صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۲۷۲۱۰۵

بد عاقبت شد

فُضيل بن عياض يكى از رجال طريقت است او شاگردى داشت كه از همه شاگردان ديگرش داناتر و بزرگوارتر و اعلم تر بود.
اين شاگرد را مرضى دچار گرديد. و ناخوش شد، تا اينكه مرگش رسيد. در حال احتضار بود كه فُضيل بر سر بالين او آمد. و نزد سر او نشست و شروع كرد به قرآن خواندن ، سوره يس را مى خواند، كه يك وقت شاگرد محتضر گفت : اين سوره را مخوان اى استاد. پس فُضيل ساكت شد و به او گفت : بگو لااله الا اللّه گفت : نمى گويم آن را، بخاطر آنكه العياذ باللّه من از آن بيزارم و در همان حال از دنيا رفت . يعنى در حال كفر مرد فضيل از مشاهده اين حال خيلى درهم و ناراحت شد و از منزل او خارج گرديد و بمنزل خود رفت . و از منزل بيرون نيامد و همچنان در فكر او بود. تا او را در خواب ديد كه او را بسوى جهنم مى كشند.
فُضيل از او پرسيد: اين چه حالتى بود از تو سرزد، تو اعلم شاگردان من بودى ، چه شد كه خداوند معرفت را از تو گرفت و با عاقبت بدى مُردى ؟
گفت : براى سه چيز كه در من بود، مرا اينطور بدبخت و بيچاره نمود.
اول : نمّامى و سخن چينى پشت سر برادران مؤ منم بود.
دوم : حسد مى بردم ، نمى توانستم ببينم كسى از من بالاتر است ، چون به او حسد مى ورزيدم .
سوم : آنكه مرضى در من بود كه به طبيبى رُجوع نمودم و او بمن گفته بود كه در هر سال يكقدح از كاسه بزرگتر شراب بخور و اگر نخورى اين علت در تو باقى خواهد ماند پس برحَسب امر آن طبيب شراب خوردم و باين سه چيز كه در من بود عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم .(1)

1- منازل الا خره : ص 15.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: