتی آذربایجان وجود دارد. این مسئله را نباید فراموش کرد که عمده ترین دلیل خیز برداشتن جنبش بیداری اسلامی، در بی توجهی حاکمان عربی به متن اجتماعی و دینی کشورهای منطقه بوده است؛ همان سیاستی که دولت آذربایجان نیز به شدت آن را دنبال می کند.