صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۱ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۲۷۱۵۱۷

الهام رضا‌نژاد / فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس

مقدمه:

بسیاری از تاریخ‌شناسان درباره چگونگی بروز مناقشه میان اسراییل و فلسطین و بسیاری از سازمان‌های حقوق بشر درباره وضعیت کنونی در اسراییل و مناطق اشغالی عقیده یکسانی دارند، حتی بسیاری از نهادهای سیاسی و حقوقی نیز درباره نوع تدابیری که برای حل این مناقشه‌ها باید به کار گرفت، مانند هم فکر می‌کنند.

اما آنچه نویسنده این کتاب یعنی فینکل اشتاین می‌خواهد بدان بپردازد، این است که اصولا مساله فلسطین و اسراییل نبایستی مناقشه‌ای به همراه داشته باشد. وی معتقد است مناقشه‌‌های اسراییل و فلسطین به عمد و با تناقض‌گویی‌های بسیار در این زمینه بغرنج‌تر شده است و وی به تعبیر خودش قصد دارد آنها را به زبان ساده بیان و از شر آلودگی‌های ایدئولوژیک رها کند.

همچنین تلاش می‌کند در این اثر عقاید کسانی را که قصد دارند با انکار واقعیت، کورکورانه از اسراییل حمایت کنند آشکار و دست آنها را رو کند.

این کتاب از دو بخش و 464 صفحه تشکیل شده است. بخش اول با عنوان «ضد یهودیت جدید اما نه کاملا جدید» شامل سه فصل می‌شود. نویسنده در این بخش نشان می‌دهد این به اصطلاح ضد یهودیت جدید در واقع نه چیز نویی است و نه با ضد صهیونیسم رابطه دارد، بلکه فقط ابزاری است در دست لابی اسراییل که از آن استفاده می‌کند تا منافع اسراییل را در ایالات متحده آمرکیا و اروپا تامین کند.

وی معتقد است هرگاه جامعه بین‌الملل بر اسراییل فشار می‌آورد تا از مناطق اشغالی عقب‌نشینی کند، مساله ضد یهودیت جدید بار دیگر طرح و کتاب‌ها و مقاله‌های متعددی در این زمینه به بازار وارد و کنفرانس‌های بسیاری نیز برگزار می‌شود.

نویسنده در این زمینه مثال‌های متعددی می‌آورد. برای مثال از تز پترس در کتاب عهد، عتیق، خاستگاه منازعه اعراب و یهود در مورد سرزمین فلسطین سخن می‌گوید. پترس در این کتاب ادعا می‌کند که فلسطین در شب قبل از استعمار صهیونیست‌ها عملا خالی از سکنه بود و آنهایی هم که در بخش‌های دیگر فلسطین زندگی می‌کردند، مهاجران این منطقه بودند، اما خود را بومیان این منطقه معرفی کردند.

پترس در واقع با این ادله می‌خواهد ثابت کند سخن گلدامایر که اعلام کرده بود فلسطینی‌ها تا پیش از ورود یهودیان به این منطقه وجود خارجی نداشته، کاملا درست بوده است.

آرنولد فورستر و بنیامین اشتاین (دو تن از روسای مجمع مبارزه با تبعیض‌نژادی) نیز در سال 1974 در کتابشان با عنوان ضد یهودیت به انتقاد از انتقادهایی پرداختند که بعد از جنگ‌ 1973 از اسراییل صورت گرفت. در آن زمان تلاش‌ها معطوف به راضی کردن اسراییل به عقب‌نشینی از صحرای سینا و حل مناقشه با فلسطینی‌ها از طریق دیپلماتیک بود. آنها این دشمنی عمیق با اسراییل را جزو اصلی ضد یهودیت می‌دانستند.

پرل موترها هم در کتابشان با نام ضدیهودیت واقع در آمریکا در سال 1982 بیان کردند که ضدیهودیت جدید با ضدیهودیت سنتی جایگزین شده است. آنها این ضد یهودیت جدید را حمله به علایق یهودیان می‌دانند. تز اصلی کتاب آنها این است که امروز علایق یهودیان بیستر از طریق سیاست حکومتی تهدید می‌شود.

در فصل اول از بخش اول، نویسنده بیان می‌کند که چگونه فیلم در حال اکران «شخصیت فوق ستاره مسیح» نوشته «نورمان چویسون» انتقاد بسیاری از این افراد را موجب شد.

آنها انتقاد می‌کردند که نویسنده این فیلم از نمایشنامه با مضمونی ضد یهودستیزانه فیلمی یهودستیزتر ساخته است. فیلم «مصائب مسیح» مل‌گیبسون نیز در سال 2004 مانند فیلم پیشین جنجالی به راه انداخت که فوکسمان نقش مهمی در آن بازی می‌کرد.

نویسنده در همین بخش از هشدار فوکسمان در کتابش با عنوان دوباره هرگز؟ تهدید ضد یهودیت درباره ضدیهودیت جدید سخن می‌گوید. این کتاب فصلی دارد درباره راستی‌های افراطی دیوانه و آمریکایی‌های آفریقایی تبار. وی در کتاب در بحث درباره «ضد یهودیت جدید» همواره تلاش می‌کند نوعی تصویر زبانی بازنمایی شود؛ «یهود در میان اقوام، مانند اسراییل است در عصر کنونی».

در مجموع، نویسنده در این بخش تلاش می‌کند نشان دهد اختلاف اسراییل و فلسطین کاملا ساختگی است و کسانی که آن را طرح کرده‌اند می‌خواهند با هدف انکار واقعیت، کورکورانه از اسراییل حمایت کنند، از دید نویسنده، هدف این افراد انحراف و فرار از واقعیت‌ است و بنابراین تلاش می‌کنند از دل مباحث بی اهمیت و ناچیز، آشوب و جنجال‌های بزرگ به راه بیندازند و از بهترین تاکتیک‌هایی که در اوضاع کنونی می‌توانند به کار ببرند، ادعای فراگیر شدن ضدیهودیت جدید در غرب است.

در بخش دوم، نویسنده به طور کامل درباره کتاب دفاعیات اسراییل نوشته آلن در شوویتس، وکیل و مدرس رشته حقوق دانشگاه هاروارد که در زمره پرفروش‌‌ترین کتاب‌ها قرار گرفت. صحبت می‌کند و معتقد است کتاب در شوریتس موفق‌تر از کتاب یوآن پترس بود و مردم از آن استقبال بیشتری کردند؛ زیرا در شوویتس در این کتاب توانسته بود خوانندگان را به شیوه‌های متنوع‌تری از حقیقت دور نگه دارد.

نویسنده در این بخش که شامل سش فصل می‌شود، آنچه را سازمان‌های مهم حقوق بشر درباره بیان حقوق بشر اسراییل در مناطق اشغالی به دست آورده‌اند، در مقابل ادعاهای در شوویتس قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که در هر کدام از بخش‌های کتاب وی که درباره حقوق بشر است یا بخش‌های دیگر کتاب، به سختی می‌توان ادعایی یافت که نه بر تصوری غلط از یک منبع کاملا جدی مبتنی باشد، نه از یک منبع بی‌اعتبار نشات گرفته باشد.

نویسنده برای بخشی از این کتاب که به نمونه‌های نقض حقوق بشر در مناطق فلسطین اشغالی می‌پردازد، هزاران صفحه از اخبار، مربوط به حقوق بشر از زیر و رو کرده است. همه این مطالب را سازمان‌های مختلفی که همگی مشغول حمایت حرفه‌ای در این زمینه هستند و برای اشغال خود نیز ارزش زیادی قائلند منتشر نموده‌اند؛

سازمان‌هایی مانند سازمان عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر، و بی‌تسلم (مرکز اطلاعات اسراییل درباره وضعیت حقوق بشر در مناطق اشغالی).

نویسنده در این بخش با ارایه شرح مفصلی از برخورد اسراییل با مساله حقوق بشر به نقل از سازمان‌های حقوق بشر و با استفاده از تک‌تک مثال‌ها، نشان می‌دهد که چه تضادی میان نظر این سازمان و آرای در شوویتس در رابطه با حقوق بشر و تصویری که وی از اوضاع فلسطین و اسراییل ارایه می‌دهد وجود دارد.

از نظر نویسنده دلیل موفقیت کسانی که با دفاع کورکورانه از اسراییل و با استناد به بیان موفقیت حقوق بشر این کشور توانسته‌اند افسانه‌های زیادی بسازند و آنها را به جای حقایق تاریخی جا بزنند، این است که گزارش‌های سازمان‌های معتبر حقوق بشر، از گروه‌های فلسطینی و اسراییلی گرفته تا نهادهای سازمان ملل متحد و گروه‌های مستقل باموکلان جهانی، اقدامات اسراییل را بررسی و ارزیابی کرده‌اند و جالب است که همه آنها درباره حقایق وضعیت موجود و نیز تضمین‌های حقوقی آن به نتایج یکسانی دست یافته‌اند.

حتی درباره جزییات مسایل هم اتفاق‌نظر دارند. وی معتقد است گزارش‌های سازمان حقوق بشر نشان می‌دهد که بسیاری از مطالب مربوط به بیلان حقوق بشر اسراییل باور کردنی نیست. برای مثال، بی تسلم در این زمینه چنین نوشته بود:

«آنچه اسراییل را در زمینه نقض حقوق بشر از قدرت‌های اشغالگر دیگر متفاوت کرده است، تلاش وی برای توجیه اموری است که از اساس توجیه ناپذیرند.» به گزارش بی‌تسلم، اسراییل تنها رژیمی است که شکنجه را از نظر قانونی مشروع می‌داند. عفو بین‌الملل نیز معتقد است از آغاز اشغال فلسطین در سال 1967، نیروهای امنیتی اسراییل فلسطینی‌ها را در مناطق اشغالی به دلیل اقدامات سیاسی شکنجه کرده‌اند براساس آمار دیده‌بان حقوق بشر نیز شمار فلسطینی‌هایی که اسراییل به طور نظام‌مند آنها را شکنجه یا تحقیر می‌کند، از سال 1994 تا کنون بالغ بر ده‌ها هزار نفر شده است؛ این در حالی است که اسراییل هیچ‌گونه زحمتی به خود نمی‌دهد تا دلیلی برای بازداشت آنها ارایه کند.

به گزارش بی‌تسلم، اسراییل تنها رژیم دموکراسی در دنیاست که کشتار سیاسی را قانونی می‌داند. گزارش کمیته ضد شکنجه در اسراییل و سازمان حقوق بشر فلسطین حکایت از آن می‌کند که اسراییل در زمرۀ رژیم‌های بدنام جهان که به شدت حقوق بین‌المللی و هنجارهای اساسی اخلاقی – انسانی را زیر پا می‌گذارند، قرار دارد.

براساس گزارش دیده‌بان حقوق بشر نیز اسراییل تنها رژیم در دنیاست که جرم‌های احتمالی را با تخریب خانه‌ها و منازل تلافی می‌کند.

نویسنده در پایان این بخش بیان می‌کند که نقض گسترده قوانین حقوق بشر اسراییل در گزارش‌های متعدد حقوق بشر اسراییل در گزارش‌های متعدد حقوق بشر و مطالعات و تحقیقات علمی و اثبات رسیده است. با وجود این، آلن در شوریتس هنوز ادعا می‌کند ثابت کرده است بیلان حقوق بشر اسراییل در مناطق اشغالی در مجموع عالی است در حالی که شکاف این این دو تصویر به اندازه‌ای است که عملا نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد با این اوصاف، یا سازمان‌های حقوق بشر مانند عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر و بی‌تسلم و کارشناسان مستقل و متعددشان مشغول تدارک توطئه بزرگی علیه یهودیت هستند یا در شوریتس در کتابش تصویر نادرستی از واقعیت ترسیم کرده است. امکان سوی وجود ندارد.

نتیجه‌گیری:

فینکل  استاین با نگارش این کتاب قصد دارد نشان دهد که اصطلاح ضدیهودیت جدید نه تنها چیز جدیدی نیست، بلکه با ضد صهیونیسم نیز ارتباط ندارد. وی در مجموع معتقد است ضدیهودیت ابزاری است در دست لابی اسراییل و نخبگان آمریکایی – یهودی تا از آن طریق منافع اسراییل را تامین کنند. آنها با استفاده از این حربه، از انتشار و درج هرگونه اخبار درباره اوضاع فلسطینی‌ها در مناطق اشغالی و سرکوبی آنها جلوگیری می‌کنند؛ زیرا معتقدند قربانی اصلی اسراییل است و هر کس اسراییل را زیر سوال ببرد، باید ضد یهود شناخته شود. فینکل اشتاین در این کتاب تلاش می‌کند از سوءاستفاده این افراد از هولوکاست به مثابه حربه‌ای سیاسی پرده بردارد تا شأن قربانیان احیا و میراث واقعی‌شان به آنها برگردانده شود. وی معتقد است اختلاف اسراییل و فلسطین امری کاملا ساختگی است و کسانی که به آن دامن زده‌اند، می‌خواهند با هدف آنکار واقعیت، کورکورانه از اسراییل حمایت کنند.

بنابراین آن گروه از یهودیانی که می‌خواهند با ضد یهودیت واقعی بجنگند، باید قبل از هر چیز پرده از راز دروغین ضد یهودیت موجود بردارند.

نام:
ایمیل:
نظر: