صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۲۷۳۶۵۵
آنچه از گذر ایام آموختیم

نفیسه زارع کهن

«آنان که به‌راستی آزادیخواه بودند هریک به کنجی خزیده، دم فروبستند. هرکسی می‌پنداشت دیگر نام مشروطه در ایران شنیده نخواهد شد؛ تا کم‌کم آوازه ایستادگی‌های تبریز پراکنده شد... و از این جا روزنه امیدی در دل‌ها پدید آمد.»

احمد کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان

آن‌طور که حسین بشیریه می‌گوید: «جریان اصلاحات و به تعبیری گفتمان اصلاح‌طلبی، در سه‌دوره از تاریخ ایران مجال ظهور یافته است. اولین دوره از جریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم قاجار و مشخصا در قالب جنبش مشروطه مجال ظهور یافت. دومین دوره از جریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیال مطلقه پهلوی در قالب نهضت ملی خود را نشان داد و سومین دوره اصلاحات در مقابل استیلای سنت‌گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب اسلامی در ١٣٧٦ و در قالب جنبش دوم خرداد مجال بروز پیدا کرد.»

در میان این سه دوره اما شاید دو دوره مشروطه و دوم خرداد از اهمیت بیشتری برخوردارند؛ چه ازآنجایی‌که خاصیت تاریخ تکرارپذیری است این هردو بزنگاه پراهمیت شباهت‌های بسیاری باهم داشته‌اند، شباهت‌هایی که در سومین دوره (اصلاحات) چندان موردتوجه قرار نگرفت.  اما اولین بزنگاه که همان مشروطه باشد چهارمین موج اصلاحات زمان قاجار بعد از صدارت مظفرالدین شاه بود. مهم‌ترین مولفه‌ای که منجر به بروز اصلاحات در این دوره از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران شد نحوه سلطنت ناصرالدین‌شاه، وجود استبداد و نارضایتی مردم از نحوه حکومت بود. (زرین‌کوب، ١٣٧٥: ١٨٣)

چنین بود که‌موج واقعی اصلاحات در عصر قاجار در انقلاب مشروطه ظهور و بروز پیدا کرد؛ بنابراین باید اذعان کرد که جنبش مشروطه‌طلبی نمود سیاسی و اجتماعی ورود اندیشه‌های مدرن به ایران بود که بر پایه‌های لیبرالیسم، دموکراسی، عقلانیت، قانون، تفکیک قوا، قانون اساسی و... قرار داشت. (زرین‌کوب، ١٣٧٥: ١٨٦) هرچند بنابر آنچه ماشاءا‌لله آجودانی در کتاب مشروطه ایرانی آورده است در آن دوره بسیاری از روشنفکران تلاش کردند بسیاری از مفاهیم را با اسلام تطابق دهند.  اما سومین دوره از جریان اصلاحات در ایران، در قالب جنبش دوم خرداد و در مقابل استیلای سنت‌گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب در سال١٣٧٦ شکل گرفت. (بشیریه، ١٣٨١: ٧٣) 

گفتمان اصلاح‌طلبی در این دوره از تاریخ سیاسی ایران، در حقیقت بر اثر کم‌توجهی‌های گفتمان اصولگرایی به موضوع‌های فرهنگی، اجتماعی و توسعه سیاسی به وجود آمد. (تاجیک، ١٣٨٦: ٢) شکل‌گیری اصلاحات در این دوره زمینه‌های متعددی چون زمینه‌های: ساختاری، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فکری و عقیدتی و فرآیند جهانی‌شدن را به همراه داشت. (بشیریه، ١٣٨١: ١٢٩)  در این شرایط عملکرد سیاسی اصلاح‌طلبان در دو دوره مجزا قابل ارزیابی است. دوره اول اصلاحات از فاصله ١٣٧٦ آغاز شد و تا ١٣٨٠ ادامه یافت. اصلاحات این دوره منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. در این دوره بر قانونگرایی، تحزب، تلاش برای جامعه مدنی، تکثرگرایی، تسامح و تقویت نهادهای مشارکت قانونی تاکید شد. نکته قابل‌توجه اصلاحات در این دوره آن بود که این دوره حیات اصلاحات به‌لحاظ سیاسی دوره پر چالش و تنشی بود و آن‌طور که سیدمحمد خاتمی رییس دولت وقت آن زمان گفت، جریان اصلاحات در این دوره در هر ٩روز، شاهد یک بحران بود.  اما دور دوم از سال١٣٨٠ شروع شد و باروی کارآمدن دولت محمود احمدی‌نژاد در سال١٣٨٤ پایان یافت.

در دور دوم اصلاحات، عملکرد سیاسی حالت عقلانی‌تر به خود گرفت و بر اعتدال‌گرایی و منطق‌گرایی در رفتارها تاکید شد، هرچند که دیگر مجالی برای ادامه مسیر باقی نماند.  با در نظرگرفتن همه فراز و نشیب‌های دولت اصلاحات و سنگ‌اندازی‌هایی که در برابر این حرکت رخ داد اما شباهت‌های بسیاری را با دوره مشروطه در این میان می‌توان دید؛ نقاطی همچون افراط‌وتفریط، تقلیل بنیادی‌ترین اصول، ساختار غیرمنسجم گفتمان هر دو دوره، کوتاه و مقطعی بودن، فقدان اهداف مشترک و...، از شباهت‌های غیرقابل‌انکار دوره مشروطه و اصلاحات دوم خرداد هستند.  اگر روزگاری فریدون آدمیت درباره دوره مشروطه نوشت: «جبهه افراطیون نه خدمتی به آزادی و دموکراتیسم کرد نه بصیرت و خرد سیاسی داشت که در مسیر حوادث روش منطقی پیش گیرد و سهم افراطیون به کتاب مشروطیت خشونت عریان بود؛ عاملی که در حد خود در انهدام مجلس مسوولیت داشت.»

در دوره اصلاحات هم از فضای باز به وجود آمده استفاده‌ای که باید صورت نگرفت و برخی افراطی‌گری‌ها منجر به تنگ‌ترشدن فضا شد تا جایی که سید محمد خاتمی زمانی گفت: «بدون اینکه بخواهیم کسی را محکوم کنیم، از این نکته نباید بگذریم که هم در طرح مسایل و هم در پی‌گیری آن تندرویی‌هایی وجود داشت و همین مساله مانع طرح اولویت‌هایی اصلاحات به‌صورت گام‌به‌گام شد.» از دیگر سو همان‌طور که در مشروطه از میرزا ملکم خان گرفته تا تقی‌زاده و آیت‌الله بهبهانی و شیخ فضل‌الله نوری حضور داشتند هویت اصلاحات دوم خرداد هم همانند یک کشکول بود که همه‌چیز در آن یافت می‌شد. در درون این کشکول می‌توانستیم بسیاری از واژه‌های سنتی تا دینی، غربی و سوسیالیستی پیدا کنیم.

بر همین اساس بود که در بافت این گفتمان هم جامعه مدنی وجود داشت و هم مدینه‌النبی. هم تکثر و هم وحدت، هم سنت و هم مدرنیته، هم اصلاح و هم انقلاب، هم خودی و هم دیگری، هم دیانت و هم سیاست، هم تثبیت قانون و هم‌تغییر آن، هم رادیکالیسم و هم محافظه‌کاری، هم نخبه‌گرایی و هم مردم‌گرایی و حتی بر سر مفهوم واژه اصلاحات وحدتی ایجاد نشده بود. (تاجیک، ١٣٨٥: ٨)  به سبب همین شباهت‌ها بود که تاریخ بازهم به کمک اصلاح‌طلبان دوم خردادی نیامد و همان داستان همیشگی و ناتمام ماندن مسیر اصلاحات در تاریخ سرنوشت ایران رقم خورد و هشت‌سال بعد دولتی جایگزین اصلاح‌طلبان شد که تقریبا تمام احزاب و فعالان آن را به انزوا کشاند. حال بیش از یک‌سال است که با روی کار آمدن «دولت اعتدال» و در پی‌بودن مبارزات انتخاباتی در تمامی عرصه‌ها، سوالی که ذهن اصلاح‌طلبان و هوادارانشان را اشغال کرده این است که نقشه راه اصلاح‌طلبی و نوع تعامل با دولتی که حامی آن هستند، با توجه به آنچه در این چندسال ازدست‌داده‌اند چه باید باشد؟  اکنون با توجه به آنچه بر اصلاح‌طلبان طی این سال‌ها رفته، ضرورت سروسامان‌دادن به این مسیر از بدیهیات است هرچند که دراین‌بین نادیده نباید گرفت که تنها راه اصلاح‌طلبی، کسب کرسی‌های دولت و مجلس نیست که اگرچه کسب آنها برای پیشبرد این مسیر می‌تواند پراهمیت هم باشد.

توجه به شاکله‌های اجتماعی، تشکل‌های مدنی، آموزش و...، همه و همه می‌توانند راهی باشند که اصلاح‌طلبی امروز می‌تواند برای ادامه روند خود به آن توجه کند.  اصلاح‌طلبی امروز باید از تکثر و جوانه‌زدن در همه جریان‌هایش استقبال کند، باید با جامعه همراه شود و حتی گاه مسایل سیاسی را در اولویت آخر خود قرار دهد. در فضای کنونی به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبی امروز با نقد گذشته و درس‌گرفتن از تجربه‌های تاریخی باید از ایجاد فضای احساسی و پرالتهاب، ترسیم اهداف رویایی دور از دسترس، شتاب‌زدگی و بی‌توجهی به اصل تدریج‌گرایی دوری کند و این مساله را روشن کند که رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود و این پیوستگی رمز رسیدن به مقصد است.

اصلاح‌طلبی امروز نیازمند یک نقشه راه است؛ نقش‌هایی که گنج نهانش جامعه‌ای مدنی و بخرد است؛ جامعه‌ای که امید بذر هویتش خواهد بود.

نام:
ایمیل:
نظر: