رضا اشرفى
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا سفری دوره ای را به شرق آسیا داشت تا گامی دیگر برای شرق گرایی آمریکا بردارد. وی در این سفر از چین، سنگاپور و هند دیدار داشت. هرچند که سفر وی سه کشور را در بر داشت؛ اما مولفه های رفتاری وی یک هدف واحد را نشان داد و آن، تشدید محاصره چین بود. اظهارات کلینتون در چین مبنی بر لزوم رویکرد پکن به دموکراسی در کنار حضور مشکوک نابینای چینی در سفارت آمریکا در چین زمان سفر کلینتون به هند و سنگاپور به عنوان رقبای چین نشانگر آن است که واشنگتن به دنبال تشدید تحرکات علیه پکن است و تعامل با این کشور را در ورای چماق تهدید پیگیری می کند. سیاستی که خشم پکن را برانگیخته، چنانکه رسانه های چینی هنگام سفر کلینتون به کشورشان نوشتند: کلینتون میهمانی نیست که چینیها چندان از آن استقبال کنند.
بعد از آنکه رئیس جمهور آمریکا با حضور در پنتاگون راهبرد نظامی جدید کشورش را مطرح کرد که طی آن، نگاه امنیتی واشنگتن به سمت آسیا به خصوص چین سوق داده شده بود، دور از انتظار نبود که چینی ها نیز پاسخی برای این راهبرد داشته باشند. وقتی اوباما تمرکز نظامی - امنیتی کشورش را در آینده بر روی آسیا متمرکز کرد و از این طریق به پکن پیام مشخصی داد، منتظر بود که برای پیامش پاسخی بشنود؛ پاسخی که با افزایش بودجه نظامی چین همراه شد. مقامات پکن اخیراً اعلام کرده اند که بودجه نظامی خود را در سال 2012 تا 2/11 درصد افزایش داده اند که با مجموع 7/12 درصدی سال 2011 بودجه نظامی چین طی دو سال 24 درصد افزایش را نشان می دهد. در واقع چینی ها از سال 1999 هرساله بودجه نظامی خود را افزایش داده اند؛ اما رویکرد جدید نظامی چین که در قبال نگاه نظامی - امنیتی آمریکا و متحدانش در منطقه آسیا اتخاذ می شود، نشانگر آن است که دولتمردان پکن طی سال های اخیر در این زمینه به دنبال انجام فعالیت های بیشتر و جدی تری هستند. آنگونه که آشکار است، صورت بندی سیاسی - امنیتی آسیا در حوزه پاسیفیک، جنوب و... در حال تغییر است.
قدرت اقتصادی چین نیز این قدرت را به آن داده است که در این زمینه گام بردارد. بنابراین آمریکا برای حفظ موقعیت موجود و همچنین افزایش قدرت خود در این منطقه در پی افزایش و تقویت متحدان منطقه ای است تا چین به راحتی به اهداف میان مدت و بلندمدت خود نرسد. قراردادهای نظامی و امنیتی، سفرهای متعدد به کشورهای متحد و حمایت از آنها در مقابل چین از جمله تاکتیک های آمریکا در مناطقی است که چین در آنجا در حال افزایش قدرت است. آمریکا تصمیم گرفته با کوچک سازی ساختار نظامی بیش از همه از طریق افزایش تکنولوژی به خصوص در زمینه سایبری و نفوذهای مجازی با چین به مقابله بپردازد. به همین علت چینی ها نیز در مقابل آمریکا به جنگ سایبری روی آورده اند و هر از گاهی خبر از نفوذ سایبری چینی ها به مراکز نظامی و امنیتی آمریکا به گوش می رسد که به خاطر تبحر سایبری چین، متخصصان آمریکایی بسیاری اوقات موفق به مهار و جلوگیری از این نوع نفوذ نیستند.
به دلیل تقابل غیرقابل برگشت چین و آمریکا و ارتش چین، چین سرمایه گذاری در بخش تسلیحات هسته ای، موشک های دوربرد، ناوهای هواپیمابر و همچنین جنگ سایبری را به شدت افزایش داده است. چین به دنبال ساخت موشک های دوربردی است که به راحتی قادر هستند ناوهای غول پیکر آمریکایی را در اقیانوس آرام هدف بگیرند. به خاطر همین راهبرد ها است که بودجه نظامی چین در حال حاضر به حدود 110 میلیارد دلار رسیده است.
آمریکا نیز به خوبی از این مسئله آگاه است که چنین تحرکی می تواند موازنه قوا را نه تنها در منطقه بلکه در دیگر مناطق جهان تغییر دهد. در حال حاضر در جهان تنها آمریکا با بودجه نظامی حدود 170 میلیاردی بیش از چین مشغول نظامی گری است. همسایه های چین همچون ژاپن و کره جنوبی به عنوان متحدان منطقه ای آمریکا که بالاسر خود روسیه را به عنوان متحد چین می بینند، به شدت نگران افزایش قدرت نظامی چینی ها هستند. ژاپن به خاطر دشمنی تاریخی با چین و نگاه انتقام گیرانه فرهنگ چینی از ژاپن و کره ای ها نیز به دلیل تنش های مداوم با همسایه شمالی خود که متحد چین است، نگران ابرقدرتی چین هستند. طی حدود 60 سال گذشته روابط بین کره جنوبی و کره شمالی همواره بوی جنگ داده و چین نیز از شمالی ها حمایت کرده است.
بنابراین در صورت بروز جنگی احتمالی بسیاری از معادلات منطقه به هم خواهد خورد؛ اما چین بیش از آنکه به تحولات منطقه و همچنین دست درازی آمریکا در تبت، چین تایپه و دیگر مناطق اطراف خود داشته باشد، نگاهی بلندتر به سیاست های نظامی - اقتصادی اش در گستره نظام بین الملل دارد. این همان هراسی است که آمریکا را متوجه چشم بادامی های زردپوست کرده است. افزایش اقتدار چینی در نظام بین الملل که در حال آمیختن اقتصاد و نظامی گری است، یقیناً کاهش قدرت آمریکا را به همراه خواهد داشت. بنابراین آمریکا سعی دارد جلوی این بخش از خیز چینی را بگیرد. اوضاع اقتصادی نامناسب غرب نیز باعث شده تا بسیاری از کشورهای اروپایی برای عبور از بحران، دست به دامان چینی ها شوند. بنابراین غرب با دست خود و به خاطر وضعیت نامناسبی که دارد، در حال کشاندن پکن به متن تحولات بین المللی است. روندی که در آینده نیز ادامه خواهد داشت و کم کم چین را به یکی از بازیگران اصلی دنیا در عرصه سیاست و تصمیم گیری های کلان تبدیل خواهد کرد.