صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۵:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۲۶۹۴۳۴

رضا سليماني

در روزگاري نه چندان دور كه تلويزيون فيلم‌هاي وسترن با داستان جويندگان طلا پخش مي‌كرد، فراوان مي‌ديديم كه گروهي راحت‌طلب و در عين حال، اهل خشونت، به جاي تلاش و كوشش براي كسب و كار و به تبع آن زندگي با شرافت، در آرزوي يافتن طلا، به كوه و بيابان مي‌زدند و مناطقي را براي يافتن طلا بين خود تقسيم مي‌كردند و به محض ديدن نشانه‌هايي از طلا، هم‌قطاران خود را به سبك كشف ارشميدوس در حمام، با گفتن "يافتم، يافتم" صدا مي‌زدند و جالب‌تر اينكه بسياري از مواقع نيز، مشخص مي‌شد كه دچار توهم شده‌اند و اصلاً طلايي در كار نيست و حتي برخي موارد بر سر يافته‌ها يا نيافته‌هاي خويش نيز به جان هم مي‌افتادند.

به نظر مي‌رسيد آن اتفاقات و يا به اصطلاح سناريوها، فقط در فيلم‌ها اتفاق مي‌افتد، اما با مشاهده رفتارهاي سياسي مغرضانه برخي گروه‌هاي تريبون‌دار داخلي، دريافتم كه چنين صحنه‌هايي آن هم در عرصه رسانه‌اي كشور، به ويژه پس از روي كار آمدن دولت يازدهم، در حال افزايش است. البته نه در معناي حقيقي جستجوي طلا براي نيازهاي اقتصادي، بلكه براي يافتن سوژه‌هاي طلايي سياسي اختلاف‌انگيز.

اين رسانه‌هاي افراطي نزديك به دولت گذشته، در متون و بطون مختلف، از خاطرات سالهاي دور گرفته تا مصاحبه‌ها و گفتارهاي شخصيت‌هاي معتدل، حتي در اوايل انقلاب اسلامي، ذره‌‌بين به دست، مي‌گردند به اميد اينكه، شايد ماهي مراد سياسي جناح خويش را، از آب گل‌آلود بگيرند و آنگاه به طور همزمان و مستمر در بلندگوهاي مكتوب، شنيداري و ديداري خويش بدمند كه،‌اي هم‌قطاران سياسي، گنجي نايافتني، يافته‌ايم كه بدون رنج و زحمت، شخص يا جناح مخالف را به زعم خود رسوا كرده و مي‌توانيم با آن كاخي ديگر ـ ولو 8 ساله ـ براي آرزوهاي خويش بسازيم.

نمونه اخير اين كشف و "يافتم، يافتم‌ها" ماجراي انتشار بخشي از خاطرات ارزشمند حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اكبر ناطق نوري در مورد زمان مسئوليت وزارت كشور ايشان در سال 62 است.

ماجرا از آنجا شروع شد كه يكي از روزنامه‌هاي حامي دولت‌هاي نهم و دهم، با كنكاش در يكي از صفحات كتاب دو جلدي خاطرات حاج آقا ناطق نوري، جمله‌اي يافت كه خلاصه آن در مورد موضوع استيضاح جناب آقاي ناطق نوري به خاطر اقدام حاكم شرع وقت شهرداري تهران در مورد واگذاري زمين‌هاي اطراف تهران به افراد بي‌بضاعت بود و در آن نامي از آيت‌الله هاشمي رفسنجاني آمده بود كه خود آقاي ناطق نوري توضيح مي‌دهد كه: "اين كار آقاي سيدمهدي طباطبايي شيرازي (حاكم شرع شهرداري) اعتراض وزارت مسكن را در پي داشت و آقاي گنابادي كه وزير مسكن بودند، مرتب به مجلسي‌ها مي‌گفت: "من اين موضوع را به وزير كشور مي‌گويم، ولي گوش نمي‌دهد" در حالي كه در واگذاري اين اراضي، بنده نقشي نداشتم، فقط گاهي اوقات افرادي را مثل بقيه آقايان به حاكم شرع براي واگذاري زمين، معرفي مي‌كردم." (جلد دوم خاطرات جناب آقاي ناطق نوري، ص 51)

ايشان در فراز ديگري از اين خاطرات اضافه مي‌كند كه: "ليست اكثريت نمايندگان مجلس كه زمين گرفته بودند يا با نوشتن نامه درخواست زمين (براي ديگران) كرده بودند را تهيه كردم، حتي اسم آقاي هاشمي رفسنجاني هم بود." (همين كتاب ص 53)

فرداي آن روز چند سايت و روزنامه همسو و مخالف شخصيت‌هاي معتدل نظام كه پس از انتخابات رياست جمهوري سال 92 به شدت در تكاپوي يافتن نكته‌اي منفي، اختلافي، ضد و نقيض و... از گفتار، رفتار و كردار مخصوصاً آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در اسناد ديداري، شنيداري، گفتاري و حتي محفلي و غيرگفتاري و شنيداري هستند، گويي سوژه سياسي طلايي ناب پيدا كرده و با فرياد "يافتم، يافتم" همزمان جمله "ثبت‌نام هاشمي براي دريافت زمين دولتي" را تيتر يك خويش قرار دادند و پس از آن در اقدامي هماهنگ در رسانه‌هاي زنجيره‌اي، ضمن درج خبر خودساخته، اقدام به درج تحليل‌هاي كارشناسانه!! و مصاحبه‌هاي ناصواب با دوستان و همفكران كليشه‌اي خود در اين مورد كردند كه اين هم نمونه‌اي از اشرافيت در زندگي آقاي هاشمي كه حتي از زمين دولتي هم نمي‌گذرد!! و آن را دست‌مايه تخريب‌هاي جديد و تكرار تهمت‌هاي گذشته و نو كردند.

اگر با خوش‌بينانه‌ترين حالات ممكن، اين اقدام همزمان رسانه‌اي را براساس وظيفه اطلاع‌رساني آنها بدانيم، شرع، عرف و قانون مطبوعات، صراحت دارند كه اگر موضوعي را سهوا،ً غيرواقعي و كذب انتشار داده‌‌اند، در اولين شماره پس از كشف واقعيت، در همان ستون يا صفحه، نسبت به اصلاح آن اقدام كنند و در اين موضوع نيز شخص حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي ناطق نوري، وقتي ديدند و شنيدند كه گروهي در مقام مفسّر خاطرات ايشان با سوءاستفاده، با ذوق و شوق در جهت تخريب آيت‌الله هاشمي رفسنجاني، دروغي را در جامعه نشر داده اند، در مصاحبه با خبرگزاري "خبر آنلاين" كه در تاريخ 31 تير ماه پخش شد، به اين نكته اشاره كرده و گفت: "به نظر مي‌رسد كه تندروهاي سياسي از هر دو جريان، ظاهراً به يك نقطه مشترك رسيده‌اند و آن هم ايجاد شكاف در بين نيروهاي قديمي انقلاب! از يك طرف براي ايجاد حساسيت مي‌گويند كه اينها (آقاي هاشمي، بنده و آقاي خاتمي) نشسته‌اند برنامه‌ريزي براي مجلس آينده كرده‌اند و چه و چه كه حرف بي‌ربط و خلاف واقعي است.

از طرف ديگر عده‌اي از همان قماش و با نيت ناپاك، با همان هدف، دست به خبرسازي هدفمند مي‌زنند و مثلاً با تحريف متن كتاب خاطرات بنده، سعي كرده‌اند يك موضوعي را وارونه القا كنند تا فرصتي براي تفرقه بين امثال ما به وجود آورند.

در روايت دارد پيامبر(ص) مي‌فرمايد: مي‌خواهيد بدترين شما را بگويم چه كسي است؟ فرمود: كسي كه مشي و رويه او نمّامي و تفرقه انداختن بين انسان‌ها است. حالا شما حساب كنيد در ماه رمضان كه مي‌گويند دست و پاي شيطان بسته است، ببينيد كه اينها ديگر چه شيطان‌هايي هستند! آمده‌اند با نيت تفتين، خاطره‌اي از من كه اسمي از آقاي هاشمي هم آنجا هست را تحريف كرده‌اند و خب شما مي‌دانيد كه قرآن را هم اگر قرار باشد از آن سوءاستفاده بكينم مي‌شود تحريف كرد. مثلاً قرآن مي‌گويد "يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلاه و انتم سكاري"، كسي كه مي‌خواهد سوءاستفاده كند مي‌گويد: خدا خودش در قرآن مي‌گويد (لاتقربوا الصلاه) يعني نمي‌خواهد نماز بخوانيد! بعد (انتم سكرا) را بيان نمي‌كند.

خاطرات بنده هم كه اخيراً ديدم بخش‌هايي از آن در فضاي مجازي با اهدافي بازنشر داده شد، بايد بگويم كتاب خاطرات بنده را اگر كسي مي‌خواهد بخواند، بايد حداقل يك فراز آن را بخواند تا متوجه مطلب گوينده بشود! موضوع از اين قرار است كه در ماجراي استيضاح بنده وقتي كه وزير كشور بودم (سال 62) يك سؤال راجع به زمين و واگذاري زمين به مردم و افراد محروم مطرح شده بود. آقاي مهندس گنابادي آن زمان وزير وقت مسكن بود، به او گفته بودند اين وزير كشور زمين تقسيم مي‌كند. او هم مدام به ما نامه مي‌نوشت. من هم به مرحوم مهندس كازروني كه معاون عمراني من بود، كار را ارجاع دادم كه ببيند ماجرا چيست كه معلوم شد حاكم شرعي مستقر در شهرداري تهران (آن وقت شهرداري زيرمجموعه وزارت كشور بود)، زمين‌هاي بي‌صاحب را براساس تشخيص خودش به فقرا، مستضعفين و حتي پاسدارهايي كه بي‌خانه بودند، واگذار مي‌كرد.

جمعي از نماينده‌ها براي ايشان نامه مي‌نوشتند و توصيه مي‌كردند كه فلان كس را مي‌شناسيم وضعيتش را بررسي كرده‌ايم و مي‌دانيم كه فقير و مستحق است كه يك تكه زمين به او داده شود. از جمله اين توصيه‌ها براي افراد بي‌بضاعت، يك توصيه‌اي است كه آقاي هاشمي انجام داده بود و كسي را معرفي كرده و گفته بود: آقاي حاكم شرع! اگر زميني در اختيار نيازمندان قرار مي‌دهيد، اين فرد هم بيچاره است و مستحق دريافت. خود من هم از اين توصيه‌ها داشتم. مثلاً آقاي طباطبايي (حاكم شرع) يك ليستي را خطاب به من فرستاده و نوشته بود: "اين آدم‌ها مي‌گويند مستحق هستند و زمين مي‌خواهند. مي‌گويند شما اينها را مي‌شناسيد؟" من در جواب نوشتم: "اين افراد فقير هستند و فقر آنها براي بنده مورد تأييد است."

اصل ماجراي زمين در استيضاح اين بود و خب اين بهانه‌اي شده بود براي استيضاح‌كنندگان كه در كنار ساير موارد مطرح كنند. منتها در كتاب خاطرات بنده عبارت نارسايي وجود دارد با اين مضمون كه "آقايان زمين گرفتند از جمله آقاي هاشمي" خب ملاحظه مي‌كنيد كه اصل ماجرا چه بوده و اين افراد بد دل چگونه عنوان كرده‌اند وگرنه ايشان همان‌طور كه رهبري در خطبه‌هاي 29 تير ماه 88 گفتند: آقاي هاشمي سرمايه‌هاي شخصي خودش را براي انقلاب گذاشت و اصلاً چه نيازي داشت به يك قطعه زمين مثلاً در باغ فيض كه آن وقت‌ها هم بياباني بيش نبود نه مثل حالا."

در ادامه از جناب آقاي ناطق نوري سؤال مي‌شود: "صحيح است كه آقاي هاشمي در حين دفاعيات شما در استيضاح، شما را برحذر داشتند كه اسامي نماينده‌ها را اعلام كنيد؟"

"اين درست نيست! شيطنت اين است كه گفتند آقاي هاشمي از من خواسته بودند كه اين ليست را نخوانم. در صورتي كه ماجرا اين‌طور نبود. من در آن جلسه استيضاح خطاب به نماينده‌ها گفتم كه عده‌اي از شما هم كساني را معرفي كرده‌ايد، مي‌خواهيد اسامي اين عده را براي شما بخوانم؟

برخي گفتند بخوانيد، برخي گفتند نخوانيد. فضا متشنج شد. بالاخره عده‌اي گفتند اسامي را بخوان ببينيم چه كسي هستند؟ من هم اسم يك بنده خدايي كه اتفاقاً از امضاكنندگان استيضاح هم بود را خواندم. اسم اين فرد را كه خواندم سروصدا بلند شد كه آقا! نخوان. مجلس متشنج شد. آقاي هاشمي به من گفت: آقا! خوب اگر نمايندگان مي‌گويند نخوانيد، خب نخوانيد. در نهايت آقاي هاشمي گفتند: "در اختيار خود آقاي وزير است كه اگر مايل هست اسامي را بخواند و اگر هم مايل نيست نخواند" بنده هم ترجيح دادم فضا متشنج‌تر نشود و بالاخره نخواندم. ضمن اينكه ايشان در آن استيضاح دفاع مفصلي از بنده داشت و لطف شاياني به من كرد كه بنده هنوز از ايشان به خاطر آن محبت سپاسگزارم."

نكته ظريفي كه در توضيحات حاج آقا ناطق نوري آمده، استناد به خطبه‌هاي تاريخي رهبري معظم انقلاب در تاريخ 29/3/88 است كه در پاسخ به اظهارات رئيس‌جمهور دهم در آن مناظره كذايي و تهمت زدن به آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و حجت‌الاسلام والمسلمين ناطق نوري در منظر دست كم 60 ميليون بيننده و شنونده داخلي، فرمودند:... بنده در نماز جمعه هيچ وقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم، اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاي هاشمي رفسنجاني، از آقاي ناطق نوري من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم.

البته اين آقايان را كسي متهم به فساد مالي نكرده، حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعايي دارد، بايستي در مجاري قانوني خودش اثبات شود و قبل از اثبات نمي‌شود اينها را رسانه‌اي كرد. اگر چيزي اثبات شود، فرقي بين آحاد جامعه نيست، اما اثبات نشده، نمي‌شود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتي اين جور حرف‌ها مطرح مي‌شود، تلقي‌هاي نادرست در جامعه به وجود مي‌آيد، جوان‌ها چيز ديگري خيال مي‌كنند، چيز ديگري مي‌فهمند.

آقاي هاشمي را همه مي‌شناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليت‌هاي بعد از انقلاب نيست، من از سال 1336- يعني 52 سال قبل- ايشان را از نزديك مي‌شناسم. آقاي هاشمي از اصلي‌ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود، از مبارزين جدي و پيگير قبل از انقلاب بود، بعد از پيروزي انقلاب از مؤثرترين شخصيت‌هاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود، بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب ايشان مسئوليت‌هاي زيادي داشت: هشت سال رئيس‌جمهور بود، قبلش رئيس مجلس بود، بعد مسئوليت‌هاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوخته‌اي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است، اينها را بايد دانست. در حساس‌ترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.

در مورد آقاي ناطق نوري هم همين جور. آقاي ناطق نوري هم از شخصيت‌هاي خدوم انقلاب است، ايشان هم خدمات زيادي كرده و در دلبستگي ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكي نيست...

نكته جالب در اين مسئله كه كار اين گروه را از كار جويندگان طلا در فيلم‌هاي آنچناني هاليودي متمايز مي‌نمايد، ادعاهاي اين جماعت رسانه‌دار در ولايتمداري است كه اصلاً خود را سنگ محك و معيار انقلابي‌گري مي‌دانند و ديگران را ولو با اندك اختلاف در مسائل سياسي با "دور باش، دورباش" مي‌كوبند و مطمئناً "كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند."

هرچند اين جماعت كه با آن ذوق و شوق وافر در حالت خوش‌بينانه، نسبت به سوءبرداشت خود از خاطرات آقاي ناطق نوري، با هدف القاء فاصله و اختلاف ميان شخصيت‌هاي معتدل انقلاب و پيشيمان كردن مردم از رأي خود به دولت اعتدال، تحليل‌ها و تفسيرهاي تخريبي نوشتند و داد سخن دادند، جرأت و شهامت درج پاسخ آقاي ناطق نوري را به خود ندادند، ولي جا داشت بنا به رسالت انساني، اسلامي و مطبوعاتي، اگر از آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و جناب آقاي ناطق نوري به خاطر سوءبرداشتشان (بخوانيد برداشت مغرضانه‌شان) عذرخواهي نمي‌كنند لااقل براي مخاطبان مطالب كذب خود آن قدر ارزش قائل باشند كه از آنها عذرخواهي كرده و مطلب دروغ و كذب خود را اصلاح كنند.

پس از اين موضوع، ياد ماجراي زمين‌هاي سالاريه شهرستان مقدس قم افتادم كه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به تصديق بزرگان انقلاب و افراد روحاني كه اكنون در اين اراضي ساكن هستند، اوايل انقلاب حدود 400 قطعه از اين زمين‌ها را به طلاب كم‌بضاعت بخشيدند هرچند مغرضان علي‌رغم صراحت‌هاي بياني امام(ره) و بزرگان انقلاب در خصوص مشي زندگي (سه ياور خميني) چه داستان‌ها و شايعاتي كه نساختند و البته كه تاكنون نتيجه معكوس گرفته‌اند و خواهند گرفت.

والسلام

نام:
ایمیل:
نظر: