بنبستها
پروژه شکاف در جریان اصلاحات از خیلی قبلتر آغاز شد یعنی دقیقا از همان زمانی که پی بردند دیگر سال 84 و یا حتی 88 نیست که بتوانند با چند شعار اکثریت آرا را به نام خود داشته باشند بلکه همان هشت سال دلیل واضحی برای ملت در راستای اثبات ناکارآمدی بخش پرادعای جریان اصولگرایی بود. اصلاحطلبان و میانهروها اگر طی 8 سال دولتهای نهم و دهم سعی داشتند نسبت به عملکرد این عده بیاعتنایی پیشه کنند اما پس از آن حس ترحمی نسبت به این جریان در آنها شکل گرفت چراکه پاسخی برای سوالاتی که در اذهان ملت درباره دولت مورد حمایت این بخش از اصولگرایان و عملکردهای سیاسی در این اردوگاه شکل گرفته بود، نداشتند. بهعنوان مثال اگر قرار بود اردوگاه اصلاحطلبی را به دروغگویی متهم کنند، چندسوال و یادآوری اظهاراتی در هشت سال گذشته، مهر سکوت بر دهان آنها میزد و اگر قرار بود بگویند اصلاحطلبان ناکارآمد هستند، تنها مقایسه یک دوره کوتاه از وضعیت کشور در زمان دولتداری اصولگرایان با اصلاحطلبان، معنای ناکارامدی را نشان میداد؛ در زمینه مسائل مالی هم که همگان بدان واقفند و نیاز به توضیح نیست. بنابراین در این آشفته بازار تنها یک راهکار برای این بخش از اصولگرایان مانده بود که آن هم پروژه ایجاد شکاف و اختلاف در اردوگاه اصلاحطلبی است. تندروهای این جریان در این مسیر تلاشهای زیادی کردند ازجمله اقدام به پرورش افرادی به نام اصلاحطلب کردند که البته مقاصد آنها را بیان کنند. این افراد که از قضا تشکلی هم داشتند که اصلاحطلبی را پسوند یا پیشوند خود و مجموعه افراد زیر چتر خودشان کرده بودند به اظهارنظر وسیع با رسانههایی پرداختند که به آنها برای رسیدن به اهداف خود یعنی تفرقهافکنی در اردوگاه اصلاحطلبی اعتبار و پر و بال داده بودند. اصلاحطلبان واقعی البته از همان ابتدا پی به نقشه این افراد بردند اما سیاست سکوت در پیش گرفتند و اعتنایی به آنها نکردند چون میدانستند انزوا نتیجهای است که در انتظار این افراد است البته نباید فراموش کرد که کمتحرکی اصلاحطلبان هم کمک بزرگی به «اصلاحطلبان بدلی» کرد. اندکی که گذشت این افراد با بیاعتنایی ملت مواجه شدند و زودتر از آنچه تصورش را میکردند در انزوا فرو رفتند. پرورندگان این افراد دیگر رسانههای خود را به اظهارات این افراد اختصاص ندادند و رهایشان کردند بهمثابه کالاهایی که تاریخ مصرفشان تمام شده بود. پس در این بخش شکست نصیب اصولگرایان تندرو و بدلیها شد و باید مرحله دیگری آغاز میشد.
پروژه نفاق در اردوگاه اصلاحطلبی
تندروها دل خوش داشتند که در انتخابات92 پیروز هستند و بدون برنامهریزی خاصی میتوانند اصلاحطلبان را منزوی کنند که شکست نصیبشان شد و ترجیح دادند استراتژی گذشته خود را تکرار کنند پس این بار وسعت برنامه خود را بیشتر کردند و در این راستا ابتدا واژه «نواصلاحطلبی» که از سوی دکتر تاجیک مطرح شده بود را خودشان تعبیر دیگری کردند و در مرحله بعد به افرادی رجوع کردند که اگرچه نام اصلاحطلب داشتند و سالها با همین عنوان در عرصه حضور پیدا میکردند اما در زمانهای لازم اثری از آنها نبود پس این افراد بهترین مجریان برنامه ایجاد شکاف در اردوگاه اصلاحطلبی بودند. در ابتدا هم موفق با یافتن جایگاه و اعتبار شدند و مانند بدلیها رسانههای طیف تندرو اصولگرایان چهاربست در اختیارشان قرار داده شد چنانکه وقتی از آنها درباره حضورشان در این رسانهها سوال میشد پاسخ میدادند آنها بهتر میتوانند نظراتشان را منعکس کنند که درست هم میگفتند چون انتقال درست آنچه به این افراد آموخته بودند از وظایف رسانههایشان بود. ارائه تعریف جدید از اصلاحطلبی و تاکید بر نسل جدید اصلاحات و خداحافظی با نسلهای قبلی برنامهای بود که به آنها برای اجرا تفهیم شده بود و کسانی که دارای تجربه نشست و برخاست بیشتری با اصلاحطلبان اصیل بودند ضمن حضور در این جمع اما سکوت اختیار کردند چون خود میدانستند روزی از این راه باز خواهند گشت و نباید پلهای پشت سر را خراب کنند که چنین هم شد. امروز این جریان که چند گام در مسیر رقیب حرکت کرد، کولهبار خود را برای برگشت و آغاز راه در مسیر دیگر که همان اصلاحات اصیل است جمع کرده است و خوب مطمئن است اصلاحات مهر برگشت به هیچ فردی نخواهد زد.
تشریح اصلاحات جدید
در زمان آغاز پروژه، تندروهای اصولگرا در پی شکاف و اختلافافکنی در جریان اصلاحات بودند که محمدرضا خاتمی به تشریح این تلاشها و نتایج آن پرداخت که در ادامه میخوانید: «اگر ما به ویژگی اصلی انسانها توجه کنیم که به نظر من همان ویژگی در امر اصلاحات هم ساری و جاری است، آن اصل پیشرفت و تکامل داشتن و نوآوری است. ما در مضامین دینی هم داریم که اگر دو روز یک مسلمان مانند هم باشد، ضرر کرده است. اگر با این دید به مساله بنگریم، طبیعی است که اصلاحات امروز، اصلاحات دیروز نیست. اما اصلاحات منقطع از اصلاحات دیروز نیست بلکه یک مرحله تکاملیافتهتر و رو به پیشرفتهترشدن از دیروز است. شاید ما این ویژگی را در میان جناح اصولگرا بدین صورت نبینیم البته آنها هم حتما دچار تغییر و تحول میشوند اما شاید به این سرعت و صراحت نباشد. وقتی ما از اصلاحات سخن میگوییم، هر جایی را که بخواهیم اصلاح کنیم، اولویت اول خود اصلاحات است. اصلاحات برآمده از ذهنها، ایدهها و افکار انسانی است که با شرایط خاص زمانی و مکانی ما تطبیق پیدا میکند. وقتی انسان به جلو میرود به گذشته خود مینگرد، احساس میکند که در موارد کمبود یا اشتباه داشته است و طبعا در مسیر آینده آنها را جبران میکند؛ به این معنا اصلاحاتی که امروز درباره آن صحبت میکنیم، اصلاحاتی پیشرفتهتر و تکامل یافتهتر از اصلاحات قبلی است اما اصول و زیربناها همان است و تفاوتی نکرده است.»
نیروهای جدید چه ویژگیهایی دارند؟
محمدرضا خاتمی به حضور نیروهای تازه در اردوگاه اصلاحطلبی هم اشاره کرده و آورده است: « اصلاحات از آن جهت که در ذات خود زایندگی دارد، نیروهای جدیدی را با خود به صحنه میآورد، البته نیروهایی که پرورش یافته مکتب هستند نه اینکه یکشبه به وجود بیایند. این نیروها سالها درون جریان اصلاحات رشد کردهاند و همانند جنین در رحم اصلاحات متولد شده، سنین کودکی، نوجوانی و جوانی را گذراندهاند و حال که به سنین بالاتری رسیدهاند، این فرصت و امکان را دارند که خود را در این عرصه نشان دهند. اصلاحات حرف جدیدی برای جامعه دارد که این حرف شاید خیلی در آرمانها نباشد اما در مشی و روش حتما هست. اصلاحات امروز شناخت بیشتری از جامعه پیدا کرده است از آرایش قدرتهای اجتماعی، قدرتهای سیاسی و حتی قدرتهای جهانی شناخت بیشتری دارد؛ ظرفیتهای ملی و جهانی را بهتر شناخته است. در مسیری که آمده بارها سرش به سنگ خورده و موفقیتها و شکستهایی داشته است. همه این تجارب و عبرتهایی که از گذشته بهدست آمده است، تبدیل به سرمایه جدیدی شده برای آنکه اصلاحات بتواند از درون آن «اصلاحات قدیم» یک حرف جدیدی داشته باشد و گفتمان جدیدی نسبت به قبل ارائه دهد. اگر کسی دقت داشته باشد، رشته پیوند دهنده گذشته و حال را میتواند ببیند. اصلاحات جدید، بریده و منقطع از اصلاحات قدیم نیست بلکه یک گام بالاتر و یک مرحله پیشرفتهتر از اصلاحات قبل است.» این فعال سیاسی یک توصیه هم کرده است که شاید برای مهار برنامههای تندروهای اصولگرایان بسیار مفید باشد: «باید مواظب و هوشیار بود تحت عَلَم اصلاحات یک عده ناآگاه و یا احیانا قدرتطلب ممکن است بخواهند با فرصتطلبی در زمینی که برای ذبح اصلاحات آماده شده است، در پس مفاهیمی مانند «نقد اصلاحات» ماجراجویی کنند.»