صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۶  ، 
شناسه خبر : ۲۷۳۳۰۸
شهريار: گزارش علوم سياسي

روح‌الله‌ اسلامي / استاديار علوم سياسي دانشگاه فردوسي

هنوز دو سال از تحولات غافلگيركننده در كشورهاي اسلامي خاورميانه نگذشته بود كه جنبش‌هاي اسلامي و مردمي كه توانسته بودند رژيم‌هاي استبدادي و فاسد را سرنگون كنند برخلاف انتظاراتي كه از بيداري اسلامي مي‌رفت به طور ناگهاني به اهداف خود نرسيدند و در واقع بهار عربي تبديل به خزان عربي شد. انگار دوباره تحليل‌هاي واقع‌گرايي كه باور داشتند مسلمانان تاريخ تحول سياسي اجتماعي ندارند و هميشه در روايت‌هاي دوري سير مي‌كنند بازگشته بود. حركت‌هاي مردمي در مصر شكست خورد و نظاميان در ليبي و مصر به قدرت رسيدند. احزاب اسلامگراي با سابقه همانند اخوان‌المسلمين از فضاي سياسي حذف شدند.

جنبش‌هاي مردمي در عربستان و بحرين سركوب شد و از همه بدتر جنبش اسلامي خلافت با عنوان دولت اسلامي عراق و شام (داعش) شكل گرفت كه از سوريه تا عراق را با ناامني و فجايع باور نكردني روبه‌رو ساخت. دورنماي خوشبين و شادي مردمي كه در جنبش‌هاي منطقه به وجود آمده بود جاي خود را به نااميدي، يأس و حكمراني‌هاي تاريكي داد كه منطق سياستگذاري امنيتي را مشروعيت مي‌بخشيد. طي مدت دو سال دومينوي بهار عربي به انتها رسيد و اقداماتي چون سركوب شدن جنبش‌هاي اسلامي در بحرين و عربستان - كودتاي نظامي در مصر - بي‌ثباتي  در سوريه، عراق و ليبي - شكست اسلامگرايان در تونس و مصر - پيدايش گروه‌هاي تكفيري و خشونت‌طلب، بن‌بستي در كنش سياسي شهروندان مسلمان ايجاد كرد.

در نتيجه تغيير چهره خاورميانه از بهار به خزان عربي و جولان گروه‌هاي راديكال جبهه‌ النصره، القاعده، بوكوحرام و پديده تكفيري داعش پديدار جديد سياست در مورد جنبش‌هاي اسلامي در قرن بيست و يكم است كه اين موارد وجوه عقلاني و اعتدالي اسلام را خدشه‌دار كرده و بر منطقه سازه‌ امنيتي بار مي‌نمايند. پرسش اين نوشتار اين است كه چرا چنين راديكال‌گرايي و خشونتي در منطقه آن هم در قرن بيست و يكم بعد از انباشت خوش‌بيني حركت‌هاي مردمي و دموكراتيك به وقوع پيوست؟

همانگونه كه اغلب فيلسوفان و تحليلگران سياسي تا انتهاي تاريخ در مورد استالين، هيتلر، صدام و رژيم‌هاي توتاليتر خواهند نوشت در مورد داعش نيز به لحاظ اقدامات فاجعه‌بار صورت گرفته نياز به تحليل عميق انديشه‌اي است. چگونه گروهي مي‌توانند 600 نفر را قتل‌عام كنند، زنان را با فتاواي شرعي به عقد خود درآورند، سرهاي شهروندان را جدا كرده با آنها فوتبال بازي كنند و در ابعاد وسيع به مثله كردن بدن انسان‌ها بپردازند. قرار بود تكنولوژي اطلاعات و شبكه‌هاي اجتماعي فضاي سايبر شهروندان را قدرتمندتر سازد تا در واقعيت بهتر از منافع خود دفاع كنند اما امروز توييتر، فيس‌بوك، يوتيوب و اغلب رسانه‌هاي سايبري سرشار از نمادها، اخبار و تصاوير وحشتناكي است كه هيچ انسان عادي تحمل ديدن آنها را ندارد.

داعش - جنايت‌هاي سازمان‌دهي ‌شده

داعش گروه بنيادگرا و خشونت‌طلبي بود كه در ابتداي امر براي سرنگوني رژيم بشار اسد در كنار ساير جريان‌هاي ملي، دموكراتيك و چريكي اسلامگرا قرار گرفت. دولت خودخوانده اسلامي عراق و شام پس از چندي از همه گروه‌هاي تندرو اسلامي جدا شد و ادعاي خلافت و تشكيل حكومت اسلامي در قلمروي سرزميني عراق و سوريه را اعلام كردند. مبارزه با كمونيسم و فاشيسم ابزارهاي ايدئولوژيكي بود كه نظام ليبراليسم جهت مداخله در مناطق مختلف از آن بهره مي‌گرفت.

در تحولات قرن بيستم خاورميانه آمريكا به بهانه مبارزه با استبداد و آوردن دموكراسي از مخالفان بشار اسد حمايت كرد. بازي با مهره اسلامگرايان تندرو در اين زمان اتفاق افتاد اقدامي كه سال‌ها قبل در مورد بنيادگرايان عرب و افغان در مواجهه با كمونيست‌ها روي داد. اكنون به بهانه حفظ منافع اسرائيل، كاهش نفوذ ايران و براندازي رژيم شيعي بشار اسد از همه گروه‌هاي تندرو اسلامي در سوريه حمايت صورت گرفت.

احياي خلافت شعاري بود كه بازيگران منطقه به پيشگامي تركيه قصد تحقق آن را داشتند تا در برابر الگوي ولايت در نظام جمهوري اسلامي ايران قدرت نرم منطقه‌اي براي خود ايجاد كنند. داعش به شكل سريع قصد داشت اين الگو را براي خود ثبت كند و مقدمات تقسيم دنيا به دارالكفر و دارالسلام و مكانيسم بيعت را طراحي كرد. استراتژي وحشت مقدمه معرفي داعش در ابعاد بين‌المللي بود. دقيقا با الگوبرداري از اقدامات خشونت‌بار و ضدبشري چنگيز داعش كنش‌هاي فاجعه‌باري را طراحي كرد. سرهاي بر سر نيزه و قتل‌عام سراسري لشكر چنگيز طرف مقابل را فلج مي‌ساخت و داعش نيز با بهره‌گيري از بازتاب وسيع رسانه‌اي جنايات خود را براي شكست رقيبان قبل از جنگ فراهم ساخت.

گزاره‌هاي نقلي و وارونه از صدر اسلام كه در آن هيچ جايگاهي براي عقل بشر، تكنيك‌هاي انساني و طبيعي، جايگاه زنان، حقوق شهروندي در نظر گرفته نشده بود تمام روايت داعش را در نظر گرفت. اين گروه تروريستي با منطق خشونت و تكفير منطقه خاورميانه را به هم ريخت و تمهيدات منطقه‌اي و بين‌المللي هنوز نتوانسته است جلوي اقدامات آن را بگيرد.

تئوري‌هاي تبيين پديده داعش

اين نوشتار قصد دارد بررسي كند چرا داعش در منطقه خاورميانه بازيگري مهم شد و چرا جنبش‌هاي اسلامي كه مردمي، عقلاني، مدني و مبتني بر تفكر بودند جاي خود را به گروه‌هاي تكفيري و خشونت‌طلب دادند؟ معروف‌ترين فرضيه‌ها از منظر جامعه‌شناسي سياسي، روابط بين‌الملل، ارتباطات، مطالعات منطقه‌اي به صورت زير دسته‌بندي مي‌شود:

- گرايش انديشه سياسي:

قرائت‌هاي نقلي و كنار زدن عقل و تجربه بشر امكان خشونت و تكفير را افزايش مي‌دهد.

- گرايش جامعه‌شناسي سياسي:

داعش شامل دال مركزي ايماني و بنيادگرا و پيرامون حاشيه‌اي است كه عقلانيت كاملا ابزاري دارند.

- گرايش روابط بين‌الملل:

آمريكا در جهت مقابله با بشار اسد، ايران و روسيه اين گروه‌ها را شكل داده است.

ناراضيان عصر اطلاعات، بنيادگرايان اسلامي اروپايي جهت ايجاد جامعه آرماني و رهايي از پوچ‌گرايي به سمت گروه‌هاي تندرو كشيده مي‌شوند.

- گرايش مطالعات منطقه‌اي:

اسرائيل براي ايجاد تفرقه در جهان اسلام اين گروه‌ها را تقويت مي‌‌كند.

قدرت‌هاي عربي در جهت مقابله با هلال شيعي تكفيري‌ها را حمايت مي‌كنند.

تركيه در جهت صدور الگوي اسلام مدني و مقابله با بشار اسد ناخواسته مجبور شد از تكفيري‌ها حمايت كند.

نام:
ایمیل:
نظر: