صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۵  ، 
شناسه خبر : ۲۷۰۸۸۰

رضا اشرفي

پس از جنگ جهاني دوم و افول اروپا كه با طرح اقتصادي مارشال از سوي آمريكا همراه بود،‌ اين قاره سبز قدرت اول خود را از دست داد و به‌گونه‌اي، زير مجموعه آمريكا قرار گرفت. مشكلات اقتصادي پس از جنگ،‌ كمك‌هاي آمريكا و تبلیغ عليه دشمني به نام كمونيسم، اين موضوع را بسيار پر رنگ كرد تا آمريكا بتواند بهانه لازم را به دست آورده و از خاك اروپا، حوزه‌اي نظامي عليه شوروي سابق ايجاد كند. آمريكا در حال حاضر بمب‌هاي هسته‌اي «بی 61» را در پنج کشور بلژیک، هلند، آلمان، ایتالیا و ترکیه مستقر کرده است كه همه آنها عضو ناتو هستند. هنوز پايگاه‌هاي نظامي و حتي زندان‌هاي زيادي در اروپا وجود دارند كه متعلق به آمريكا هستند. اين مسئله نشان مي‌دهد كه واشنگتن هنوز از اين ابزار استفاده مي‌كند تا اروپا از يوغش خارج نشود. آخرين تلاش‌هاي آمريكا براي استقرار سامانه موشكي در چك و لهستان كه با مخالفت‌هاي شديد روسيه همراه بود، در همين راستا قرار دارد و واشنگتن با اشراف بر اينكه اروپا تا حد قابل‌توجهي از ضعف‌هاي پس از جنگ جهاني دوم فاصله گرفته، به‌دنبال تثبيت موقعيت خود در اين حوزه است و بر همين اساس دشمن‌هايي مانند روسيه را بهانه قرار مي‌دهد تا موقعيت راهبردی خود را حفظ كند.

حس حقارت و زيرمجموعه بودن، سال‌ها است كه در اروپا نيز ديده مي‌شود. به هر شكل اروپا خود را مادر تمدن جديد غربي مي‌داند و نمي‌تواند تحمل كند كه مركز قدرت از اين حوزه خارج شده باشد. در حالي كه آمريكا طي قرن‌ها بعد با مهاجرت اجباري از همين اروپا به سرزميني ديگر، شكل گرفت و با عاريه گرفتن فرهنگ آن،‌ قدرت را در دست گرفت، حال اروپا را به‌دنبال خود مي‌كشاند. اگر چه آنچه كه ديده مي‌شود اتحاديه راهبرد را بين اروپا و آمريكا نشان مي‌دهد، اما نبايد فراموش كرد كه اين دو مشكلات فراواني با يكديگر دارند كه در مواقع خاص خود را نشان مي‌دهد. مطالعات عقايد بزرگان سياسي و اقتصادي اروپا حكايت از آن دارد كه نه تنها بسياري از مردم و مقامات اين منطقه آمريكا را قبول ندارند، بلكه در برخي مواقع از آن متنفر بوده و نسبت به آن حس دشمني دارند. اين موضوع بيش از همه در آلمان نمايان است به اين دليل كه ضربات سنگيني از سياست‌هاي آمريكا ديده و در حال حاضر نيز با تجارت‌پيشگي بيش از هر چيز به دنبال تقويت اقتصادي هستند تا بازي‌هاي سياسي. آنچه كه در حال حاضر فرهنگ سياسي اين كشور را در مركز قدرت و سياست اروپا قرار داده،‌ تاريخ سياسي اين كشور،‌ موقعيت جغرافيايي آن و همچنين برتري اقتصادي‌اش است. ديگر كشورهاي درجه اول اروپا نيز با آمريكا رقابت دارند، اما موقعيت كنوني اين اجازه را به آنها نمي‌دهد كه به راحتي آن را علني كنند.

اختلافات بين آمريكا و اروپا در حوزه‌هاي مختلف خود را نشان مي‌دهد. آنچه كه امروز بيش از هر چیز نمايان است مشكلات رويكردي در زمينه تحولات اوكراين و نوع رويارويي با روسيه است. براي آمريكا چندان خطرناك نيست كه مبارزه با روسيه را كه از خاورميانه به اورآسيا منتقل شده،‌ به سمت‌هاي اقتصادي و امنيتي بكشاند، اما اين موضوع براي اروپا بسيار خطرناك است به اين دليل كه از يك سو هم‌مرز با روسيه و در درگيري‌هاي امنيتي خطرآفرين است و از سوي ديگر، پايه و زيربناي اقتصادي اروپا به شدت نيازمند و محتاج انرژي روسيه است، در حالي كه آمريكا چنين نگراني‌هايي ندارد و می‌تواند با دست بازتر عمل كند.

در همين حال روسيه نيز كاملاً به اين امر واقف است و سعي دارد با تاكتيك‌هاي مشخص، شكاف لازم را در ميان اروپا و آمريكا ايجاد كرده و آن را افزايش دهد. ولاديمير پوتين با اشراف به اين مسئله سه هفته پيش كه در يك صبحانه، دیداری با رئيس‌جمهور فرانسه، صدراعظم آلمان و نخست‌وزيران ايتاليا و اوكراين داشت در خصوص مسائل مختلف و چندجانبه به گفت‌وگو پرداختند. پوتين در اين تاكتیك به دنبال مديريت شكاف است چون کاملاً به اين مسئله آگاه است كه اروپا نمي‌تواند از روسيه دل بكند، اما همزمان، عقده‌هاي تاريخي زيادي از آمريكا دارد كه در برخي مواقع علاقه‌مند است آن را بروز دهد. اين در حالي است كه آمريكا در نوع رويارويي با روسيه به هيچ عنوان نگران موقعيت‌هاي مختلف اروپا و آسيب‌پذيري آنها نيست.

از سوي ديگر چين طي سال‌هاي گذشته در زمينه اقتصادي، بسترهای كم‌نظيري را فراهم كرده است كه مي‌تواند نيازمندي‌هاي اقتصادي اروپا را برطرف كند. بحران سرمايه‌داري اين موضوع را بيش از گذشته عيان كرد كه اروپا در چنين اوضاعی به راحتي مي‌تواند به بسترهاي اقتصادي چين تكيه کند و نيازهاي خود را برآورد. اين در حالي است كه پكن با رويكرد ضد هژموني كاملاً با دشمني‌هاي آمريكا مواجه شده است. واشنگتن از اين موضوع آگاه است كه اگر نتواند با روسيه و چين مقابله كند، درآينده اين امكان وجود دارد همه و متحدان خود را از دست بدهد.

نام:
ایمیل:
نظر: