صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۲۶۵۰۳۸

پایگاه بصیرت، گروه ویژه ها/از آنجا که حفظ وحدت جامعه اسلامی، مهم­ترین مسئله جهان اسلام و دغدغه بزرگ رهبر معظم انقلاب اسلامی است، باید گفت هرچند جریان سلفی ـ تکفیری به­عنوان مهره­­های استکبار عمل می­کنند و اقدامات آن­ها به سود رژیم صهیونیستی تمام می­شود؛ اما در بین آن­ها افراد فریب­خورده­ای هستند که نادانسته در زمین دشمن بازی می­کنند و حفظ وحدت و همبستگی جهان اسلام ایجاب می­کند که با یک برنامه­ریزی منطقی، بهترین اقدامات را برای رهاسازی بخشی از عناصر سلفی ـ تکفیری که ناآگاهانه زیر بیرق استکبار قرار دارند، انجام داد.برای تدوین یک برنامه منطقی، راه اول، شناخت دقیق این جریانات است. اکنون در بین افکار عمومی جامعه و جهان اسلام این برداشت وجود دارد که عناصر سلفی ـ تکفیری همگی ماهیت یکسانی دارند و راه برخورد با آن­ها نیز یکسان است. در حالی که این جریان نیز همانند هر جریان دیگری، خاستگاه­ و شقوق مختلفی دارد و مواجهه با هر یک از آن­ها نیز متفاوت خواهد بود. در اینجا تلاش می­شود شناخت نسبتاً دقیقی از این جریانات به همراه چگونگی مواجهه با آن­ها ارائه شود.

انواع جریان­های سلفی ـ تکفیری

تمام جریان­های تندرو جهان اسلام که اکنون به­عنوان جریان­های تکفیری شناخته می­شوند، در تفکرات سلفی­گری ریشه دارند. سلفی­گری تفکری بود که با نیت و اهداف نسبتاً مثبتی شکل گرفت. بذر اولیه این تفکر در دو نقطه جهان اسلام، یعنی شمال آفریقا و شبه‌قاره هند، در مقابله با نفوذ استعمار و ظلم و ستم استعمارگران انگلیسی و اروپایی کاشته شد و بعدها ریشه­های آن در سراسر جهان اسلام گسترش یافت و جریانات مختلف سلفی­گری با گرایش‌های تکفیری و جهادی در دنیای اسلام ایجاد شد.

الف) سلفی­گری شبه‌قاره هند، پاکستان و افغانستان

در شبه‌قاره هند، زمانی­که هنوز مسلمانان هند در قالب پاکستان امروزی به استقلال سیاسی نرسیده بودند، استعمار انگلیس ظلم و ستم فراوانی در حق مسلمانان این دیار داشت. مسلمانان تصمیم گرفتند علیه این ظلم و ستم قیام کنند. با آغاز قیام آن­ها انگلیسی­ها با خشونت تمام، این قیام را سرکوب کردند و مسلمانان شکست سنگینی خوردند و برخی از علمای آن­ها زندانی شدند. در این زمان، رهبران و علمای دینی گرد هم آمدند و علت شکست خود را بررسی کردند. نظر آنان این بود که علت شکست در مقابل انگلیس، دور افتادن از سلف است. آنان راه نجات و پیروزی را در بازگشت به سلف، یعنی بازگشت به اسلام دوران خلفای راشدین دانستند. در این محیط یکی از علمای اسلامی هند به نام شاه نعمت‌الله دهلوی تفکرات سلفی‌گری مبتنی بر اندیشه ابن‌تیمیه را مطرح کرد. وی از سال 1145 ق / 1732 م . بعد از بازگشت از حج، به یکی از رهبران دینی بزرگ هند تبدیل شد و يک دهه بعد، اثر مهم علمي ـ اجتماعي خود «حجت‌الله البالغه» را به عربي نوشت. وی در اين کتاب، ندای احياگري با بازگشت به خلوص اوليه فرهنگ و علوم اسلامي، با تأکيد بر قرآن و حديث و نيز چاره‌انديشي‌هاي اجتماعي براي حل معضلات مسلمانان را مطرح کرده است. در آثار وی اندکی نگرش صوفيانه­ نیز وجود دارد. وقتی مسلمانان هند راه بازیابی خود را بازگشت به سلف دانستند، تفکرات شاه نعمت‌الله در این فضا ریشه دواند و با آرای فرد دیگری به نام احمد سرهندی در قالب آیین دیوبندیه رخ نمود. دیوبند، شهری از توابع سهارنپور، در نود مایلی شمال شرقی دهلی از توابع ایالت اوتارپرادش هند است که علمای این شهر، تفکرات سلفی را به صحنه مبارزات سیاسی آوردند، تا اینکه مدرسه دارالعلوم دیوبند به مهم‌ترین جریان‌ فکری با تأثیر از افکار احمد سرهندی و شاه نعمت‌الله در جریان مبارزه‌هاي ضداستعماری مردم شبه‌قاره با سلطه انگلیس تبدیل شد. با گسترش روزافزون مراکز آموزشی دیوبندیه، این جریان به مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مکتب فکری ـ  سیاسی اهل‌سنت در شرق جهان اسلام تبدیل شد. هم‌اکنون افکار و عقاید بسیاری از اهل‌سنت شبه‌قاره، افغانستان، سیستان و بلوچستان و برخی دیگر از کشورهای اسلامی، از اندیشه‌های آن تأثیر مستقیم پذیرفته‌اند. بر همین اساس، ایدئولوژی جنبش طالبان نیز بیشتر متأثر از دیوبندیه است تا وهابیت و دیگران.

دیوبندیه به فقه حنفی متصل است و تا اندازه‌ای به اهل حدیث شبه‌قاره نزدیک است و با سلفیان وهابی نیز هم‌اکنون تعامل مثبتی دارد؛ ولی بزرگان دیوبندیه، با برخی عقاید ابن‌تیمیه و پیروان او مخالفت جدی دارند و وهابیت نیز در گذشته و حال با آن­ها مرزبندی داشته است، چرا که وهابیت به فقه حنبلی متصل است.

تفکر دیوبندیه بعد از شکل­گیری، جمعیت­های تبلیغی را در سراسر هند و سپس جهان اسلام برای حفظ و گسترش مذهب اهل‌سنت حنفی تشکیل داد. جماعت التبلیغ سیاسی نیستند، اما با کوچک‌ترین اتفاقی سیاسی می­شوند. دیوبندیه که منشأ تفکرات جماعت ‌التبلیغ است، حکم به تکفیر شیعه نداده­، اما رهبران آن­ها همچون شاه نعمت‌الله و احمد سرهندی مخالف جدی تشیع هستند. در مجموع تفکر دیوبندیه و جماعت التبلیغ تا زمانی­که در سطح فکری و تبلیغی هستند، چندان خطرناک نیستند؛ اما مسئله اینجاست که این تفکرات به دلیل اینکه ایده اصلی خود را بازگشت به صحابه می­داند و حتی علاقه بسیار زیادی به معاویه و امویان دارند و معاویه را از سب علی(ع) تبرئه می­کنند (می­گویند معاویه علی (ع) را سب نکرده است)، با شیعه دچار اختلاف جدی می­شوند و رویکرد جهادی آن­ها که سپاه صحابه پاکستان، لشکر جنگوی، لشکر طیبه و طالبان هستند، شیعه را تکفیر می‌کنند و دشمن خود می­دانند. گروهک جندالله (جندالشیطان)  به سرکردگی عبدالمالک ریگی که عملیات‌های تروریستی متعددی در جنوب شرق ایران انجام داد و نیز گروهک جیش العدل که امروزه ادامه جندالشیطان است، وجه جهادی فرقه دیوبندیه هستند که شیعه را تکفیر می­کنند.

در کنار دیوبندی­ها، گرایش نیمه‌سلفی دیگری در هند و پاکستان وجود دارد که فرقه بریلوی­ هستند. این فرقه از سوی فردی به نام احمدرضاخان بریلوی در زمان گسترش دیویندی تأسیس شد. احمدرضاخان مخالف ابن‌تیمیه، محمدبن عبدالوهاب و مروجان فکر او مانند شاه اسماعیل دهلوی ـ نوه شاه نعمت‌الله دهلوی ـ بود. وی مکتبی ایجادکرد که رویکرد صوفیانه، به‌ویژه طریقه قادریه، در آن نمود بسیار داشت. بریلوی­ها، وهابیان و دیوبندیه را کافر می‌دانستند و دیوبندیه نیز بریلوی­ها را کافر می‌شمردند. بریلوی­ها نقاط اشتراک زیادی با تشیع دارند و حزب جمعیت العلمای پاکستان وابسته به این فرقه است.

اما فرقه دیگری که چند دهه است پاکستان و افغانستان و امروزه سراسر دنیای اسلام را تحت نفوذ خود قرار داده، القاعده است. تشکیلات القاعده را اسامه‌ بن‌لادن در سال 1988 برای مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تأسیس کرد. القاعده از سازمان «مکتب الخدمه» که هدف آن، مسلح‌کردن و آموزش مجاهدان اسلامی برای جنگ با شوروی بود، گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت و پشتیبانی دولت‌های اسلامی به‌‌ویژه عربستان سعودی و پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود. «محمد بن‌لادن»، پدر اسامه بن‌لادن خود نظارت کلی بر روند مهاجرت مجاهدان عرب را بر عهده داشت و به این مجاهدان، «عرب‌های افغان» گفته می‌شد.

با پایان یافتن جنگ در سال ۱۹۸۹ همه چیز برای مبارزان تمام نشد،‌ بلکه پس از پایان جنگ، این احساس در میان مجاهدان شدت گرفت که سازمان اطلاعات آمریکا، عربستان سعودی و مصر به ما پشت کرده‌اند و برای نابودی ما با یکدیگر متحد شده‌اند تا به خطری برای آن‌ها تبدیل نشویم. به دلیل همین طرز تفکر بود که افراد این سازمان، تشکیلات خود را حفظ کردند و به طور خاص در افغانستان باقی ماندند؛‌ به‌ویژه اتباع مصر، الجزایر، سوریه و لیبی، سعی کردند افراد با تجربه را گرد هم آورند و ساماندهی کنند تا جهاد خود را هدفمند سازند. از این زمان به بعد، القاعده در سراسر جهان اسلام و از جمله شمال آفریقا گسترش یافت. نکته مهم در این دوران فعالیت القاعده این است که با تمام فراز و نشیب‌هایی که در رابطه این سازمان با حامیان گذشته خود، یعنی عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده به وجود آمد، همچنان تعامل آن‌ها با یکدیگر حفظ شد و حمایت این سه کشور از القاعده ادامه یافت و حتی بعد از حادثه 11 سپتامبر که آمریکا هدف خود را نابودی القاعده اعلام کرد و توانست اسامه بن‌لادن را به قتل برساند، باز هم خبرهایی از روابط آمریکا و عربستان با برخی سران اصلی القاعده منتشر می­شود. در هر حال، فارغ از این اخبار، آنچه واضح است، اینکه تمام عملیات­های امروز القاعده در سوریه، عراق، لبنان  و شمال آفریقا  به سود آمریکا و رژیم صهیونیستی است و ضربه مهلکی به جهان اسلام وارد می­کند.

با توجه به ویژگی­های تفکر سلفی­گری شبه‌قاره، درباره چگونگی تعامل و تقابل با آن می­توان به نکات ذیل اشاره کرد:

1ـ سلفی­گری این منطقه دارای گرایش صوفی­گری است و این گرایش، خود در کاهش خطرات سلفی­گری این منطقه اهمیت دارد. بنابراین باید با رهبران سلفی این منطقه که گرایش تصوف آنان غالب است، تعامل داشت؛ به­ویژه باید از فرقه بریلوی­ها که بیشتر مردم پاکستان طرفدار این فرقه هستند، استفاده کرد و با تقویت آنان در جهت تضعیف دیوبندیه جهادی (سپاه صحابه، لشکر جنگوی، طالبان، جند الشیطان، جیش العدل) استفاده کرد. گفتنی است دیوبندیه تنها سی تا چهل درصد مردم پاکستان را در بر می­گیرد و اکثریت مردم به بریلوی اعتقاد دارند و این فرصت مهمی برای جمهوری اسلامی ایران است تا روند توسعه فعالیت­های سلفی­های جهادی و تکفیری را خنثی کند. کارشناسان و افرادی که به شکل میدانی، سلفیت را در این منطقه بررسی کرده­اند، معتقدند تنها راه جلوگیری از فعالیت­های سلفیت تکفیری در این مناطق که هر روز به کشتار شیعیان پاکستان می­پردازند و عملیات خود را تا درون ایران نیز توسعه می­دهند، تعامل با بخش­های میانه­رو و غیرجهادی جریان سلفی این منطقه است. در صورتی که این جریانات میانه‌رو دفع شوند، زمینه پیوستن آن­ها به بخش جهادی و تکفیری افزایش می­یابد و از آنجا که نوار مرزی ایران را اهل تسنن حنفی تشکیل می­دهند و فرقه سلفی­ و دیوبندی­ پاکستان، افغانستان و بلوچستان ایران برخاسته از فقه حنفی است، زمینه گرایش اهل تسنن شرق ایران به این فرقه و حتی به بخش­های جهادی و تکفیری آن­ها بسیار بالاست و هم‌اکنون این روند در حال رخ دادن است.

2ـ  دیوبندیه و در مجموع، سلفی­گری پاکستان و افغانستان با وهابیت اختلافات فکری جدی دارند و طالبان را نمی­توان وهابی دانست، بلکه تحولات سیاسی بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی که سبب شکل­گیری القاعده شد، امروزه القاعده را به حلقه وصل طالبان و تفکر دیوبندی با وهابیت تبدیل کرده است. القاعده هم از زمینه­های افراطی جهادی­های پاکستان و افغانستان و هم از افراط‌گرایی وهابیت تکفیری پشتیبانی می­‌کند و بنابراین خطرناک­ترین جریان ضدشیعی در منطقه و اطراف مرزهای ایران محسوب می­شود.

القاعده به لحاظ فکری، ریشه در تفکرات برادر سیدقطب، یعنی محمد قطب دارد. وقتی سیدقطب، مروج سلفیت در شمال آفریقا، در مصر اعدام شد، عربستان با اینکه با تفکرات اخوان‌المسلمین اختلاف داشت، برادر وی، محمد قطب، را پذیرفت تا در مقابل جمال عبدالناصر به رقابت بپردازد. محمد قطب با ورود به عربستان، با اعتقادات وهابی مخالفت و در آنجا جریان نوسلفی را راه­اندازی کرد. رهبران القاعده همچون بن‌لادن و ایمن الظواهری برخاسته از این تفکر هستند. به عبارتی القاعده ریشه در سلفی­گری جهادی شمال آفریقا دارد که در ادامه به آن می­پردازیم.

تلاش­های تبلیغی وهابیت امروزه سبب شده تا القاعده تصور بسیار غیرواقعی از جمهوری اسلامی ایران داشته باشد و از این رو هرچند مأموریت خود را نبرد با یهودیان و صلیبی‌ها تعریف می­کند؛ اما جنگ با شیعه را بر این موضوع ترجیح می­دهد و معتقد است ابتدا باید دنیای اسلام را از درون اصلاح کرد (یعنی شیعیان را پاکسازی کرد) و سپس به بیرون دنیای اسلام پرداخت. القاعده معتقد است همچنان که شیعیان در طول تاریخ با مغولان متحد شدند و خلافت عباسیان را برانداختند، امروز هم ایران شیعی با آمریکا متحد شده تا خاورمیانه [غرب آسیا و شمال آفریقا] را فتح کنند و تشکیل حکومت شیعی در عراق از این نمونه است. بنابراین کار اصلی، براندازی حکومت شیعیان در عراق و پاکسازی این منطقه از وجود شیعیان است. رسانه­های وهابی عربستان این تصورات مضحک القاعده را تقویت می‌کنند و وهابیت منفعت خود را در گرایش‌های ضدشیعی القاعده جست‌وجو می­کند. این تبلیغات ضد ایرانی به­ویژه بعد از توافق‌نامه ژنو بین ایران و ۵+۱ شدت گرفته است.

از اینجا مشخص می­شود که با وجود حمایت از توافق­نامه ژنو و حمایت از مذاکره با ۵+۱ در چارچوبی که رهبر معظم انقلاب معین کرده­اند، باید همچنان خط مخالفت با آمریکا را زنده نگه داشت تا بهانه­ای دست تکفیری­های جاهل داده نشود. می­توان گفت آمریکا و عربستان در اینجا بازی پیچیده­ای را دنبال می­کنند. آنان با تبلیغات دروغین مبنی بر کوتاه آمدن ایران در مقابل آمریکا و نیز برجسته­کردن موضوع مذاکرات، سعی دارند خشم و کینه تکفیری­ها را به طرف ایران هدایت کنند. هدف اصلی آمریکا و عربستان، هدایت جریانات تکفیری و سلفی­های جهادی به درون مرزهای ایران است، به­ویژه اینکه سلفی­ها معتقدند جریان شیعه قابل مهار است و راه آن، ایجاد پایگاه در خاک ایران است. بنابراین باید کمال هوشیاری و دقت را در قبال نفوذ و رخنه عناصر القاعده به اطراف مرزهای ایران داشت و از صحنه­های درگیری القاعده در عراق، سوریه و لبنان به شکل بسیار پنهانی باید بهره­برداری کرد.

با اینهمه در درون بسیاری از تهدیدات می­توان فرصتی را یافت. القاعده همچنان­که برای ایران خطر محسوب می­شود، در مراتب پایین­تری برای عربستان نیز خطر به حساب می­آید و به لحاظ فکری با وهابیت سر سازگاری ندارد، چرا که القاعده جریانی نووهابی است و با وهابیت آل‌سعود مرزبندی دارد. القاعده همه جریانات اسلامی و از جمله آل‌سعود را تکفیر می‌کند و این موضوع برای ایران فرصت محسوب می­شود. اساساً علت ایجاد پایگاه القاعده در افغانستان، انتقال بحران نوسلفی­ها از درون خاک عربستان به افغانستان بود و امروزه هدف ریاض در حمایت از القاعده برای فعالیت در سوریه، لبنان و عراق، علاوه بر تضعیف محور مقاومت و قتل‌عام شیعیان، دور کردن این عامل خطرناک از مرزهای عربستان است. این در حالی است که جامعه قومی ـ قبیله­ای عربستان و مستبد آل‌سعود، هر لحظه منتظر بازگشت القاعده به این سرزمین برای جهاد علیه آل‌سعود است. در این وضعیت، برجسته­سازی پیوند عمیق عربستان با آمریکا و صهیونیسم در رسانه­های داخلی و خارجی، یکی از مسائل اصلی و کارساز در دفع خطر القاعده است. القاعده نباید فراموش کند که فلسفه شکل­گیری آن، مبارزه با کفار شوروی بوده و آمریکا و عربستان در میانه راه به آن­ها خیانت کرده­ و رهبران آن­ها را به قتل رسانده­اند. کوچک‌ترین فعالیت القاعده در عربستان، باعث بروز زلزله چند ریشتری در کاخ­های آل‌سعود می­شود و شاهرگ انرژی غرب را زیر چاقوی برنده خود قرار می­دهد.  

3ـ  نکته تکمیلی درباره جریان سلفی ـ تکفیری پاکستان اینکه با توجه به روی کارآمدن نواز شریف و پیوند وی با عربستان، خطر سوء‌استفاده عربستان از این وضعیت و فعال­سازی سلفی­های تکفیری در پاکستان علیه جمهوری اسلامی ایران بیشتر احساس می­شود. از سوی دیگر، می­توان همزمان نواز شریف را میانجی حمایت از سلفی­های میانه­رو غیرجهادی این منطقه در نظر گرفت. بنابراین نباید اجازه داد که پاکستان در دوران نواز شریف بار دیگر به حیاط خلوت عربستان و آمریکا تبدیل شود. توسعه روابط ایران، پاکستان و افغانستان در اوضاع کنونی بیش از پیش اهمیت دارد.

ب) سلفی­گری شمال آفریقا

همچنان­که سلفی­گری شبه‌قاره در واکنش به پدیده استعمار و ظلم و ستم انگلیسی­ها به­وجود آمد، سلفی­گری در شمال آفریقا نیز بی­ارتباط با مداخله استعمارگران اروپایی در جهان اسلام نبود. سلفیت در این منطقه بیشتر در واکنش به فروپاشی خلافت عثمانی و نفوذ استعمار به شمال آفریقا شکل گرفت. رشید رضا، اندیشمند سنی و مدافع احیای خلافت، مروج سلفی‌گری در شمال آفریقا بود. وی با انتشار مجله المنار، تفکرات ابن‌تیمیه را در این مناطق ترویج داد؛ اما تفکر سلفی­گری در این مناطق همانند شبه‌قاره، در اصل خود تکفیری نبود و رشید رضا، شیعه را تکفیر نمی­کرد. حسن البناء، شاگرد رشید رضا بود، ولی از طرفی هم تحت گرایش‌های صوفی­گرایانه دایی خود قرار داشت. حسن البناء نیز به تشیع احترام می­گذاشت و اخوان‌المسلمین را تأسیس کرد؛ اما آنچه سلفی­گری شمال آفریقا را به سوی گرایش‌های جهادی و تکفیری نزدیک کرد، کتاب سیدقطب بود. سیدقطب که زمانی جزو رهبران اخوان‌المسلمین بود، بعدها به خاطر تفکرات تندش از سوی اخوان طرد شد. اخوانی­ها قائل به میانه­روی، سازش و حاکمیت الهی هستند و همین که حکومت را حق الهی می­دانند، با وهابی‌ها و آل‌سعود دچار اختلاف جدی می­شوند.

سیدقطب در کتاب معروف خود، المعالم الطریق (نشانه­های راه)، تفکراتی را ارائه می­کند که به اندیشه تشیع نزدیک است، اما یک جمله کوچک دارد که چندان هم قابل تشخیص نیست. وی در این جمله که متأثر از تفکر عبدالعلاء مودودی، متفکر پاکستانی است، می­گوید ما اکنون در جاهلیت مدرن قرار داریم. در این وضعیت، تمام دنیا دارالکفر است و البته سرزمین­های اسلامی بالعرض دارالکفر شدند و دیگر مناطق بالاصاله دارالکفر هستند و هر کس از این جاهلیت طرفداری کند، کافر است. جوانان انقلابی اخوان المسلمین از این جمله کوتاه چنین استفاده کردند که ما اکنون در دوران پیامبر اسلام(ص) قرار داریم و یا باید مهاجرت کرد و به کوه­ها پناه برد و یا علیه وضع موجود جهاد کرد. این دو راه هر دو به جهاد و مبارزه ختم شدند. این جهادگران سلفی معتقد بودند باید با مبارزه و جهاد با دارالکفر، ابتدا روستای اسلامی، بعد شهر اسلامی و سپس امارت اسلامی تشکیل داد. امارت اسلامی که داعش، گروهک وابسته به القاعده، مطرح می­کند، ریشه در این تفکرات دارد. جریان سلفی­گری جهادی شمال آفریقا در چنین وضعیتی به­وجود آمد. این وضعیت سبب شکاف در اخوان المسلمین شد و اغلب جوانان به تفکر جهادی و تکفیری روی آوردند و جریان اصلی اخوان با همان تفکرات میانه­رو به حیات خود ادامه داد، اما امروزه بخش جهادی و تکفیری اخوان به معضل و چالش بزرگی برای جریان اصلی اخوان تبدیل شده است.

بعد از اینکه اخوان‌المسلمین در انتخابات شوراها در الجزایر به پیروزی رسید، حکومت وقت الجزایر با سرکوب شدید و زندانی کردن، آن­ها را از میدان خارج کرد. در این وضعیت، بخش جهادی و تکفیری اخوان در اعتقادات خود راسخ­تر شد که تنها راه مقابله با دارالکفر، جهاد و مبارزه مسلحانه است. از اینجا است که اسامه بن‌لادن که بعد از اتمام جهاد علیه شوروی­ها در افغانستان، به سودان رفته بود، طالبان او را به افغانستان دعوت کردند و در حالی که دیگر زمینه­ها برای پیروزی طالبان در افغانستان فراهم شده بود، پیوند القاعده و طالبان در افغانستان منجر به کسب قدرت سیاسی و تشکیل حکومت طالبان شد.

با توجه به مختصات فکری سلفی­گری شمال آفریقا می­توان نقاط تعامل و تقابل با آن را چنین بیان کرد: 1ـ  سلفی­گری شمال آفریقا در دو شاخه اخوان‌المسلمین و گروه­های جهادی ـ تکفیری تبلور می­یابد. جریان اصلی سیاسی ـ مذهبی در شمال آفریقا را اخوان تشکیل می­دهد و این جریان، اشتراکات زیادی با اندیشه سیاسی تشیع و جمهوری اسلامی ایران دارد. اخوان قائل به حکومت اسلامی و مردم‌سالاری دینی است. رهبران اخوان همچون محمد غزالی، خود علیه جریان جهادی ـ تکفیری کتاب نوشته­اند و به هیچ وجه  با آن­ها موافق نیستند. بنابراین افزایش تعامل و روابط با اخوان، نقش زیادی در به حاشیه­راندن گروه­های تکفیری و جهادی شمال آفریقا دارد. تکفیری­ها در ظاهر، سر و صدای زیادی دارند، اما جمعیت آن­ها محدود و تفکراتشان سطحی و ضد انسانی است؛ بنابراین نمی­توانند در طولانی‌مدت به حیات خود ادامه دهند. آینده جهان اسلام به سوی جریانات معتدل و میانه­رو در حرکت است و حتی رهبران نوسلفی ـ که پدران معنوی القاعده هستند ـ  نیز به سوی سازگاری با رأی مردم و کوتاه آمدن از افراط‌گرایی در حرکت هستند. در این وضعیت، جمهوری اسلامی ایران در تعامل با عناصر میانه‌رو این جریانات می­تواند از توسعه گروه­های تکفیری بکاهد.

نکته مهم این­که در بین اهل تسنن مناطق غرب کشور، به‌ویژه فرهنگیان این منطقه، طرفداران تفکر اخوانی کم نیستند و باید با تعامل مثبت، مانع از گرایش آنان به سوی طیف جهادی اخوان شد. دیگر اینکه اهل تسنن این مناطق بیشتر گرایش صوفی­گری دارند و تصوف در اهل‌سنت فرصتی است که می­توان از آن برای محدودسازی گرایش‌های تکفیری و جهادی سلفی­ها استفاده کرد. این تصوف خود مانع بزرگی در رسوخ سلفی­گری تکفیری به کشور است.

2ـ  شمال آفریقا و به‌ویژه مصر، علاقه و اعتقاد زیادی به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دارند و کشور خود را سرزمین اهل بیت پیامبر(ص) می‌نامند. این موضوع خود زمینه بسیار مطلوبی برای مقابله با گروه­های تکفیری است، اما باید استفاده از این زمینه را با اندیشه تقریب مذاهب دنبال کرد، نه تبلیغات یک­سویه اندیشه شیعی. رعایت وحدت و تقریب مذاهب اکنون بیش از هر زمان دیگری  اولویت دارد.

3ـ  عربستان سعودی نقش بسیار زیادی در دامن زدن به افراط‌گرایی و تندروی در شمال آفریقا دارد؛ چرا که سبب انتقال بحران از خاک عربستان به این مناطق دوردست می­شود. تبلیغات عربستان علیه تشیع و جمهوری اسلامی ایران در مصر و دیگر کشورهای شمال آفریقا برای افزایش تحرکات گروه­های تکفیری ـ جهادی است. به گفته یکی از کارشناسان مطلع در موضوع سلفیت، کتاب­های زیادی در مصر منتشر می­شود که ایران، آمریکا و رژیم صهیونیستی را در اتحاد با یکدیگر علیه فلسطین معرفی می­کنند و در این میان، مقابله با جمهوری اسلامی ایران را برای شکستن این اتحاد و همدستی خیالی، در اولویت می­‌‌دانند. از اینجا تبلیغ نقش جمهوری اسلامی ایران در طرح مسئله قدس و آزادسازی سرزمین فلسطینیان در جهان اسلام و در بین اخوانی­ها و جریانات وابسته به آن­ها اهمیت می­یابد.

 

 

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: