طرح اخراج ایرانیتبارها از عراق
رژیم بعث عراق از آغاز حاکمیتش به پشتوانه کشورهای استعمارگر، بهخصوص انگلیس بنا را بر اذیت و آزار شیعیان گذاشته بود و به انحای مختلف زائران ایرانی را دستگیر، بازداشت و زندانی میکرد و اموال و دارایی ایرانیان مقیم را مصادره مینموده. پس از مدتی با استفاده از اهرمهای فشار در یک برنامه از پیش تنظیمشده بهصورت رسمی اعلام کرد تمام ایرانیان باید ظرف شش روز از عراق خارج شوند. این طرح کسانی که دهها سال پیش تبعه عراق شده بودند و حتی کسانی که در دوره عثمانیها شناسنامه داشتند و شهروند درجه یک محسوب میشدند و از اعتبار بالایی برخوردار بودند را شامل میشد. حتی برخی را از عراق اخراج کردند که هیچ قوم و خویشی در ایران نداشتند و زبان فارسی هم بلند نبودند. رژیم بعث عراق هر روز بر شدت عمل خود میافزود. ناگهان طی بیانیهای اعلام کرد: کلیه ایرانیان ساکن عراق باید خاک عراق را ترک کنند والا محاکمه و مجازات خواهند شد. این رفتار رژیم بعث عراق با هیچ منطق و قانون و مقرراتی منطبق نبود. اگر خانوادهای میخواست اثاثیه منزل خود را جمعوجور کند حداقل ۱۰ تا ۱۵ روز وقت لازم داشت. اتفاقاً بسیاری از ایرانیان که در عراق ساکن بودند دارای خانه، مغازه و زمین بودند و این اقدام اصلاً در این فرصت محدود نمیگنجید. رژیم حاکم بعث وقت عراق از این هم فراتر رفت و هنوز مهلت شش روزه به پایان نرسیده بود که وحشیانه به مردم در کوچه و خیابان هجوم آورد و هر کسی را میدید دستگیر میکرد و بدترین رفتارهای جنایتکارانه را اعمال میکرد.
نحوه انتقال به مرز
پس از دستگیری و اذیت و آزار ایرانیها، آنها را به بدترین شیوه در بازداشتگاه نگه میداشتند. یکی از اشخاصی که ۴۸ ساعت در بازداشت بوده در خاطراتش آورده است: «مدتی ما را در وسط حیاط فرمانداری نشاندند، در آن میان جمعیتی متشکل از زن، مرد، طلبه، بچه شیرخوار و پیرزن و پیرمرد ناتوان در سرمای خشک نجف وجود داشت. بعد از مدتی ما را به زیرزمین خیلی بزرگی انتقال دادند... آن شب نزدیک دو هزار نفر جمعیت به یکدیگر چسبیده و کنار هم چمباتمه زده بودند، طوری که جای دراز کشیدن و خوابیدن نبود... تا صبح در آن زیرزمین بیدار ماندیم و چرت زدیم، در حالی که هوای خفقانآور و کثیفی داشت. به خاطر کثرت جمعیت، فضا بهشدت دم کرده و آلوده شده بود، فضای زیر زمین را دود غلیظ سیگار پر کرده بود، بهگونهای که اصلاً قابل تحمل نبود...»
افراد دستگیر شده را بهصورت فشرده با کامیونها به سر مرز میبردند. مرحوم شیخ محمدتقی فلسفی در تاریخ (۱۵/۱۰/۵۰) طی یک سخنرانی در اینباره گفت: «برای دو چیز خیلی ناراحت هستیم؛ یکی برای به هم خوردن حوزه علمیه نجف. این دانشگاه هزار و چند ساله[را] کوبیدن و دیگر برای اخراج و ستم بر پیرمردان، زنان باردار، طفلان خردسال. شخصی مورد اعتماد به من گفت وقتی که ایرانیان را با ماشین کمپرس میآوردند در سر مرز راننده بیانصاف کمپرس ماشین را کشید و آنها را مثل آجر روی زمین ریخت... در این بین زن باردار در آنجا زایمان میکرد، پیرمرد هشتاد، نود ساله را اینگونه به مرزهای ایران منتقل میکردند. با گرسنگی، تشنگی، سرمازدگی، آوارگی، فاجعهای که از عجایب تاریخ معاصر ایران است.»
مواضع امام(ره) در نجف
در همان ابتدای شروع این اقدام خائنانه رژیم بعث، حضرت امام با ارسال تلگرافی خطاب به حسن البکر، رئیسجمهور وقت عراق در دفاع از حقوق ایرانیان در عراق مرقوم فرمودند: «به نظر اینجانب این عمل با این شدت و خشونت که مأمورین انجام میدهند، در این سرمای مرگبار که زنها و اطفال در معرض هلاک هستند، به حیثیات سیاسیه و به اقتصاد مملکت صدمه میزند. با توجه به این جهات و جهات دیگر انتظار میرود که در این امر تجدیدنظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) است، بشود.»
مهلت اعلام شده از سوی رژیم بعث عراق به اتمام میرسد. طلاب و محصلان علوم اسلامی همه با حالت تأثر و تأسف در مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی اجتماع و ابتدا به بیت آیتالله خویی و از آنجا به بیت حضرت امام(ره) مراجعه میکنند و حضرت امام طی سخنرانی برای آنان میفرمایند: «برای من ناگوار است که در اینجا باشم، در حالی که دوستان من به اجبار دارند میروند و برادران دینی ما را با این وضع دارند اخراج میکنند، در صورتی که شنیدهام زمانی که تصمیم داشتند یهودیان مقیم عراق را اخراج کنند به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسهای ترتیب دادند تا زیر نظر هیئتی اموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختیارشان قرار گیرد، ولی با شما آقایان و شیعه و ایرانیان اینطور رفتار میکنند و در کشوری که با مسلمین اینطور رفتار مینمایند، با مجاورین قبور ائمه(ع) با این وضع معامله میکنند، اقامت برای من دشوار است.»
امام خمینی(ره) در روز پایان مهلت شش روزه گذرنامه را برای مقامات عراقی فرستاد و این موضع جدی امام سبب وحشت و سرگردانی سران رژیم عراق شد. رژیم بعث عراق واسطهای فرستاد، امام نپذیرفت، ولولهای ایجاد کرد و رژیم بعث عراق برای آرام ساختن امام مجبور شد تا فشار برای اخراج ایرانیان را به نحو چشمگیری کاهش دهد و از خروج حضرت امام جلوگیری کند.
بهرهگیری تبلیغاتی رژیم شاه
رژیم شاه هیچ خدماتی برای رسیدگی به وضعیت آشفته آنها نکرد. بلکه این مردم بودند که به یاری این مردم آواره شتافتند و بازار را تعطیل کردند و مجالسی تحت عنوان دعا توسط مرحوم آیتاللهالعظمی سیداحمد خوانساری برگزار شد و همه اقشار جامعه مومن و متدین ابراز همدردی کردند. در عوض، سران رژیم شاه، نمایندگان مجلس و رسانهها از این حادثه غمانگیز بهرهبرداری تبلیغاتی و شروع به تخریب حضرت امام(ره) کردند و دو نفر از سناتورها به پشت تریبون رفتند و گفتند: «ما به این روحانیونی که با ما در بیان فجایع عمال بعثی عراق همصدا شدهاند، افتخار میکنیم، ولی آن آقا ـ منظور و اشاره به حضرت امام(ره) بود ـ در عراق نشسته و هیچ نمیگوید.»
سناتور بعدی پشت سخنان او را میگیرد و میگوید: «آن آقا اصلاً ایرانی نیست.» با این سخنان بیادبانه قصد داشتند نتیجه بگیرند که ملت ایران با رژیم عراق مخالف است و آنچه که به عنوان اعتراض، سخنرانی، تعطیلی بازار انجام گرفته به منزله همدردی با دولت ایران است و نسبت به اعمال رژیم عراق متنفر هستند و این رفتار وقیحانه رژیم شاه نتیجه عکس داد و افراد انقلابی و مومن به دروغگویی، حیلهگری عوامل رژیم شاه پی بردند و اعتراض کردند. در سند کتاب ساواک و روحانیت آمده است: «در تاریخ (۲۱/۱۰/۵۰) حدود ۶۰۰ نفر از طلاب و طرفداران[امام] خمینی در مدارس خان و فاطمی شهرستان قم بهعنوان اعتراض به اظهارات برخی از سناتورها، اجتماع[کرده] و شعارهایی در مخالفت با سناتورهای مزبور و له خمینی دادهاند که اجتماعکنندگان [به] وسیله مأمورین شهربانی متفرق شدهاند. ائمه جماعات، مدرسین حوزه علمیه قم و سایر شخصیتهای سیاسی، مبارز و انقلابی نسبت به قصور رژیم شاه واکنشهای تندی نشان دادند.»
سکوت مجامع بینالمللی
در آن ایام که دهها سازمان و تشکیلات و مجامع جهانی مطرح بود نسبت به این اقدام غیرانسانی اقدامی نکردند و سکوت مرگبار آنها را فرا گرفته بود. در حالی که افراد برای یک لقمه نان و آب التماس میکنند تا به بچههایشان داده شود، اما مأمورین گمرک اجازه نمیدهند که کسی به آنها مقداری نان بدهد. در این وضعیت صلیب سرخ جهانی مرده بود و تشکیلات عریض و طویل سازمان ملل متحد این قدر قدرت نداشت یا نمیخواست که در اطراف مرز ایران و عراق جای امن برای آوارهشدگان فراهم کند و این کارها انجام نشد. پس از مدتی آوارگی که به ایران راه یافتند، رژیم شاه به آنها کار نمیداد و از آنها به عنوان جاسوس و مشکوک سیاسی نام میبرد و از طرف دولت وقت ایران با نخستوزیری هویدا به مجامع جهانی هیچ اعتراض نشد و اسنادی که حکایت از کمک به این آوارگان داشته باشد تاکنون انتشار نیافته و در دسترس قرار نگرفته است و این رفتار و مواضع رژیم شاه و بیتفاوتی دولت و سکوت مجامع بینالمللی در حالی بود که هیاهوی جشنهای ۲۵۰۰ ساله گوش فلک را کر کرده بود. مردم انقلابی و مبارز ایران همین وقایع و حوادث را مشاهده کردند که جریان انقلاب اسلامی را رقم زدند.