اشاره: پیدایش و شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران یکی از نقاط عطف تاریخی‌ محسوب می‌شود که در فضای‌ متصلب جنگ سرد خارج از اراده دو قطب قدرت آن زمان از درون فضای اجتماعی و سیاسی کشورهای خاورمیانه سر برآورده وآثار خودش را در محیط گسترده‌تری از منطقه منعکس کرده است. انقلاب، گفتمانی را تولید کرد که معطوف به مبارزه با قدرت‌های بزرگ و سلطه‌گر در جهت ایجاد عدالت در کنش بین‌المللی است. از این رو، بسیاری از ملل مستضعف دنیا تحت تاثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی قرار گرفتند؛ آموزه‌هایی که تاکید بر مفاهیمی همانند عدالت، قدرت نرم، مبارزه با تبعیض و سلطه دارند. این گفتمان معطوف به نقد قدرت در ساختار نظام جهانی ‌محسوب می‌شود. لذا قدرت‌های سلطه‌گر به ویژه ایالات متحده به عنوان مهمترین حامی نظام سرمایه‌داری با هر گونه تغییر انقلابی که موقعیت برتر آن را به خطر بیندازد مخالفت می‌کند و با آن به مقابله می پردازد. به واقع قدرت مسلط هژمون سعی ‌می‌کند نظم موجود حفظ شود؛ چرا که همیشه در هر ترتیبات خاص، نظم به سود کارگزاران خاص است. در نتیجه آنچه دولت های انقلابی به چالش می کشند نه تنها نظم موجود، بلکه منافع دولت های خاص و به ویژه قدرت هژمون است؛ در نتیجه هژمون ناگزیر با دولت های انقلابی اصطکاک پیدا می کند. روابط ایران و آمریکا در بعد از انقلاب اسلامی بر پایه چنین فضایی شکل گرفته است. 1. پیشینه و سابقه حضور آمریکا در ایران بر پایه اسناد تاریخی، اولین آمریکایی که به ایران سفر کرد، فردی است به نام «جاستین پرکینز». از سوی دیگر، نخستین ایرانی که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را ��ذیرفت، میرزا محمد علی حاج سیاح بود که در انقلاب مشروطیت نیز شرکت داشت. در دوره قاجار در سال۱۳۰۰ هجری قمری( ژوئن ۱۸۸۳) آمریکا اقدام به تأسیس کنسولگری در ایران کرد و دیپلمات ارشدی به نام «ساموئل‌گرین‌ بنجامین» را به تهران فرستاد. دولت ایران هم ابتدا در سال ۱۸۵۶ میرزا ابوالحسن شیرازی، و سپس در اکتبر ۱۸۸۸میلادی(۱۳۰۶قمری) حاج حسینقلی‌خان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد. وی به نام حاجی واشنگتن در تاریخ ایران مشهور ‌است. روابط در حد سفیر بین دو کشور در سال 1323شمسی(۱۹۴۴میلادی) برقرار شد. «والاس موری» که در سال‌های دهه۲۰میلادی کاردار آمریکا در ایران بود، از نخستین سفیران این کشور در ایران است. در جریان جنگ جهانی دوم در ۳ شهریور۱۳۲۰ آمریکا همراه با بقیه کشورهای جبهه متفقین ایران را اشغال کردند. هم ‌زمان برخی از شرکت‌های نفتی آمریکا برای سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران اعلام آمادگی کردند اما از آنجا که درخواست آمریکایی‌ها موجب طرح درخواست‌های ‌مشابه از سوی روس‌ها و انگلیسی‌ها می‌شد، دکتر محمد مصدق در مجلس شورای‌ ملی سیاست موازنه منفی برای پرهیز از واگذاری هرگونه امتیاز نفتی به خارجیان تا پایان جنگ جهانی دوم را مطرح کرد. 2. اقدامات مداخله جویانه آمریکا در ایران شاید یکی از سوالات اصلی و کلیدی این روزهای نسل جوان کشور ما این باشد که چرا علی‌رغم گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و اظهار تمایل دولت‌مردان آمریکا به روابط با جمهوری اسلامی ایران، مردم ایران هنوز با همان شور و اشتیاق ابتدای پیروزی، عمق نفرت و کینه خود را نسبت به امریکا نشان می‌دهند و حاضر نیستند دولت‌مردان آنها گام در مسیری بگذارند که ختم به سازش گردد؟ پاسخ به این سؤال منوط به مروری هر چند اجمالی از مشکلات و مصائبی است که ایالات متحده آمریکا چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر سر این ملت بزرگ آورده است. 2.1. اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا قبل از انقلاب اسلامی؛ به طور کلی هدف اصلی اقدامات مداخله جویانه آمریکا قبل از انقلاب اسلامی، حمایت از تداوم حیات رژیم دیکتاتوری شاه بود که می توان به مواردی از آنها به صورت زیر اشاره کرد: 2.1.1. طراحی و مشارکت در کودتای 28مرداد1332: در اوائل دهه1330شمسی با آغاز مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی ‌مردم مسلمان ایران با رهبری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق و شروع جریان ملی شدن صنعت نفت نوعی همراهی و همسویی بین بریتانیا با رهبری وینستون چرچیل و آمریکا با ریاست جمهوری آیزنهاور شکل گرفت. آمریکایی‌ها مدعی بودند که مماشات در مقابل دولت مصدق در نهایت به پیروزی حزب توده و فروافتادن ایران در دامان اتحاد جماهیری شوروی منجر خواهد شد. در نتیجه آمریکا از ایده سرنگونی‌ مصدق و بازگشت شاه که در پی تظاهرات مردمی از کشور فرار کرده بود، حمایت و با بریتانیا همراهی کرد. لذا کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ اولین تجربه سازمان سیا در سرنگونی یک دولت خارجی به شمار می‌آید. این عملیات با هدایت کرمیت‌روزولت مامور مخفی سیا به نام عملیات آژاکس به مرحله اجرا گذاشته شد. روزولت در کتاب خود که در دهه ۱۹۷۰ به چاپ رساند، نوشت:« محمد رضا شاه پس از بازگشت از تبعید در کاخ مرمر به وی گفت که سلطنتش را بعد از خدا به آمریکا و شخص روزولت مدیون است». در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادنِ نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد. همچنین در ۱۸ مارس سال۲۰۰۰ میلادی‌ مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سخنرانی خود به این نقش کشورش چنین اعتراف کرد:« در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران، محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند، ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحت‌اند. علاوه بر این در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد، ولی‌ مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد». از آن تاریخ به بعد رژیم شاه در زیر چتر حمایت مستقیم آمریکا قرار گرفت و به عنوان ژاندارم منطقه، مامور حفاظت و تامین منافع راهبردی آمریکا در منطقه شد. در هر صورت، کودتای ۲۸ مرداد تأثیر منفی‌ مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشته که هنوز آثار آن در روابط دو کشور کاملا محسوس و مردم آن را فراموش نکرده‌اند. 2.1.2. فروش تسلیحات نظامی در راستای تامین منافع آمریکا در منطقه: در دکترین دوستونی نیکسون، ایران به عنوان بازوی نظامی این دکترین می‌بایستی نقش ژاندارمی‌ منطقه را به عهده می‌گرفت؛ این امر مستلزم داشتن یک ارتش قوی با تجهیزات مدرن روز بود. از این رو، رژیم شاه هم‌زمان با افزایش قیمت جهانی نفت در صدد خرید تجهیزات نظامی از غرب به ویژه آمریکا برآمد. ارزش معاملات نظامی ایران و امریکا در سال‌های 1351 تا 1356 به رقمی بالغ بر 1/16 میلیارد دلار رسید و این به معنی این بود که امور نظامی ایران بیش از 40 درصد بودجه کشور را به خود اختصاص می‌داد و بسیاری از شرکت‌های امریکایی آن زمان، با کمک شاه و به هزینه جیب ملت ایران، از خطر ورشکستگی رهایی یافتند. و دردناک‌تر این که، این ارتش و تجهیزات آن برای تامین منافع آمریکا به کار می‌رفت. 2.1.3. روابط اطلاعاتی ایران و آمریکا: در این رابطه می‌توان به احداث و فعالیت هفت مرکز جمع‌آوری اطلاعات سازمان سیا در نزدیکی‌ مرز ایران و اتحاد جماهیر شوروی تا زمان انقلاب اسلامی اشاره کرد. 2.1.4. تاسیس سازمان مخوف ساواک: پس از كودتاي 28 مرداد 1332، و سرنگونی دولت دکتر مصدق، آمريكا، فضا و شرايط را به‌منظور حضور و حاكميت بلامانع خويش در ايران مساعد يافته و در صدد برآمد تا در تمام شئون ايران دخالت كرده و ايران را به ‌عنوان پايگاه اصلي خود در منطقه قرار دهد. الزامات این کار را در درجه اول به ايجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقويت آن و در درجه دوم به تأسيس سازمان امنيت كشور منوط کرد. لذا در سال 1335 شمسی[1957] سازمان سيا طرح و چارچوب تشكيلاتي يك سازمان جديد اطلاعاتي را به شاه داد و خود در تأسيس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. اين تشكيلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنيت كشور ناميده مي‌شد به زودي به نام مخفف آن، يعني ساواك شهرت يافت‌ و مأموران آن تحت آموزش و تعلیم موساد و سيا در آمدند. این سازمان مخوف از روز شکل‌گیری تا زمان انحلال، غیرانسانی‌ترین شکنجه‌ها را بر انقلابیون اعمال می‌نمود و به منظور بقای رژیم دیکتاتوری پهلوی، مردم را با شدیدترین وضع سرکوب می‌کرد. 2.1.5. تحقیر ملت ایران با تصویب لایحه کاپیتولاسیون: لایحه ننگین کاپیتولاسیون در راستای حضور گسترده و نفوذ همه جانبه آمریکایی‌ها بعد از کودتای 28 مرداد 1332 در همه شریان‌های حیاتی‌ ملت ایران، و با درخواست و فشار کاخ سفید در 21 مهرماه1343 توسط دولت ایران و سپس در مجلس شورای ‌ملی به تصویب رسید. به موجب این قانون تمامی ‌مستشاران امریکایی در صورت ارتکاب هر جرم، فساد و جنایتی، مصون از دستگیری و مجازات در ایران بودند. تصویب این قانون تحقیرآمیز باعث شد تا حضرت امام خمینی(ره) در4 آبان 1343شخص شاه را مورد حمله مستقیم قرار دهد. همین سخنرانی و اعتراض امام خمینی(ره) منجر به دستگیری و تبعید وی به خارج از کشور گردید. 2.2. عملکردهای‌ سلطه‌طلبانه آمریکا در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی 2.2.1. نقش آمریکا در جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی: با شروع نهضت انقلابی در ایران دولت ایالات متحده آمریکا چندین ما قبل از پیروزی انقلاب در سال 1357 در بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌های ‌متعدد، بر حمایت کاخ سفید از رژیم دیکتاتوری‌ محمدرضاشاه‌پهلوی تاکید داشت و حتی با تشدید حرکت‌های انقلابی در ایران، جلسه کمیته ویژه برای بررسی‌مسائل ایران در کاخ سفید تشکیل داد. در تاریخ 08/09/1357 جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا و وزیر امور خارجه‌اش با صدور بیانیه‌ای حمایت خود را از شاه ایران اعلام داشتند و ضمن ابراز همدردی اظهار اطمینان کردند که ایران از بحران‌های سیاسی خشونت‌آمیز به سلامت خواهد گذشت. جیمی کارتر در ملاقات با فرزند شاه ضمن تاکید بر حمایت آمریکا از شاه، ابراز امیدواری کرد که تظاهرات خشونت آمیز مخالفان و اعتصاب در نواحی نفت خیز کشور هر چه زودتر خاتمه یابد. وی در این دیدار گفت:« دوستی و اتحاد با ایران، یکی از مبانی ‌مهمی است که سیاست خارجی آمریکا به طور اعم بر روی آن پایه‌ گذاری شده است».(اطلاعات1357/08/10 و 1357/08/11) سایروس ونس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در ایران، شاه را به عنوان متحدی بسیار صمیمی و گرانقدر مورد ستایش قرار داد و خواستار پایان یافتن ناآرامی‌های ایران شد. وی گفت:« ما کاملا از تلاش‌های شاهنشاه به منظور اعاده نظم... جانبداری ‌می‌کنیم».(اطلاعات 1357/08/13) کارتر، رییس جمهور وقت آمریکا، نیز در یک مصاحبه گفت که به شاه اعتماد دارد و از وی در مبارزه با مخالفین حمایت می‌کند.(هفت هزار روز،جلد دوم، ص 1015) . دولت آمریکا حتی بعد از فرار شاه در دی‌ماه سال 1357 حاضر نشد، به حقانیت انقلاب مردم ایران اعتراف کند و تن به خواست ملت ایران بدهد لذا همچنان از شاپور بختیار که شاه آن را بعنوان رئیس دولت قرار داده بود، در مقابل مخالفت شدید مردم ایران از او حمایت می کرد، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در مصاحبه‌ای ضمن اعلام همکاری کامل ایالات متحده با دولت بختیار گفت: «ما مایلیم با دولتی که در ایران در چارچوب قانون اساسی، یعنی ‌مشروطه سلطنتی تشکیل می‌شود همکاری کنیم. ما آنچه را مردم ایران انجام می‌دهند یا نمی‌دهند، مورد ارزیابی قرار نخواهیم داد... ثبات اوضاع، استقلال و تحول سیاسی و اقتصادی ‌منظم ایران، یگانه هدف آمریکا است...»(اطلاعات 17/10/1357) امریکایی‌ها برای کنترل کامل اوضاع و در صورت لزوم برای سرکوبی فراگیر انقلابیون و مردم بپا خاسته از جور ظلم و ستم دیکتاتوری با اعزام ژنرال هایزر به ایران برنامه کودتا را طراحی کردند. در این رابطه هادینگ کارتر، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه آمریکا با اعلام پشتیبانی کامل ایالات متحده از کابینه جدید ایران اعلام کرد که «رابرت هایزر، معاون فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا، چند روزی بیش از وقت تعیین شده قبلی در ایران اقامت خواهد کرد تا بتواند با رهبران نظامی ایران بیشتر گفت‌و‌گو کند... هایزر به عنوان نماینده دولت آمریکا با چند نفری از فرماندهان ارتش ایران به گفت‌و‌گو نشسته و به آنان توصیه کرده است که از دولت بختیار پشتیبانی کند..» او در توجیه کودتای احتمالی آینده می گوید:« این عمل، مداخله آمریکا در امور ایران نمی‌تواند به حساب آید... این امر که توصیه شود از قانون اساسی ایران حمایت شود، امری کاملا عادی است. به عکس اگر سرنگونی حکومت موجود توصیه می‌شد،آن وقت مداخله بود».( اطلاعات 19/10/1357) 2.2.2. سفارت آمریکا در تهران مرکز مدیریت و هدایت نیروهای برانداز و ضد انقلاب: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریکا که در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی‌ می‏کردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسی‌اش را که از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند، به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران کند. افسران سازمان سیا(CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها که نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریکا با ایجاد شبکه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام خمینی(ره) و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور کند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی ‌مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریکا مسئول انحراف افکار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریکا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل کنند. دولت آمریکا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرال‏های سیاسی، چهره‏های دینی‌میانه‏رو، سکولارها، ملی‌گرایان و سران ارتشی‌ متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی کشور فراهم نماید؛ به همین دلیل وزارت خارجه آمریکا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه‌روهای ‌مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی‌گرا و سلطنت‌طلبان و طرفداران رژیم سابق علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود. البته با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، این مرکز توطئه تعطیل و اقدامات جاسوسی آمریکایی‌ها تا حدود زیادی عقیم ماند. از این روست که حضرت ‌امام(ره) از آن‌ به انقلاب دوم تعبیر می‌کند. 2.2.3. تجاوز نظامی به خاک جمهوری اسلامی ایران در ماجرای طبس: در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی جاسوسان آمریکایی در تهران که در ماجرای تصرف لانه جاسوسی(سفارت آمریکا) بازداشت شده بودند، جیمی کارتر، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا دستور انجام عملیات آزادسازی را صادر کرد. از این رو یگان ویژه دلتا فورس نیروهای‌ مسلح آمریکا، در اردیبهشت ۱۳۵۹، ماموریت پیدا کردند با تجاوز به خاک جمهوری اسلامی ایران جاسوسان آمریکایی را در یک عملیات کماندویی آزاد کرده و به آمریکا باز گردانند. اما امدادهای غیبی از طریق طوفان شن در صحرای طبس به یاری‌ مردم مسلمان و انقلابی ایران آمد و نیروهای آمریکایی را دچار حادثه کرد. در این حادثه ۸ نفر از نیروهای آمریکایی در آتش سوخته و باقیمانده نیروها به دستور جیمی کارتر برگشتند و بدین‌ترتیب عملیات نظامی آمریکا در این ماجرا به طور کامل شکست می‌خورد. 2.2.4. جنگ کم شدت با حمایت و تجهیز ضدانقلابیون و ایجاد بلوا و شورش‌های داخلی: با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دست‌اندازی آمریکایی‌ها به سفره رنگارنگ ثروت‌های این سرزمین نیز به پایان رسید، اما آنها تلاش کردند عقده‌های فروخورده ناشی از رانده‌شدن از ایران را با خصومت آشکار با ملت و نظام جمهوری اسلامی جبران کنند. این عقده‌گشایی با تشکیل و حمایت گروه‌های تجزیه طلب، تروریستی و ضد انقلاب برای نابودی دستاوردهای انقلاب اسلامی آغاز گردید. اکثر این گروهک‌ها با حمایت‌های آمریکا و متحدین اروپایی و منطقه‌ای آن تشکیل و یا تجهیز شدند. شورش‌های دهه 60 این گروهک‌های تجزیه‌طلب در کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، بلوچستان نمونه بارز آن است. اقدامات سازمان منافقین(مجاهدین خلق) در ایجاد جنگ داخلی و ترور مسئولین نظام و شهروندان عادی با حمایت فرانسه، آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکومت بعث عراق انجام می‌گرفت . هم اکنون که چهره واقعی و ضدمردمی و تروریستی این گروهک ها برای همه دنیا آشکار است، همچنان از طرف آمریکا و کشورهای غربی و توسط برخی از کشورهای‌ منطقه حمایت و تحریک می‌شوند. افزون بر این، با وجود گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی،آمریکا همچنان به حمایت خود از گروهک های تروریستی و برانداز ادامه داده است. یکی از نمونه‌های بسیار خشن و غیر انسانی آن، حمایت از گروهک جندالشیطان ریگی بود. عبدالمالک ریگی سرکرده این گروهگ تروریستی، پس از دستگیری از روابط خود با آمریکایی‌ها این گونه پرده برداشت:« افراد آمریکایی و یا اسرائیلی در پوشش ناتو با ما مذاکره می‌کردند و لیستی از افراد را برای ترور به ما می‌دادند؛ همه اصرار مذاكره‌كنندگان بر این بود كه جندالله عملیات را از منطقه مرزی و بلوچستان به پایتخت كشور، یعنی تهران منتقل كند». 2.2.5. ترغیب و تجهیز صدام در حمله به ایران و تحمیل 8 سال جنگ: بسیاری از محققین معتقدند که ايجاد يک جنگ تمام عيار در منطقه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در دستور کار سردمداران امريکا و غرب قرار گرفت و آنها با تحريک صدام حسين براي حمله به ايران توانستند بيش از پيش نیات خود را عملی کنند. آنها حتی فروش سلاح ها و ابزارآلات جنگي خود را به صدام يک معامله دو سر برد می‌دانستند، چرا که اگر عراق مي‌توانست ايران را شکست دهد، غرب و ايالات متحده از شر يک حکومت مذهبي در ایران که کراراً آنها را به چالش مي‌کشد، راحت مي‌شدند؛ اگر هم نتيجه چيزي به جز پيروزي صدام رقم مي خورد، باز هم امريکا چيزي را از دست نمي داد، چرا که سود کلاني از فروش تسليحات جنگي به جيب زده بود. 2.2.6. جنگ نرم و راه اندازی انقلاب مخملی در ایران: «انقلاب رنگی» شیوه‌ای از تغییر حکومت بدون خشونت و کشتار است که از طریق اعتراض‌های ‌مدنی و یا تحصن‌های گسترده انجام می‌شود. در اواسط دهه 1380، اندیشه عملیاتی کردن یک انقلاب رنگی در ایران در ذهن طراحان آمریکایی همچون؛ موسسه جورج سوروس با همراهی اپوزیسیون داخل و خارج کشور شکل گرفت. آنان که می‌دانستند در جامعه ایرانی از حمایت اکثریت برخوردار نیستند، تصمیم گرفتند با ایجاد یک جنبش اجتماعی حداقلی اما فعال، از فرصت و فضای انتخاباتی کشور برای سرنگونی کل نظام سیاسی استفاده نمایند. اما طراحی و سازماندهی چنین برنامه‌ای نیاز به زمان معتنابهی داشت و از همین رو بود که هنوز عمر دولت خاتمی به پایان نرسیده بود که، تلاش‌های طیف اپوزیسیون برانداز در این راستا آغاز شد. اولین اقدامی که می‌بایست انجام می‌شد، مطالعه بر روی انقلاب‌های رنگی در اقمار شوروی سابق با هدف استخراج یک الگوی کارآمد برای پیاده سازی در جامعه ایران بود که طیف دانشگاهی جریان اپوزیسیون مأموریت این مهم را به عهده گرفت. روزنامه فایننشال تایمز در تاریخ 18 ژانویه 2005 طی‌مقاله‌ای به قلم «گای دینمور» فاش کرد که نومحافظه‌کارهای آمریکایی از گروه جدیدی از اپوزیسیون ایرانی در مهاجرت به نام «اتحاد برای دموکراسی در ایران» حمایت می‌کند «که قرار است در مقابل دریافت پول از مالیات دهندگان آمریکایی، کار برقراری دموکراسی در ایران را جلو بیندازند. هد�� این گروه برقراری رفراندوم برای تغییر رژیم در ایران است.»( www.ft.com) در هر صورت اقدام عملی چنین رویکردی را ملت مسلمان ایران در جریان واقعه کوی دانشگاه تهران در سال 1378 و در جریان فتنه سال 1388 مشاهده کردند، که البته هر دو فتنه با هوشمندی و درایت رهبر فرزانه انقلاب و حمایت مردم مسلمان ایران خنثی و طراحان آن رسوا شدند. البته دیگر موارد اقدامات سلطه طلبانه و تجاوزکارانه آمریکا در ایران را می توان به شرح زیر فهرست کرد که به دلیل اطاله کلام از توضیح آنها صرف نظر خواهیم کرد. 2.2.7. ورود مستقیم در جنگ در راستای حمایت از رژیم بعث و جلوگیری از شکست صدام با درگیری در خلیج فارس با نیروی دریایی ایران و حمله به هواپیمای‌مسافری 2.2.8. بلوکه کردن میلیاردها دلار از سرمایه‌های ایران بدون دلایل حقوقی 2.2.9 .اقدام به تخریب زیربناهای صنعتی و هسته‌ای ایران با ارسال ویروس در شبکه‌های رایانه‌ای ایران مثل پروژه استاکس نت 2.2.10. ترور دانشمندان هسته‌ای با همکاری رژیم صهیونیستی 2.2.11. هدف قراردادن هواپيماي مسافربري ايران با 320 مسافر بي‌پناه و بي‌گناه در آسمان خليج‌فارس و دادن مدال افتخار به فرمانده ناو وينسنس مستقر در خليج‌فارس براي اين جنايت 2.2.12. اعمال تحریم های ظالمانه یک جانبه و چند جانبه و... به بهانه‌های واهی 3. دلایل طرفداران رابطه با آمریکا 3.1. خصومت و دشمنی با آمریکا مبتنی بر توهم توطئه است: برخی با توهم خواندن خصومت امریکا علیه ایران، خواهان از سرگیری رابطه با امریکا هستند. در حالی که دشمنی پنهان و آشکار دولت آمریکا براساس اسناد و مدارک موجود و اعترافاتی که مقامات امریکایی هر از چندگاهی ‌مطرح می کنند، غیر قابل چشم پوشی است. لذا این ادعا با توجه به سیاست ها و اقدامات آمریکا در قبل و بعد از انقلاب که بخشی از آنها در بالا ذکر گردید کاملا قابل رد و غیر قابل دفاع است. 3.2. رابطه با آمریکا مانند رابطه با سایر کشورهاست: طرفداران این ادعا به این موضوع توجه ندارند که آمریکا همواره خود را رهبر و حامی جهان سرمایه داری و دارای رسالت جهانی در حفظ ارزش ها و تمدن غرب می داند و همواره منافع و اهداف راهبردی خود را تحت چنین مفاهیمی تعریف می کند. در سند راهبردی 2010 آمریکا که برای یک بازه زمانی 15 ساله، یعنی تا سال 2025 تدوین گردیده، مؤلفه‌های‌ محوری و راهبردی آمریکا در محیط امنیتی داخلی و خارجی ‌معطوف به تجدید و احیای رهبری آمریکا در جهان است؛ که مستلزم تمرکز و تجمیع منابع از قبیل توان نظامی، توان رقابت اقتصادی، هدایت و رهبری اخلاقی، تلاش برای شکل دهی به یک نظام بین‌المللی و... در جهت تحقق رهبری آمریکا در جهان خواهد بود. و ادبیات حاکم بر این سند تجویزی، معطوف به بسط و گسترش قدرت، جایگاه و نقش آمریکا به عنوان بازیگر جهانی و رهبر بین المللی است؛ 3.3. بین دفاع از امنیت و منافع ملی و مذاکره با آمریکا تعارض وجود ندارد: از دیدگاه ایالات متحده که خود را رهبر و نیروی« خیر» جهان می داند، سنجش و ارزیابی خیر و شر در جهان، بستگی به میزان انطباق عملکرد کشورها با منافع امریکا دارد. این موضوع به طور آشکار در اسناد امنیت ملی 2001 و 2010 آمریکا منعکس شده است. لذا در هر مذاکره و رابطه این نگاه مبنای عمل و تعامل آنها با دیگر کشورها از جمله ایران قرار خواهد گرفت. 3.4. توازن نسبی قدرت جمهوری اسلامی ایران با آمریکا در منطقه: به زعم عده‌ای امروز ایران توانسته است به یک توازن نسبی قدرت با آمریکا در منطقه برسد. در واقع، از منظر آنها، رابطه حاکم بین این دو کشور، دیگر رابطه گرگ و میش نیست. لذا ابایی هم از مذاکره و رابطه نیست. البته اگرچه جمهوری اسلامی ایران در بعد انقلاب اسلامی با رهبری الهی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و روحیه مقاومت و ایثار مردم و همت جوانان توانسته است مسیر پیشرفت را طی کند و با الهام بخشی نفوذ خود را در میان ملل مسلمان گسترش دهد، اما نظام سلطه هم از ابزارهای ‌موثر، قالب‌های گفتمانی اثر بخش و سازوکارهای اطلاعاتی و امنیتی ویژه برخوردار است که می‌تواند در مواقع لزوم آنتی ‌مقاومت‌هایی را از درون ما ایجاد ‌کند. دلایل دیگری را نیز در این گروه مطرح می‌کنند که از ذکر آنها صرف نظر می شود. 4. دلایل عدم رابطه با آمریکا 4.1. آمریکا نماد نظام سلطه: یک- اهداف و منافع خود را جهانی تعریف کرده و سعی در کسب، حفظ و توسعه جهانی آن است. دو- نظام جهانی را به جهان ظالم و مظلوم تقسیم می کند. [1] سه- برای دستیابی به اهداف و منافع و همچنین به منظور استیلای جهانی به تناسب شرایط طیفی از اعمال قدرت را بکار می برد. یعنی امریکا از بکارگیری و اعمال قدرت نظامی، برای زیر سلطه‌ در آوردن دیگر نظام‌ها ابایی ندارد. کارنامه کاخ سفید نشان می دهد که این کشور برای اعمال سلطه و تغییر رژیم و یا رفتار کشورهای ناهمسو از خشن ترین ابزارها بهره گرفته است. چهار- هر کشوری که با امریکا نباشد، دشمن آمریکا محسوب می شود. پنج- براساس منطق زور و برای اعمال سلطه، سایر قدرت‌ها را با خود همراه می سازد. در حالی که این ویژگی را هیچ یک از دولت های فعلی غربی و شرقی ندارند. شش- داشتن خوی استکباری: مقام معظم رهبری خوی‌ استكباری‌ آمریكا را از دیگر عناصر مؤثر در اوضاع‌ و احوال‌ كنونی‌ می دانند و خاطرنشان می کنند:« خوی‌ سلطه‌طلبانه‌ آمریكا، ملتی‌ را كه‌ از او نمی‌ترسد و فریبش‌ را نمی‌خورد، تحمل‌ نمی‌كند». هفت- امریکا حق پذیر نیست و زور اصل محوری‌ در سیاست های آن محسوب می‌شود. رهبر معظم انقلاب در این رابطه می فرمایند:« استکبار به این معنا است که «عنصری یا شخصی یا جمعی و یا جناحی، خود را بالاتر از حق به حساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک قرار دهد.»[2] با توجه به ویژگی های فوق و کارنامه امریکا علیه ایران و ملل مسلمان، امام می فرمودند که همه مصیبت ما زیر سر آمریکاست. دنیا بداند که هر گرفتاریی که ملت ایران و ملل مسلمین دارند ، از اجانب است ، از آمریکاست.[3] 4.2. تعارض ایدئولوژیک، ژئوپلتیک و هژمونیک بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران: امریکا با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم منافع عظیم اقتصادی‌ و هم پایگاه‌های استراتژیکش را از دست داد. همچنین آمریکا نه تنها از موقعیت ژئوپلیتیک ایران محروم شد بلکه در مقابل اقتدار ژئوپلیتیکی ایران دچار چالش شدید شد. این قدرت جهانی بعنوان رهبر جهان غرب، اعتبار لیبرالیسم امریکایی و ایدئولوژی‌مدرنیته و آرمان‌های آن را در هم آوردی با انقلاب اسلامی ایران نیز خدشه‌دار کرد. امروز نظام جهانی و نظام غرب تلاش دارد تا مجددا زمینه‌های لازم را برای یکپارچه‌سازی هژمونیک غرب فراهم کند که این موضوع با اهداف، آرمانها و منافع جمهوری اسلامی ایران در تعارض مبنایی قرار دارد. رهبر معظم انقلاب می فرمایند:« امروز دشمنی با ایران اسلامی به خاطر اسلام است، وگرنه این همان ایرانی است که قلعه‌ی آمریکا و استکبار بود. آن‌ها با اسلام دشمنی عمیقی دارند؛ اسلام به معنای حکومت و نظام؛ اسلام زنده و اسلامی که حقیقتاً می‌خواهد خودش را بر واقعیت‌های‌موجود در فضای جهان تحمیل کند.»[4] 4.3. آمریکا گرفتار در پنجه صهیونیست‌ها و تاثیر آن بر روابط با ایران: به تعبیر مقام معظم رهبری « دولت امریکا در واقع در جهت منافع صهیونیست ها حرکت می کند و از همه دنیا باج می گیرد و به رژیم صهیونیستی باج می‌دهد»( 13/7/92). لذا اعترافات جزیی از حقانیت جمهوری اسلامی ایران توسط دولتمردان آمریکا و حتی جابجایی دولت‌ها در امریکا هیچ تأثیری در رفتار ناپسند امریکاییان نسبت به ملت ایران در این سه دهه گذشته نداشته است و تداوم سیاست‌های کینه‌ورزانه نسبت به انقلاب اسلامی و ملت ایران بیانگر این حقیقت است که سیاست‌های عمومی دولت امریکا را لابی‌های قدرتمند پشت صحنه سیاست‌های رسمی و ظاهری آن تعیین می‌کنند. لابی‌هایی که در آن صهیونیسم جهانی و سرمایه‌داران یهودی نقش اصلی را ایفا می‌کنند و قسم یاد کرده‌اند تا آخرین نفس علیه انقل��ب اسلامی و آرمان‌های حضرت امام خمینی(ره) و اهداف جمهوری اسلامی ایران مبارزه نمایند. بنابراین ساده‌لوحانه است اگر تصور شود با یک لبخند و یا حتی اعتراف دولت‌مردان آمریکا به حقانیت جمهوری اسلامی ایران، دشمنی و کینه‌ورزی‌ها آنها نسبت به انقلاب اسلامی و ملت ایران کاهش می یابد و مسیر برای تعامل مثبت فراهم خواهد شد. 4.4. ممانعت آمریکا از کنشگری جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهانی و جلوگیری از نفوذ ثبات بخش آن در منطقه: آمریکا حداقل در 12 سال اخیر تلاش کرده است تا با جنگ روانی فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران را در افکار عمومی دنیا طوری‌ منعکس کند که گویی ایران در صدد دستیابی به سلاح های هسته ای است که می تواند صلح و امنیت جهانی را تهدید کند. با این تصویرسازی تا کنون توانسته مشکلات زیادی را در عرصه بین الملل برای جمهوری اسلامی فراهم کند و در سطح منطقه نیز سعی کرد با کمک متحدین منطقه ای خود، ایران هراسی و شیعه هراسی را تبلیغ کند که حاصل این نوع سیاست ها امروز ظهور گروه‌های سلفی و تکفیری خشن و تروریست است که به اسم اسلام، شیعیان را در پاکستان، عراق، سوریه و.. به قتل می رسانند و آن را جهاد در راه خدا می نامند. 4.5. بی‌اعتمادی به آمریکا؛ اهداف و انگیزه‌های آمریکایی ها را نمی توان فقط از طریق سیاست های اعلامی آنها کشف کرد بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل می دهد سیاست های پنهانی و چند لایه آنهاست. به عبارت دیگر وجود معیارهای دوگانه در سیاست های اعمالی و اعلامی و سابقه سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چند جانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبرو ساخته است. با این حال، بی‌اعتمادی ریشه‌های‌مختلفی دارد. 4.5.1. بی اعتمادی ناشی از عملکرد گذشته و تاریخی: عملکرد امریکا در قبل از انقلاب بخشی از بی‌اعتمادی و بدبینی ‌ملت ایران به امریکا را تشکیل می دهد؛کودتا علیه دولت دکتر مصدق در سال 1332 به اعتراف خود آمریکایی‌ها، حمایت تمام عیار از رژیم مستبد و وابسته پهلوی در سیاست های ‌معطوف به عقب ماندگی در کشور و در مواجهه خونین و سرکوبگرانه با جنبش دانشجویی 1332، قیام ملی و اسلامی 15 خرداد و زندانی کردن و شکنجه آزادی‌خواهان کشور گوشه‌هایی از اقداماتی است که از حافظه تاریخی‌ ملت ایران پاک نشده است. 4.5.2. بی اعتمادی ناشی از تداوم دشمنی پس از پیروزی انقلاب: امریکا بعد از انقلاب نیز سیاست های خصمانه خود را نه تنها اصلاح نکرد بلکه بر آن افزود. از جمله راه‌اندازی کودتاهای نظامی به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی[5]، حمایت‌های‌ مستقیم و غیرمستقیم از دولت عراق در تجاوز به ایران؛ تسلیح شیمیایی صدام؛ ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر جنگ تحمیلی و هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای ‌مسافربری؛ ادامه سیاست تحریم ایران از سال‌های اولیه انقلاب اسلامی که به مرور تشدید شده‌ است؛ راه‌اندازی جنگ گسترده تبلیغاتی – رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون؛ قرار دادن ایران در محور شرارت و تهدید ایران به جنگ، اقدامات خصمانه گسترده علیه برنامه هسته‌ای ایران از جمله تحریم‌های یک‌جانبه، ترور دانشمندان هسته‌ای و مشارکت در تولید ویروس استاکس‌نت، دست داشتن در آشوب های سال 88[6] و... 4.5.3. بی‌اعتمادی ناشی از اقدامات زورگویانه امریکا نسبت به کشورهای دیگر: نوع برخورد سلطه‌گرایانه‌ای که کاخ سفید در کشورهای ‌مختلف امریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی، خاورمیانه و... انجام داده است، موید این بی‌اعتمادی است. در این راستا ملت ایران آگاهند که واشینگتن همواره نسبت به دولت های ‌مردمی و مستقل و انقلابی خصومت ورزیده و در پی تضعیف و براندازی آنهاست و برعکس دولت های وابسته و غیرمردمی‌ مورد حمایت جدی و کامل آنها قرار دارد. 4.5.4. بی‌اعتمادی ناشی از مواضع خصمانه اخیر دولت‌مردان امریکا: نوع مواضع مقامات آمریکا در روزهای اخیر علیه جمهوری اسلامی ایران نیز در افزایش بی‌اعتمادی بین ایران و امریکا موثر بوده است؛ چرا که با وجود اتخاذ سیاست نرمش قهرمانانه از سوی ایران، کنگره امریکا و حتی اوباما در دیدار با نتانیاهو اعلام کردند که همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی برای برخورد با ایران روی میز قرار دارد. همچنین آنها بارها اعلام کردند که در حمایت از رژیم صهیونیستی حاضر به حمله نظامی علیه ایران هستند یا از اقدام نظامی این رژیم علیه ایران حمایت می‌کنند. در همین راستا، کمیته روابط خارجی‌ مجلس سنای آمریکا طرح خصمانه‌ای را تصویب کرد که به موجب آن دولت آمریکا ملزم می‌شود در صورت حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران، از تل‌آویو به طور همه جانبه‌ حمایت کند. یکی دیگر از جدیدترین مواضع آمریکایی‌ها در سال جاری، پس از مذاکرات هسته‌ای رخ داد که به رغم اعلام محرمانه بودن جزئیات مذاکرات، نشریات نزدیک به مقامات کاخ سفید درج بخشی از این جزئیات را با تحلیل‌هایی در راستای افزایش فشار و مطالبات نافی منافع هسته‌ای ایران در دستور کار خود قرار دادند. 4.6. نداشتن منطق در رفتار: دولت امریکا همواره نشان داده است که منطق رفتاری آن را منافع سلطه‌طلبانه‌اش تشکیل می دهد و عملکردش نسبت به ایران غیر منطقی و غیرقابل قبول است. یکی از مصادیق رفتار غیرمنطقی کاخ سفید، طرح مذاکره با ایران در کنار فشار و تهدید است. در شرایطی که دولت امریکا سخن از رابطه و مذاکره با ایران به میان می‌آورد، مجلس نمایندگان آمریکا با 400 رای ‌موافق در برابر تنها 20 رای‌ مخالف لایحه‌ای را تصویب کردند که بنابر مفاد آن، تحریم ها علیه ملت ایران را تشدید خواهند کرد. یکی از موارد دیگر، مربوط به جریان مقابله با طالبان است. در حالی که ایران در بحث طالبان کمک‌های زیادی به آمریکایی‌ها در زمان ریاست جمهوری جرج دبیلو بوش در سال 2002 کرده و در این راستا شماری از دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف به شهادت رسیده بودند، جرج بوش به پاس خدمات مشاوره‌ای ایران برای برخورد با گروه‌های افراطی طالبان، نام ایران را در کنار کره شمالی و عراق در محور شرارت قرار داد. یکی دیگر از مصادیق طرح دوستی و رابطه با ایران توسط اوباما در مجمع عمومی سازمان و تماس تلفنی با رئیس جمهوری ایران است که بلافاصله در دیدار نتانیاهو اعلام کرد که همه گزینه‌ها از جمله حمله نظامی بر ضد ایران روی ‌میز است. مورد دیگر مساله هسته‌ای است. جمهوری اسلامی ایران هرگاه در موضوع هسته ای با آژانس بین المللی انرژی اتمی به توافقات ‌مهمی رسید، امریکایی‌ها موضوعات جدیدی را مطرح کرده و مانع حل منطقی برنامه هسته ای ایران شده‌اند. یکی از مهمترین موارد از این دست توافق آژانس و ایران در زمان البرادعی بود که امریکایی ها با طرح مطالعات ادعایی در زمینه پرونده هسته ای‌ موضوع را امنیتی و خنثی نمودند. در واقع امریکا نشان داده است که رابطه با ایران زمانی‌ میسر است که کاملاً منافع‌شان در ابعاد مختلف تأمین گردد. 4.7. صداقت در گفتار و مواضع: دولت امریکا همواره نشان داده است که؛ صادق و متعهد نیست و دروغگویی و عهد شکنی‌ محور سیاست رئالیستی کاخ سفید است. یکی از مصادیق بارز این عهد شکنی، تعهد امریکا در جریان قرارداد الجزایر بود. بر اساس این بیانیه که بر چهار محور کلی بنا شده بود، قرار شد آمریکا در برابر آزادی گروگان‌های خود به چهار شرط؛ آزاد شدن و رفع انسداد از دارایی‌ها و اموال داخلی ایران، ختم کلیه دعاوی و قرار توقیف‌ها علیه ایران، برگرداندن اموال شاه و خانواده وی و عدم دخالت آمریکا در امور ایران، پایبند باشد. قرار شد که برخی دعاوی ‌موجود میان ایران و آمریکا به دادگاهی در لاهه هلند با عنوان «دیوان داوری دعاوی ایران ـ آمریکا» ارجاع داده شود. ولی آمریکا تنها به بخش کوچکی از تعهدات خود در بیانیه الجزایر عمل کرد و بسیاری از تعهدات در برابر آزادی گروگان‌ها به سرانجام مشخصی نرسید. ایالات متحده از تعهدات خود تخلف نموده و اموال دیپلماتیک و کنسولی ایران در کشور آمریکا را در اختیار ایران قرار نداد. براساس قرارداد الجزایر «آمریکا نباید (چه از لحاظ سیاسی و چه نظامی) در امور داخلی ایران مداخله کند»، اما عملاً ملت ایران شاهد افزایش مداخلات کاخ سفید در امور ایران بوده است. دومین مصداق در همین راستا در سال 1373 رخ داد. بدین صورت که آمریکایی ها پس از سال ها، دوباره در سال 73 از طریق دادگاه داوری، پیشنهاد مذاکره و مصالحه بر سر دعاوی و استرداد اموال دیپلماتیک و غیردیپلماتیک را مطرح کردند. بر این اساس با آمریکا توافق شد تا موضوع، خارج از دیوان بررسی شود اما در ادامه معلوم شد آمریکا ساختمان های ایران را به کشورهایی چون رومانی و ترکیه اجاره داده است. مذاکرات ایران و آمریکا از اسفند 1375 در محل دیوان برگزار شد و نهایتاً بدون نتیجه رها گردید. یکی دیگر از مصادیق، مربوط به انتقال سوخت هسته ای ایران از طریق کشور ثالث است. در سال 1389 زمانی که وزرای خارجه ایران، برزیل و ترکیه در بحث غنی سازی به یک توافق رسیده بودند و قبل از این توافق اوباما طی نامه‌ای به رییس جمهور وقت برزیل نوشت هر گونه توافقی که در تهران حاصل شود، مورد تایید ما نیز خواهد بود و از آن حمایت می‌کنیم. بعد از صدور بیانیه تهران و توافق سه کشور ایران، ترکیه و برزیل در بحث غنی سازی اورانیوم، اوباما طی نامه‌ای به داسیلوا رییس جمهور وقت برزیل نوشت:« متاسفم، پذیریش بیانیه تهران از توان و ظرفیت من خارج است»، رییس جمهور برزیل که از این اقدام اوباما بسیار ناراحت و عصبانی شده بود، متن نامه رییس جمهور آمریکا را در اینترنت منتشر کرد که هم اکنون نیز موجود است. خلاصه اینکه ایران اسلامی در طول سه دهه گذشته با اتخاذ راهی‌ مستقل، علی رغم موانع و مشكلات محیطی، استقلال و هویت ملی خویش را حفظ، اندیشه‌ها و آرمان‌های ‌متعالی خویش را به دنیا عرضه، نفوذ خویش را گسترش و اقتدار و قدرت خویش را تثبیت کرده و با جهان خارج ارتباط متقابل برقرار نمود و این سیاست را كه در جهان نمی‏توان بدون وابستگی و اتكای به قدرت هژمون و سلطه‌گر به حیات خود ادامه داد را به چالش كشید و نقض کرد و همچنان معتقد است که آمریکا نماد نظام سلطه و غیر قابل اعتماد است. [1] - نظام سلطه، نظام تقسيم دنيا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است(26/6/92). همچنین رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش مي‌دهد، با همان سازوكار مشخّص تقسيم دنيا به ظالم و مظلوم. اسلام - يعنى انقلاب اسلامى كه برگرفته‌ى از همان مفاهيم اسلامى است - مى‌آيد مي‌گويد: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، يعنى همه‌ى اين عوامل را نفى ميكند؛ چالش اصلى اينجا است؛ دعواى اصلى اينجا است؛ دعواى با انقلاب اينها است؛ بقيّه‌ى حرفها بهانه است ...تحريم، جنگ داخلى، ايجاد كودتا، بقيّه‌ى چيزهايى كه در اين سالها [بوده‌]، مسئله‌ى انرژى هسته‌اى، همه را در اين چهارچوب بايد نگاه كرد. 2- همان. [3]- کلمات قصار امام خمینی «س» ( پندها و حکمتها )، ص 155 [4] - 26آذر 1375 [5] - در مورد نقش سازمان «سیا» و سایر کشورهای خارجی در این کودتا، ستوان ناصر رکنی در اعترافاتش می‌گوید: " دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأمورین سیا و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار می‌شود و ‌آنها بنی‌عامری را با بختیار مرتبط می‌سازند. تمامی هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد دکتر بختیار در پاریس از طریق «سیا» انجام می‌گرفته است. هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق، توسط نماینده سازمان «سیا» که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفته است." [6] - هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده، آنچه را که تا آن زمان حمایت از اغتشاشات بعد از انتخابات 88 را رد کرده بود، در یک مصاحبه تلویزیونی با "فرید زکریا " که از شبکه سی‌ان‌ان پخش شد، تایید و خاطرنشان کرد: ایالات متحده آمریکا نقش بسیار مهمی در "انقلاب سبز‌" ایران داشته است .