صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۲  ، 
شناسه خبر : ۲۷۲۹۶۱

رضا اشرفی

یونان سرآغاز جدیدی را در كل اروپا ایجاد كرده است. پیروزی حزب چپ‌گرای سیریزا در انتخابات پارلمانی چندان غیرمنتظره نبود. یونان اولین كشوری بود كه با مشكلات شدید مالی حاصل از بحران سرمایه‌داری مواجه شد و بیش از همه، بار مشكلات اقتصادی و ورشكستگی را تحمل كرد. در حالی كه دیگر كشورهای قدرت‌محور اروپا، نگاه قابل توجهی به ورشكستگی همسایه و دوست خود نداشتند.

طی پنج‌سال اخیر این كشور با تحولات زیادی روبه‌رو بوده است كه تغییر و چرخش قدرت و همچنین اعتراضات دامنگیر مردمی از جمله آنها است. بسیاری از كشورهای اروپایی هراس داشتند كه نوع تظاهرات یونانی و خشونت‌های ایجادشده در آن، به دیگر كشورهای این حوزه نیز سرایت كند. اگر چه دیگر کشورهای اروپا نیز همچون یونان با اعتراضات مردمی فراوانی روبه‌رو شدند؛ اما در این میان، یونان بیش از همه از این مسئله آسیب دید.

آخرین تحول سیاسی تأثیرگذار در این كشور را می‌توان انحلال پارلمان دانست كه حدود یك‌ماه پیش انجام شد. از همان زمان مشخص بود كه چپ‌گرایان، پیشتاز خواهند بود و انتخابات را از آن خود خواهند كرد. به لحاظ اجتماعی نیز این مسئله كاملاً پذیرفتنی است و در طول تاریخ تكرار شده است كه هرگاه كشور و ملتی در اروپا و غرب، با مشكلات شدید مالی و همچنین فسادهای مكرر حاصل از آن مواجه می‌شود، گام‌به‌گام به سمت اندیشه‌های چپ‌گرایان و عدالت سوسیالیستی پیش می‌رود. این مسئله نه‌تنها برآمده از نیازهای مالی مردمی است، بلكه بخشی از محصولی است كه تفكرات كارل ماركس آنها را ایجاد كرده است.

مسئله دیگر در خصوص یونان این است كه مردم با تحمل فشارهای زیاد اقتصادی و مالی بیش از این تاب تحمل سیاست‌های احزاب سنتی و همچنین تحمیل سیاست‌های ریاضتی كشورهای اروپایی علیه خود را نداشتند؛ بنابراین در این برهه زمانی تصمیم گرفتند كه سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزنند. طبیعی است كه اگر این مشكلات برای دیگر كشورهای اروپایی نیز رخ بدهد، آنها هم به‌سمت چپ‌گرایی پیش خواهند رفت. مسئله دیگر در این‌باره این است كه از وقتی كه غرب و اروپا با بحران سرمایه‌داری مواجه شدند، نه‌تنها بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران از كوره در رفتند و میدان را خالی كردند، بلكه مردم نیز با هجوم به خیابان‌ها هرگونه آسیبی كه می‌توانستند به حوزه‌های اجتماعی و عمومی وارد کردند. این موضوع نشان می‌دهد كه در میان اروپا نیز نباید چندان از تمدنی سخن به میان آورد كه شعار آن در رسانه‌ها داده می‌شود، بلكه هرگاه صندوق از سرمایه تهی شود، آنها نیز به جان هم افتاده و علیه هم اقدامات شدید و غیرمتعارف می‌كنند. این در حالی است كه غرب تاكنون با ابزار پول و سرمایه، شكل و ظاهری از تمدن نشان می‌داد که واقعی نبود.

مجموع تحولات ایجادشده در غرب و به‌ویژه اروپا سبب شد كه یونان اولین تصمیم مهم را بگیرد و مردم با در اختیار گذاشتن 149 كرسی پارلمان، سهم حزب چپ‌گرای سیریزا را به 3/36 درصد برسانند و آن را پیروز میدان كنند. پس از آن «الکسیس سیپراس» رهبر این حزب به‌عنوان نخست‌وزیر سوگند یاد كرد. این اولین بار است كه در اروپا یك حزب كاملاً چپ‌گرا روی كار می‌آید.

شواهد و قرائن حكایت از آن دارد كه حزب سیریزا و نخست‌وزیر آن قصد دارند اقتصادی را هدایت كنند كه كاملاً با اندیشه‌های ریاضتی متضاد است. به هر حال مردم یونان پس از تحمل فشارهای شدید از این سیاست كه جواب مثبت نداده است، خسته شده‌اند و به‌دنبال محل گریز می‌گردند. مسئله این است كه این حزب چپ‌گرا در صورت موفقیت می‌تواند كل اروپا را تحت تأثیر قرار دهد و اندیشه‌های خود را به كل اروپا گسترش دهد. این موضوع به‌طور قطع، هراس‌های زیادی را در میان رهبران غربی به‌ویژه اروپایی ایجاد كرده است. یكی از دلایل و زمینه‌های آن، به هراس فروپاشی واحد پولی یورو و همچنین واگرایی اتحادیه اروپا باز می‌گردد.

حزب پیروز یونان می‌تواند از واحد پولی یورو خارج شده و به واحد پولی دراخما بازگردد. این موضوع سرآغاز فروپاشی این واحد پولی خواهد بود كه بی‌شك، اتحادیه را نیز تهدید می‌كند. چنین شكستی دست‌كم دو تهدید بالفعل را به همراه دارد؛ ابتدا شكست دوباره اروپا و واحد یورو از آمریكا و واحد پولی دلار و دوم قرار گرفتن در موقعیت تهدید و فشار بیشتر در برابر روسیه كه طی ما‌ه‌های اخیر در زمینه اوكراین و شرق اروپا با مشكلاتی مواجه شده است؛ بنابراین اروپا ناخواسته در میانه دو لبه تیغی قرار می‌گیرد كه بیش از همه، در حال رقابت با یكدیگر در حوزه‌های مختلف از جمله ژئواستراتژیك و ژئواكونومیك هستند. از این منظر، اروپا كه هنوز نگاهی به تبدیل شدن به قدرت برتر دنیا را دارد، سعی می‌كند تا حد امکان خود را از این تهدید مضاعف دور كند.

نام:
ایمیل:
نظر: