پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ روزهاي پاياني خرداد ماه 1360 يکي از حساسترين مقاطع تاريخي انقلاب اسلامي است که انقلاب توانست يکي از سخت‌ترين بحران‌ها را از سر بگذراند و گام ديگري را در مسير تحقق اهداف و آرمانهايش بردارد و آن حذف و کنارگذاشتن عناصر نفوذي و منافقين از دستگاههاي اجرايي کشور توسط مردم و ملت حزب الله بود. در 20 خرداد ماه 1360 بني صدر از جايگاه فرماندهي کل قوا به فرمان حضرت امام(ره) کنار گذاشته شد. روز 30 خرداد ماه نمايندگان ملت در مجلس شوراي اسلامي راي به عدم کفايت بني صدر براي تصدي جايگاه رياست جمهوري دادند و فرداي آن روز بني صدر به فرمان حضرت امام(ره) عزل گرديد. همچنين گروهک منافقين نيز همسوي با بني صدر اقدام مسلحانه خود عليه انقلاب اسلامي را از روز 30 خرداد ماه آغاز کردند. در اين بين از بني صدر مي توان به عنوان چهره محوري اين حوادث ياد کرد. سوالي که در اين مقال بدنبال ارائه پاسخي براي آنيم اين است که بني صدر که بود و چگونه توانست به عنوان اولين رئيس جمهور جمهوري اسلامي انتخاب شود و چگونه در خط مقابله با انقلاب قرار گرفت؟ و پاسخ به سوالي که امروز بار ديگر در سطح مطبوعات و رسانه ها مطرح گرديده است که آيا بني صدر خائن بود يا خير؟ خيانت يا عدم خيانت بني صدر؟ چندسال پيش (سال 1387) در آستانه بزرگداشت سوم خرداد؛ سالروز آزادسازي خرمشهر، تعدادي از فرماندهان عالي رتبه دفاع مقدس به شرح و تفسير حوادث دهه 60 و چگونگي آماده سازي بازپس گيري خرمشهر و آغاز عمليات بيت المقدس پرداختند. در اين بين دريابان "علي شمخاني" وزير دفاع سابق و فرماندهان بزرگ سالهاي دفاع مقدس با حضور در برنامه تلويزيوني «مثلث شيشه اي» به سوالات رشيد پور مجري اين برنامه پاسخ گفت. شمخاني در بخشي از سخنانش در پاسخ به سوال نادرستي که مجري از او مي پرسد مبني بر اينکه «جريان نامه اي که بعد از فتح خرمشهر برخي فرماندهان نظامي به بني صدر نوشتند و دستور عقب نشيني ايشان را تقبيح کردند، چه بود» مي‌گويد: «بني صدر اصلا آن موقع نبود. بني صدر تا زماني که در خاک ايران بود و فرمانده کل قوا بود، هيچ عمليات موفقي انجام نداد، بني صدر در عمليات سال 59 که مي خواست خرمشهر را آزاد کند و شکست خورد و فاجعه هويزه رخ داد، قصد خيانت نداشت! بني صدر دنبال پيروزي بود و اگر پيروز مي شد، (همسوي با) تانکهايي که به سمت بصره مي‌رفتند تانکهايي (نيز) در تهران به سمت کرسي‌هاي قدرت مي‌رفتند و مي‌گفت من عامل پيروزي ام. لذا بني صدر خيانت نکرد» عبارت "بني صدر خيانت نکرد" در کلام شمخاني حساسيتهايي را ايجاد نمود و سوء تفاهماتي را به همراه داشت، بالاخص اينکه فرماند عاليقدر ديگري نيز عبارات صريحتري را همزمان در برنامه‌اي ديگر بکار برد. سردار رحيم صفوي فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در برنامه "محرمانه" که از شبکه 3 سيما پخش شد، در پاسخ به سوال مجري برنامه مبني بر اينکه «مي‌گويند بني صدر در جنگ و دفاع خيلي به ما خيانت کرد ولي هيچ کس نگفته خيانت او چه بود»، اظهار داشت: «من هم نمي‌توانم کلمه خيانت را به کار ببرم. بلکه نفهمي او را نسبت به موضع خودش که رئيس جمهور بود و فرمانده کل قوا بود اما انقلاب اسلامي را درک نکرده بود و عظمت امام را و اينکه بالاخره بايد تابع امام باشد. البته نسبت به مسئله جنگ هم چيزي نمي‌فهميد». بلافاصله پس از اظهارات شمخاني و رحيم صفوي روزنامه كيهان روز چهارم خرداد در ستون خبرهاي ويژه خود در مطلبي با نام «اظهارات تعجب برانگيز دو فرمانده» نوشت: «دو تن از فرماندهان دفاع مقدس در برنامه هاي تلويزيوني جداگانه‌اي در اظهاراتي شگفت انگيز، بني صدر را از اتهام خيانت در جنگ تبرئه كردند.» كيهان در ادامه مطلب خود با استناد به بخش هايي از كتاب تسخير به قلم معصومه ابتكار (از دانشجويان تسخيركننده سفارت آمريكا در سال 58 در ايران ) بني صدر را جاسوس سازمان اطلاعاتي آمريكا، سيا معرفي كرد و نوشت: «تبرئه بني صدر از خيانت و تقليل اتهام وي به «نفهمي» «درك نادرست از انقلاب، امام و جنگ» و «ناتواني در كسب پيروزي به رغم ميلش» در حالي صورت مي‌گيرد كه اسناد منتشره از لانه جاسوسي از بني صدر به عنوان يك منبع اطلاعاتي «سيا» با رمز SD LURE نام مي برد.» چند روز بعد شمخاني در گفتگو با خبرنگاران سوء تفاهم پيش آمده را رفع نمود و با اشاره به نگارش و انتشار نامه‌اي توسط خودش در سال 61 با "عنوان مسلمين به داد مسلمين برسيد"،‌ گفت: «در سپاه ما دو گرايش داشتيم، مخالف و موافق بني صدر. من جز مخالف‌ها بودم. به طور قطع اگر بني صدر 10 روز قبل تر از زماني که از رياست‌جمهوري عزل شد، برکنار مي‌شد وضع ما بهتر از آن مي‌شد.» وي مسئله مطرح شده از سوي خود در آن برنامه تلويزيوني را تنها مربوط به يک عمليات خاص دانست و تاکيد کرد: «بحث مورد نظر مربوط به عملياتي بود که گفته شد او قصد خيانت نداشت و قصد پيروزي داشت.» بني صدر کيست؟ براي ارائه تحليلي جامع درباره بني‌صدر بهتر است که ابتدا با پيشينه وي آشنا شويم. ابوالحسن بني صدر پس از گذراندن بخشي از تحصيلات خود در ايران، براي تكميل آن عازم اروپا شد. وي فارغ التحصيل رشته علوم اقتصادي از دانشگاه پاريس است که با گسترده شدن مبارزات بر ضد حكومت پهلوي، در سال 1342 به عضويت جبهه ملي در اروپا در آمد. او در عين حال به تدريج روابط خود را با گروه هاي اسلام گرا نيز گسترش داد و از جمله به تشكيلات دانشجويان مسلمان خارج از كشور و انجمنهاي اسلامي پيوست. او در همين راستا تأليفاتي هم از خود بر جاي گذاشت و از جمله كتاب «اقتصاد توحيدي» را تأليف كرد كه مورد توجه جامعه دانشگاهي در آن مقطع قرار گرفت. پس از ورود به ايران در سخنراني ها، مصاحبه ها و مناظره هاي متعددي شركت كرد به گونه اي كه طي مدت كوتاهي خود را به عنوان چهره اي اسلام گرا و در عين حال روشنفكر و انقلابي معرفي كرد. با اين حال تا پيش از رسيدن به رياست جمهوري، در صحنه ها و موقعيت هاي مختلف، گوشه هايي از ايده هاي اصلي خود را بروز داد. از جمله پس از آنكه به نمايندگي از مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد، با اختيارات ولي فقيه به مخالفت پرداخت. وي بعداً به عضويت شوراي انقلاب درآمد و به دنبال استعفاي دولت موقت پس از تسخير لانه جاسوسي آمريكا، به سمت سرپرست وزارت خارجه و همچنين وزارت امور اقتصادي و دارايي برگزيده شد. بني‌صدر در اولين انتخابات رياست جمهوري كه در 5 بهمن 1358 و به فاصله كمتر از يك سال پس از پيروزي انقلاب برگزار شد، توانست با حدود 11 ميليون رأي ساير رقيبان خود از جمله شهيد محمد حسن آيت‌، صادق قطب‌زاده‌، دريادار مدني‌، كاظم سامي‌، صادق طباطباي��‌، داريوش فروهر و حسن حبيبي را پشت سر گذاشته و به عنوان اولين رئيس جمهور اسلامي ايران انتخاب گردد. رياست جمهوري بني‌صدر رسماً از 15 بهمن 1358 كه وي در برابر امام خميني (ره) سوگند ياد كرد، آغاز شد. در مراسم تنفيذ، امام(ره) طي سخناني فرمودند: «من از آقاي بني‌صدر مي‌خواهم كه مابين قبل و بعد از رياست جمهوري در احوال روحي‌شان تفاوتي نباشد». ايشان افزودند: «تنفيذ و نصب اينجانب و رأي ملت مسلمان ايران محدود است به عدم تخلف ايشان از احكام مقدسه اسلام و تبعيت از قانون اساسي‌». آغاز رياست جمهوري بني‌صدر را مي‌توان سرآغاز اختلافات جدي وي با خط امام و آرمانهاي انقلاب اسلامي دانست؛ اختلافاتي که سرانجام به عزل بني صدر از رياست جمهوري و فرار وي از کشور انجاميد. اقدامات فتنه انگيز بني صدر در دوران حضور بني‌صدر در جايگاه رياست جمهوري شاهد اقداماتي از وي بوديم که وي را در برابر جريان اصلي انقلاب به رهبري حضرت امام قرار مي داد. بني صدر خود تلاش مي‌کرد تا با ايجاد جرياني جديد در راستاي تضعيف خط اصيل انقلاب گام بردارد و در اين مسير از ترفندهاي زير بهره مي‌جست: 1- ايجاد جنگ رواني عليه نيروهاي انقلاب, 2- ايجاد اختلاف و دودستگي بين مسئولين, 3- همسويي با گروهکهاي معاند, بالاخص منافقين, 4- همگرايي با بيگانگان, 5- فرصت سوزي در جايگاه مهمي چون رياست جمهوري و فرماندهي کل قوا در زير نمونه‌هاي مهمي از اقدامات بني صدر را که در راستاي تحقق ترفندهاي فوق الذکر و رسيدن به هدف اصلي خود که تضعيف جريان اصيل انقلاب اسلامي و بدست گيري کامل قدرت توسط وي بود را مورد بررسي قرار مي دهيم. الف- تشکيلات اختلاف برانگيز 1- راه اندازي روزنامه انقلاب اسلامي: يکي از اولين اقدامات فتنه انگيز بني صدر بعد از پيروزي انقلاب اسلامي راه اندازي روزنامه "انقلاب اسلامي" بود. استفاده از نام «انقلاب اسلامي» براي اين روزنامه، با گسترش شهرت بني‌صدر در ميان مردم كه از طريق پخش سخنرانيهايش در راديو و تلويزيون و مناظره‌هاي او با برخي از نظريه‌پردازان و اعضاي گروههاي ماركسيستي همراه بود، بزودي شمارگان اين روزنامه را افزايش داد. اداره اين روزنامه بر عهده دوستان بني‌صدر قرار داشت كه با وي از دوران اقامت پانزده ساله‌اش در فرانسه آشنا بودند؛ از جمله عليرضا نوبري (سردبير روزنامه) كه چندي بعد رئيس كل بانك مركزي شد. روزنامه انقلاب اسلامي در قطعي كه اندكي كوچك‌تر از اندازه روزنامه‌هاي اطلاعات و كيهان بود، در هشت صفحه و به بهاي پانزده ريال منتشر مي‌شد. در دي 1358 كه موضوع انتخاب نخستين رئيس جمهوري مطرح شد، بني‌صدر با استفاده از روزنامه انقلاب اسلامي و برخي نشريات ديگر، تبليغات گسترده‌اي براي پيروزي در انتخابات صورت داد و پس از انتخاب به اين سمت، محمد‌ جعفري، يكي از نزديكان بني‌صدر، مدير مسئولي روزنامه را بر عهده گرفت و سيد جمال‌الدين موسوي سردبير روزنامه شد. اين روزنامه تا هفدهم خرداد 1360، 557 شماره منتشر كرد و به دستور دادستان انقلاب اسلامي مركز توقيف شد. علت توقيف اين روزنامه كه با نظر هيئت سه نفره حل اختلاف صورت گرفته بود، «نشر مقالات تشنج‌زا و مخل به مباني اسلام و حقوق عمومي جامعه نوپا و انقلابي مردم مسلمان ايران بويژه در زمان جنگ» عنوان شده بود. هيئت سه‌نفره متشكل از محمد‌رضا مهدوي‌كني، به نمايندگي از سوي امام خميني (ره)، محمد‌يزدي به نمايندگي از رؤساي ديوان عالي كشور و مجلس شوراي اسلامي، و نخست‌وزير، و شهاب‌الدين اشراقي به نمايندگي از سوي رئيس‌جمهور براي حل اختلاف موجود ميان سران قواي مملكتي تشكيل شده بود. از مهمترين مطالبي كه بني‌صدر پس از انتخاب به رياست جمهوري در روزنامه انقلاب اسلامي منتشر مي‌كرد، «گزارش به مردم» يا «كارنامه رئيس‌جمهور» بود كه در آن، بني‌صدر، يادداشتهاي روزانه خود را منتشر مي‌كرد. اين گزارشها، معمولاً به اختلاف ميان سران كشور مي‌پرداخت كه انتشار آن به اختلافات دامن مي‌زد. و وحدت عمومي را از بين مي‌برد.[1] 2- راه اندازي دفتر هماهنگي مردمي رياست جمهوري: هدايت سناريو قدرت‌طلبي بني صدر نيازمند دفتري براي هماهنگي امور داشت که بني‌صدر بعد از رياست جمهوري آن را تحت عنوان منافقانه‌ي "دفتر هماهنگي مردمي رياست جمهوري" به راه انداخت. بني‌صدر در دفتر رياست جمهوري خود طيفي از تحصيلكردگاني را گرد هم آورد كه اغلب وابسته به گروههاي مخالف انقلاب بودند. اين دفتر تحت نظارت "دكتر رضا تقوي" از ديپلمات‌هاي وزارت خارجه حكومت پهلوي افرادي را كه به جبهه ملي‌، سازمان مجاهدين خلق‌، حزب رنجبران و ديگر گروه‌ها و سازمانهاي مخالف انقلاب وابسته بودند، گردهم آورد. علاوه بر اين دفتر هماهنگي مردم با رئيس جمهور به كانوني براي تحريك غيرمستقيم مردم عليه ارگان‌ها و نهادهاي برخاسته از انقلاب تبديل شده بود. [2] ب- اقدامات اختلاف برانگيز 1- تنش آفريني در ماجراي انتخاب نخست وزير و کابينه: يكي از مهم ترين مسائلي كه بني صدر در دوران رياست جمهوري خود با آن مواجه بود انتخاب نخست وزير بود. زماني اين مسأله براي بني صدر دشوارتر مي شد كه در اين انتخاب مي بايست نظر مساعد مجلس كه اكثريت آن را گروه ها و احزاب مخالف وي تشكيل مي دادند نيز جلب مي‌كرد. از اين روي او در ابتدا براي اينكه به گمان خود بتواند مجلس را در برابر عمل انجام شده قرار دهد، حجت الاسلام سيد احمد خميني فرزند امام را انتخاب كرد كه امام بلافاصله با اين مسأله مخالفت كرد و اعلام كرد كه قصد ندارد اعضاي خانواده شان در امور حكومتي دخالت داشته باشند. او پس از اين دائماً با پيشنهادهاي مختلف براي احراز پست نخست وزيري به بهانه عدم هماهنگي افراد پيشنهاد شده با وي، مخالفت مي كرد. تا اينكه بالاخره با مجلس توافق شد تا هيأتي به نمايندگي از رئيس جمهور و مجلس، اشخاصي را معرفي كنند كه مورد نظر طرفين باشد. البته بني صدر در اين ميان تلاش كرد تا نماينده اي از طرف امام نيز به اين هيأت اضافه شود كه امام با اين موضوع مخالفت كرد. در نهايت بني صدر پس از مخالفت با افراد مختلف نظير سيد مصطفي ميرسليم براي پست نخست وزيري، با پيشنهاد نخست وزيري محمد علي رجايي وزير آموزش و پرورش وقت، علي رغم ميل باطني، موافقت نمود. تا جايي كه او بارها در جلسات خصوصي و بعضاً عمومي رجايي را نخست وزيري تحميلي به خود مي دانست. پس از انتخاب نخست وزير، مسأله بعدي تعيين كابينه بود كه موجب بروز اختلافاتي ميان بني صدر و رجايي شد. پس از انتخاب رجايي، از همان آغاز بر سر انتخاب كابينه و برخي مسائل ديگر نظير حوزه اختيارات رئيس جمهور و نخست وزير در قانون اساسي اختلافات جديدي به وجود آمد. بني صدر تخصص و هماهنگي وزرا با خود را مهم ترين معيار براي كابينه بيان مي كرد، ولي رجايي بر اولويت تعهد و انقلابي بودن، پافشاري مي كرد. بني صدر در نامه اي پس از ارائه اولين ليست وزراي پيشنهادي به وي، در نامه اي به امام خميني (ره) اعلام كرد نخست وزير در انتخاب وزرا، معيارهاي او را مورد نظر قرار نداده است كه امام (ره) نيز در جواب يادآور شد قصد ندارد در اين گونه امور دخالت كند و خواستار تفاهم ميان مسئولين براي انتخاب هر چه سريع تر كابينه شد. در نهايت در 16 شهريور 59 بني صدر با اينكه قبلاً اعلام كرده بود تنها در مورد وزراي دفاع و خارجه نظر خواهد داد، فقط با 14 نفر از 21 وزير پيشنهادي رجايي موافقت كرد. بني صدر در سخنراني روز 17 شهريور خود نشان داد كه اساساً مخالف ورود نيروهاي انقلابي، خصوصاً اعضاي حزب جمهوري اسلامي به كابينه است. اين سخنان، واكنش سران حزب جمهوري اسلامي را برانگيخت و از جمله هاشمي رفسنجاني و شهيد بهشتي سخنان رئيس جمهور را عامل تضغيف كابينه و بر خلاف تعهدات قبلي رئيس جمهور مبني بر تلاش براي رفع اختلافات، بيان كردند.[3] 2- حادثه طبس: يکي از اقدامات توطئه آميز آمريکا تجاوز آشکار به خاک کشورمان به قصد آزادسازي جاسوسهاي خود بود (که در تسخير لانه جاسوسي توسط دانشجويان خط امام بازداشت بودند)که به حادثه افتضاح آميز سقوط هواپيماهاي امريکايي در صحراي طبس انجاميد. پخش اين خبر حالتي افتضاح آميز را براي آمريکايي ها به همراه داشت و اجساد باقي مانده و لاشه هواپيماها و هلي کوپترهاي آمريکايي مي توانست حاوي اطلاعات باارزشي در باره توطئه هاي آمريکا عليه جمهوري اسلامي باشد. اما در اقدامي مشکوک و خيانت بار آثار بجا مانده در طبس توسط هواپيماهاي نظامي ارتش جمهوري اسلامي منهدم گرديد, دستور اين عمليات توسط بني صدر صادر شده بود. اين اقدام مشکوک توسط بني صدر چنين توجيه شده است: «سرلشگر شادمهر(رئيس ستاد ارتش) به من تلفن زد و گفت: «اگر آمريكايي‌ها شبانه بيايند و اين هليكوپتر‌ها و هواپيما‌ها را [كه در فرودگاه طبس جا گذاشتند] ببرند، ديگر هيچ آبرويي براي ارتش باقي نمي‌مونه. اينجا كه آمدند، نديديم. حالا، اگر بيايند و ببرند خواهند گفت، پس توي كشور هيچ كس به هيچ كس نيست ... بعد از اين توضيحات، او گفت: «پس اجازه بدهيد كه ما هواپيما بفرستيم و از بالا ملخ‌هاي هواپيما و هليكوپترهاي آمريكايي را بزنيم تا آنها نتوانند ببرند.» خب، من كه نظامي نبودم، قاعدتاً مي‌بايد سخن مسئول نظامي را مي‌پذيرفتم و آن پيشنهاد را پذيرفتم و گفتم، همين كار را بكنيد. وقتي هواپيمايي را فرستاده بودند به طبس تا از آن بالا، ملخهاي هلي كوپتر زا بزنند، تعدادي از پاسدارها آنجا بودند و به يكي از آنها تير خورده بود.»[4] 3- غائله ۱۴ اسفند ۵۹: بني صدر در روز 14 اسفند 1359 طي سخناني به مناسبت سالگرد درگذشت دكتر مصدق، در زمين چمن دانشگاه تهران، به بهانه مقابله با چماقداري، ضمن تحريك جمعيت حاضر در دانشگاه، باعث بروز درگيري‌ها و زد و خوردهاي گسترده‌اي در دانشگاه تهران و خيابان‌هاي اطراف شد. او در ضمن اين درگيري‌ها شديداً به برخي از نهادهاي انقلابي حمله كرد كه همين مسأله عامل سوء استفاده گروه هاي ضد انقلاب شد و بعداً مشخص شد گروه‌ها و سازمان‌هاي ديگري نيز نظير سازمان مجاهدين خلق، حزب رنجبران، حزب توده، سازمان پيكار در راه آزادي طبقه كارگر و اتحاديه كمونيست ها و توفان در درگيري هاي اين روز نقش داشته اند. با اين حال در تحقيقاتي كه بعداً از سوي دستگاه قضايي صورت گرفت، عامل تعيين كننده در بروز اغتشاش و ضرب و جرح ها، صدور دستور رئيس‌جمهور براي حمله و هجوم بوده است كه در نهايت در اين ميان به مردم عادي نيز حمله شده است.[5] واقعه چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران از آن رو كه نشان دهنده نزديكي مخاطره آميز منافقين و بني صدر بود و قصد تنش زايي بني‌صدر را آشكار مي‌كرد، با واكنش بسيار شديد نيروهاي خط امام روبه رو گرديد. حضرت امام خميني(ره) آيت الله موسوي اردبيلي دادستان كل كشور را مأمور رسيدگي قضايي سريع و قاطع به اين واقعه كردند كه در پي آن گزارشي توسط يك هيأت قضايي تهيه و تقديم دادستان كل كشور شد كه در آن به بيش از دوازده مورد ارتكابي كه داراي عناوين مجرمانه بودند تصريح شده و در بخش نتيجه چنين آمده بود «دلايل كافي به مجرميت بني‌صدر، دفتر بني‌صدر، دفتر هماهنگي و در پي آن گروهك‌هاي محارب كه اسامي آنها قبلاً ذكر گرديد، گردآوري شده است.» [6] آيت‌الله موسوي اردبيلي درياره تحقيق و تفحص هاي انجام شده مي‌گويد: «بعد از آنکه جريان 14 اسفند پيش آمد و من روي جهاتي کشيده شدم به آن مساله... ما اين کار را پيگيري کرديم, بيشتر به مدارک زياد و هولناک رسيدم؛ يعني خيلي زود فهميديم که اين يک حادثه نيست... اين يک توطئه است, مقدماتي هم دارد و پي‌آمدهايي, ولي ما خيلي زود فهميديم... دو نفر از اعضاي دفتر بني صدر را آنها گرفتند و آنها هم اعترافاتي کردند و اين اعترافات مستند بود. اين براي کار ما خيلي روشنگر بود. همانجا اين کار, ارتباطش با جبهه ملي, با رنجبريها (گروه رنجبران), با ليبرالهاي ديگر, با رجوي و روابطش با خارج کشف شد. ما هرچه پيش مي رفتيم, مساله از صورت يک جنايت هم بيرون مي‌آمد. مساله يک توطئه سياسي بود.»[7] 4- حمايت همه‌جانبه از گروهک‌هاي ضدانقلاب و منافقين: همراهي و همگامي بني‌صدر با ضدانقلاب و منافقين ديگر اقدام اختلاف برانگيز وي با جريان خط امام بود. بطور کل مي توان گفت اغلب نزديکان بني‌صدر کساني بودند که به نوعي داراي انحراف از خط امام بودند و دفتر بني صدر همواره بر روي سران گروهکهاي معاند بالاخص مسعود رجوي و دار و دسته آن باز بود, بطوري که گاه مسئولين نظام براي ديدار با وي ساعت‌ها در دفتر کار رئيس جمهور منتظر مي‌ماندند وليکن بني‌صدر بدون نوبت پذيراي سران سازمان منافقين بود. از سويي ديگر کمک‌هاي عمده مالي و نظامي به اين گروهکها در زمان بني‌صدر شده است که در برخي از اسناد کشف شده بعدي آشکار گرديد. محسن رضايي در مصاحبه مطبوعاتي در تشريح جزئيات کشف خانه تيمي سران مرکزيت منافقين مي‌گويد: «در جريان اين درگيري, ضد انقلابيون ضمن استفاده از اتومبيل پژوي ضدگلوله و ماشينهاي تمام اتوماتيک ديگري که طبق اسناد به دست آمده از طرف بني صدر در اختيار رجوي قرار گرفته بود, از انواع مختلف سلاحهاي کلت, ژ -3، يوزي, نارنجک دستي و آر.پي.جي هفت عليه برادران ما استفاده مي‌کردند.»[8] رئيس مجلس اول جناب آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در جلسه بررسي عدم کفايت بني‌صدر درباره نزديکي بني‌صدر و گروهکهاي محارب از جمله منافقين و انتقاد شديد حضرت امام(ره) به اين ابراز مي‌دارد: «امام متاثر بود از اين که رئيس جمهور با اين گروهکهاي محارب آشوب طلب و برانداز روابط ارگانيک برقرار کرده و مکرر امام به من گفتند و من به ايشان پيغام دادم که موضع خودشان را معين کنند و او جواب نداد. يک روز در حضور امام(ره) و جمع ما, آقاي بازرگان و آقاي بني صدر, امام با اوقات تلخي به آقاي بني صدر گفتند که از جرائم شما اين است که شما با اين گروههاي ضد اسلام و ضد انقلاب رابط داريد. ايشان گفتند من چه رابطه اي دارم؟ امام فرمودند که شما اين گروهها را مسلح کرده ايد. امام لرزيد وقتي اين جمله را گفت. بعد ايشان جواب داد که من به اينها اسلحه دادم که خودشان را حفظ کنند؛ جانشان در خطر باشد! شما مي خواهيد چه کسي را حفظ کنيد در حکومت اسلامي؟ با اسلحه کي؟ و با صراحت در حضور آقايان بازرگان و من و دوستان ديگر و خود آقاي بني صدر, امام اين جوري با ايشان برخورد کرد ولي ايشان تغيير موضع نداد.»[9] 5- ايستادگي و مخالفت با حضرت امام: از مهمترين اقدامات خائنانه بني صدر ايستادگي در برابر تصميمات و دستورات حضرت امام(ره) بود بطوري که گاه واکنش اطرافيان و ياران امام را نيز به همراه داشت. مورد مطرح شده پيشين توسط آقاي هاشمي رفسنجاني نمونه اي از اين اقدامات وي است. در موردي ديگر يادگار حضرت امام, مرحوم سيد احمد خميني(ره) ضمن نقل خاطره اي در اين زمينه چنين مي‌گويد: «اين اواخر که کم کم کار به جاي باريک کشيده شده بود، وقتي او (بني صدر) مي آمد خدمت امام (ره), ايشان (حضرت امام ره) به وي تشر مي‌زدند و يک بار به وي گفتند تو فکر نکن راي آوردي, مردم طرفدار اسلام هستند. رايي که به تو دادند راي به تو نيست, راي به اسلام است. مردم فکر کردند تو آدم معتبري هستي. منافع کشور و ملت در نظرت است و به آنچه ملت مخالف است, مخالف هستي و آمدند و راي به تو دادند، ولي اگر روزي براي ملت روشن شود تو چه کاره هستي, همه مقابلت خواهند ايستاد. ولي او با کمال وقاحت گفت نه آقا! من اين قدر راي دارم و الان هم راي گيري شود, رايم بيشتر مي شود»[10] 6- اطلاع رساني و همکاري با بيگانگان: يکي از مواردي که در بررسي پرونده بني صدر بايد با دقت بيشتري پيگيري شود, اقدامت همسو با بيگانگاني است که توسط وي در آن ايام صورت گرفته است. در اين جا تنها به يک مورد اشاره مي کنيم که بني صدر خود بدان اذعان مي‌کند. وي در کتاب "درس تجربه" - که خاطراتش در گفتگو با حميد احمدي مدير انجمن مطالعات و تحقيقات تاريخ شفاهي ايران (برلين) مي باشد - مي‌گويد: «وقتي نماينده عفو بين‌المللي را آوردند به دفتر من، به او چهار صد عكس از انواع شكنجه‌ها را دادم تا آنها را نگاه كند و گفتم: «هيچ ملاحظه مرا نكنيد و فقط نگوييد كه اين عكس‌ها را از من گرفتيد. ولي در خارج بگوييد كه اين شكنجه‌ها هست. براي اينكه، من مي‌خواهم شكنجه تعطيل بشود. ولو در خارج بگويند كه دولت از جمله من كه رئيس‌جمهور آن هستم، اين مسئله‌اي نيست. مسئله اين است كه بايد اين بساط تعطيل بشه.» [11] بني‌صدر در جايگاه فرماندهي کل قوا و مساله جنگ شايد بتوان گفت جنال برانگيزترين موضع مناقشه درباره عملکرد بني صدر که نيروهاي انقلابي و ملت حزب الله را به خشم آورد, مديريت وي در جايگاه فرماندهي کل قوا بود. در سال 1359 بعد از انتخاب بني صدر به رياست جمهوري در حاليکه حضرت امام(ره) به خاطر بيماري و ناراحتيهاي جسماني شديد به اين نتيجه رسيدند که اين مسئوليت را به فردي يا مجموعه ديگري واگذار نمايند, آقاي بني صدر با پيشنهاد آقاي هاشمي رفسنجاني[12], و با حکم حضرت امام به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب گرديد. بني‌صدر با سوء مديريت خود که بي‌شک به عنوان خيانتي آشکار در تاريخ اين سرزمين ثبت گرديده است, موجب گرديد که بخشي از کشور در اشغال متجاوزين قرار گيرد و خسارات جبران ناپذيري جاني و مالي بر اين کشور وارد شود. موارد قابل بررسي در اين زمينه عبارتند از: عدم آماده سازي کشور براي دفاع در برابر متجاوز - عدم به رسميت شناختن سپاه و پشتياني از آن به عنوان بخشي از نيروهاي مدافع کشور در برابر تجاوز- ايجاد اختلاف بين سپاه و ارتش- ارائه و تاکيد بر اجراي طرحهاي کاملا اشتباه از لحاظ نظامي - برخورد با عناصر انقلابي ارتش 1- عدم آماده سازي کشور براي دفاع در برابر متجاوز: در حالي که از ماهها قبل از آغاز جنگ در روز 31/6/59 نشانه هايي از آمادگي رژيم بعثي عراق براي حمله به ايران کاملا مشهود بود و اين مساله را بسياري از کارشناسان و مسئولين سياسي و نظامي کشور نيز گوشزد مي‌نمودند, بني صدر با نفي همه اين نظرات از هرگونه اقدام جهت آمادگي براي دفاع و ايجاد آرايش تدافعي در برابر دشمن طفره رفته و بستر را براي تجاوز آسان دشمن آماده نمود. خود وي در کتاب خاطراتش که به تازگي در اروپا منتشر شده است اذعان دارد که از اين مساله مطلع بوده است اما اشاره نمي‌کند که چرا اقدامي نظامي براي مقابله انجام نداده است. وي مي گويد: «در آن ايام، روشن شده بود كه تجاوز خواهد شد و با اينكه ياسر عرفات را فرستاده بودم پيش آقاي صدام حسين تا دست به اين كار نزند، اما او در رؤياي پيروزي برق‌آسا و بي‌قرار حمله بود... ياسر عرفات رفت به عراق و برگشت و گفت كه صدام را مثل طاوس ديده و او مي‌گويد كه كار ايران را چهار روزه تمام مي‌كنم.»[13] سردار سرلشكر "غلامعلي رشيد" يکي از فرماندهان عالي رتبه سپاه اسلام درباره وضعيت قابل پيش بيني حمله عراق مي‌گويد: « در ماه‌هاي منتهي به تجاوز عراق، تحولات منطقه، تحركات صدام و مواضع قدرت‌هاي بزرگ، دست‌كم احتمال تعرض به ايران را مطرح مي‌كرد. با اين حال، بني‌صدر كه در آن هنگام، حكم فرماندهي كل قوا را هم دريافت كرده بود، در بازديدي از شهرهاي مرزي مصاحبه كرد و گفت: "جنگ عليه ايران نخواهد شد" و حتي از برگزاري مانور و رزمايش هم خودداري كرد. در حالي كه اگر چنين كارهايي انجام مي‌شد، قاعدتا در بروز جنگ تحميلي كارساز بود... حتي پس از حمله ارتش بعثي صدام هم او تا بيست روز نشست شوراي عالي دفاع را تشكيل نداد.» [14] مرحوم حجت الاسلام سيد احمد خميني, فرزند گرامي امام راحل(ره) نيز درباره عملکرد خائنانه بني صدر مي‌فرمايند: «او بايد در برابر خدا به اين سوال ها جواب دهد که شما که شش ماه قبل از جنگ مي‌دانستيد عراق به ايران حمله مي‌کند چه کرديد؟ آيا سپاه را در کنار ارتش آرايش داديد؟ آيا ارتش را با سلاحهاي مختلفي که داشت مجهز نموديد؟ آيا در سراسر مرز ايران و عراق اقدام به سنگربندي نموديد؟ آيا وسايل نظامي از قبيل تانک و توپ را از سراسر ايران به آنجا گسيل داشتيد؟ ...» [15] 2- عدم به رسميت شناختن سپاه و پشتياني از آن به عنوان بخشي از نيروهاي مدافع کشور در برابر تجاوز: از ديگر موارد مورد مناقشه در مديرت نظامي بني صدر عدم اعتماد و کمک وي به نيروهاي سپاهي و مردمي و بسيجي در آغاز جنگ بود به نحوي که مهمترين نيروهاي دفاعي ما در آن روز حتي از داشتن فشنگ و اسلحه ساده مانند کلاشينکف محروم بودند. سردار محمد کوثري از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس در اين باره مي‌گويد: «در آن زمان بني صدر به عنوان فرمانده کل قوا در روزهاي آغازين جنگ به ارتش ابلاغ کرده بود که حتي يک فشنگ به سپاه و بسيج تحويل ندهند و همواره براي اين کار خود استدلال مي کرد که يک عده بچه آمده اند تا بجنگند.» [16] "سرلشگر غلامعلي رشيد" از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در اين باره خاطر نشان مي‌کند: «در حالي که مقابل ما دشمني آرايش گرفته بود که فقط يک ارتش نبود بلکه قدرت هاي منطقه اي و جهاني پشت سر صدام بودند و همواره ارتش ما نيازمند ارتباط با سپاه، بسيج و مردم بود اما بني صدر به عنوان فرمانده کل قوا مانع اين ارتباط مي شد»[17] 3- ارائه و تاکيد بر اجراي طرحهاي کاملا اشتباه از لحاظ نظامي: يکي از مهمترين مشکلات بني صدر نداشتن سواد و تخصص لازم در امور نظامي بود که بسياري از ايده ها و طرحهاي وي در اين زمينه مملو از اشتباهات مختلف بود. در کنار اين بيسوادي نوعي خودبزرگ بيني افراطي و کيش شخصيت وي و مخالفت کينه دوزانه با نيروهاي انقلابي مانع از مشورت و بهره گيري از کارشناسان اين امور مي شد. وي در جنگ مدعي بود که مبتني بر مدل اشکانيان خواهد جنگيد و در اين راه استراتژي زمين سوخته "زمين بده – زمان بگير" را مطرح مي‌کرد که مبتني بر اتفاق نظر کارشناسان نظامي استراتژي شکست خورده اي بود که در عمل هم خود را نشان داد و بخشهاي عمده اي از کشور بالاخص در استان خوزستان بدست رژيم بعثي افتاد بدون اينکه بني صدر عمليات موفق آميزي براي خارج کردن دشمن نمايد. در مساله محاصره خرمشهر نيز همين نگاه ناشيانه موجب گرديد علي رغم فريادهاي مبارزين و دلسوزان نظامي کشور بني‌صدر حاضر نشود براي دفاع از خرمشهر اقدامي نمايد و اين شهر بندري بعد از مقاومت 45 روزه مردمي توسط چند لشکر نظامي عراق اشغالگر گردد. حضرت آيت الله خامنه اي در گفتگويي ماجراي نامه نگاري و هشدار خود به بني صدر را در باره سقوط خرمشهر چنين شرح مي‌دهد: «من نامه‌اي نوشتم به آقاي بني صدر و در آن اتمام حجت کردم و گفتم که من از کي به شما مي‌گفتم و امروز خرمشهر خونين شهر شده است و هنوز سقوط نکرده که اين نامه را نوشتم. اين نامه در مرکز اسناد سري مجلس شوراي اسلامي و هم چنين در بايگاني شوراي عالي دفاع موجود است. همان وقت سپردم به همه اينجاها که اين نامه جزء اسناد تاريخي بماند. گفتم من اتمام حجت مي کنم و شهر سقوط خواهد کرد و نوشتم اين واحدهايي که من مي گويم بايد بفرستيد ولي اعتنايي نشد و خرمشهر با وجود مقاومت دليرانه اي که عناصر رزمنده داخل مسجد جامع مي‌کردند تاب مقاومت نياورد و عراقي ها از چند سو وارد شهر شدند»[18] هاشمي رفسنجاني در پاسخ به سوالي ميني بر اينکه "آيا شما براي جلوگيري از سقوط خرمشهر پيشنهادي ارائه داده ايد و به آن توجهي نشد؟" چنين گفتند: «همه گفتند. چقدر اين نماينده هاي خوزستان در مجلس داد زدند و از ته دل گريه کردند. پاسداران آنجا داد مي‌کشيدند و خواستشان اين بود که يک واحد ارتشي براي حمايت از نيروهاي درگير به آنجا برود. بني صدر مي‌گفت نمي‌توانيم بفرستيم و نداريم. سعي او بر اين قرار گرفته بود که خرمشهر و آبادان را بدهيم و نيروهايمان را در شمال حفظ کنيم و بعد که برخود مسلط شديم, شهرها را پس بگيريم»[19] 4- برخورد با عناصر انقلابي ارتش: در اين مورد مي توان به ماجراي شهيد بزرگوار شهيد صياد شيرازي اشاره کرد که بني صدر در اقدامي کينه دوزانه درجه سرهنگي را از وي گرفته و وي را با چند درجه نزول در جايگاه ستواني قرار داده بود. در مجموع درباره اقدامات وي در قبال دفاع مقدس مي‌توان گفت که در ابتدا مسئولين اقدامات وي را ناشي از بي‌تجربگي و عدم علم کافي وي مي‌دانستند وليکن با مرور زمان و مشخص شدن چهره واقعي بني‌صدر خيانت کاري وي مورد تاکيد مسئولين قرار گرفت. دو گفتار از آيت الله خامنه‌اي و آقاي هاشمي رفسنجاني در اين زمينه مي‌تواند راهنما باشد. حضرت آيت الله خامنه‌اي (مدظله) در جواب سوال خبرنگاري که مي‌پرسد: «آيا فکر نمي‌کنيد که اين امر عمدي بوده است يا خير؟» مي‌گويد: «نه! من نمي‌گويم که ايشان متعهد بوده؛ يعني قهرا متعهد نبوده و سهل انگاري و بي‌توجه‌ي نسبت به قضايا بود و بيشتر جنبه هاي تبليغاتي را در نظر مي‌گرفت. براي او يک مصاحبه در "عين خوش" بيشتر ارزش داشت تا توجه به اين که آيا "عين خوش" واقعا دست ما خواهد ماند يا نه»[20] اما آقاي هاشمي رفسنجاني از منظري ديگري مي‌گويد: «مي‌توانم بگويم که در آن موقع ما بعيد مي‌دانستيم که ايشان در زمينه جنگ سوء نيتي داشته باشد, ولي با شرايطي که اخيرا پيش آمده و حمايت غرب و عراق از بني‌صدر, کم کم براي ما اين احتمال مطرح است که ايشان از رکود جبهه ها حمايت مي‌کرد. اين يک برنامه ريزي بود که حالا يا بني صدر آن را انتخاب کرده بود, يا بر او تحميل شده بود و يا اين که خودش در تصميم گيري شريک بود.» [21] بني صدر و اسناد لانه جاسوسي مواضع بني صدر در قبال تسخير لانه جاسوسي نيز جالب و قابل بررسي است. وي در آغاز مجبور به‌ پشتيباني‌ ظاهري‌ از اين‌ اقدام‌ دانشجويان‌ شده‌ بود و گروگان‌گيري‌ را ناشي‌ از اقدامات‌ آمريكايي‌ها دانسته‌ بود، نزديك‌ به‌ يك‌ ماه‌ بعد و به‌ دنبال‌ تداوم‌افشاگري‌هايي‌ ـ كه‌ وي‌ مي‌ترسيد خود او را نيز شامل‌ شود ـ با مخالفت‌ با گروگان‌گيري‌ به‌شعور ملت‌ انقلابي‌ ايران‌ نيز توهين‌ كرد و گفت‌: «با گروگان‌گيري‌ و استفاده‌ از زور مخالفم‌ و نتيجه‌ نخواهد داد. مردم‌ ايران‌ عجول‌ هستند و دن��ال‌ هدف‌هاي‌ دور نمي‌روند و تحمل‌ آن‌ را نيز ندارند و هدف‌هايي‌ راكه‌ جنبه‌ي‌ موضعي‌ و حال‌ دارد دنبال‌ مي‌كنند و چون‌ اين‌ هدف‌ها اساسي‌نيست‌، كمتر موفق‌ مي‌شوند.» وي‌ مي‌خواهد با متهم‌ كردن‌ ملت‌ ايران‌ و دانشجويان‌ به‌ سطحي‌نگري‌ و عجول‌ بودن‌،كل‌ حركت‌ آنان‌ را زير سؤال‌ ببرد و از گسترش‌ آن‌ جلوگيري‌ كند، با بررسي اجمالي اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي مي‌توان گفت که بني‌صدر نيز يكي‌ از افرادي‌ است‌ كه‌ به‌ علت‌ عملكرد موذيانه‌ و ضدانقلابي‌ خود، از همان‌ آغاز، مورد توجه‌ سفارت‌ آمريكا قرار داشت‌. به‌عنوان‌ مثال‌ در مورد انتقاد بني‌صدر از اصل‌ولايت‌ فقيه‌ در قانون‌ اساسي‌ چنين‌ آمده‌ است‌: « اگر قرار است‌ اختيارات‌ ويژه‌اي‌ به ‌روحانيون‌ داده‌ شود، پس‌ وجود احزاب‌ مستقل‌ بي‌معناست‌.» در جاي‌ ديگر، جاسوسان‌ سفارت‌ آمريكا شخصيت‌ بني‌صدر را چنين‌ مي‌دانند: «او مردي‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد هدايت‌ (رهبري‌) كند؛ ولي‌ در واقع‌ فقط‌ حرف‌مي‌زند. او خشك‌ و طفره‌رو است‌ و نفوذ مهمي‌ در رژيم‌ جديد دارد. به‌ نظر مي‌رسد كه‌ وي‌ مجموعه‌اي‌ از اضداد است‌.» در اسناد لانه‌ي‌ جاسوسي‌ بني‌صدر با اسم‌ رمز SD LURE خطاب‌ شده‌است‌. سازمان‌ سيا براي‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ بني‌صدر، از پوشش‌ مسايل‌ اقتصادي‌ استفاده‌ كرد ومأموري‌ با اسم‌ رمز راتر فورد ـ با اسم‌ حقيقي‌ ورنون‌ كاسين‌ ـ را كه‌ در مسايل‌ اقتصادي‌تبحر داشت‌ به‌ عنوان‌ يك‌ تاجر مهم‌ آمريكايي‌ به‌ وي‌ معرفي‌ نمود و بني‌صدر درملاقات‌هاي‌ اوليه‌، خواستار تداوم‌ اين‌ ديدارها مي‌شود. اين‌ اقدامات‌ يك‌ ماه‌ قبل‌ ازپيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و در پاريس‌ صورت‌ مي‌گيرد. بنابر اعترافات‌ يكي‌ از گروگان‌ها به‌ نام‌ تام‌ آهرن‌ ـ رئيس‌ قرارگاه‌ سيا در تهران‌ ـ يكي‌ ازجاسوسان‌ سيا كه‌ خود را نماينده‌ي‌ يك‌ كمپاني‌ تجاري‌ معرفي‌ كرده‌ بود، در حوالي‌ 29 مرداد 1358، به‌ تهران‌ آمد و بين‌ 3 تا 5 بار با بني‌صدر ملاقات‌ مي‌كند. در آخرين‌ جلسه‌، بني‌صدر با پيشنهاد دريافت‌ حقوق ماهيانه‌ هزار دلار، به‌ عنوان‌ مشاور اقتصادي‌ شركت‌تجاري‌ تحت‌ پوشش‌ سيا موافقت‌ مي‌كند. آهرن‌ در پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤال‌ دانشجويان‌ كه‌ آيا بني‌صدر مي‌دانست‌ طرف‌ مقابل‌ وي‌يك‌ مأمور سيا است‌ مي‌گويد: «قرار نبوده‌ كه‌ به‌ بني‌صدر در اين‌ مرحله‌ گفته‌ شود، كه‌ طرف‌ مقابل‌ سيا مي‌باشد، لذا به‌ وي‌ گفته‌ نشده‌ بود؛ اما يك‌ مسأله‌ بود كه‌ مي‌تواند به‌ وي‌ اين‌ برداشت‌ را داده‌ باشد كه‌ عبارت‌ است‌ از: نحوه‌ي‌ پيشنهاد ماهيانه‌ (دريافت‌) هزار دلار كه‌بدون‌ انجام‌ ترتيبات‌ معمولي‌ تجاري‌ مورد پيشنهاد و توافق‌ قرار گرفت‌ ومي‌توانست‌ بيانگر آن‌ باشد كه‌ مسأله‌ به‌ اين‌ سادگي‌ها نيست‌.» اما اسناد نيز دربردارنده‌ي‌ نكته‌هاي‌ جالبي‌ است‌. بني‌صدر در اولين‌ ملاقات‌ خود با اين‌ جاسوس‌ چنين‌ مي‌گويد: «درباره‌ي‌ توانايي‌ و قدرت‌ خميني‌ مبالغه‌ شده‌، خميني‌ قادر نيست‌ كشور را به‌تنهايي‌ اداره‌ كند و بايد به‌ ديگران‌ تكيه‌ كند.» مأمور سيا برداشت‌ خود را درباره‌ي‌ اين‌ گفته‌ي‌ بني‌صدر چنين‌ عنوان‌ كرده‌ است‌: «اين‌ نظر تا حدي‌ مطابق‌ آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ در پاريس‌ گفت‌: «من‌ به‌ خميني‌احتياج‌ دارم‌، اما خميني‌ هم‌ به‌ من‌ احتياج‌ دارد.» لحن‌ اين‌ نظريه‌ به‌ نحوي‌ بود كه ‌انسان‌ استنباط‌ مي‌كند كه‌ ل‌ ـ 1 (بني‌صدر) فكر مي‌كند نسبت‌ به‌ آنچه‌ از خميني ‌مي‌توان‌ انتظار داشت‌، محدوديت‌هايي‌ وجود دارد.» در سند ديگري‌ كه‌ به‌ بررسي‌ نقاط‌ مثبت‌ و منفي‌ شخصيت‌ بني‌صدر ـ از ديد جاسوس‌ سيا ـ پرداخته‌ مي‌شود، چنين‌ آمده‌ است‌: «نكات‌ مثبت‌: 1ـ چون‌ او يك‌ توطئه‌گر (طراح‌) كهنه‌ كار است‌، اگر احساس‌ كندكه‌ رژيم‌ از اهداف‌ انقلابي‌ خود دور مي‌شود، يا اينكه‌ به‌ نفع‌ خودش‌ خواهد بود، ممكن‌ است‌ در آينده‌ براي‌ توطئه‌ عليه‌ رژيم‌ مانعي‌ سر راه‌ خود نبيند. 2ـ گرچه‌ او احتمالاً در حال‌ حاضر هيچ‌ مشكل‌ مالي‌ ندارد، اما بايد در نظر داشته‌ باشد كه‌ ممكن‌ است‌ با يك‌ تذكر كوتاه‌ به‌ خارج‌ تبعيد شود و در آن‌ زمان‌ مي‌تواند ازكمك‌ مالي‌ ما استفاده‌ نمايد. 3ـ اگرچه‌ او به‌ خميني‌ احترام‌ مي‌گذارد، اما او را مصون‌ از خطا نمي‌داند... 6ـ او جاه‌طلبي‌ سياسي‌ دارد. نكات‌ منفي‌:... 2- افشا شدن‌ روابط‌ مخفيانه‌اش‌ با ما احتمالاً به‌ زندگي‌ حرفه‌اي‌ سياسي‌ فرد مزبور خاتمه‌ خواهد داد. يقين‌ است‌ كه‌ او اين‌ نكته‌ را از نظر دور نخواهد داشت‌.... ما همچنان‌ به‌ استخدام‌ ل - 1 علاقه‌مند هستيم‌...»[22] اينکه اين ابراز علاقه به استخدام "ل– 1" صورت بيروني يافت يا خير مساله‌اي است که رفتار بعدي بني صدر مي‌تواند معيار قضاوت در اين باره باشد. پايان کار بني صدر عزل بني صدر اختفاء وي را به مدت 5 هفته در پي داشت. وي سپس همراه مسعود رجوي رييس سازمان مجاهدين خلق (منافقين‌)، در روز هفتم مرداد 1360 مخفيانه تهران را به قصد پاريس ترك كردند. فرار بني‌صدر يك ماه پس از خلع وي از رياست جمهوري توسط امام(ره) و يك هفته پس از انتخاب شهيد محمدعلي رجايي به سمت رياست جمهوري اسلامي ايران صورت گرفت‌. بني‌صدر روز چهارشنبه هفتم مرداد 1360 با يك فروند هواپيماي بوئينگ 707 به خلباني سرهنگ معزي، خلبان ويژه شاه، از كشور گريخت‌. معزي در ديماه 1357 پس از آن كه شاه را به مصر و سپس به مراكش برد، در بازگشت از مراكش با تظاهر به جانبداري از انقلاب اسلامي، وارد كشور شد. بني‌صدر هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد و فرار از كشور، سوار بر اتومبيل وانت و ملبس به لباس زنانه بود. جمع بندي آنچه مي‌توان آن را به عنوان محصول اين گفتار آورد اين است که بني‌صدر در مدت تصدي قدرت در کشور تلاش نمود تا با اقدامات و تصميمات خود زمينه هاي انزوا و در محاق قرار گرفتن جريان خط امام را فراهم آورد تا بتواند به پشتوانه جرياني که در پشت سر خود از مخالفين و معاندين انقلاب از طيف چپ و راست به راه انداخته بود؛ قدرت مطلقه در کشور را بدست گيرد. او در اين مسير منافع انقلاب و کشور و ملت را فداي قدرت‌طلبي و جناح بازي خود قرار داد و خواسته يا ناخواسته اقداماتي به نفع دشمنان داخلي و خارجي انقلاب انجام داد که بي‌شک پرونده‌اي خيانت‌آميز از وي براي ارزيابي در تاريخ به جاي گذاشته است. تاکيد بر اثبات وجود ارتباط مستقيم بين وي و دستگاههاي جاسوسي بيگانگان، در اصل خيانت وي تفاوت چنداني به وجود نمي‌آورد، چرا که پرونده سياه او مملو از اقدامات نابخردانه و خيانت آميزي است که هريک براي اثبات خيانت وي کافي است. هر چند با بررسي اوليه اسناد به جاي مانده از لانه جاسوسي به طور مشخص آغاز ارتباطات بني صدر با مامورين سازمان سيا قابل اثبات مي‌باشد و فراموش نکنيم که تسخير لانه جاسوي در زماني پيش از آغاز رياست جمهوري وي در 13 آبان 1358 صورت گرفته که اسناد مذکور تنها به وضعيت وي در قبل از اين تاريخ اشاره دارد، در حالي که بخش عمده خيانت‌هاي وي بعد از اين تاريخ رقم خورده است که متاسفانه بخش عمده اي از اين اسناد هنوز در دست ملت شهيد پرور ايران قرار ندارد. [1] - "روزنامه انقلاب اسلامي بني صدر", دايره‌المعارف انقلاب اسلامي. [2] - "ظهور و سقوط بني صدر", سايت موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. [3] - ايمان حسين قزل اياق, "اقدامات بني صدر و رفتار امام خميني (ره) در مواجهه با آن", سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي. [4] - حميد احمدي, "درس تجربه" (خاطرات ابوالحسن بني صدر), انجمن مطالعات و تحقيقات تاريخ شفاهي ايران (برلين), صص293 - 292. [5] - ايمان حسين قزل اياق, پيشين. [6] - محسن حيدري، "دهه ۶۰، عبور از تروريسم", شريف نيوز, 7/6/83. [7] - گفتگوي سردبير اطلاعات با آيت الله موسوي اردبيلي(رئيس ديوانعالي کشور), اطلاعات, 15/11/60. [8] - محسن رضايي, کيهان, 21/11/60. [9] - کيهان, 1/4/60. [10] - مصاحبه با سيد احمد خميني, اطلاعات, 8/2/61. [11] - حميد احمدي, پيشين, صص260 - 261. [12] - مصاحبه با سيد احمد خميني, اطلاعات, 8/2/61. [13] - حميد احمدي, پيشين، صص265 - 266. [14] - غلامعلي رشيد, سايت آفتاب، 26/1/87. [15] - مصاحبه با سيد احمد خميني, اطلاعات, 8/2/61. [16] - مصاحبه با محمد کوثري, سايت خبري حيات, 5/3/87. [17] - مصاحبه با سرلشکر غلامعلي رشيد, سايت خبري رجانيوز, 11/3/87. [18] - مصاحبه با آيت الله خامنه اي, کيهان, 7/7/60. [19] - مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني, دفتر نشر معارف انقلاب, 16/7/60. [20] - مصاحبه با آيت الله خامنه اي, کيهان, 7/7/60. [21] - مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني, دفتر نشر معارف انقلاب, 16/7/60. [22] - "تسخير لانه جاسوسي و نقش آن در شفاف‌ شدن‌ مواضع‌ گروه‌ها و جريانها", سايت مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 12/7/86.