صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۲۶۶۵۶۷

فتح‌الله پریشان

در سلسله مقالات اواخر سال گذشته با اندیشه و فلسفه سیاسی اندیشمند اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری، محقق جلال‌الدین محمد دوانی آشنا و در بررسی سنت اندیشه‌ورزی سیاسی در اسلام متذکر این نکته اساسی شدیم که وی از جمله علما و دانشمندانی است که به سنت فلسفی دوره کلاسیک اسلامی می‌اندیشد و تأملات و نظریه سیاسی خود را در امر حکومت‌داری و سیاست‌ورزی، مبتنی بر نظریه فلسفی خود می‌کند. سنت فلسفی کلاسیک اسلامی از مبانی و اصول خاصی که حاکم بر تأملات سیاسی و غیرسیاسی می‌باشد، برخوردار است؛ نظیر اینکه حکمای اسلامی به نظم کیهانی‌ای که همه امور سیاسی و غیرسیاسی در آن تعریف می‌شد، قائل بودند و عدالت همان بود که در این نظم قرار گیرد و چون به عالم ارضی و سماوی یا عالم تحت قلمرو فوق قمر قائل بودند، دو عالم ارضی و سماوی از مراتبی برخوردار بودند و در امور زمینی زندگی طبیعی و حیات و شئون اجتماعی انسان نیز سلسله مراتب معرفتی داشت و نتیجه آن، پیدایش جوامع سیاسی فاضله و غیرفاضله با ماهیت‌های مختلف بود. (۱)
جلال‌الدین دوانی حرکت عمومی عالم زمینی و آسمانی را به سوی کمال می‌داند. به اعتقاد وی، با تقدم طبیعت بر صناعت علاوه بر تهذیب نفس و تدبیر منزل، لازم است در تدبیر امور اجتماعی و حیات جمعی نیز به قوانین طبیعت اقتدا شود. فیلسوفان اسلامی فلسفه سیاسی را، هم شامل اصول و قواعد کلی سعادت‌آور و هم شامل اصول و قواعد تدبیری‌ای که جاری‌ساز سعادات و کمالات است، می‌‌دانند. دوانی نیز در کتاب «اخلاق جلالی» در لمعات اولیه آن به چیستی سیاست و سیاست فاضله و اصول آن و چیستی فضایل می‌پ‍ردازد تا فضایل و سیاست فاضله را تبیین کند و در ادامه، در لمعات بعدی، اصول و قواعد سیاست‌ورزی و دولت‌داری را بیان می‌کند تا به استقرار عدالت که پایه اصول فلسفی وی است، منجر شود. فلسفه، عرفان، اشراق و شریعت از منظر اندیشه فلسفی محقق دوانی یکی تلقی می‌شود و به اعتقاد وی، همگی دارای یک هدف هستند. وی در شرح رباعیات خود تصریح می‌کند که بین کثرت و تعدد مظاهر در عالم خلقت با وحدت حق هیچ‌گونه منافاتی وجود ندارد، از این رو شناخت عالم هستی و اسرار آن، هم از طریق عقل و برهان، هم از طریق تهذیب نفس و کشف و شهود و هم از طریق وحی ممکن است. (۲)
دوانی برخلاف ارسطو که راه تعیین اعتدال و میانه‌روی را به‌وسیله عقل میسر می‌داند، معتقد است اصل پذیرش و ضرورت اعتدال و میانه‌روی در حکمت عملی، عقلی است، اما در تأثیرپذیری از آموزه‌های قرآنی و وحیانی، نحوه تعیین آن به عهده «شریعت الهی»(۳) است. از نظر وی، ماهیت اعتدال و تعیین آن کار بسیار مشکلی است و از عهده عقل که ناقص است، برنمی‌آید و باید محتوای آن را از قانون الهی (وحی) گرفت.
در نهایت در آخرین شماره‌ای که بررسی اندیشه این اندیشمند شهیر وجهه همت قرار گرفت، باید در یک جمع‌بندی منصفانه گفت در سیر تحول اندیشه دوانی با تحلیلی که از رابطه عقل و وحی و دیگر منابع معرفتی در اسلام قائل بود، زمینه و بستر سوق دادن فلسفه اسلامی به مراتب بعدی فراهم می‌شود؛ به‌طوری که در دوره پس از وی، با ظهور صدرالمتألهین شیرازی تحول اساسی دیگری در حیات فلسفه و فلسفه سیاسی پیدا می‌شود و نتیجه آن، پیدایش حکمت متعالیه است که خود منظومه فکری جداگانه‌ای را در ساحت‌های مختلف سیاست، حکمت و فلسفه به روی مشتاقان باز می‌کند. از شماره آینده تلاش خواهیم کرد با تورقی در آرا و آثار ملاصدرا به تأمل در اندیشه‌های سیاسی وی از سرچشمه حکمت و فلسفه مبدع حرکت جوهری بپردازیم. 
پی‌نوشت‌ها در دفتر هفته‌نامه موجود است. 

نام:
ایمیل:
نظر: