صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۰  ، 
شناسه خبر : ۲۷۲۳۸۹


حفظ آبرو در سخاوت

مرحوم کلینى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم به نقل از یسع بن حمزه - که یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حکایت نماید:
روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسیارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم ، که پیرامون مسائل حلال و حرام از آن حضرت پرسش ‍ مى کردند و حضرت جواب یکایک آن ها را به طور کامل و فصیح بیان مى فرمود.
در این میان ، شخصى بلند قامت وارد شد؛ و پس از اداء سلام ، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
یاابن رسول اللّه ! من از دوستان شما و از علاقه مندان به پدران بزرگوار و عظیم الشّاءن شما اهل بیت مى باشم ؛ و اکنون مسافر مکّه معظّمه هستم ، که پول و آذوقه سفر خود را از دست داده ام ؛ و در حال حاضر چیزى برایم باقى نمانده است که بتوانم به دیار و شهر خود بازگردم .
چناچه مقدور باشد، مرا کمکى نما تا به دیار و وطن خود مراجعت نمایم ؛ و چون مستحقّ صدقه نیستم ، هنگام رسیدن به منزل خود آنچه را که به من لطف نمائید، از طرف شما به فقراء، در راه خدا صدقه مى دهم ؟
حضرت فرمود: بنشین ، خداوند مهربان ، تو را مورد رحمت خویش قرار دهد و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مسئله هاى ایشان را بیان فرمود.
هنگامى که مجلسِ بحث و سؤ ال و جواب به پایان رسید و مردم حرکت کرده و رفتند، من و سلیمان جعفرى و یکى دو نفر دیگر نزد حضرت باقى ماندیم .
امام علیه السلام فرمود: اجازه مى دهید به اندرون روم ؟
سلیمان جعفرى گفت : قدوم شما مبارک باد، شما خود صاحب اجازه هستید.
بعد از آن ، حضرت از جاى خود برخاست و به داخل اتاقى رفت ؛ و پس از آن که لحظاتى گذشت ، از پشت در صدا زد و فرمود: آن مسافر خراسانى کجاست ؟
شخص خراسانى گفت : من این جا هستم .
حضرت دست مبارک خویش را از بالاى درب اتاق دراز نمود و فرمود: بیا، این دویست درهم را بگیر و آن را کمک هزینه سفر خود گردان و لازم نیست که آن را صدقه بدهى .
پس از آن ، امام علیه السلام فرمود: حال ، زود خارج شو، که همدیگر را نبینیم .
چون مسافر خراسانى پول ها را گرفت ، خداحافظى کرد و سپس از منزل حضرت بیرون رفت ، امام علیه السلام از آن اتاق بیرون آمد و کنار ما نشست .
سلیمان جعفرى اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! جان ما فدایت باد، چرا چنین کردى و خود را مخفى نمودى ؟!
حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام فرمود: چون نخواستم که آن شخص غریب نزد من سرافکنده گردد و احساس ذلّت و خوارى نماید.
سپس در ادامه فرمایش خود افزود: آیا نشنیده اى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس خدمتى و یا کار نیکى را دور از چشم و دید دیگران انجام دهد، خداوند متعال ثواب هفتاد حجّ به او عطا مى نماید؛ و هرکس کار زشت و قبیحى را آشکارا انجام دهد، خوار و ذلیل مى گردد.(1)

1- بحارالا نوار: ج 49، ص 101، ح 19، به نقل از کافى و مناقب ابن شهرآشوب ، اءعیان الشّیعة : ج 2، ص 15.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: