صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۲  ، 
شناسه خبر : ۲۵۴۱۹۷
شهاب زمانى اشاره: برهان دهم دکتر سروش در کتاب «صراط های مستقیم»برای اثبات پلورالیسم دینی، «دین داری علی» است. وی دراین مورد آورده است: «پلورالیسم علی، مدلولات دیگر هم در انبان دارد (مبنای دهم): بیشتر دین داران، دین داری شان علت دارد، نه دلیل. چنین نیست که همه مسیحیان فی المثل با سنجیدن همه آیین ها و مذاهب به مسیحیت روی آورده باشند و از طریق اقامه ادله قطعی به حقانیت مسیحیت اذعان کرده باشند. ایمان شان اغلب ایمانی موروثی و تقلیدی است و این حکم علی السواء در باب زرتشتیان و مسلمانان و یهودیان و ... ثابت و صادق است.» (1)

نقد برهان دین‌داری علّی
با نقد و ارزیابی برهان دین داری علی، بررسی ادله و براهین ده گانه آقای سروش در مورد پلورالیسم دینی در این سلسله نوشتارها به پایان می رسد، اما در مورد پلورالیسم دینی مطالب فراوانی وجود دارد که می تواند دستمایه این سطور در راستای تنویر اذهان عزیزان و تلنگری برای پیگیری و مطالعه بیشتر علاقه مندان به مباحث غرب شناسی به ویژه در ساحت اندیشه ورزی سیاسی که ساحت زیرساختی و بنیادی دارد، باشد.
امید است این راه تداوم داشته باشد، زیرا به طور کلی حرکت صحیح در هر حوزه ای و شناخت هر پدیده ای به فرمایش حضرت امیر(ع) به صحابه خویش کمیل بن زیاد نخعی در نهج البلاغه «یا کمیل ما من حرکه الا و انت فیها تحتاج (محتاج) الی المعرفه»، در گرو معرفت و آگاهی زیربنایی از آن است. از این رو، شناخت غرب به عنوان یک «غیر»ی که در فضایی غیرهمگون بلکه متباین و متضاد با ارزش ها و فرهنگ ما تفکر می کند و بالاتر از آن با هژمون قراردادن فرهنگ خود در صدد برخورد تمدن با آن است، تحت پارادایم «شرق شناسی وارونه» تفکر غرب ضرورتی است که باید مخاطبان عزیز، فرماندهان و افسران جنگ نرم، یعنی دانشگاهیان و دانشجویان ما به آن توجهی ویژه نشان دهند.
اما در مورد ارتباط سخن دکتر سروش در سطور ابتدایی این نوشته با مدعای پلورالیسم دینی لازم به ذکر است که این ارتباط بسیار نارسا و مبهم است. آیا چون ایمان یک فرد مسلمان تقلیدی است و نیز دین داری یک فرد یهودی، زرتشتی و مسیحی موروثی است، فهمیده می شود که ادعاهای آنها نیز صحیح است؟ چنان که بارها بیان شد و در دیگر براهین اقامه شده از سوی این نویسنده نیز آمده، مدعای پلورالیسم دینی، حقانیت ادیان و حقانیت تعدد و تکثر آنها است و بدیهی است که ادعای فوق ربطی با بحث تکثرگرایی دینی ندارد. البته در این مورد می توان به چند نکته اساسی اشاره و استدلال کرد.
حقانیت ادیان یا چگونگی دین‌داری؟
چنان که اشاره شد، مدعای سروش، حقانیت ادیان مختلف است ولی در بعضی از موارد، هنگامی که قافیه تنگ می آید مدعای خویش را به بعضی از ادیان محدود می کند و حقانیت همه ادیان را خودش زیر سوال می برد: «صراط های مستقیم مدعی این نیست که همه فرق بر حقند و هر کس هر چه می گوید درست است.» (2) و یا در جایی دیگر از این کتاب می نویسد: «... اما این که در میان این کثرت ها باطل هایی هم پیدا می شود که در این سخنی نیست. قطعاً اباطیلی هم در این وسط هست، قطعاً مکاتب ناحقی در عالم وجود دارد بدون تردید.»(3)
آقای سروش این سخنان را مدت ها پس از نوشتن مقاله صراط های مستقیم در نشریه کیان و بیان آن استدلال های ده گانه که بعدها تحت همین عنوان کتاب شد، ذکر کرده است. از طرفی وی در موارد مختلفی هم معتقد است: «حرف پلورالیسم این است که کثرت حقایق داریم، نه حق واحد.»(4)
از ملاحظه این سخنان فهمیده می شود که سروش معتقد است که بعضی از ادیان حق و بعضی دیگر باطلند. حال پرسش این است که معیار و ملاک این ادعا چیست؟ اما متأسفانه و آنگونه که ادب علمی ایشان است، از طرف وی هیچ ملاک و دلیلی مبنی بر اثبات ادعای حق بدون فلان دین یا باطل بودن دیگری ارائه نشده است. به ویژه آن که ایشان مدعی است در هیچ دینی دلیل خاصی که حقانیت آن دین را به طور قطعی اثبات کند و بر ادله حق بودن ادیان دیگر برتری داشته باشد وجود ندارد، بلکه ادله همه ادیان برابر است و ما به «تکافو ادله» رسیده ایم.
با توجه به این ادعا، به چه دلیل ایشان دینی را حق و دین دیگری را باطل می داند؟ مگر هر دو دین دارای استدلال نیستند؟ وی در توضیح «تکافو ادله» می گوید:« تکافو ادله» یعنی چه؟ یعنی دلایل طرفین قوت مساوی دارند، به طوری که هیچ یک نمی تواند دیگری را مغلوب و از میدان به در کند.» (5)
ملاحظه می شود که استدلال جناب دکتر از پارادوکسی مبرهن رنج می برد؛ چرا که با عنایت به چنین تصریحاتی منطقاً نمی توان ادعا کرد بعضی از ادیان قطعاً باطل و بعضی صحیح و حق است. اگر قطع و یقین داشته باشیم که ادیان باطلی وجود دارند، معنایش آن است که استدلال و براهین آن ادیان باطل برای اثبات حقانیت خود به قوت استدلال ادیان حق برای اثبات دین خودمان نیست و در نتیجه نباید گفت ادله ادیان مختلف به تکافو و برابری رسیده اند.
در حقیقت، نتیجه این سخن که ادعای پلورالیسم کثرت حقایق است و نیز این ادعا که ادله ادیان مختلف متکافی هستند و از جهت ارزش برابر هستند، این است که هیچ دین باطلی وجود ندارد، چون پیروان هر دینی، حتی گاوپرستی، برای مدعای خود برهان و استدلال دارند و این استدلال، برابر و هم قوت با استدلال های بیان شده در ادیان دیگر، مانند اسلام است، بنابراین نباید ادعا کرد دین باطلی وجود دارد و محدود کردن حقانیت به بعضی از ادیان بی ملاک است.(6)
حق دانستن ادیان مختلف و اجتماع نقیضین
بر همه ادله برون دینی ذکر شده بر پلورالیسم دینی این اشکال مشترک وارد است که حق انگاشتن ادیان مختلف در ناحیه مختلفات، در بیشتر موارد مستلزم پذیرش اجتماع نقیضین مستحیل است؛ زیرا به عنوان مثال، دو ادعای «عیسی پسر خداست» و «عیسی پسر خدا نیست» متناقض هستند و حق دانستن مسیحیت و اسلام موجب پذیرش اجتماع نقیضین است. بدین جهت، هیچ یک از ادله یاد شده صحیح نمی باشد. (7) سروش در مقام پاسخ به این اشکال مهم، با توضیحاتی غیر استدلالی و تنها با استناد به مثال هایی، بر این باور است که اشکال لزوم اجتماع نقیضین بر ادعای پلورالیسم دینی، ناشی از خلط میان حقانیت در ادیان و حقانیت در علوم تجربی و فلسفی است.
به زعم وی، حقانیت و صدق و کذب در گزاره های دینی، اشاره ای (Indexical) است ولی صدق و کذب در علوم و فلسفه مطلق است. مثلاً گزاره «من بیست سال دارم» گزاره اشاره ای است که صدق و حقانیت آن تابع گوینده است که اگر بیست ساله بود درست والا کذب است، اما گزاره تجربی «زمین کروی است» دارای حقانیت مطلق است و تابع هیچ شخص و زمان خاصی نیست. گزاره های دینی ادیان مختلف نیز با توجه به پیروان آنها سنجیده می شود. مثلاً گزاره «شراب حلال است» اگر از سوی مسیحیان بیان شود، صادق است ولی از سوی مسلمانان صادق و حق نیست. سخن و استدلال به نحو فوق دارای اشکالاتی است که می توان به برخی اشاره کرد:
1- تقسیم حق به «حق مطلق» و «حق برای...» باطل است و هیچ فرقی میان گزاره های دینی از یک طرف و گزاره های علمی و فلسفی از طرف دیگر نیست. سروش نیز به جز بیان چند مثال، هیچ دلیلی برای تقسیم بندی ارائه نکرده است. دیدگاه منطقی و قابل قبول این است که حق منحصر به حق مطلق است و «حق برای ...» نداریم. به نظر می رسد دو گزاره ای که در مثال انتخاب شده به دلیل تفاوت موضوعات این دو گزاره، یعنی «من» و «زمین» که یکی ضمیر است و دیگری اسم ظاهر و خاص، چنین مفهومی را از نظر سروش تولید کرده است و الا هیچ تفاوتی درصدق و حقانیت ندارند و داوری سریع دراین مورد بدون مراجعه به مرجع ضمیر غیرممکن است.
2- بر فرض پذیرش دوگانه اشاره شده در مطلب وی در مورد حق، چرا حق در ادیان از سنخ «حق برای...» است، نه حق مطلق؟ سروش هیچ دلیلی برای این سوال و این ادعای خود بیان نکرده است.
پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است. 

نام:
ایمیل:
نظر: