فتحالله پريشان
بازخوانی اندیشه سیاسی گذشتگان، علاوه بر تقویت توان اندیشهورزی و انباشت علمی، میتواند الگویی در اختیار ما بگذارد تا با توسل به آن بتوانیم به پارهای از مشکلات امروز خودمان در پرتو آن فکر کنیم و برای آن راه حل بیابیم. بهویژه در پاسخ به انتظار بهحقی که مسلمانان عالم پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، از ایران در حوزه بازسازی تمدن اسلامی دارند، ضرورت توجه به تراث گرانقدر گذشته و استفاده بهینه از آنها دو چندان احساس میشود. براین مبنا، از این شماره تلاش خواهد شد با اندیشه سیاسی یکی دیگر از مفاخر اسلامی، یعنی علامه محقق جلالالدین دوانی بیشتر آشنا شویم.
علامه جلالالدین محمد دوانی(830 قمری ـ ۹۰۸ قمری) مشهور به محقق حکیم، متکلم بزرگ اسلامی و دانشمند بزرگ قرن نهم و عصر تیموریان، متولد روستای دوان از توابع کازرون بود. پدرش سعدالدین اسعد، از شاگردان محقق مشهور «میرسیدشریف جرجانی» بود و در کازرون به تدریس علوم دینی و قضایای شرعیه اشتغال داشت. در کوههای سر به فلک کشیده شمال دوان، غاری موجود است به نام غار «مُل جلال» (ملاجلال) که ایشان در این غار مطالعه و عبادت میکرده است.
علوم مقدماتی را نزد پدرش در زادگاهش آموخت و سپس برای تکمیل علوم به دارالعلم شیراز آمد و ادامه تحصیلات خود را با تنگدستی در آنجا گذراند و تجربهها اندوخت و در رشتههای مختلفی نظیر؛ فلسفه، ریاضی، کلام و منطق از محضر حکما و دانشمندان استفاده کرد و حکمت و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و عجم را یاد گرفت و بعد به تدریس مشغول شد. بنابراین، از استادان وی علاوه بر پدرش، میتوان از افرادی چون؛ محیالدین کوشکناری، خواجه حسنشاه بقال، همامالدین کلباری، شیخ صفیالدین ایجی و قوامالدین کرباسی نام برد. دوانی پس از فوت آنها، خود از استادان مشهور شیراز گردید.
جلالالدین پیرو مذهب شافعی و از نظر اصول عقاید، اشعری بوده است. ولی در زمان صفویه کمکم به مذهب شیعه اثنیعشری گروید. رساله نورالهدایه دلیلی بر این مدعاست. همان گونه که خواجه نصیرالدین توسی علوم عقلی و فلسفی را در دورة مغول احیا نمود، دوانی نیز آن را در دوره تیموری احیا کرد. دوانی با شرح خود بر هیاکل النور سهروردی، رونقی دوباره به حکمت اشراق بخشید. ملاصدرا در آثار خود ـ از جمله اسفار ـ بارها از او با تجلیل یاد کرده است. وی در روز سهشنبه نهم ربیعالاول ۹۰۸ قمری در زادگاهش دوان درگذشت.
اگر بخواهیم به شمایی کلی از اوضاع سیاسی زمانه دوانی اشاره کنیم، ناگزیر باید به دو قبیله ترکمنی «قراقویونلوها» و «آققویونلوها» که مقطعی در تاریخ سرزمین ما نقشی داشتهاند اشاره کنیم. اگرچه جلالالدین در جوانی وارد سیاست شد، اما چندی به وزارت یوسف قراقویونلو که از جانب پدرش جهانشاه فرمانروای آذربایجان، حکمران شیراز شده بود، رسید. البته پس از مدتی استعفا کرد و به ادامه تدریس مشغول شد. بسیاری از سلاطین زمان دوانی، او را به قلمرو خویش دعوت مینمودند و ملاجلال نیز در برخی موارد دعوت آنان را اجابت کرده و در مورد برخی دیگر، به ارسال نامههای علمی و اخلاقی اکتفا میکرد. بنابراین در طول عمر خویش، بهویژه در ایام دولت اوزون حسنبیک و یعقوب میرزا، که از حاکمان آققویونلو بودند و روابط بهتری با علما و از جمله محقق دوانی داشتند، به مسافرتهایی دست زد و با سلاطین و علمای سایر مناطق و کشورها نیز تماس داشت. وی به تبریز و گیلان و کاشان و عراق عرب و لار و بندر جرون و هندوستان مسافرت کرد. در یکی از مسافرتها به دعوت سلطان یعقوب آققویونلو به دارالسلطنه تبریز رفت و از جانب وی قاضیالقضات فارس گردید. با انشعاب آققویونلوها به سه گروه که موجب ضعف آنها شد و همواره شیراز در بین آنها دست به دست میشد، رفتهرفته با حمایتهایی که از اولاد شیخ صفیالدین اردبیلی شد، برخی از شرایط ظهور دولت صفویان فراهم گردید که از نظر تاریخی بسیار اهمیت دارد.
جلالالدین بیشتر از ۶۰ کتاب در علوم مختلف عقلی و نقلی نوشته است که از جمله آثار او: کتاب «شرح عقاید عضدی» است که از آثار مهم اوست، کتاب «خلقالاعمال» در کلام، رساله «زوراء» در حکمت، اثبات واجب قدیم، خلق افعال، عرض لشکر و شرح الرباعیات را میتوان نام برد. جلالالدین کتاب «نورالهدایه فی اثبات الامامه» را به فارسی در اواخر عمر به تحریر در آورد که به گمان بسیاری، از شواهد تشیع او محسوب میشود.
پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.