پایگاه بصیرت/ انعقاد توافقنامه اصولی لوزان مربوط به حل و فصل مسائل مربوط به برنامه هستهای ایران، ممکن است در واقع تنها پروتکلی برای نشان دادن قصد طرفین باشد. پیش بینیهای صورت گرفته در این رابطه که ممکن است آشتی نهایی بین آمریکا و ایران رخ دهد، این نکته را در نظر نگرفته که اصولا چنین مسئلهای غیرممکن است، برای اینکه مشکل اصلا «امکان ساخت بمب اتمی ایران» نبوده و نیست.
روزنامه روسی «وزگلاد» در مقالهای در این باره مینویسد: در مسیر تبدیل توافقات صورت گرفته به یک توافقنامه نهایی مشکلات زیادی در رابطه با ابعاد مختلف جنگ بزرگ در خاورمیانه، وضعیت کلی ژئوپلیتیکی منطقه و حتی اوضاع داخلی چه در جمهوری اسلامی و چه در ایالات متحده وجود دارد. البته حتی اگر تا آخر ماه ژوئن (اوایل تابستان امسال) توافقنامه نهایی امضاء شود، به معنای آن نیست که بلافاصله همه تحریمها علیه ایران لغو گردد و موقعیت ایران بعنوان یکی از بازیگران تمام عیار در عرصه سیاست بین المللی تثبیت شود.
به نوشته این روزنامه، ولی تصور میکنیم که سند نهایی تا 30 ژوئن امضاء شود، سپس آژانس بین المللی تایید کند که ایران همه شرایط تعیین شده را رعایت کرده است، بعد از آن تحریمهای بین المللی اعمال شده از سوی سازمان ملل و بخشی از تحریمها اتحادیه اروپا و دولت آمریکا لغو گردد. بدین ترتیب مشکلی به نام «برنامه هستهای ایران» از اولویتهای دستور کار بین المللی خارج خواهد شد. حال، این رویداد چه معنایی برای ایران، جهان و حتی روسیه خواهد داشت؟
برای تصور این وضعیت باید ابتدا درست درک کرد که «مشکل هستهای ایران» که 12 سال یکی از مسائل اصلی برای همه جهان بشمار میرفت، در واقع چه بود؟ مسئله متناقض آن است که هیچ مسئله مجزایی به نام «مشکل هستهای ایران» وجود ندارد و این موضوع تنها بخشی از مشکلی است که دولت آمریکا با موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران دارد: یک قدرت منطقهای که رهبریت جهان شیعه را برعهده دارد، دارای تمدنی منحصر به فرد است که میراث دار امپراطوری بزرگ ایران باستان است و هیچ مشکلی برای کسی بوجود نیاورده، بجز اینکه این را حق کامل خود قائل است که آنطور که مردمش میخواهد، زندگی کند.
این مقاله میافزاید: و دقیقا این منحصر به فرد بودن ایران، یک تهدید بزرگ برای غرب محسوب میشود، برای اینکه در حال صادر کردن این نظام به همه جهان از هند گرفته تا آفریقا است که زمانی تحت سلطه اروپا بود و در این بین فقط یک استثناء وجود دارد و آن پادشاهی عربستان سعودی است. ولی در غرب همه درک میکنند که آنچه در این پادشاهی در حال رخ دادن است، از نگاه مسلمان جهان، قابلیت رقابت با «الگوی غربی» را ندارد، برعکس در «الگوی ایران» که بر اساس نظامی مبتنی بر انتخابات کاملا دموکراتیک، اعتماد بین مردم و رهبران کشور و بر اساس اعتقاد مرسوم ملت مسلمان آن استوار است، وضعیت متفاوت است که در جهان نمونه زیادی نداشته و منحصر به فرد است. ایران اسلامی در حقیقت مشابه خطری است که اتحاد جماهیر شوروی کمونیست برای غرب داشت و این مهمترین تهدیدی است که غرب از جانب ایران احساس میکند.
«وزگلاد» میافزاید: در ایالات متحده آمریکا مدتهاست که حتی متن مستقیم جنگ علیه ایران به روی کاغذ آورده شد، ولی با این وجود این سناریو هرگز تحقق نیافت، برای اینکه نیروهایی در راس کار قرار گرفتند که متوجه شدند آمریکا نمیتواند در جنگ با ایران به پیروزی برسد. ولی مطرح کردن «مشکل هستهای ایران» بهانه بسیار مناسبی بود تا تحریمها علیه تهران و اقدامات لازم در جهت آمادگی برای چنین جنگی آغاز شود، ولی هرگز خطر واقعی که ایران به سلاح اتمی دست یابد، اصلا وجود نداشت. آیت الله علی خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی ایران بارها اعلام کرده است که اعتقادی به استفاده از سلاح اتمی ندارد و وجود این سلاح امنیت این کشور را تضمین نخواهد کرد.در حقیقت این سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است که بشدت به تحقق طرحهای اپراطوری جهانی و متحدان آن در منطقه لطمه وارد کرده است. ولی کسی در آمریکا به این مسئله اعتراف نمیکند وگرنه سلاح اتمی در کشور ناامنی مانند پاکستان وجود دارد و مقامات آمریکایی هیچ نگرانی از این بابت احساس نمیکنند. آیا واقعا به این دلیل که اسلام آباد را متحد خویش میدانند؟
واضح است که نه تنها آمریکا، بلکه متحدان منطقهای آن نیز مایل بودند تا ایران را همواره در تنگنا قرار دهند. ایران برای اسرائیل یک دشمن واقعی محسوب میشود، برای اینکه برخلاف بسیاری از کشورهای عربی مسلمان، رهبران آن را نمیتواند با مذاکره متقاعد کند که «مشکل فلسطین» را از یاد ببرند. حمایت مستمر و خستگی ناپذیر ایران از فلسطین حتی باعث بوجود آمدن جنبشی در کل جهان اسلام در این راستا شد که حتی عربستان سعودی، دومین دشمن بالقوه اسرائیل در منطقه را نیز به خود جلب کرد که مانند ایران نقش رهبری در جهان اسلام دارد.
ضمن اینکه جهان عرب به رهبری عربستان اصلا یکپارچه و متفق نیست، در حالیکه ایرانیها نه تنها چه شیعه و چه سنی و کرد، با یکدیگر متحد هستند، بلکه ادعای رهبری کل جهان اسلام را هم دارند. در واقع موجودیت ایران طرح آمریکا برای شکل دهی مجدد خاورمیانه بزرگ را به بن بست کشاند.
آمریکا بعد از بمباران عراق مجبور شد تا حکومت مرکزی آن را بدست شیعیان بسپارد و بعد از خارج شدن نیروهایی نظامی آمریکایی، روابط حسنهای با تهران برقرار کرده و زیر نفوذ ایران قرار گرفت. آمریکا و عربستان تلاش کردند تا به هر شکل ممکن بشار اسد را از قدرت در سوریه کنار بگذارند، ولی برخلاف انتظار آنها ایران به متحد سنی خود در منطقه نیز کمک کرد تا همچنان بر سر قدرت بماند.
بنابراین تلاش آمریکا برای به توافق رسیدن با ایران به دلیل تمایل این کشور برای همراه شدن با این کشور نیست، آمریکاییها اصلا مایل به وجود کشوری قدرتمند به نام ایران در منطقه نیستند، ولی به خوبی به این واقعیت واقف هستند که بدون مشارکت ایران، هیچ مشکلی در خاورمیانه قابل حل و فصل شدن نیست.
آمریکا میخواهد تا اوضاع منطقه را ثبات نسبی دهد که اکنون دقیقا برخلاف این جهت گیری پیش میرود. رشد فزاینده نفوذ گروههای تندرویی نظیر داعش در عراق و سوریه که از کنترل خارج شدهاند، مواضع آمریکا در خاورمیانه را با خطر بسیار جدی مواجه کرده است. در واقع آمریکا قصد دارد از ایران برای ایجاد ثبات در منطقه استفاده کند، ولی چگونه باید این کار را انجام دهد، بدون اینکه تقویت نفوذ ایران در منطقه ادامه یابد؟
لغو تحریمها علیه ایران ظاهرا باید نقش «هویج» را برای رسیدن به توافق با تهران بازی کند، ولی رهبران ایران به خوبی از ماهیت سلطه گری آمریکا اطلاع دارند. البته واضح است که ایران میخواهد از شر تحریمها خلاص شود و برای این منظور باید بهایی هم پرداخت شود.
این روزنامه در انتها مینویسد: مسئله اینجاست که برای تحقق طرحهای جهانی آمریکا، انزوا غیرقابل قبول است و کنترل بر منطقه خاورمیانه هم بدون کنار آمدن با ایران که بخش قابل ملاحظهای از آن تحت نفوذ ایران ضدآمریکایی قرار دارد، غیرممکن است. چه رسد به اینکه ایران بیش از پیش در حال نزدیک شدن به روسیه و چین است که این واقعیت خود به منزله آن است که این کشور به یک عامل مهم در معماری ژئوپلیتیکی جهانی تبدیل شده است که این موقعیت برای مقامات مسکو و پکن هم قابل قبول و پذیرفته شده است. واقعیت این است که ایران اصلا نیازی ندارد که خود سلاح اتمی بسازد، به راحتی میتواند زیر چتر هستهای روسیه و چین قرار بگیرد، اگر آنها این کشور را در ترکیب اصلی سازمان همکاریهای شانگهای بپذیرند.