صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۳۶۷۱۴
شهاب زمانى مقدمه: واکاوی ابعاد و زوایای مختلف فمینیسم سوسیالیستی، به عنوان پنجمین گونه از انواع فمینیسم را در این شماره پی می گیریم.

گرایش سوسیالیستی
گرایش سوسیال فمینیسم که از تلفیق دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده، در سال های پایانی دهه 1960 و آغازین دهه 1970 و در تقابل با چالش هایی که دیگر شاخه های فمینیسم به ویژه رادیکال آن ایجاد کرده بودند، پدید آمد. آموزه های آن گروه ها که اغلب، روابط سنتی زن و مرد را مایه تمام نابسامانی های جوامع می دانستند باعث ایجاد ناهنجاری هایی گسترده در عرصه های فردی و اجتماعی شده بود، کانون و بافت خانواده ها از هم می پاشید؛ در عرصه تعلیم و تربیت تمام روابط خانوادگی همچون رابطه والدین با فرزندان به تاریکی می گرایید؛ در عرصه روابط اجتماعی، روابط زن و مرد غیرمجاز و خیانت به نهضت زنان شناخته می شد و در نتیجه باعث گسترش همجنس گرایی و دیگر مفاسد اجتماعی می شد.(1)
افراط در اقدامات آنها تا جایی بالا گرفت که مبانی معرفت شناختی علوم : حتی علوم تجربی- زیر سوال می رفت و مباحثی نظیر معرفت زنانه و مردانه در همه زمینه ها مطرح می شد. این نابسامانی ها موجب افزایش چشمگیر خودکشی ها، بزهکاری ها، ناهنجاری های روحی و روانی و حتی اجتماعی و سیاسی شد. در این میان طرفداران سوسیال فمینیسم، کوشیدند تا نظریه ای معتدل در پیش گیرند.
عقاید و نظرات
سوسیال فمینیست ها معتقد شدند که اساساً دو نوع خلقت صورت نمی گیرد و آدمیان زن یا مرد به دنیا نمی آیند، بلکه زن بودن یا مرد بودن، تفاوتی است از قبیل تفاوت در رنگ پوست، رنگ چشم، حالت مو یا بلندی قامت. بر این اساس زن بودن و مرد بودن خصوصیتی است نظیر سیاه پوست بودن یا بلند قد بودن و زن نیز انسانی است با برخی ویژگی های خود، درست همچون مرد.
به عنوان مثال، «هایدی هارتمن» اقتصاددان و منتقد آمریکایی و از نظریه پردازان مهم گرایش سوسیالیستی، تحلیل مارکسیستی را دچار کورجنسی و تحلیل فمینیستی را به دلیل بی توجهی به تاریخ، ناقض می داند و تبیین جامع را تنها با بررسی نظام دوگانه میسر می داند. وی ریشه و پایه پدرسالاری را کنترل مردان بر نیروی کار زنان می دانست.(2)
در واقع، از نظر پیروان این گروه، هم نظام جنسیتی مردسالارانه و هم نظام سرمایه داری، در ستم علیه زنان و فرودستی آنان نقش اساسی دارند. از این نظر، فمینیست های سوسیال با نگرشی «دوگانه گرا» معتقدند: «برای فهم مشکلات زنان و رهایی از آنها باید هر دو نظام سرمایه داری و مردسالاری را به طور همزمان مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد»؛ زیرا گاهی اولی و گاهی دومی عامل اصلی نگون بختی زن شمرده می شوند و گاهی نیز هر دو چنین پیامدی را سبب می شوند. به بیان دیگر، عامل فرودستی زنان را هم در حوزه خصوصی و هم در حوزه عمومی جست و جو کردند. به این ترتیب سوسیالیست ها، قالب های کلیشه ای خاص هر یک از مارکسیست ها و رادیکال ها در تحلیل عامل فرودستی زنان را نفی کردند.(3)
مردسالاری در جوامع سرمایه داری دارای شکل خاصی است.
اگرچه مردسالاری فرایندی فراتاریخی است و مردان در تمام جوامع بر زنان اعمال قدرت می کردند، اما زمانی که جوامع به سمت سرمایه داری پیش رفتند، مردسالاری در چنین جوامعی دارای شکل خاصی شده است. «سیلویا والبی» (1988)، یکی از متفکران برجسته این نگرش، معتقد است: «تمایز میان حوزه عمومی و خصوصی هم به نفع سرمایه داران است و هم مردان».(4) سرمایه داری موجب شد مردان به پیشرفت هایی نائل شوند؛ برخی از آنان به عرصه های سیاسی از جمله مجلس دست یافتند، در حالی که هیچ زنی به این عرصه ها راه پیدا نکرد. مردان در حوزه عمومی توانستند به مبانی قدرت جدید بسیاری دست یابند که زنان را به آنها راهی نبود.
این مسائل موجب شد که آنان به طور گسترده بر اعتقادات خانگی مسلط شوند. بنابراین، فرودستی زنان در جامعه سرمایه داری تنها حاصل منطق سرمایه داری یا مردسالاری نیست، بلکه نتیجه تغییری در منابع قدرت مردانه در پی گسترش سرمایه داری است. هنگامی که اقتصاد خانگی محدود و تولید سرمایه داری جایگزین آن شد، مردان در موقعیت کسب مبانی قدرت جدید قرار گرفتند.(5) بنابراین، از زمان پیدایش سرمایه داری، شکل مردسالاری نیز تغییر پیدا کرده است؛ مردسالاری خصوصی به مردسالاری عمومی تبدیل شده است. در مردسالاری خصوصی، تنها زنان را در خانه نگاه می داشتند، در حالی که در مردسالاری عمومی، مردان در تمام حوزه ها بر زنان مسلط هستند.(6)
مطابق با چنین تلقی از مرد در این گرایش، سوسیال فمینیست ها برای ازدواج منشأیی طبیعی قائل نیستند و آن را امری ساختگی می شمارند؛ ولی مخالفت با آن را ضروری نمی دانند و به هیچ روی هم اجازه نمی دهند در ازدواج نقش های متغیر و متفاوتی برای زن و مرد تعریف شود. آنان در امر تشکیل خانواده برای زن و مرد نقش ها و شرایط کاملاً یکسانی قائلند.
راه حل؛ انقلاب اجتماعی
آنها در مقام ارائه راه حل به منظور رهایی جنس مونث، علاوه بر اصلاح نظام اقتصادی جامعه که از طریق حذف نظام «سرمایه داری» و حاکمیت سوسیالیسم صورت می گیرد، معتقد به اصلاح وضعیت موجود در ابعاد فرهنگی و روان شناختی جامعه نیز هستند تا از این راه باورهای «مردسالارانه» حاکم بر جوامع انسانی را هم به زعم خود اصلاح کنند. یعنی هم مبارزه طبقاتی و هم جنسیتی، در راه آزادی زنان امری ضروری و گریزناپذیر است.(7) به همین سبب «جای زنان همه جاست» شعار اصلی آنان به شمار می آید. این گروه هم اکنون در کشورهای فرانسه و ایتالیا حضوری فعال دارند.
در این گرایش، رهایی زنان با «انقلاب اجتماعی» صورت خواهد پذیرفت؛ چرا که اساساً جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت همگی ستم دیدگی زنان را پدید آورده اند و فقدان آزادی زنان، حاصل اوضاعی است که در آن، زنان در حوزه های عمومی و خصوصی به سلطه مردان در می آیند. بنابراین، رهایی زنان تنها زمانی فراخواهد رسید که تقسیم جنسی کار در تمام حوزه ها از بین برود. به بیان دیگر، روابط اجتماعی که مردم را به صورت کارگران و سرمایه داران و نیز زنان و مردان در می آورند، باید از طریق انقلاب اجتماعی برچیده شوند.(8) روابطی که ریشه در خود ساختار اجتماعی و اقتصادی دارد و از این رو، هیچ چیز کمتر از ایجاد تحول عمیق یا «انقلاب اجتماعی» قادر نیست یک چشم انداز نجات حقیقی را به زنان عرضه کند.(9)
بر این اساس، سوسیالیست های متأخر توسعه تحدید موالید رایگان، سقط جنین، مراقبت های درمانی و بهداشتی برای زنان، مراکز مراقبت از کودکان، رسمی شدن کار در خانه از سوی دولت و سهیم شدن مردان در پرورش کودکان را خواستار شدند.(10)
از مهم ترین نظریه پردازان این گروه می توان به «آیزنشتاین»(9791)، «هایدی هارتمن»(1979)، «هاری ساک»(1983)، «مک کینان»(1982)، «سورد»(1984)، «شارل فوریه»(1837)، «رابرت اون»(1858)، «میشل بارت» و «جولیت میچل» اشاره کرد.
پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

نام:
ایمیل:
نظر: