صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۷  ، 
شناسه خبر : ۲۴۲۸۱۳
صبح صادق آخرین نشست 1+5 با ایران در روسیه را واکاوی می‌کند

هادى محمدى
آمریکا در رهبری کشورهای غربی- اروپایی، اگر چه از ابتدای انقلاب اسلامی سیاست خصمانه ای را در قبال ایران دنبال کرده، ولی به شکل خاص، حداقل در یک دهه گذشته، در پرونده هسته ای ایران، تلاش هدفمندی برای مشکوک جلوه دادن ماهیت برنامه هسته ای ایران به اجرا گذاشته و با ترکیبی از اقدامات دیپلماتیک، رسانه ای، جاسوسی، به کارگیری و به استخدام درآوردن سازمان های بین المللی، سایه تردید را بر نیات و برنامه هسته ای ایران حفظ کرده است. آمریکا تلاش کرده با خطرناک نشان دادن برنامه هسته ای ایران راهبردهای فشار- تحریم را به منظور محدود کردن توان ملی ایران و تسلیم پذیر کردن آن به اجرا بگذارد و ابزار تعامل و گفت وگو را در مراحل گوناگون به کار گرفته تا از یک سو برای ادامه سیاست و راهبرد فشار فزاینده علیه ایران، مقدمه سازی کند و در عین حال، از این ابزار برای آزمون و ارزیابی از استحکام مواضع و میزان اثرگذاری فشارها و تحریم ها و محدودیت ها، استفاده کند. به همین دلیل گاه از این تکنیک و روش رفتاری آمریکا، که گفت وگو و تعامل را بی محتوا می کرده، از گفت وگو برای گفت وگو نیز تعبیر شده است.
جالب این است که هیچ گاه نیز از واژه مذاکره استفاده نکرده اند و حداکثر به واژه (Talk) اکتفا کرده اند و نسبت به بار حقوقی آن و ماهیت متکبرانه در تعامل با دیگران اصرار ورزیده اند. آمریکایی ها، مذاکره را فقط در سطح قدرت های دست اول جهان می پذیرند و برای کشورهای دیگر، شأن مذاکره قائل نیستند. این بدان معناست که این دسته از کشورها حق متساوی و برابر و شرایط چانه زنی را ندارند و صرفاً باید به قواعد و اصول ارائه شده از سوی آنها به عنوان ملاک ارزش گذاری و پذیرش در باشگاه جامعه جهانی اهمیت داده شود و خواسته و سخن دیگران، جایگاهی در فرمول غربی و آمریکایی ندارد و کلام آنها، حکم ابلاغ آشکار به طرف مقابل دارد.
اگر چه ایران از ابتدای انقلاب اسلامی با انواع تحریم ها و فشارها و محدودیت ها و سیاست های ایذایی و تهدید و اقدام برای کودتا از سوی آمریکا روبه رو بوده است، ولی این بار باعنوان نگرانی از ماهیت برنامه هسته ای ایران و تهدید برای جامعه جهانی و امنیت بین الملل!! فشار و تحریم های هدفمند و هوشمندی علیه ایران اعمال شد که چه در قالب شورای امنیت سازمان ملل و چه به شکل یک جانبه از سوی آمریکا و اروپا، قابل تأمل است. این مجازات های غربی و آمریکایی، چه نسبتی با برنامه هسته ای ایران دارد؟ آیا واقعاً مشکوک بودن برنامه هسته ای ایران موجب شده تا آمریکا و غرب به تکاپو افتاده و حجم وسیعی از فشار و تحریم علیه ایران را به اجرا بگذارند؟ اگر این نگرانی واقعی است و این فشارها با ماهیت برنامه هسته ای ایران مرتبط است، پس می توان چنین نتیجه گرفت که با روشن شدن ماهیت برنامه هسته ای ایران و رفع نگرانی از آن، فشارها و تحریم ها و بقیه سیاست های ایذایی و در واقع «براندازانه» و «سیاست تغییر رژیم» باید متوقف شود.
از مسیر پر فراز و نشیب در طی سال های گذشته می گذریم و صرفاً به دو سند منتشر شده از سوی ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا در سال 2007 و 2011 که هرگونه انحراف در برنامه هسته ای ایران را مردود می داند و یا حداقل آن را فاقد هرگونه اطلاعات قابل اتکا ارزیابی می کند، اشاره می کنیم. البته در طی همین یک دهه، بارها هزاران نفر ساعت بازرسی و گزارش های مکرر آژانس بین المللی هسته ای مبنی بر صحت فعالیت های هسته ای ایران و فقدان انحراف، در اسناد آژانس ثبت شده است. مضافاً اینکه، تلاش هدفمند آمریکا در آژانس هسته ای با درج اطلاعات جاسوسی که تماماً با منشأ رژیم صهیونیستی است، ابهام در فعالیت های دیگر و یا مرتبط با برنامه هسته ای و یا تأسیسات پنهان را به دستور کار آژانس و بخشی از گزارش های آژانس بین المللی هسته ای مبدل کرد.
ظاهراً تمامی این تلاش ها بدین منظور صورت می پذیرفت تا در سایه ابهام سازی در ماهیت برنامه هسته ای ایران اقدامات خصمانه و فشار و تحریم توجیه شوند. در عین حال پیش از گفت وگوهای استانبول 1، یک قطعنامه تحریمی توسط آمریکا و دستیاران غربی علیه ایران به تصویب رسید تا فضای دیدارها به سمت امتیازدهی از سوی ایران، هدایت شود. البته از دو سال پیش آمریکا و غرب، کلکسیونی از تحریم های شورای امنیت و یک جانبه را در مورد ایران به تصویب رساندند تا حاصل آن، امکان به زانو درآوردن جمهوری اسلامی باشد. ژنرال «رامسفلد» در سال 2005 گفته بود، ایران، برنامه هسته ای را برای استحکام نظام اسلامی می خواهد و چون حفظ نظام از نگاه ایرانی ها بر هر امر دیگری اولویت دارد، برای اینکه ایران برنامه هسته ای را کنار بگذارد، باید فشارها آنچنان گسترش و عمق پیدا کنند که نظام اسلامی ایران، خود را در خطر ببیند و این برنامه هسته ای را کنار بگذارد. این گفته رامسفلد در واقع تأکید جدیدی بر سیاست و راهبرد براندازی در ایران بود که از ابتدای پیروزی انقلاب دنبال می شد و اصالت «فشار برای براندازی» را یک بار دیگر برجسته کرد.
پس از پانزده ماه توقف در مذاکرات، تحولات مهمی در سطح منطقه ای و بین المللی به وقوع پیوست. آمریکا و غرب که انواع سیاست های ارعاب و تهدید را تجربه کرده بودند، بر شروع مذاکرات با ایران اصرار کردند. با موافقت ایران، نشست استانبول 2 به شکلی آغاز شد که طرف غربی بدون ابراز هرگونه موضعی که بر نگاه ایرانی اثر منفی بگذارد، تصویر مثبتی از این نشست نشان دادند و NPT، اقدام گام به گام و متقابل به عنوان سه اصل برای تکمیل گفت وگوها اعلام شد تا نشست معاونان خانم اشتون و دکتر جلیلی، چارچوب مذاکرات بغداد را فراهم کند. در واقع غرب انتظار داشت با تحریم های گسترده، آثار عقب نشینی از مواضع اصولی و حقوق هسته ای را در تیم مذاکره کننده ایرانی مشاهده کند و از آن مهم تر اینکه، نوسانات و افزایش قیمت نفت و انرژی به سم کشنده ای برای اقتصاد بحران زده و بیمار آمریکایی و غربی تبدیل شده بود که می بایست از طریق کاهش تنش در برنامه هسته ای ایران، کنترل شود. لذا ادامه گفت وگو و جلسات، به اولویت پایه از سوی غربی ها مبدل شد و با اینکه، لجاجت و باج خواهی آنها در استانبول 1 موجب شد تا ایران به تولید غنی سازی 20 درصد و میله های سوخت دست یابد، مجدداً و با تکیه بر ارزیابی ها و پالس های غلط، نشست بغداد را آزمون میزان تأثیر تحریم ها و درخواست های یک جانبه برای توقف غنی سازی 20 درصدی تبدیل کردند و از مواضع محکم ایران برای حق چرخه کامل غنی سازی پنج درصدی در ایران و رفع تحریم ها، شوکه شدند. آمریکا و غرب که پذیرش بحث در مورد مسئله 20 درصد را به عنوان عقب نشینی و تأثیر تحریم ها به راهبردهای هسته ای ارزیابی کرده بود، در فاصله بغداد تا نشست مسکو، بدون توجه به وعده نشست های کارشناسی دو معاون اشتون و دکتر جلیلی، با بانگ درخواست یک جانبه برای امتیازگیری در مسکو، خود را آماده کرد و در آن حاضر شد.
این در حالی بود که در درون آمریکا و غرب، از یک سو بر مشروعیت و قانونی بودن خواسته های ایران چه در برخی رسانه ها و چه در مراکز فکری و اندیشکده ها (فارن پالیسی، این فوکوس، بلفرو...) تأکید می شد و از سوی دیگر به تنگناهای آنها که قادر به تعامل سازنده نبوده و نمی توانند امتیاز دهند و یا پیشنهادات کافی ندارند و یا اینکه سیاست مذاکره و تحریم را ناکارآمد تلقی می کنند و پافشاری های رژیم صهیونیستی مانع هر پیشرفت در گفت وگوهاست، می پرداختند. حتی مجله فارن پالیسی نوشت که غرب باید از تکبر دست برداشته و به خواسته های ایران توجه کند و بانک جهانی به اوباما هشدار داد که ادامه تنش هسته ای با ایران برای اقتصاد بحران زده جهانی مهلک و زیانبار است.
با این حال، تیم مذاکراتی غرب که از چند ماه پیش تحریم نفتی از سوی اروپا و تحریم های نفتی و مالی جدید آمریکا را در آستین آماده کرده بود، به مذاکرات مسکو وارد شد تا در سایه چماق تحریم، امتیاز یک جانبه ای که عمدتاً از طرح رژیم صهیونیستی اقتباس شده بود را دریافت کند.
تیم مذاکراتی ایرانی در مسکو در یک ابتکار عمل مهم، آزمون و راستی آزمایی باورهای غربی را در بوته آزمایش قرار داد. اگر غربی ها به راستی از افزایش سطح غنی سازی در ایران نگران هستند و غنی سازی 20 درصد را گواهی بر نگرانی های خود قلمداد می کنند، باید از پیشنهاد ایران برای بحث در مورد 20 درصد، بدون تأمل استقبال می کردند و رایزنی مشورت در بین خود و پایتخت های غربی را کنار می گذاشتند. اگر بحث در مورد مواد غنی سازی شده 20 درصد که هم اکنون به 150 کیلوگرم رسیده، می تواند به عنوان یک نشانه مهم و اعتمادساز ایرانی مبنای تعامل گام به گام و متقابل باشد، چرا طرف غربی از آن فرار کرده و صرفاً به دنبال امتیازخواهی یک طرفه و حفظ اهرم های فشار تحریم علیه ایران است. با اینکه در سه دور نشست در بغداد و چند دیدار دو جانبه به تفصیل طرح پنج محوری ایران مورد بحث قرار گرفته، با این حال خانم اشتون در پایان دو روز مذاکره، اعلام کرد؛ ایران باید مواد غنی سازی شده 20 درصدی را از ایران خارج، تعطیلی فردو و توقف غنی سازی 20 درصد را به اجرا بگذارد و برای دیدارهای کارشناسی هم، زمانی را پیشنهاد کردند تا پس از اجرای دو تحریم اروپایی و آمریکایی، احساس فشار بیشتر بر ایران حاکم شده، جمهوری اسلامی امتیازدهی را به سادگی بپذیرد، بدون اینکه از سوی طرف غربی، اقدام و گام متقابلی برداشته شود. البته خانم اشتون در تکمیل مصاحبه خود تلویحاً از تهدید هم سخن گفت و اعلام کرد، ایران باید انتخاب کند که به راه حل های غیر دیپلماتیک تمایل ندارد!
اگر چه ابتکار عمل تیم مذاکره کننده ایرانی آثار خود را در محیط داخلی و به ویژه محیط غربی و افکار عمومی و در بین نخبگان آن خواهد گذاشت، ولی در عین حال باید به این سوال پاسخ گوید که اگر دغدغه اصلی آمریکا و غرب برنامه هسته ای ایران نیست و بنا به فرموده مقام معظم رهبری، با اسلامیت نظام مشکل دارند، ادامه گفت وگو و تعامل با چه هدفی امکان استمرار دارد؟ این درست است که صهیونیست ها، هم برای بی محتوا کردن و شکست مذاکرات تلاش می کنند و هم از ادامه هرگونه گشایش و توافق حداقلی در مذاکرات به شدت نگران می باشند. از این رو، اولویت و راهبرد صهیونیست ها این است که از طریق شدت بخشیدن به سیاست های خصمانه غرب در قبال ایران و دندان جنگ نشان دادن، امکان تحریم های بیشتر علیه ایران را فراهم کنند.
اگر آمریکا و غرب از یک سو نمی توانند از خواسته های صهیونیست ها عبور کنند و از سوی دیگر برنامه هسته ای و رفع ابهام از آن، مسئله آنها نیست و با ماهیت انقلاب اسلامی مشکل دارند، پس نباید انتظار داشت که از طریق گفت وگو و تعامل و ابتکار عمل صادقانه و شفا ف ساز، امیدی به متوقف شدن سیاست های خصمانه آمریکا و غرب داشته باشیم. آنچه غرب و آمریکا را بر سر عقل می آورد، از مسیر دیگری دست یافتنی است و آنها را مجبور به ترک راهبرد براندازی و رفتار خصمانه خواهد کرد. آنچه در جهان می گذرد و آنچه در چشم انداز تحولات منطقه ای به شکل آرام در حال تحقق است و آنچه که غرب را در باتلاق بحران مالی و سیاسی و اجتماعی گرفتار کرده و تلاش بیشتر آنها به فرو رفتن بیشتر و عمق یافتن بحران منجر می شود و آنچه در مناسبات جهانی با شکل گیری قطب های جدید قدرت باسرعت در حال تحقق است و دیکته شدن اراده و خواست غرب را با مشکلات جدید روبه رو می کند، نویدی برای خردشدن استخوان های استکبار غربی است. جالب این است که در نشست گروه 20، رفع مشکلات ناشی از بحران را در گرو همکاری چهار قاره و مراکز ثروت و پول در جهان عنوان کرده اند. یعنی اینکه صندوق های ارزی ارتجاع عرب، محل هزینه جدیدی در چاه عمیق بحران اقتصادی غربی پیدا کرده و غرب، بقیه هم پیمانان خود را نیز در همین گرداب، هلاک خواهد کرد.
نکته مهم این است که بر خلاف امیدواری آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی، موضوع هسته ای در یک باور و اعتقاد ملی در ایران دنبال می شود و تمامی طیف های سیاسی و سلایق جزئی، تحلیل واحدی از حقوق و خواست ایران و رفتار غرب دارند.
آنچه در نشست مسکو پدیدار شد، این است که با وجود تعیین زمان دیدار کارشناسی برای دو هفته بعد، نشانه قطعی از ادامه مذاکرات وجود ندارد که پیام روشنی برفضای انرژی و قیمت های جهانی به جای می گذارد، خصوصاً اینکه اگر تحریم های جدید اروپا و آمریکا طی روزهای آینده به اجرا درآید. در عین حال اگر این تحریم ها تعدیل شده و یا به تعویق افتد نیز، ضمن ثبت امتیاز برای ایران، نوسانات قیمتی را در سایه توقف مذاکرات ثبت خواهد کرد. این نشست نشان داد، آمریکا، میدان دار اصلی است و اروپایی ها (به جز انگلیسی ها که بازوی سیاست های صهیونیست ها هستند)، عمدتاً سیاهی لشکرند، ولی با ابتکار عمل ایرانی، به جز حفظ شکاف بین روسیه و چین با آمریکا، برخی کشورهای اروپایی هم، با آمریکا هم صدا نخواهند بود و اجماع غربی با سوال مواجه است.
البته در درون آمریکا نیز، اوباما برای اجرای سیاست های صهیونیستی اش، سرزنش خواهد شد و دنبال کردن سیاست «خروج مواد، تعطیلی و توقف» برای اوباما پرهزینه و دردسرساز می شود. نشست مسکو نشان داد که اگر چه ما امتیازی برای 20 درصد نداریم و آنها هم حق غنی سازی 5 درصد را نپذیرفتند، ولی مبنای گفت وگوهای بعدی است. نشست مسکو نشان داد، آمریکا هنوز از راهبرد فشار، تحریم، مذاکره و راهبرد براندازی استفاده می کند و مشکل آنها در برنامه هسته ای ایران نیست و ابراز نگرانی از برنامه هسته ای، بهانه ای برای سرپوش گذاشتن به سیاست های اصلی آنها است.
نشست مسکو نشان داد، آمریکا برای اینکه روسیه از امتیاز نشست بهره مند نشود از همان ابتدا، چه از طریق رسانه های خود و چه از طریق «مایکل مان» سخنگوی خانم اشتون، برای ادامه تصویر شکست از نشست، توان خود را به کار گرفته است.
نشست مسکو نشان داد که در تیم چهارنفره آمریکایی در نشست، یک مشاور امور سیاسی از وزارت خارجه و یک مسئول میز از شورای امنیت ملی و دو مشاور امور خلع سلاح اوباما و وزارت خارجه را شرکت داده اند که به مفهوم غیر هسته ای بودن آنها است. نشان تیم آمریکایی، عمدتاً امنیتی و خلع سلاحی است و کارکرد تعاملی برای بحث هسته ای از خود ندارند و اساساً برای ورود به بحث هسته ای در نشست حاضر نشدند. شاید اظهارنظر مایکل مان هم که یک افسر عملیات روانی سازمان سیا است و حق غنی سازی را در NPT ملاحظه نمی کند، بتوانیم حکایت آشکاری از فقدان تسلط تیم آمریکایی بر مباحث هسته ای ارزیابی کنیم.
همانگونه که نیویورک تایمز نوشته است: «غنی سازی برگ برنده ایران خواهد بود» که با گسترش توسعه و تحقیق RD (آر اند دی) و شتاب آن در تمامی عرصه ها، پاسخ به آمریکا را در عرصه های غیرهسته ای کامل کرده، پاسخ تحریم ها را با افزایش هزینه های آمریکا و غرب موازنه سازی کنیم.

نام:
ایمیل:
نظر: