پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: هم‌زمان با مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه 1+5 غربی در لوزان سوئیس که از آن به عنوان مرحله نهایی یاد می‌شود، حمله عربستان‌ سعودی به همراه ائتلافی از نه کشور به یمن اتفاق افتاد که در نوع خود معنادار و از منظر برخی تحلیل‌گران گونه‌ای واکنش انفعالی از سوی جبهه آمریکایی - عربی به روند تحولات منطقه‌ای و تاثیرگذاری بر مذاکرات محسوب می‌شود. البته در یک نگاه کلان می‌توان گفت کشمکش‌هایی که در سطح منطقه مهم غرب آسیا تا شمال آفریقا به منصه بروز و ظهور می رسد، در راستای پروسه بیداری اسلامی علیه استبداد، استعمار و نظام سلطه و با محوریت دو جبهه بزرگ؛ نظام سلطه و ایادی داخلی آن به رهبری آمریکا و گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی ملل مسلمان منطقه مهم خاورمیانه به رهبری جمهوری اسلامی ایران به وقوع می‌پیوندد. تحولات امروز یمن را هم که جنگ تحمیلی ظالمانه‌ای را شاهد است، نمی‌توان جدای از تحولات کلان منطقه راهبردی خاورمیانه و خارج از روند بیداری اسلامی که با مخالفت نظام سلطه مواجه شده است، تحلیل کرد. آمریکا در حالی شعار دموکراسی‌خواهی برای ملل منطقه را سر می‌دهد که پس از ساقط کردن حکومت 33 علی عبدالله صالح به دست مردم، همچنان تلاش می‌کند قدرت و حکوم�� را در دست فرد وابسته ای همچون منصور هادی حفظ کند. در همین راستا پس از فرار "منصور هادی"، رئیس‌جمهور مستعفی یمن و پیشروی ارتش و نیروهای مردمی یمن در مناطق جنوبی این کشور، عربستان سعودی به اتفاق چهار کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس به جز عمان و پنج کشور دیگر عملیات نظامی خود را در این کشور آغاز کردند. کاخ سفید نیز با صدور بیانیه‌ای حمایت "اوباما" از عملیات مداخله‌جویانه نظامی ائتلاف عربستان در یمن را اعلام کرد. این حمله با تحلیل‌ها و بازتاب های مختلفی در رسانه های دنیا مواجه شده است. اما آنچه به نظر حایز اهمیت بوده و با قرائن و شواهدی زیادی نیز تایید می شود، این است که طرح تهاجم ظالمانه به یمن یک طراحی کاملا آمریکایی – عربستانی است که مقدمات آن از مدت ها پیش و در راستای مدیریت تحولات منطقه‌ای از سوی آمریکا شکل گرفته است؛ تحولاتی که جبهه غربی- عربی آن را نه تنها به نفع خود نمی‌بیند بلکه کاملا آن را در راستای تقویت گفتمان مقاومت اسلامی در منطقه تحلیل می‌کند. حال سوالاتی در مورد این حمله نظامی و مداخله جویانه ائتلاف عربی با محوریت عربستان مطرح است که پاسخ به آنها می‌تواند ابعاد و زوایای مختلف بحث حمله به یمن را روشن کند: 1- یمن به لحاظ موقعیت منطقه‌ای دارای چه اهمیتی است که جبهه غربی- عربی درصدد است برای حفظ نفوذ سنتی و وابستگی این کشور به خود زیر بار سنگین هزینه حمله نظامی در موقعیت کنونی برود؟ 2- طراحان و بازیگران عرصه میدانی این تهاجم با چه انگیزه‌هایی دست به این اقدام ناعادلانه و مخالف حقوق بین‌الملل زده‌اند و چه اهدافی را دنبال می کنند؟ 3- پیامدهای این اقدام از حیث منطقه‌ای و بین‌المللی چه خواهد بود؟ 4- و در نهایت افق و چشم انداز پیش روی این رخداد منطقه‌ای به چه نتیجه‌ای منجر خواهد شد؟ اهمیت راهبردی یمن یمن کشوری است با حدود 530000 کیلومتر مربع وسعت که از شمال به عربستان سعودی، از جنوب به خلیج عدن، از شرق به عمان و از جنوب به دریای سرخ منتهی می­شود. اشراف و تسلط یمن به یکی از آبراه‌های استراتژیک دنیا به نام باب المندب، موقعیت مواصلاتی ویژه‌ای بین شرق و غرب و وضعیت راهبردی نظامی در جوار اقیانوس هند و دریای سرخ به این کشور داده است. یمن حدود 25 میلیون نفر جمعیت داردکه بیشتر آنها از لحاظ اعتقادی از برادران اهل‌سنت شافعی‌مذهب هستند. پس از آنان، شیعیان زیدی بیشترین جمعیت این کشور را تشکیل می دهند که حدود 40 درصد از کل جمعیت را به خود اختصاص داده اند. این کشور در سال ۱۷۵۰ میلادی در قلمروی حکومت عثمانی قرار گرفت. با سقوط امپراتوری عثمانی در ۱۹۳۴، یمن پس از بستن قراردادی با انگلستان، به استقلال دست یافت. در گذشته حکومت یمن در دست امیری ملقب به «امام یمن» بود که شخصاً کشور را اداره می کرد. از سال ۱۹۶۲ حکومت یمن به جمهوری تبدیل شد. در سال ۱۹۶۲، عبدالناصر با استقرار ۶۰۰۰۰ نیروی مصری در یمن، حکومت را از زیدی‌ها گرفت و به لائیک‌ها سپرد. در این سال حکومت جمهوری اعلام شد و حکومت شیعیان پایان یافت. کشور یمن کنونی در 22 می 1990 بعد از پیوستن قسمت شمالی و جنوبی این سرزمین با هم به وجود آمد، اما در سال ۱۹۹۴ جنگ خونینی بین دو طرف رخ داد که سرانجام شمالی‌ها بر جنوبی‌ها چیره شدند. نظام این کشور جمهوری است و نخستین رئیس جمهور آن علی عبدا.. صالح نام داشت که سی و سه سال بر این کشور حکومت کرد. در دوره‌ای که صالح بر کرسی ریاست جمهوری یمن تکیه زده بود، مجموعه‌ای از چالش‌ها و بحران های سیاسی در این کشور بروزیافت که بخشی از آنها به مسائل درون حاکمیت از جمله تجمیع قدرت در دست اطرافیان وی باز می‌گشت و بخشی دیگر مربوط به نامناسب بودن مدیریت و برخورد وی نسبت به نیروهای گریز از مرکزی بود که در گوشه گوشه یمن وجود دارند. جریاناتی در شمال و در منطقه جنوبی یمن که منشاء قومی - مذهبی داخلی داشته و القاعده که منشاء خارجی داشته و یک شعبه از القاعده می‌باشد علاوه بر این، یمن یکی از فقیرترین کشورهای منطقه محسوب می‌شود و مسائل اخیر آن علاوه بر تاثیرپذیری از روند کلی بیداری اسلامی در منطقه، تا حدود زیادی تحت تاثیر وضعیت اقتصادی نابسامان این کشور، بویژه موضوع افزایش قیمت سوخت و معضل بیکاری قرار دارد. حدودا 40 درصد از مردم این کشور را بیکارها تشکیل می دهند. موقعیت راهبردی یمن در منطقه سبب شده است این کشور همواره مورد طمع قدرت ها و همسایگان خود باشد. عربستان سعودی با نگاه توسعه ایدئولوژی وهابیت در آن و همچنین به دلیل مرز طولانی 1800کیلومتری با این کشور از گذشته سعی کرده با ایفای نقش برادر بزرگتری برای یمن در صدد حفظ و توسعه نفوذ سنتی خود در این کشور باشد و از بازار مصرف و نیروی کار ارزان آن استفاده کند. مرور جریان حمله عربستان به یمن تحولات اخیر یمن در راستای الگوی جدیدی از بیداری اسلامی در منطقه قابل ارزیابی است. انقلاب مردم یمن که علیه استبداد و وابستگی به قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به وقوع پیوست، به رغم این که انقلابیون یمن فرصت های زیادی برای به دست گرفتن قدرت داشتند، به شیوه های نهضتی و سریع اما در فرایندی قانونی و دموکراتیک منصور هادی را برای یک دوره انتقالی دو ساله به ریاست جمهوری یمن انتخاب کردند و خود به حمایت از آن و خدمت رسانی در بخش های مختلف کشور مشغول شدند. سیر تحولات این کشور اما از ماه سپتامبر، سرعت بیشتری پیدا کرد. منصور هادی با بی توجهی به خواسته های انقلابیون و فراهم کردن زمینه دخالت عربستان در یمن و توجه به مهره های رژیم عبدالله صالح، زمینه اختلاف با نیروهای انقلابی - که رهبری آن ها را حوثی ها (نیروهای انصارالله) برعهده دارد- شد و در جهت طرح های آمریکا و عربستان، یمن را به سوی جنگ داخلی و تجزیه پیش برد. نیروهای انصار الله در جهت حفظ وحدت و تمامیت ارضی یمن و دفاع از خواسته های مردم و جلوگیری از درگیرهای داخلی، کنترل شهر صنعاء، پایتخت یمن، را در دست گرفتند و در ماه ژانویه، منصور هادی را که از مقام خود استعفا داده بود، در حصر خانگی قرار دادند. منصور هادی در ماه فوریه از حصر خانگی فرار کرد و علارغم استعفا از مسئولیت، در شهر عدن در جنوب یمن خود را رئیس جمهور مشروع و قانونی یمن نامید و کابینه جدیدی را از مخالفان انقلاب یمن و فراری‌های پایتخت تشکیل داد و از گروه‌های تروریستی مثل القاعده و داعش در راستای باز پس‌گیری قدرت خود استفاده کرد. پس از آن که عملیات انتحاری بزرگی در صنعاء رخ داد که هدف آن مساجد متعلق به حوثی‌ها بود و گروه‌ تکفیری داعش مسئولیت این ناآرامی ها را به عهده گرفت. جنبش مردمی انصارالله پس از این رویداد، مبارزه با افراطیون داعش و القاعده در عدن و دستگیری عبدربه را در دستور کار خود قرار داد و توانست به سرعت با کمک نیروهای مردمی و ارتش یمن که به صورت متحد در صف حمایت از انقلاب مردمی یمن و جنبش انصارالله قرار گرفته‌اند، بخش‌های زیادی از یمن جنوبی را از گروه های تروریستی پاکسازی کند. روند پیروزی‌های انصارالله با حمایت مردم و ارتش ادامه داشت تا این که در آستانه پیروزی نهایی با طرح آمریکایی – عربستانی برای حمله به صنعا مواجه شدند. در این حمله نیروی هوایی عربستان که از پیشتیبانی آمریکا برخوردار است، مواضع انصارالله و مراکز نظامی و فرودگاه های پایتخت یمن را به بهانه پاسخ به درخواست کمک « رئیس جمهور مشروع یمن»، یعنی منصور هادی - که البته به ریاض گریخته بود- بمباران کرد و شمار زیادی از مردم بی گناه وغیرنظامی در این حملات کشته و زخمی شدند. قبل از این هم برخی از کشورهای عربی مثل عربستان، کویت و امارات در همراهی با ادعای منصور عبدربه سفارتخانه های خود را از صنعا به عدن منتقل کرده بودند. طراحی عربی- آمریکایی و تمهیدات آن همان طور که در مقدمه مطلب اشاره شد قرائن و شواهد زیادی وجود دارد که حاکی از این امر است که این اقدام نظامی با طراحی کامل عربستانی – آمریکایی به وقوع پیوسته است. برخی از این نشانگان عبارتند از: 1- اعلام موضع سخیف دبیر کل سازمان ملل مبنی بر این که منصور هادی رئیس جمهور قانونی و مشروع یمن است و قرار دادن جنبش انقلابی انصارالل�� در بین گروه های تروریستی نظیر داعش و القاعده؛ 2- کمک 10 میلیارد دلاری عربستان به مصر که امروز در قالب حمایت سیاسی نظامی مصر از اقدام سعودی‌ها خودش را نشان می‌دهد. در واقع، عربستان با پول نفت مصر را خرید تا قاهره تهدید کند که اگر لازم باشد از دریا، زمین وآسمان یمن را بمباران خواهد کرد. 3- همچنین عربستان سعودی در نشستی که اخیرا برای برگزاری اجلاس اتحادیه عرب ترتیب داد، موضوع یمن را در دستور اول آن قرار داد. البته به رغم این که نتوانست موافقت همه اعضای اتحادیه عرب را جلب کند، اما توانست در پرتو برگزاری این نشست، همراهی نسبی اعراب را برای حمله به یمن کسب کند. 4- حمایت اردوغان از عربستان و موضع‌گیری ترکیه علیه یمن از دیگر نشانه‌های طراحی قبلی همپیمانان امریکا در منطقه برای برخورد با حرکت مردمی انقلابیون یمن به شمار می آید. 5- اعلام تروریست بودن انصارالله از سوی سازمان ملل، شورای امنیت و وزرای خارجه برخی کشورها مثل ترکیه و غربی ها با وجود پذیرش مردمی آنها در فرایند انقلاب و انتخابات داخلی یمن. در واقع به نظر می‌رسد آمریکا به گونه ای طراحی کرده که تحولات یمن را با واکنش دسته جمعی و سریع کشورهای عربی منطقه با انگیزه ها و اهداف سیاسی و منطقه ای خود مدیریت نماید. لذا همان طور که گفته شد نقشه تهاجم ناعادلانه و ظالمانه به یمن از حیث بازیگران و اهدافی که پیگیری می‌کند یک طراحی عربستانی- امریکایی است. البته در مطالعه و بررسی این تهاجم نباید از سویه‌های عملیات روانی و تهاجم رسانه‌ای پر شدت غرب و جهان عرب غفلت کرد. رسانه‌های غربی و عربی به‌ویژه رسانه‌های منسوب به سعودی‌ها و قطری‌ها (العربیه و الجزیره) به شدت با تبلیغات رسانه ای به فریب روی آورده اند و علاوه بر خبردهی خدعه‌آمیز و دروغ‌های آشکار، در صد هستند مسئله یمن را به یک مسئله مذهبی و اختلاف شیعه و سنی جلوه دهند تا با جبهه بندی و قطب سازی که جهان اسلام به آن حساسیت ویژه‌ای دارد بتوانند در ورای آن، اهداف توسعه طلبانه، مداخله‌گرایانه و ظالمانه خود در منطقه را جلو ببرند و همراهی دولت‌ها و ملت های اسلامی را نیز جلب نمایند. اهداف و انگیزه‌های حمله به یمن با توجه به تمهیدات و زمینه چینی های امریکایی- عربی در خصوص تحولات یمن به نظر می رسد بازیگران و طراحان نقشه حمله به یمن اهداف و انگیزه‌های زیادی را به طور هم‌زمان دنبال می‌کنند که می توان به برخی از آنها به صورت زیر اشاره‌کرد: 1- نگرانی از تغییرات ژئو پلیتیکی منطقه؛ امریکایی‌ها و عرب‌ها به ویژه سعودی‌ها به شدت نگران تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه مهم غرب آسیا در اثر بیداری اسلامی، بویژه پس از قضایای سوریه و عراق هستند. اساساً عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس که عضو ائتلاف حمله به یمن هستند، از هر گونه تحول در منطقه بویژه آن دسته از تحولاتی که جان مایه‌ اصلی آن ها بر دوش مردم استوار است، به شدت به دلیل جایگاه لرزان مردمی خود نگرانند. آن ها با انقلاب های مردمی، ساختار حاکمیتی قبیله‌ای و وابسته به غرب خود را در خطر می بینند و به شدت مقابل چنین تحولاتی هم در داخل مرزهای خود و هم در کشورهای همجوار خود می ایستند. از سوی دیگر آمریکا نیز نگران از دست دادن همپیمانان وابسته به خود در منطقه است و دقیقا شبیه به حمایت از صدام در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی مقابل این تحولات می ایستد. به زعم آن ها پیروزی انصارالله در موقعیت جغرافیایی راهبردی یمن می‌تواند به زنجیره پیروزی های گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت در منطقه، حلقه‌ای دیگر را بیفزاید و سبب شود دولت مستقل دیگری با گفتمان غالب استقلال و مقاومت در این منطقه پر اهمیت شکل بگیرد. غرب این تهدید را برای خود بسیار جدی می‌داند. 2- انسداد نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران؛ مطابق طرح غربی- عربی حمله به یمن در شرایط فعلی انسداد نفوذ منطقه‌ای رو به گسترش ایران اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال افریقا در اولویت قرار دارد. این موضوع در ذیل رقابت‌های منطقه‌ای پنهان و آشکاری که قدرت‌های مدعی منطقه‌ای در خاورمیانه، یعنی ترکیه، عربستان و مصر با جمهوری اسلامی ایران در سر دارند، خودش را در اتحاد نامیمون آنها علیه یمن نشان می دهد. این موضوع را رسانه سلطنتی انگلستان( بی بی سی) با هدف دمیدن در آتش جنگ بیشتر در منطقه، جنگ نیابتی کشورهای عربی با جمهوری اسلامی ایران تحلیل می کند. آنها فتح کل یمن توسط نیروهای مردمی انصارالله را به مثابه افتادن کشور عربی دیگر در دامن ایران می دانند. 3- گسترش دامنه جنگ در سطح منطقه برای نجات داعش؛ داعش به عنوان مولود منطقه‌ای غرب برای حفظ منافع غربی- عربی در منطقه خاورمیانه، این روز‌ها به شدت در عراق و سوریه در مصاف با مقاومت اسلامی منطقه تضعیف شده و در سراشیبی اضمحلال و نابودی قرار گرفته است. به زعم بسیاری از تحلیلگران منطقه‌ای، جنگ یمن فرصت مغتنمی است هم برای تقویت داعش و هم برای انحراف افکار عمومی از شکست داعش به سوی رخداد جدید در منطقه خاورمیانه از یک سو و گشودن جبهه جدیدی مقابل مقاومت و توزیع توان و نیروی جبهه مقاومت و بهم ریختن تمرکز آن از سوی دیگر است که موجب پیروزی در برابر داعش شده بود. 4- وحشت از رشد و فراگیری الگوی جدید بیداری اسلامی؛ تحولات یمن در جورچین تحولات مربوط به بیداری اسلامی الگوی بومی جدیدی است که هم مولفه‌های انقلاب های اسلامی منطقه را دارد و هم مطالبات بومی مردم یمن را، به همین دلیل غربی ها و عربستانی‌ها به شدت نگران تحریک پذیری سایر کشورها و ملل عرب منطقه هستند. در واقع حمله به یمن حمله به موج جدیدی از بیداری اسلامی در منطقه و تلاش برای مهار و مدیریت غربی- عربی آن است. 5- نگرانی از قدرت‌یابی شیعه؛ عربستان و بحرین به دلیل برخورداری از اقلیت شیعی، بیشتر از حاکمیت جنبش انصارالله احساس وحشت می کنند و به نوعی آن را موجب الهام بخشی به شیعیان و تحریک آنها در داخل سرزمین‌های خود می دانند. احساس ناامنی و وضعیت مخاطره آمیز داخلی این دو کشور از شیعیان، سبب شده محوریت طراحی ها و تقبل هزینه ها را برعهده گیرند. 6- هراس از دست دادن بحرین؛ عربستان به دلیل نفوذ سنتی که در یمن و بحرین دارد، با وضعیت یمن به شدت نگران حوزه خلیج فارس و بحرین است. به زعم سعودی‌ها، از طریق حمله به یمن، خواهند توانست وضعیت آتی حوزه خلیج فارس با محوریت بحرین را کنترل و در دایره نفوذ خود حفظ کنند. 7- احساس خطر دیکتاتورها؛ حاکمان برخی از کشورها مثل مصر نیز از وضعیت یمن احساس خطر می‌کنند؛ زیرا ژنرال السیسی نگران وضعیت آینده خود و این همانی‌سازی با عبدربه است که با مکانیزم بیرونی حاکم و با حرکت مردمی فراری داده شد. در ترکیه نیز شکاف‌های قومی، امنیتی و نزدیکی بیش از حد حاکمان ترک به غرب و رژیم صهیونیستی،‌اسباب نگرانی آنها را فراهم کرده است که الگوی جدیدی از تحولات بیداری اسلامی در کشورشان شکل گیرد و لذا به حمایت از جنگ یمن می پردازند. ضمن آن که شکست داعش و بازگشت آرامش به عراق و سوریه با کمک جمهوری اسلامی ایران مغایر با راهبردهای منطقه‌ای ترکیه به حساب می‌آید. 8- فرسایش قدرت جهان اسلام؛ انگیزه دیگری که می تواند سهم صهیونیست‌ها و آمریکائی ها را در طراحی حمله به یمن نشان دهد، درگیر کردن کشور‌های اسلامی منطقه خاورمیانه در آتش جنگ و بردارکشی است. این امر، ضمن برگرفتن توجهات جهانی از جنایات صهیونیست ها در سرزمین‌های اشغالی و نقش آمریکائی ها در ظلم علیه جهان اسلام، انهدام ارتش‌های قوی و دست نخورده اسلامی مثل یمن و سوریه و فرسایش نیروهای مردمی جهان اسلام با تداوم درگیری ها در کشورهای اسلامی را برای آنها تامین می‌کند؛ زیرا اروپائی‌ها و آمریکایی‌ها در قضایای سوریه و عراق از جهان اسلام و قدرت اسلام سیاسی به شدت احساس شکست می‌کنند و در واقع حمله به یمن انتقام آنها از جهان اسلام است. پیامد‌های منطقه‌ای و جهانی حمله به یمن واقع شدن یمن در منطقه مهم خاورمیانه آثار و پیامدهای مربوط به حمله ائتلاف عربی به این کشور را بیشتر در منظر دولت ها و ملت ها قرار داده است. البته تمام آنها منفی نیستند. تحولات یمن می تواند از منظری برای جنبش و انقلاب مردمی این کشور و همچنین گفتمان مقاومت پیامدهای مثبتی هم داشته باشد که در ادامه به بررسی برخی از آنها می پردازیم: 1- تغییر جبهه بندی‌های منطقه‌ای؛ تحولات یمن باعث می‌شود جبهه‌ها و قطب‌بندی‌های جدیدی در منطقه‌ شکل بگیرد که محکومیت مداخلات غیر قانونی آمریکا و عربستان در امور داخلی یمن از سوی روس‌ها و کمک احتمالی آنها به یمنی‌ها یکی از آثار این تغییرات است. 2- تحت‌الشعاع قرار دادن روند مذاکرات هسته‌ای ایران با غرب؛ از دیگر پیامد‌های حمله به یمن، تحت‌الشعاع قرار دادن روند مذاکرات هسته‌ای ایران با غرب است. به نظر برخی تحلیلگران، جمهوری اسلامی ایران به دلیل قرار داشتن در محوریت گفتمان مقاومت اسلامی منطقه‌ای ناگزیر از حمایت از یمن است. این امر می تواند بهانه و انگیزه لازم را در اختیار غربی ها برای بر هم زدن مذاکره قرار دهد. این تحلیلگران این انگیزه را جزء حرکت چند منظوره عربستان هم تحلیل می کنند؛ به این معنا که عربستان چون به شدت مخالف توافق هسته ای بین ایران و غرب است، تلاش کرده است با درگیرسازی ایران در پرونده جدید، وضعیت هسته ای را تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، تحرک غرب برای تخریب مذاکره از سوی عربستان از انگیزه های ضمنی عربستان در ساماندهی حمله به یمن است. به گزارش شبکه تلویزیونی سی ان ان، دیوید تافوری از مقامات سابق وزارت امورخارجه آمریکا که در زمان رقابت‌های انتخاباتی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا مشاور او بود، در گفتگو با این شبکه،‌ضمن این که حمله عربستان به یمن را واجد پیامی از سوی عربستان به ایران دانست، گفت:« عملیات در یمن از وجوه مختلف قابل بررسی است... مسئله یمن می‌تواند بر روند مذاکرات هسته ای ایران تاثیر بگذارد». 3- پیام به معترضان بحرینی و سعودی که با دیدن مردم یمن در برابر تهاجم ظالمانه عربستان و ائتلاف همراه سرانجام استقلال و مقاومت را پرهزینه ببینند. 4- جبران شکست داعش که به نیابت از عربستان، قطر، امارات و امریکا و رژیم صهیونیستی عمل کرده و علائمی از شکست داعش و کوچ دادن آنها به سمت شمال افریقا و پاکستان ملاحظه می‌شد که در واقع جنگ یمن به نوعی متقاعد کردن القاعده برای این بود که به سمت بانیان خود برنگردند. به رغم این که هزاران انسان بی‌گناه در زیر بمباران سبعانه ائتلاف غربی- عربی علیه یمن جان خود را از دست می دهند، این اقدام ناشیانه عربستان و آمریکا می تواند پیامدهای مثبتی را برای مردم یمن و به ضرر سعودی ها داشته باشد، برخی از آنها عبارتند از؛ 5- انسجام بخشی در داخل یمن؛ حمله به یمن سبب شده است که در جامعه یمن، وحدت و انسجام ملی محکم تری به وجود آید. جالب است که آمریکا و عربستان که خواهان تجزیه یمن هستند از این اصل بدیهی غافل هستند که حمله به یک کشور سبب وحدت و انسجام بیشتر مردم آن می شود. مردم یمن نیز در مقابل دشمن بیرونی که به خاکشان حمله کرده است صفوف به هم پیوسته ای را تشکیل خواهند داد و مانع از تجزیه کشورشان خواهند شد. وحدت ارتش با کمیته‌های مردمی آشکارترین لایه‌ این انسجام به حساب می‌آید. 6- افزایش نفرت و تنفر از استبداد و استعمار خارجی؛‌ مطابق با نظرسنجی‌هایی که این روزها برخی از موسسات تخصصی نظرسنجی عمدتا غربی و مرکز افکار سنجی شبکه های عربی از مردم یمن انجام داده اند، ‌حکومت عربستان سعودی به دلیل فتنه‌گری در روند استقلال واقعی یمن و مداخله‌جویی در امور داخلی این کشور به همراه آمریکا و رژیم صهیونیستی در نزد افکار عمومی یمن جزء منفورترین کشورها محسوب می شود. این نگرش مردمی در یمن به عنوان کشوری که سالها در اثر تبلیغات حاکمانش نسبت به سعودی ها نگاه احترام آمیزی داشتند، دارای پیام های زیادی است. 7- عمق‌بخشی به تنفر از آمریکا، صهیونیسم و کشورهای مرتجع عربی؛ مردم یمن و افکارعمومی سایر ملل آزاده دنیا طراحان و عاملان میدانی حمله به مردم، غیرنظامیان و زیرساخت‌های حیاتی یمن را می‌شناسند و عمیقا از آتش‌افروزی آمریکا و رژیم صهیونیستی و بی‌کفایتی کشورهای مرتجع عربی متنفر و خشمگین هستند. امروز مردم مسلمان دنیا از حاکمان عربستان و ائتلاف عربی همراه با آن،‌ این پرسش بزرگ را دارند که چرا چنین ائتلافی را برای مقابله و مبارزه با رژیم صهیونیستی که بیش از 60 سال است که از هیچ جنایتی علیه فلسطینیان مظلوم فروگذار نکرده، تشکیل نداده‌اند؟ چشم انداز آینده مطالعه اوضاع و احوال جریان ها و شخصیت های تاریخ ساز یمن در این روزهای سرنوشت‌ساز نشان داد که در یمن دو جریان اصلی وجود دارد؛ یکی طرفدار استقلال یمن از نیروهای بیگانه و دیگری هواخواه و طرفدار وابستگی به قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. با سپری شدن زمان، نشانگان بیشتری دال بر طراحی آمریکایی- عربستانی حمله ائتلاف عربی به یمن برای مردم این کشور آشکار می‌شود. حرکت جریان انقلابی انصارالله در جهت حفظ استقلال و وحدت یمن، که با حمایت اکثر گروه‌های سیاسی و مردم یمن آغاز شده بود با افزایش حمایت های مردمی و پیوستن ارتش به انصارالله، روند تکاملی خود را طی می‌کند. در جبهه مقابل، عبدربه رئیس جمهور سابق و مستعفی یمن که به امید حمایت مردم جنوب یمن به آنجا فرار کرده بود، نه تنها با همراهی مردم در زادگاه خود مواجه نشد، بلکه عدم مقاومت مردم عدن و فتح آن توسط طرفداران انصارالله نشان داد که وی به هیچ وجه از پایگاه مردمی برخوردار نیست و بالعکس این جنبش انصارالله است که از حمایت غالب مردم یمن در شمال و جنوب برخوردار است. این شرایط ناامیدکننده سبب شد عبدربه با درخواست مضحک بازپس‌گیری قدرتش از جنبش انصارالله، از سازمان ملل و قدرت های غربی و عربی درخواست حمله به یمن را بنماید. آن ها به بهانه حمایت از رئیس جمهور مشروع(!) و با طرح شعار توخالی مبارزه با تروریسم، اما با هدف اصلی مدیریت تحولات منطقه ای به یمن حمله کردند. در حالی که هم موضع سخیف دبیرکل سازمان ملل مبنی بر مشروع خواندن رئیس جمهور مستعفی یمن محکوم است و هم ماهیت مداخلات خارج از عرف و حقوق بین‌الملل عربستان سعودی که در منطقه مدعی برادر بزرگتری برای کشورهای عربی و اسلامی است با واقعیت های میدانی مغایرت دارد؛ زیرا عبدربه در شرایطی مطابق با قانون یمن برای مدت دو سال برای دوره گذار و انتقالی رئیس جمهور شد و بیش از آن مدت بر سر کار بود و در نهایت خود استعفا داد و به عدن و از آنجا برای هدایت جنگ به ریاض گریخت. لذا مداخلات آمریکایی - عربستانی به لحاظ حقوقی به شدت محکوم بوده و مداخله خارجی در امور داخلی یک کشور انقلابی محسوب می شود. در این صورت اوضاع با التهاب بیشتری دنبال خواهد شد و عزم و اراده انصارالله و مردم یمن هم تقویت می‌شود. ضمن این که تحولات یمن می‌تواند تحولات جهانی و منطقه به ویژه وضعیت عربستان سعودی را به عنوان حامی مخالفان انقلاب مردمی یمن تحت‌الشعاع قرار دهد. به عبارت دیگر، بحران یمن به گونه‌ای سیر صعودی خود را طی می‌کند که از ظرفیت آسیب‌رسانی به امنیت سعودی‌ها برخوردار است. تغییرات ژئوپلیتیک منطقه که برای آمریکایی‌ها و عرب‌ها بسیار مهم است همانند آنچه در سوریه اتفاق افتاد کل منطقه حساس و پر اهمیت شمال آفریقا و غرب آسیا (خاورمیانه) را بهم خواهد ریخت. البته تحولات یمن تفاوت‌های جدی هم با سوریه و هم با لیبی دارد. در سوریه آمریکا و عربستان از طرفداری گروه های تروریستی قدرتمندی برخوردار بودند که توانستند با انسجام دهی به آنها چالش هایی را برای سوریه و عراق ایجاد نمایند، اما در یمن به دلیل حمایت های مردمی و اتحاد ارتش با انقلابیون و انصارالله از چنین موقعیتی برخوردار نیستند. به نظر می‌رسد شباهت این حمله به حمله صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران، می‌تواند سرنوشت مشابه صدام را برای آل‌سعود رقم زند و از این همین رو ‌برخی تحلیل‌گران آن را باتلاق آمریکایی صهیونیستی برای خلاصی از شر آل‌سعود نامیده‌اند./