محمد رضوی قره قشلاق ـ دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی
در رابطه با مردم سالاری دینی سه دیدگاه موجود است:
1-مردم سالاری دینی نوعی از دموکراسی است. همانطور که در مباحث منطقی، هر جنسی انواع مختلفی دارد دموکراسی نیز انواعی دارد که مردم سالاری دینی نوعی از آن است. در واقع ماهیت آنها یکی است و تفاوت در نوع و ویچژگی دینی بودن آن است.
2- مردم سالاری دینی ترکیب غلطی است. دین هیچ ربطی به مسائل سیاسی و اجتماعی ندارد و فقط در امور شخصی است. از این دیدگاه سکولاریستی، دین مقوله ای جدا و سیاست و دموکراسی و مردم سالاری مقوله ای دیگر است.
3-دموکراسی و مردم سالاری دینی مفاهیم متناقضی هستند.
دموکراسی معتقد به ارزش مطلق آزادی و نظریات مردم است، البته بدون نقش دین و دخالت ارزش های دینی. این نظریه در غرب کاربرد دارد.
پس در مفهوم غربی اگر مردم حکومت دینی را خواستند این حکومت دموکراتیک نیست. کشورهای استعمارگر و زورگو این مفهوم را پرورانده اند و بیشتر در رابطه با ملل مسلمان تحت ستم استعمال می کنند. در این مفهوم، دموکراسی، ضدیت با دین و عدم دخالت دین نهادینه شده است. از آنجایی که جمع ضدین محال است، لذا دین و دموکراسی نمی توانند در یک مقوله گنجانده شوند. غربی ها از این شیوه علیه ایران بیشترین استفاده را می کنند.اما راه درست کدام است؟
به نظر می رسد برای اینکه در بحث با مخالفان مفهوم مردم سالاری دینی به توافقی کلی در این مورد برسیم، لازم است در ابتدا بر سر برخی مفاهیم جزیی توافق داشته باشیم و در واقع، بهترین راه، تبیین مفاهیمی مثل دموکراسی و دین است.
مفهوم دین در غرب
در تلقی غربی، دین یعنی برداشت شخصی بر اساس سلیقه و تفکر خود فرد و اینکه، دین یک امر نسبی است و هر کس هر طور که دلش خواست آن را معنی می کند و به هیچ کس هم ربطی ندارد. انسان می تواند هر چه را خواست پرستش کند از جمله سنگ و کوه آب و شیطان و ... اصل این است که یکی را بپرستد!
در این تعریف، دین همان حاکمیت کلیسا می باشد که در قرون وسطا شاهد آن بودیم و حکومت دینی یعنی حکومت پاپ و معنای آن چیزی نیست به غیر از دین سالاری یا تئوکراسی.
البته این معنا در اندیشه اسلامی غیرقابل پذیرش است. در حکومت دینی اسلامی، حکم باید کاملاً مطیع دین باشد و در این حکومت، حاکم جایز نیست هیچ گاه مطابق امیال خود و خارج از چارچوب دینی کاری را انجام دهد.اما دین تعریف شده در غرب در تنظیم روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه هیچ نقشی ندارد و کارکرد آن فقط در حوزه خصوصی است. اگر کسی یک شنبه به کلیسا رفت، دیندار است و اگر خیلی دیندار باشد طرفدار صلح و خیرخواه مردم نیز خواهد بود.
مفهوم دموکراسی
این مفهوم نیز نیاز به تبیین دارد. اگر دموکراسی به معنای حکومت مردم و اولویت و حتمیت رأی و نظر مردم باشد در این صورت مردم هرچیزی را که خواستند در جامعه حاکم می شود. البته در تعریف دموکراسی در نزد اروپاییان و اندیشه غربی، اگر مردم حکومت دینی را خواستند این مساوی با دموکراسی نیست !
چارچوب حکومت دینی
منظور از حکومت دینی آن چیزی است که جزو ضروریات اسلام یا نص قرآن باشد. در حکومت دینی یک فضایی است که قابل تغییر بر طبق شرایط و مقتضیات زمان است و ما به آن احکام ثانویه می گوییم از جمله قوانین رانندگی در اسلام. در واقع «منطقه الفراغ» فضایی است که لازم است قوانینی را در آنجا وضع کرد و دین دست قانونگذار را باز گذاشته است. در این محدوده کسانی هستند(غیر از خدا و پیامبر) که قوانینی را وضع می کنند. حال اینها چه کسانی باشند؟ لازم است افرادی که از طرف خدا و معصومین منصوب شده اند عهده دار این کار شوند تا در اصل قضایای مطرح شده تناقض ایجاد نشود و آن کس که قانون وضع می کند باید از طرف معصومین اذن داشته باشد، زیرا هرگونه حکومتداری و اعمال نظام پاداش و جزا نیازمند اذن خداوند است.
در چارچوب این دین، هر چیز یک حکم مشخصی دارد. همه باید از یک حکم پیروی کنند. این طور نیست فردی امروز تابع مسیحیت باشد، فردا مسلمان باشد و دوباره اگر دلش نخواست آن را تغییر دهد. این دین با حکومت مرتبط است و اگر حاکمی (حاکم شرع) حکمی کرد برهمه واجب الاطاعه است و البته این حکم به دلخواه فقیه نیست، بلکه مطابق معیارهای کلی اسلام در برخی موارد است که پس از یک کار کارشناسی شده صورت می گیرد.
مردم سالاری دینی در جمهوری اسلامی ایران
در جمهوری اسلامی مردم در هفت مورد به صورت مستقیم حق اظهارنظر و دخالت دارند. در همین جمهوری اسلامی برای اولین بار از مردم سوال شد چه نوع حکومتی را می خواهند و این یعنی دادن حق به مردم برای تعیین سرنوشت. بعد از آن لازم بود افرادی برای قانونگذاری تعیین شوند، لذا افرادی از سوی مردم برای خبرگان انتخاب شدند. انتخاب رئیس جمهور و شوراها نیز با مردم است و این عین مردم سالاری واقعی است.
چرا شورای نگهبان باید برخی افراد را تأیید صلاحیت کند؟
در برخی کشورها نیز شرایطی برای نامزدهای مختلف قائل هستند و هرکشوری مقرراتی دارد. از این رو در کشور ما هم نهادی است که لازم است شرایط افراد را برای تصدی برخی مسئولیت ها تطبیق دهد، چرا که در هیچ جای دنیا آدمی که پرونده فساد اقتصادی اداری و مالی و ... دارد را برای شرکت در انتخابات تأیید نمی کند، لذا تأیید صلاحیت افراد به نوعی به صورت های مختلف در همه کشورها انجام می گیرد و امری عقلانی و منطقی است و فقط مختص به جمهوری اسلامی ایران نیست.
تفاوت دموکراسی در اسلام و غرب
دموکراسی در اسلام یعنی انسان رها شده که حیوانیت خود را در بند کرده است و در آن آزادی حقیقی انسان مطرح است، اما دموکراسی در غرب یعنی حیوان رها شده و فارغ از هیچ قیدوبندی که نتیجه آن همان شیوع انواع فساد مانند همجنس بازی در آن کشورها است.
فرق اسلام با ارباب کلیسا در این است که ارباب کلیسا بین اعتقاد به خدا و سلب حقوق سیاسی مردم و تثبیت حکومت های استبدادی خود پیوند زدند و سکولاریسم از اینجا ریشه گرفت. یا باید خدا را قبول می کردند و حکومت طرفدار او را و یا اینکه به آزادی خود می اندیشیدند. در حکومت کلیسا مردم فقط وظیفه داشتند و نه حق، از این رو علیه دین و خدا شوریدند.
لازم به ذکر است که دین هیچ وقت مخالف نیاز منطقی و معقول جامعه نبوده و نیست.
جمهوری اسلامی
جمهوری در اسلام مترادف با مردم داری است و سعی دارد نیازهای مردم را تأمین کند. در این شکل از حکومت نگاه به مردم به عنوان صاحبان حق است و اینکه مجریان حکومت فقط وکیل و امین مردم هستند. در حالی که در مردم سالاری غیردینی، حکومت همانطور به مردم نگاه می کند که یک صاحب گله به حیوانات خود نگاه می کند و تنها در پی تأمین آب و غذای آنها است.
در حکومت دینی مردم حق دارند آزادانه بیندیشند و انتقاد، امر مطلوبی به شمار می رود، اما هر چیزی حد و مرز خود را دارد. برخوردهای امام علی(ع) با خوارج نمونه مناسبی از عملکرد و آستانه تحمل نظام مردم سالاری دینی است.
در ابتدا خوارج تنها به مقابله و مخالفت فکری با امام (ع) می پرداختند، لذا نه به زندان رفتند و نه شلاق خوردند و نه سهم آنها از بیت المال قطع شد. اما زمانی که دست به اقدامات تخریبی زدند و زمانی که طغیان کردند روش علی(ع) نیز تغییر ترد. آنها امنیت را سلب و شروع به غارتگری و آشوب و توطئه علیه حکومت کردند. بنابراین عقیده و مخالفت فکری را کنارگذاشته و سراغ فتنه و سلاح رفتند از این رو، روش علی(ع) نیز برگشت و کار خوارج را در نهروان تمام کرد.
در مردم سالاری دینی، آزادی مخالفت در بحث و اندیشه وجود دارد و آزادی احزاب سیاسی رقیب در چارچوب قانون نیز محفوظ است، اما آنجایی که آزادی و آرامش دیگران به مخاطره بیفتد و به نام آزادی شروع به جنایت و سلب امنیت دیگران شود، نمی شود سکوت کرد و قابل قبول نیست.