صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۲۷۳۲۶۴

سرویس خارجی: رخدادهای تروریستی در پاریس افزون بر پیامدهای سیاسی- امنیتی بر جوامع اروپایی، بایسته های بازنگری در نوع نگاه به روندهای فرهنگی- اجتماعی درون این جوامع را مطرح می کند.رخدادهای تروریستی هفدهم تا نوزدهم دی ماه پاریس و شهرهای اطراف آن، در حالی فرانسه را تکان داد که بسیاری از ناظران سیاسی آنها را با حوادث یازدهم سپتامبر 2001 میلادی (1380 خورشیدی) مقایسه کردند.نخستین یورش به دفتر هفته نامه مجله فکاهی «شارلی ابدو» در پاریس رخ داد و سپس در یک فروشگاه یهودی و یک کارگاه چاپ گروگانگیری هایی شد.

حمله به قلب اروپا یعنی پاریس، افزون بر اینکه وحشت گسترده ای در فرانسه پدید آورد بر فضای امنیت اروپایی و بین المللی تاثیر گذاشت. شاید اگر از یک فرد وابسته به گروه‌های تروریستی دلیل حمله به مجله شارلی ابدو پرسیده شود، به کشیده شدن تصاویر موهن از پیامبر اکرم (ص) از سوی این نشریه اشاره کند. اینکه چرا این نشریه به چنین اقدامی دست زده، پرسش دیگری است که زمینه تحلیل گسترده تری را فراهم می‌آورد.با گسترش خشونت‌های فزاینده مذهبی در کشورهایی مانند بلژیک و آلمان، بار دیگر این پرسش مطرح شد که چرایی و ریشه پیدایش تروریسم در اروپا چیست؟

«علی بیگدلی» تحلیلگر مسائل بین المللی، در این زمینه می گوید: آنچه در اروپا به طور عام و در فرانسه به طور ویژه دیده می شود، نارضایتی گروه های پایین دست جامعه شامل فرانسوی های فقیر و مهاجرانی مانند الجزایری ها و تونسی ها است. این امر باعث می شود حس انتقام جویی در این گروه ها رشد پیدا کند و مساله ای داخلی در اروپا پدید آورد.به گفته ی او، این گروه های پایین دست جامعه زیر پرچم دین و ایدئولوژی دینی به حمله های تروریستی اقدام می کنند.

همچنین، از هم گسیختگی در عرصه آزادی بیان را می توان دلیل دیگری دانست که به تضاد فرهنگی در اروپا انجامیده است. وضعیت شکننده ناشی از آنچه می توان تضادهای رویکردی به موضوع آزادی بیان درون جوامع اروپایی خواند، باعث شده است فضای جوامع اروپایی به شدت با شکاف های اجتماعی گوناگونی روبرو شود.

از یک سو، نمودار سیاست‌های فرهنگی در اروپا نشان می دهد اتحادیه اروپا تلاش می کند در راه رسیدن به یک اروپای واحد درون خود یکپارچگی فرهنگی ایجاد کند و از دیگر سو، تکثرگرایی فرهنگی که دولت های اروپایی در حال پیگیری و گسترش آن هستند، اجازه نمی دهد اروپا به نظام فرهنگی یکپارچه برسد. چنین فرایندی همراه با موضوع هایی همچون نوع رویارویی با مهاجران و دین گریزی برخی اروپاییان به تضاد فرهنگی درون این جوامع افزوده است.

«محمدرضا مجیدی» استاد دانشگاه تهران و نماینده پیشین ایران در سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو)، نیز در این زمینه بر این باور است که ناکامی اروپا در طرح های چندفرهنگی و پیوست (ادغام) اجتماعی و تشدید حاشیه نشینی، بستر بسیاری از نارضایتی ها را فراهم کرده است.

وی می گوید: بحران هویت نسل‌های دوم و سوم مهاجران مسلمان و آفریقایی تباران نیز از مباحث مطرح در اروپا است که دولت های اروپایی در اداره و مدیریت این موضوع کارنامه موفقی ندارند. احساس شهروند درجه دو بودن، آتش زیر خاکستری است که هر از چند گاه نشانه هایی از آن آشکار می شود.

استانداردهای دوگانه در مورد پدیده های فرهنگی و اجتماعی از جمله قانون منع استفاده از نشان‌های مذهبی در مدارس دولتی و برخوردهای تبعیض آمیز با مسلمانان از جمله در مساله حجاب طی دو دهه گذشته را باید در بررسی زمینه های اجتماعی نارضایتی مسلمانان مورد توجه قرار داد.

از دیگر سو، الگوی رفتار امنیتی بسیاری از کشورهای اروپایی طی یک دهه گذشته مملو از حضور پردامنه در مناطق دیگر به ویژه خاورمیانه بوده است و آنچه بسیاری از کشورهای اروپایی در قالب های رفتاری خود به عنوان یک اجماع امنیتی پیگیری می‌کنند، ایجاد یک فضای امنیتی برای حضور ادامه دار در بخش های دیگر جهان بوده است.

نماینده پیشین ایران در یونسکو بر این باور است که افرادی که به اقدام های تروریستی در پاریس دست زدند، از اعماق اقیانوس ها یا از کرات دیگر نیامده اند. آنان نسل‌های دوم و سوم مهاجرانی هستند که متولد اروپا هستند و صدها و هزاران نفر مانند آنان وجود دارند.مجیدی می‌افزاید: در آغاز اوج‌گیری حوادث سوریه، کشورهای اروپایی به تشویق گروه‌های تروریستی در سوریه می‌پرداختند و زمینه جمع آوری کمک و فرستادن نیرو از میان جوانان ساکن کشورهای خود را فراهم می کردند.

در این پیوند بیگدلی نیز بر این باور است که مداخله فرانسوی ها در الجزایر و بسیاری از کشورهای شمال آفریقا یکی از دلایل افزایش نفرت از این کشور در جوامع آفریقایی است. پیشینه خشونت گسترده فرانسه در این منطقه، پایه های بازگشت خشونت به فرانسه و اروپا را فراهم کرده است .

در این چارچوب، اروپا اگرچه با شعار امنیت افزایی و دولت سازی در روندهای امنیتی دیگر مناطق شرکت می جوید اما بازگشت خشونت به صورت دهشت افکنی را می توان برآیند حضور پردامنه نظامی برخی از کشورهای قاره سبز در خاورمیانه تصور کرد.

اما ورای ریشه ها و بنیان های وقوع چنین حملاتی در کشورهای اروپایی، مجموعه رخدادهای تروریستی در فرانسه و بلژیک آثاری بر روندهای سیاسی، امنیتی و فرهنگی در مجموعه اروپا به جای خواهد گذاشت .

همان گونه که حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر نقطه‌ای تاثیرگذار بر معادلات جهانی و تغییر وضعیت امنیت عمومی بود، در شرایط کنونی نیز اقدام های تروریستی در فرانسه می تواند بر رویکردهای امنیتی جوامع اروپایی به طور عام و دولت فرانسه به طور ویژه آثاری انکارناپذیر داشته باشد؛ آثاری که طیف گسترده ای از حوزه های سیاسی- امنیتی همچون روندهای دموکراتیک در جوامع اروپایی، نقض اندیشه همگرایی اروپایی، تقویت نیروهای راست افراطی، روابط غرب با جهان اسلام، موج مهاجرستیزی در اروپا و امنیت بین المللی را شکل خواهد داد .

شاید بتوان گفت نخستین تاثیر این رخداد بر فرانسه و قاره سبز، افزایش سطح امنیتی در اتحادیه اروپا است. در این زمینه، رسانه های مختلف طی روزهای اخیر از افزایش درجه ی هشدار امنیتی در کشورهای اروپایی خبر دادند.

با افزایش محدودیت های امنیتی، بخش های گوناگون مانند صنعت گردشگری فرانسه که سهم زیادی در تولید ناخالص داخلی این کشور دارد می تواند با مشکل روبرو شود. گفته می شود در سال 2014 میلادی صنعت گردشگری هفت درصد تولید ناخالص داخلی فرانسه را به خود اختصاص داد. این صنعت، سالانه نزدیک به 150 میلیارد یورو درآمدزایی برای فرانسه دارد و فقط در پاریس پایتخت این کشور نزدیک به نیم میلیون تن در حوزه گردشگری و عرصه های وابسته به آن کار می‌کنند.

بیگدلی نیز با اشاره به این امر پیش بینی می کند در صورت ادامه این شرایط، از این پس حضور سالانه 150 میلیون گردشگر خارجی در فرانسه محدود خواهد شد و روند معکوسی به خود خواهد گرفت که به طور محسوسی بر اقتصاد این کشور تاثیر منفی خواهد گذاشت .

از دیگر سو، هر چند در پیام بسیاری از رهبران اروپایی تلاش شد تا اندازه ای پیامدهای منفی این حادثه تعدیل شود اما با توجه به وضعیت شکننده جوامع اروپایی در زمینه همگرایی اجتماعی و مدارای فرهنگی می توان انتظار داشت در زمینه چارچوب های دموکراتیک و جدال های قومیتی در عرصه سیاست‌های داخلی در اروپا دستاوردهای نه چندان خوشایندی حاصل شود.

از این رو، حمله تروریستی به مجله شارلی ابدو را باید در ابعاد روابط اجتماعی در سیاست داخلی کشورهای اروپایی نیز تحلیل کرد؛ در این تحلیل می توان بازتعریف مرزهای آزادی بیان، چگونگی ایجاد یکپارچگی ملی میان اروپاییان و مهاجران، فعالیت احزاب راست افراطی و سرنوشت رواداری نژادی- مذهبی را در نظر گرفت.

در حوزه سیاست خارجی نیز موضوع هایی مانند مبارزه کشورهای اروپایی با تروریسم بین المللی، چگونگی مداخله های ژئوپلیتیکی پردامنه و پیوند آن با گسترش تروریسم از حمله های تروریستی به فرانسه تاثیراتی خواهد گرفت.

در فرجام به نظر می رسد در شرایط کنونی، ورای پیامدهای سیاسی، امنیتی و فرهنگی احتمالی، رهبران اروپایی باید به دور از موج مهاجرستیزی و اسلام هراسی و فشار احزاب راست افراطی، روندهای دموکراتیک را در نوع مناسبات درونی احزاب سیاسی، جامعه و درون حاکمیت خود جاری سازند؛ چرا که پیش بینی می شود با رشد و قدرت گیری احزاب راستگرا در اروپا، پدیده هایی مانند مهاجرستیزی، اسلام هراسی و برخوردهای بینامذهبی گسترش یابد و آینده رواداری و همگرایی سیاسی- اجتماعی در جوامع اروپایی با خطر روبرو شود.

این در حالی است که،انتشار کاریکاتورهای اهانت آمیز به رسول گرامی اسلام (ص) و تلاش های مذبوحانه برای توجیه این اهانت ومحاکمه « جیمزرایزن» خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز دردادگاه فدرال آمریکا به دلیل افشای جزئیاتی از تلاش های ناموفق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) برای تخریب برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران دو روی سکه « آزادی بیان دروغین » درغرب بویژه آمریکا و فرانسه است.

شبکه آمریکایی( CNN) نیز اخیرا « جیم کلانسی» ارشدترین خبرنگار خود را بعداز 34 فعالیت از جمله در بیروت، لندن و برلین تنها به دلیل انتقاد از سوء استفاده رژیم صهیونیستی از جنایت تروریستی بعداز انتشار کاریکاتورهای اهانت آمیز به رسول گرامی(ص) توسط نشریه طنز « شارلی ابدو» اخراج کرد.

ناظران معتقدند که غربی ها از جمله آمریکا و فرانسه برای تحقق منافع و اهداف خود از تروریسم صهیونیستی و تکفیری به مثابه یک شمشیر و برای توجیه جنایات خود از آزادی بیان به عنوان یک سپر استفاده می کنند.این قبیل رویدادها که درتناقض آشکار با آزادی بیان و رای قرار دارند، برای اولین بار نیست که درغرب از جمله فرانسه و آمریکا اتفاق می افتند.

اکنون ادعای غربی ها و آمریکا درخصوص آزادی ها محل تردیدهای زیادی است، آنها از این شعارهمواره به عنوان ابزاری برای تحقق منافع و اهداف خود استفاده می کند و حتی حاضر به زیرپا گذاشتن ارزش های انسانی و اخلاقی هستند.این سیاست البته اختصاص به دشمنان ، دوستان و ابزار غرب و آمریکا ندارد آنها از این شعار برای سوء استفاده و بهره کشی از دولت های وفادار و مطیع خود و نیز دولت هایی که ابزاری در دست آمریکا هستند، استفاده می کنند .اکنون دیگر در داخل و خارج آمریکا، همگان به این جمله عادت کرده اند: آزادی ها به صورتی محسوسی کاهش یافته و آزادی ها قانع کننده و کافی نیستند.

این واقعیتی است که «جمال واکیم» استاد روابط بین الملل در دانشگاه ملی لبنان بر آن تاکید کرد.به اعتقاد واکیم آزادی ها در غرب و آمریکا «بر اساس شرایط، محدود می شود و یا توسعه می یابد» تا جایی که به مرحله قلع و قمع و فشار بر اصحاب رسانه و طبقه فرهنگی و اساتید دانشگاه نیز می رسد.

وی می گوید که این مساله یک جزء مهم و اساسی در جنگ نرم است و واشنگتن به دلیل شکست‌های متعدد در استفاده از روش های سخت، توجه خود را به این شیوه از جنگ معطوف کرده و در مناطق زیادی از آن بهره برده است .این استاد دانشگاه لبنان به مواردی از جاسوسی از اساتید دانشگاه‌ها اشاره می کند که تنها به دلیل انتقاد از سیاست ها و افکار نومحافظه‌کاران آمریکا تحت نظر قرار گرفته اند.

«حمایت از تروریسم» تهمت همیشه آماده ای است که معمولا در چنین شرایطی از آن استفاده می شود. واکیم می گوید که اطلاعاتی حاکی از فرار برخی از اساتید آمریکایی به کشورهای همجوار مانند کانادا وجود دارد، هرچند تهدیدها حتی آنجا هم رهایشان نکرده است. آزادی در غرب از جمله آمریکا و فرانسه از معنای واقعی برخوردار نیست. این آزادی جعلی ناشی از توهماتی است که رسانه های غربی هوشمندانه آن را ترویج کرده اند اما حقیقت چیز دیگری است.

دکتر «حسن جونی» استاد حقوق بین الملل معتقد است: در آمریکا، شرکت های بزرگ ، روند آزادی ها را در کنترل داشته و بر اساس منافع خود و نه منافع ملت آمریکا حدود آن را ترسیم می کنند.این واقعیت جدید یا غیرمنتظره‌ای نیست، اتفاقات 11 سپتامبر ابعاد تازه ای به آن بخشید و پس از قانون جدیدی در آمریکا به نام قانون شهروندی تصویب شد که به سیستم امنیتی این کشور اجازه بازداشت های خارج از قانون و بازجویی های خلاف مقررات را می دهد، این رفتارها مشابه اقداماتی است که در حکومت های پلیسی و استبدادی انجام می گیرد.

واکیم معتقد است که این قانون بدترین نوع رفتارها را در حق شهروندان آمریکایی و اتباع دیگر کشورهای مقیم آمریکا روا داشته است.کارشناسان مسائل حقوقی، وقوع چنین رفتارهایی را در آمریکا تایید کرده اند.          ادامه دارد...

نام:
ایمیل:
نظر: