پایگاه بصیرت،اشاره:جبهه مقابل نظام، در انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 از دو گروه تشکیل شده بود، گروهی که سودای ریاستجمهوری و دستیابی به قدرت را در سر میپروراند و گروهی که برای سرنگونی نظام برنامه داشت و در انتظار فرصت بود. گروه اول داخلیهایی بودند که از گروه دوم هم در بینشان نفوذ کرده بودند و گروه دوم هم دشمنان خارجی و خارجنشینانی بودند که نشان برجسته دشمنی درازمدت با انقلاب اسلامی بر جبینشان نقش بسته بود. روند حوادث انتخابات نشان داد که گروه اول نیز خیلی سریع در مسیر طراحی شده گروه دوم قرار گرفت و با برنامه آنها نقشآفرینی کرد. بازیگران شاخص و نمایان گروه اول تا زمانی که در مسیر گروه دوم قرار نگرفته و صاحب اراده بودند با وانماییهای حسابشدهای که برایشان شده بود در توهم رئیسجمهور شدن به سر میبردند؛ سرمستی این توهم خلسهآور و پوشاننده حقایق به آنها اجازه نمیداد تا زمانی که صاحب اختیار و اراده بودند به عواقب رفتارشان بیندیشند و زمانی هم که حوادث و برنامههای حساب شده نفوذیهای دشمن آنها را به مسیر دشمن سوق داد و اراده و اختیارشان سلب شد به جای آیندهنگری صادقانه، عملاً تابع برنامه براندازانه دشمن شدند و با دشمن همآوایی و همکاری کردند. پس از آنکه مردم و نظام هوشمندانه فتنه را سرکوب کردند و سران آن را در حصر قرار دادند و آنها دریافتند گرفتار پیامدهای عملکردشان شدند، عدهای که برخیشان در گرفتار ساختن آنها در این ورطه سهیم بودند با طرح مسائل مختلف برای غیرقانونی نشان دادن حصر و نجات آنها از حصر سازهایی را کوک کردند. نوشتار حاضر، بررسی این مسئله و پاسخ به این افراد است.بررسی رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات که سرشار از رفتار مجرمانه، از ایجاد آشوب و ناامنی گرفته تا قتل است، همگی حاکی از آن است که نظام میتوانست سران فتنه را به اتهام این اقدامات مجرمانه دستگیر کند، چنانچه افراد بسیاری را نیز با همین اتهامات دستگیر و برخی از آنها را محاکمه و مجازات کرد. حتی یکی از خواستههای اصلی مردم در راهپیمایی ۹ دی ۸۸ که کمر فتنه، فتنهگران و حامیان آن را شکست، محاکمه و مجازات سران فتنه بود. ��ا این حال، نظام، سران فتنه را محاکمه نکرد و دقیقتر اینکه با آنها کاری نداشت. این رفتار نظام پرسشهای زیادی ایجاد کرد مانند اینکه آیا قدرت محاکمه آنها را نداشت، از پیامد آن میترسید، ادله کافی در اختیار نداشت و...؟ پاسخ همه این پرسشها در آن زمان، این بود که وضعیت سران فتنه با سایر افرادی که دستگیر و محاکمه شده بودند، فرق داشت. نظام، خدمات گذشته آنان را در نظر داشت و با اینکه هر کدام در دوره مسئولیت خود نیز خبط و خطاهایی داشتند، نظام نمیخواست همه خدمات آنها به یکباره نابود شود. از اینرو با وجود آنکه تعلل در برخورد با آنها برای نظام هزینه داشت، در برخورد با آنها مماشات میکرد تا شاید به خود آیند و با اصلاح رفتارشان از ورطه فتنه خودساخته به سلامت بیرون شوند، اما پیوند محکم ایجاد شده بین آنها و دشمنان دیرینه نظام که در همین چند ماه فتنه ایجاد شده بود، راه را بر آنها بست و نگذاشت از فرصتی که نظام به آنها داده استفاده کنند. این رفتار مماشاتآمیز نظام تا آخر بهمن سال ۸۹ ادامه داشت که بهناگاه نظام در حرکتی که پرسش مهمتری از پرسشهای پیشگفته را ایجاد کرد، سران فتنه را در حصر قرار داد. بررسی دقیق مسائل چند هفته پیش از آغاز حصر سران فتنه این حقیقت مهم را آشکار میسازد که «فتنه زمینه حصر بود نه علت و دلیل آن.» اگر نظام درصدد آن بود که فتنهگران را به سبب فتنهگری که تا چند هفته مانده به حصر خسارات زیادی به نظام زده بودند، در حصر قرار دهد، بسیار پیشتر میتوانست این کار را انجام دهد؛ اما حصر سران فتنه در تاریخ اشاره شده خبر از مسئله جدیدی میداد که قاعدتاً باید فراتر از فتنه میبود که اجازه ادامه مماشات را نمیداد.مسئله جدید از این قرار بود که در سال ۸۹، حرکت بیداری اسلامی در شمال آفریقا بهویژه در تونس و مصر شروع شده بود و این حرکت در آستانه ۲۲ بهمن سال ۸۹ در مصر به اوج رسیده بود و در حالی که مردم ایران آماده برگزاری مراسم بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب و حمایت از قیام مردم مصر بودند سران فتنه(موسوی و کروبی) با درخواست مشترکی در ۱۶ بهمن خواستار راهپیمایی در ۲۵ بهمن شدند تا به زعم خود «روز خشم ملت ایران» علیه نظام شود. رسانههای داخلی و خارجی حامی فتنه با اعلام این خبر به اشکال مختلف آن را پردازش میکردند و بر اهمیت این روز کذایی میافزودند. بهانه موجهی هم که برای این راهپیمایی تراشیده بودند، حمایت از قیام مردم مصر علیه دیکتاتوری مبارک بود. این اقدام فتنهگران نشانه روشن و قطعی بود که فتنه کاملاً تغییر روش و هدف داده و در حال برنامهریزی برای براندازی از طریق آشوب اجتماعی و به پشتوانه فضایی است که حرکت بیداری اسلامی ایجاد کرده بود. اگر در تونس و مصر شمشیر حق و عدالت بر سر مزدوران و دیکتاتوران فرود آمده و آنها را سرنگون ساخته بود فتنهگران و حامیانشان قصد داشتند در حرکتی وارونه در ایران، شمشیر مزدوری آمریکا را بر سر حق و عدالت فرود آورند. اسناد آشکار موجود از آن زمان، به خوبی ابعاد این حرکت خائنانه را آشکار میسازد. گزارش کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی که چند روز پس از غائله ۲۵ بهمن ۸۹ منتشر شد به بخشی از این موضوع اشاره دارد: «اسناد اطلاعاتی نشان میدهد که آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی جهت پشتیبانی از اطلاعیه میرحسین موسوی و کروبی همه گروهکهای ضدانقلاب اعم از منافقین، سلطنتطلبها، بهائیان و قومگرایان را در ۲۵ بهمن به صحنه آوردند. دستگیری تعدادی از عناصر منافقین در روز ۲۵ بهمن نشانگر این واقعیت است. برای انجام این مأموریت دهها شبکه اینترنتی، دهها هزار ایمیل و بیش از یک میلیون و دویست هزار پیامک به داخل کشور ارسال شد. سردمداران هیئت حاکمه آمریکا و رژیم اشغالگر قدس و انگلیس با هماهنگی منافقین و سلطنتطلبان و... از فراخوان موسوی و کروبی حمایت کردند.»تغییر حرکت فتنه و ورود علنی و بیمحابا به حوزه امنیت ملی نظام که با توجه به وضعیت آن روزهای منطقه نیازمند اقدام فوری بود، ایجاب میکرد که شورای عالی امنیت ملی برای بررسی زوایای تهدید ایجاد شده و راه مقابله با آن و اتخاذ تصمیم لازم وارد میدان شود. طبیعی است که شورای عالی امنیت ملی بر حسب وظایفی که اصل ۱۷۶ قانون اساسی به آن محول کرده است، وظیفه محاکمه قضایی ندارد. یکی از وظایف مهم این شورا تشخیص است و تشخیص این شورا در زمینه وظایف محوله عین «قانون» است، آن هم قانونی بالاتر از هر قانونی که در جایگاههای دیگر قرار دارد. علت آن، هم جایگاه این شورا است و هم ترکیب اعضای آن. اینجا در این شورا و به تشخیص این شورا برای سران فتنه حصر مقرر شد و تا زمانی که شورای عالی امنیت ملی بر این تشخیص باقی بماند حصر کاملاً قانونی و باقی است. سعید جلیلی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی در تاریخ (۱۱/۸/۹۳) در دانشگاه فردوسی مشهد درباره رابطه حصر و فتنه گفت: «حصر ربطی به فتنه ندارد. فتنه در سال ۸۸ اتفاق افتاد اما حصر پس از آن بود، کسانی که از آنها به عنوان سران فتنه یاد میشود، افرادی هستند که یک سال بعد حصر شدند، چون دیدیم که این افراد در حال شکلدهی فتنه جدیدی هستند.» ناآرامیهای سوریه نیز تقریباً از همان ایام آغاز شد ناآرامیهایی که شروعش اعتراضاتی به ظاهر عادی بود که دشمن در پشت آن حضور داشت و خیلی زود توانست این ناآرامیهای بهظاهر عادی را به نفع آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس و حکومتهای مرتجع عربی به جنگ داخلی و خانمانسوز تبدیل کند. یقیناً خوابی را که دشمن از طریق فراخوانی ۲۵ بهمن ۸۹ و اتفاقات بعد از آن برای ایران دیده بود گستردهتر و وحشتناکتر از آنی است که گوشههایی از آن در سوریه مشاهده میشود.با توضیحات پیشگفته، حال به نظر میرسد راحتتر میتوان این مهم را درک کرد و پذیرفت که فتنه بستری بود که سران فتنه با حرکت نسنجیده و شتابزده در آن، که حمایت لحظهبهلحظه دشمنان نظام را به همراه داشت، خیلی زود به مرحله براندازی نظام رسیدند و رسیدن به این مرحله علت و دلیل روشن حصر آنان شد. شاید با ارائه این توضیحات هنوز هم افراد لجوجی خواستار رفع حصر باشند، اما بدانند که از این به بعد صحبت تکلیفی با نظام برای رفع حصر سران فتنه به معنای حمایت از براندازان است!