* بد نيست براي آغاز بحث از اين موضوع شروع كنيم كه در جامعه همواره روي عملكرد زنان تاكيد بيشتري ميشود و از يك تبعيض مثبت به نفع زنان صحبت ميشود، چرا اين تبعيض مثبت بايد وجود داشته باشد؟
** راكعي: وقتي تبعيضي وجود دارد و بحث سلطه وبرتري يك جنس مطرح ميشود، جامعه به پا ميخيزد تا براي رفع آن كاري كند و ديگر سخن گفتن گروهي از مردان ازينكه چرا براي مردان روز مرد نميگيرند ولي براي زنان روز زن ميگيرند يا اينكه چرا در دانشگاهها رشته مطالعات زنان وجود دارد ولي چنين رشتهاي براي مردان وجود ندارد، معنا نميدهد. به دلايل متعدد تاريخي و سنتي از ديرباز در كشور ما و البته در بسياري از كشورها تبعيضهاي مستقيم و غير مستقيم عليه زنان وجود داشته است.
علي رغم آنكه در بدو پيروزي انقلاب اسلامي، امام خميني (ره) با تاكيد زيادي زنان را براي اينكه در عرصههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و مديريتي حضور داشته باشند، تشويق ميكردند و با لفظ«بايد»، دخالت زنان را در مقدرات اساسي كشور تكليف ميكردند، هنوز با وجود تلاش تمام مدافعان حقوق بشر در نهادهاي دولتي و غيردولتي براي اينكه حداقل در حد همان چارچوب قانون اساسي كه يك سند مترقي است، زنان بتوانند در عرصه قدرت نقشآفريني كنند، متاسفانه تبعيضها وجود دارد به خصوص كه در چند سال گذشته اين نابرابريها بيشتر هم شده و براي همين است كه ما تا زماني كه آن ديدگا ههاي حضرت امام(ره) و آنچه در قانون اساسي در مورد زنان است نهادينه نشود، در جهت ايجاد اين تبعيض مثبت قدم بر ميداريم.
ما الان معتقديم كه زنان از بيش از يك دهه پيش در عرصه علمي كشور حرفهاي اول را زدهاند و زنان فارغ التحصيل متخصص زيادي وجود دارند كه بايد بتوانند به مجلس شوراي اسلامي، شوراي اسلامي شهر و يا به كابينه دولت راه يابند. اگر معتقديم كه زنان نيمي از جامعه ايران را تشكيل ميدهند پس بايد نيمي از پستهاي سياسي و اساسي به زنان اختصاص يابد. اگر ميگوييم بايد تبعيض مثبت وجود داشته باشد براي اين است كه به اين نتيجه رسيديم كه ما زنان داراي تخصصهاي بالا هستيم ولي در عرصه قدرت و تصميمگيري حضور نداريم و عملا تلاشمان بينتيجه است و حرفمان به جايي نميرسد.
تا وقتي كه تبعيضهاي گستردهاي در سطح جامعه، خانواده و در حوزه قانون عليه زنان وجود داشته باشد. زنان و همينطور مرداني كه به حقوق بشر معتقدند و اسلام راستين را ميشناسند، همه بايد كاري مضاعف در حوزه زنان انجام دهند كه اين كار همان ايجاد يك تبعيض مثبت براي زنان است تا زماني كه تبعيضهاي جنسيتي در كشور از بين برود.
** اماني: اول بياييد منشاء ايجاد اين تبعيض مثبت را بررسي كنيم. وقتي كه جامعه سنتي در مرحله گذار است و ميخواهد مسيري را براي رسيدن به جامعه پيشرفته طي كند بايد يك سري استانداردهاي توسعه و پيشرفت را از قبيل آموزش و پرورش زنان يا كاهش فقر زنان بپذيرد. يعني اگر ما بخواهيم از مرحله جامعه سنتي به جامعه مدرن با تكيه بر فرهنگ غني خودمان حركت كنيم، نبايد در حقوق اجتماعي هيچ تبعيضي را عليه زنان بپذيريم.
امروز افرادي كه در ارتباط با دستيابي زنان به حقوق مساوي اجتماعي مقاومت ميكنند داراي تفكر متحجرانه هستند و گويي فراموش كردهاند كه زنان در زمان انقلاب اسلامي هيچ گاه در پشت صحنه قرار نگرفتند و هر جايي كه لازم بود پيشگامان مردان نيز بودند. متاسفانه بعد از انقلاب به جز مصوبات مجلس اول و دوم و بعضي از مصوبات ادوار ديگر مجلس، قوانين جنبه تبعيض منفي عليه زنان داشته و دارد. بنابراين در حركت جامعه از كشاورزي به صنعتي خصوصا در مرحله گذار كه ما درآن قرار داريم، نابرابريها بيشتر خودشان را نشان ميدهند و چارهاي نيست جز ايجاد يك تبعيض مثبت به نفع زنان چراكه هر جايي كه ذرهاي شرايط مساوي بين زن و مرد به وجود آمده زنان توانستهاند از مردان پيشي بگيرند.
اين مساله حايز اهميتي است در جامعه ما كه سپهر سياسي آن مردانهتر است. حال آقايان هر جا كه نميتوانند در مقابل پيشرفت زنان بايستند قوانين نانوشته را بر قوانين نوشته شده ترجيح ميدهند، از ديرباز نيز اينگونه بوده است. علي رغم اينكه در بحث آموزش و پرورش تقريبا قانون تبعيضآميزي عليه زنان وجود ندارد و زنان توانستهاند در آموزش عالي از مردان پيشي بگيرند. اما در شرايط كنوني كه فقر زنانه شده، آسيبهاي اجتماعي هم زنانه شده و فقر و آسيب اجتماعي يك معادله دو طرفه است. در واقع به نوعي قوانين نانوشته تبعيض آميزي عليه زنان وضع و اعمال كردهاند. بنابراين يك تبعيض مثبت با سختي و تلاش بسيار زياد فعالان اجتماعي وحقوقي در كشور كم و بيش در حال ريشه دواندن است.
نكته آخر اينكه در ارتباط با سياست هم همينطور است. همانطور كه دكتر راكعي گفتند نيمي از جمعيت كشور كه نيم ديگري از جمعيت را تربيت ميكنند براي ورود به عرصه سياسي با مشكلات بسيار زيادي مواجه ميشوند اما وقتي وارد ميشوند ميتوانند بسيار موثر واقع شوند. به خصوص اگر بتوانند به عنوان نماينده مجلس به اين عرصه ورود كنند چون از تريبون مجلس با صداي رساتري ميتوانند خواستههاي نيمي از جمعيت ايران را بيان كنند. بنابراين بسياري از مردان هم امروز در جهت احقاق حقوق زنان و حركت به سوي تحقق اين تبعيض مثبت تلاش ميكنند وحتي گاهي از زنان هم پيشي ميگيرند.
** منصوري: اول تشكر ميكنم از توجه روزنامه اعتماد، به معقوله مشاركت سياسي زنان و حضور موثرتر زنان در انتخاباتي كه حدود ١٢ ماه ديگر صورت ميگيرد. به اعتقاد من طرح اين موضوع در رسانهها و درگيركردن افكار عمومي و فعالان سياسي خودش ميتواند تا حدودي بستر و زمينه لازم براي حضور موثر و چشمگير زنان فراهم كند. تا زماني كه افزايش مشاركت سياسي و اجتماعي زنان تبديل به يك مطالبه ملي و عمومي در فضاي سياسي كشور نشود، راهي كه ما در ٣٦ گذشته طي كرديم، به همين منوال ادامه پيدا خواهد كرد و هيچ تغييري به اعتقاد من در وضعيت كنوني به وجود نخواهد آمد.
به هنگام انقلاب اسلامي زنان در صفوف بهم فشرده كنار مردان ايستادند و نقشي برابر ايفا كردند اما در طول اين ٣٦ سال در بزنگاههاي انتخابات نقششان تا پاي صندوق راي نقش كاملا برابري بوده ولي بعد از صندوق راي اين شكاف و فاصله و نابرابريها، معنا و عينيت پيدا كرده است. در قانون اساسي هم سعي شده تا با يك نگاه تبعيض مثبت به بحث زنان نگريسته شود ضمن اينكه در قوانيني كه مربوط به انتخابات هست به جز انتخابات رياستجمهوري كه بعضي از آقايان تفسيرشان از كلمه رجل به ضرر خانمهاست و به نفع آقايان، هيچ محدوديت و هيچ تبعيض منفي از اين حيث كه زنان نتوانند برابر با مردان چه به عنوان انتخابكننده و چه به عنوان انتخاب شونده در انتخابات حضور پيدا كنند، وجود ندارد.
بر سند چشمانداز يك رويكرد كاملا توسعه محور حاكم است. مگر ميشود ما به توسعه دستيابيم بدون اينكه براي تك تك آحاد جامعه نقش و فرصت برابر در تمام فعاليتها در نظر نگيريم؟ قاعدتا اين توسعه متوازن، پايدار و همه جانبه نخواهد بود، يعني در جوامعي كه نقشهاي برابر ديده نشده يك پاي توسعه ميلنگد. اين را ازين جهت عرض ميكنم كه هيچ محدوديتي در قوانين كشور از نظر اينكه زنان هم بتوانند نقش برابر در سپهر سياسي كشور داشته باشند وجود ندارد، اما طي ٣٦ سال گذشته هر دوسال يك بار يك انتخابات در كشور ما برگزار شده و در تمام انتخاباتها هم بحث توجه به زنان و توجه به مطالبات زنان مطرح شده، در نهايت اتفاقي كه افتاده اين بوده كه شكاف جنسيتي كه در كشور ما از ديرباز وجود داشته در بحث مشاركت سياسي عميقتر شده است.
اينجاست كه تبعيض مثبت ضرورت مييابد. قرآن كريم به هيچ عنوان در بحث ايفاي مسووليت اجتماعي تفكيك و تبعيض جنسيتي قايل نشده است. اين نگاه مثبت قرآن در ١٤٠٠ سال پيش به موضوع حضور خانمها در فضاي اجتماعي بوده است. معتقدم كه اگر اين انتخابات هم بخواهد به شعارها بسنده شود قاعدتا تغييري ايجاد نخواهد شد. بياييد نگاهي بيندازيم به مجالس و هيات دولتهاي كشورهاي مجاور مثل پاكستان و افغانستان، كه از لحاظ تعداد حضور خانمها، كاملا متفاوت است با آنچه كه ما در كشورمان ميبينيم، يعني اگر شما لوئي جرگه افغانستان را نگاه كنيد كاملا تعداد خانمها مشخص و چشمگير است.
ببينيد در افغانستان آمدند به خانمها سهميه دادند و گفتند چه خانمها راي بياورند چه نياورند ٢٥ درصد كرسيهاي مجلس سهم خانمهاست. به اين ميگويند تبعيض مثبت. اين اتفاق باعث فرهنگسازي و ايجاد فرصت در جامعه ميشود. خانمها را در پارلمان در كنار آقايان مينشانند، به همين سبب قدرت چانه زني و تجزيه تحليل خانمها هم بيشتر ميشود. ما در ايران اگر بخواهيم دست روي دست بگذاريم و شعار دهيم چنين اتفاقي براي ما نميافتد در قانون انتخابات ايران اختصاص صندلي به زنان براي تغيير آرايش كمي و كيفي لحاظ نشده است. تنها راهش اين است كه احزاب و جريانها و شخصيتهاي موثر تكليف خودشان را نسبت به حضور حداكثري زنان در انتخاباتهاي آينده مشخص كنند.
يكي از راههاي رفتن به سوي تبعيض مثبت افزايش ظرفيت مشاركت سياسي زنان است. اين ظرفيت در كل كشور ما وجود دارد و بايد شناسايي شود و اين فرصت فراهم شود كه خانمها به هر ميزاني كه مورد نظر و توافق است در ليستها گنجانده شوند. متاسفانه هنوز بحث افزايش مشاركت سياسي زنان حتي در بين جريانها و احزاب اصلاح طلب هم به عنوان يك مطالبه جدي و ملي مطرح نشده و چون به عنوان يك مطالبه ملي مطرح نشده است قطعا ساز و كاري هم براي ايجاد اين جريان همچنان ديده نميشود.
همه از حضور حداكثري زنان به عنوان يك اتفاق مطلوب ياد ميكنند و حتي از آن دفاع هم ميكنند اما زماني كه به ساز و كار ميرسيم هيچ اقدام موثري صورت نميگيرد. متاسفانه با يك خلا و مشكل مواجه هستيم چون نابرابريهايي وجود دارد و فرصتهاي مناسب براي زنان ما در كشور وجود ندارد بايد به دنبال اتخاذ راهكارهايي باشيم كه بتوانيم تبعيض مثبت را به جريان بيندازيم. اين مهم، هم به دست دولت انجام ميشود هم به دست احزاب و گروههاي سياسي در فضاي كشور.
** اماني: من فقط يك نكتهاي را اضافه كنم در ارتباط با بحث رفتن به سمت تبعيض مثبت در عرصه سياسي، ببينيد يك اتحاديه بين المجالس وجود دارد كه ايران هم عضو آن است. در سال ١٣٧٥ اتحاديه بين المجالسي با حضور ايران در دهلي نو تشكيل شد. موضوع اجلاس، حضور مساوي سياسي زنان و مردان جهان بود. از قوانين اين جلسه هم آن بود كه حتما حضور زنان و مردان در هياتهاي شركتكننده، مساوي باشد.
از كشور ايران در مجلس پنجم آقايان دري نجفآبادي، مهندس يحيوي، خانم جلودارزاده و من حضور داشتيم. وقتي اين موضوع مطرح شد يكي از پيشنهادات حضور ٥٠ درصدي زنان در كنار مردان در مجالس بود كه به راي گذاشته شد و نتوانست راي بياورد و در نهايت پيشنهاد حضور ٢٥ الي ٣٠ درصدي زنان در مجالس راي آورد. در اينگونه مكانها همه به صورت متحد صحبت ميكنند، بحث اين بود كه چرا تبعيض قايل شويم اگر مردم بخواهند صد در صد مجلس را زنانه انتخاب ميكنند. ما در ايران محدوديتي از نظر قانوني نداريم ولي زيرساخت و فرهنگ اين موضوع وجود ندارد و عوامل بازدارنده بسيار زيادي براي تحقق اين موضوع وجود دارد. در زمان اصلاحات فضاي سياسي مثبتي به نفع زنان ايجاد شده بود و زنان در انتخابات مشاركت ٦٠ درصدي نسبت به دوره قبل داشتند يعني خانمها خودشان را در معرض راي مردم قرار دادند اما چه اتفاقي افتاد كه راه يافتهها كم شد؟ در ادامه بحث اشاره خواهم كرد.
* خب با وجود نابرابري گفته شده در جامعه، ضرورت مشاركت سياسي آنان چيست؟
** راكعي: مشاركت سياسي زنان بايد به دلايل مختلف صورت گيرد. زنان به خاطر ماهيت وجودي شان موجوداتي خيرخواه هستند البته اين به معناي نفي اين موضوع در مردان نيست، ولي اكثريت زنان به اين ويژگي در سراسر جهان شناخته شدهاند، يعني انسانهايي خيرخواه، مهرورز و ديگر خواه هستند و آن حس مادرانه در همه زنان گويي به وديعه گذاشته شده است. زنان داراي ظرفيتهايي هستند بهخصوص در دين ما كه حتي اولياي الهي و ائمه هم به آن اشاره كردهاند. اين ظرفيتها بايد براي توسعه جوامع انساني قدر دانسته شوند، خصوصا در جامعه ما كه يك انقلاب را پشت سر نهاده و به سمت توسعه پيش ميرود.
اين ظرفيت چيزي نيست كه فقط براي گذران امور خانواده و زندگي زناشويي به آن بسنده كنيم، يعني زنان قطعا وظيفه و نقش خودشان را در رسيدگي به خانواده ميدانند ولي اين ظرفيت آنها در ساير امور نيز بسيار عظيم است و قطعا آنها براي فرزندان جامعه و نسلهاي آينده هم به دليل ماهيت وجودي شان نگران هستند و ميتوانند بسيار كمككننده باشند و راه پيشرفت را هموار و از ايجاد مفاسد جلوگيري كنند. همانطور كه ميدانيد در بحرانهاي اجتماعي و مديريت اين بحرانها همواره از وجود زنان بهره گرفته شده است و مساله ديگر اين است كه در همه جاي دنيا علاوه بر داشتن تكنيك، نيروي انساني حرف اول را ميزند.
زنان نيمي از نيروي انساني در جامعه ايران را تشكيل ميدهند بنابراين در همه عرصهها بايد فعال باشند وگرنه عدم حضور آنها به زيان جامعه است. امام خميني (ره) فرمودند زنان بايد در مقدرات اساسي كشور شركت كنند، مقدرات اساسي كشور يعني چي؟ يعني مشاركت سياسي در تمامي امور جامعه. برايم جالب است كساني كه خيلي بيشتر از ديگران خودشان را به امام منصوب ميكنند و خودشان را انقلابي ميدانند اصلا توجهي به فرمايشات امام در اين زمينه ندارند و اتفاقا بيشترين تلاش را براي خانه نشين كردن زنان انجام ميدهند.
ما معتقديم امام خميني(ره) در انقلاب اسلامي يك نهضتي را براي زنان به خاطر تبعيضهاي تاريخي كه از ديرباز وجود داشت، مطرح كردند. نكته آخر اينكه من معتقدم زنان فرهيخته و متخصص ما در زمينههاي مختلفي چون حقوق، سياست داخلي و سياست بينالملل در جايگاهي هستند كه اگر به آنها فرصتي داده شود در بسياري از عرصهها بهتر از مردان خواهند درخشيد چرا كه سابقه اين امر را داشتهاند و حق زنان است كه از اين مشاركت محروم نباشند.
** اماني: امروز ما مشاركت سياسي زنان در ايران را براي توجيه وضعيت خودمان، با كشورهاي پيرامونمان كه از ما بدتر هستند مقايسه ميكنيم. نه! اين قياس كاملا غلط است براي رسيدن به توسعه، شاخصهاي آن كاملا مشخص است. يكي از اين شاخصها، حضور حداكثري زنان در فعاليتهاي سياسي است. هيچ كشوري در جهان تا زماني كه اين مهم را نپذيرد و نهادينه نكند، به توسعه دست نمييابد. در هزاره سوم ديگر ما تعيين نميكنيم كه زنان در اجتماع حضور داشته باشند يا خانه نشين شوند.
تمام تلاشهاي كشورهاي در حال توسعه از جمله كشور ما بر اين است كه در مقابل حضور زنان بايستند و ايجاد محدوديت كنند. اما هرچقدر هر مقاومت كنند نميتوانند چراكه حضورگسترده رسانههاي ارتباط جمعي مثل شبكههاي اجتماعي اين اجازه را به حكومتها نميدهد. در حوزه دين، اجتماع و فرهنگ براي زنان محدوديت كمتري ايجاد كردند و زنان توانستند در اين حوزهها موثر واقع شوند. در مهد دموكراسي، فرانسه، در يك مقطع زماني مردان فقط حق راي دادن داشتند اما زنان تلاش كردند تا به حق خود رسيدند و مردان هم در كنار آنها ايستادند نه در مقابل آنها.
در جامعهاي كه زنان آن تحصيلكرده هستند و نيمي از سرمايههاي انساني و اجتماعي جامعه را تشكيل ميدهند مشاركت سياسي حق مسلم آنهاست. بايد نسبت به اين مساله تغيير نگرش ايجاد كرد. تغيير نگرش هم فقط با فعاليت زنان به وجود ميآيد. در هيچ جاي دنيا اعطاي حقوق برابر را دو دستي تقديم نكردهاند. خانمهاي ما، متاسفانه در زمينه بر داشتن اين تبعيضها قدمهاي استواري بر نميدارند چرا كه ميپندارند ديگران بايد اين موضوع را حلوفصل كنند. شايد اين سوال براي همگان پيش بيايد كه چرا ما بيشتر از مشاركت زنان در حوزه سياسي سخن به ميان ميآوريم؟ چون پايه و اساس تغييرات بنيادين، سياست است و سياست بسيار تاثيرگذارتر از حوزههاي ديگر است.
حرف ما اين است كه موانع را از زير پاي خانمها بردارند و همزمان خود زنان هم مصممتر و با قدمهاي محكمتري در جهت گرفتن حقوقشان گام بردارند. اين انديشه كه زنان ميتوانند در اداره امور كشور دخالت كنند و خصوصا در مجلس، مهمترين نهاد سياسي، حضور داشته باشند و مطالبات جامعه خودشان را بيان كنند بهترين انگيزه براي افزايش تلاش زنان براي بازپس گرفتن حقوق خود است. همانطور كه زنان و مردان وقتي در كنار هم هستند مانند بال دوپرنده باعث پرواز يك جامعه و اداره جهان ميشوند.
دنياي امروز تغيير كرده است نميشود شما از پيشرفتهترين تكنولوژيها بهره ببريد ولي در زمينه برابري حقوق زن و مرد مرزبندي كنيد. مقر كمپاني اصلي گوگل در آمريكاست اما تمامي برنامههاي آن را زنهاي روستايي هندي با دانشي كه آموزش ديدهاند انجام ميدهند. پس توسعه به دست نميآيد مگر با مشاركت و استقلال زنان در همه امور ساري و جاري كشور.
* خانم اماني خب چرا حتي زمان اصلاحات كه فضا براي حضور زنان بازتر بود و زنان براي انتخابات مجلس ششم مشاركت٦٠ درصدي داشتند، فقط ١٣ نفر توانستند به مجلس راه يابند؟
** اماني: براي اينكه زيرساخت حضور زنان در مجلس حتي همان ٢٥ درصد هم وجود نداشته و ندارد. پيش نياز هر پارلماني داشتن نهادهاي سياسي و حزبي است وقتي در قانون اساسي ما فقط شكلي از تحزب وجود دارد وقتي در دهه چهارم انقلاب هستيم اما احزاب فقط صورت ظاهري دارند و هيچ قدرتي نه از لحاظ سياسي و نه از لحاظ مالي ندارند، وقتي احزابي نباشند كه از اعضاي خود، چه مرد چه زن حمايت كنند عملا فضا مردانه ميشود و به زنان اجازه حضور داده نميشود. بگذاريد از نخستين دوره مجلس بعد از انقلاب درصد مشاركت زنان در انتخابات و تعداد زناني را كه راهي مجلس شدهاند برايتان بازگو كنم.
در مجلس اول تعداد داوطلبين زن ٦٦ نفر، منتخبين چهار نفر بود. بايد نشست و تحليل كرد فضاي آن زمان كشور را. در آن زمان كشور درحال و هواي انقلاب به سر ميبرد و زنان دوشادوش مردان حركت ميكردند. در شهر ما اروميه حتي زنان در برخي جاها از مردان هم پيشي ميگرفتند و در صفوف اول راهپيماييها بودند. در دوره بعدي تعداد داوطلبين زن ٢٨ نفر و تعداد منتخبين چهار نفر بود. در دوره سوم ٣٧ نفر داوطلب شدند و باز هم چهار نفر راه يافتند در مجلس چهارم تعداد داوطلبين ٨١ نفر بوده است كه ٩ نفر كرسيهاي بهارستان را تصاحب كردند.
زنان در اين برهه زماني از نظر آكادميك پيشرفتهاي بسياري كردند و خود را آماده نقشآفريني در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي ميديدند. خانمها اين احساس را داشتند كه چرا هميشه ما بايد برويم راي دهيم. براي همين خودشان را در معرض راي مردم قرار دادند و توانستند با يك جهش خوب نسبت به دوره قبلي به مجلس راه يابند. در مجلس پنجم ٣٢٠ نفر تعداد داوطلبين بود ١٤ نفر ورود پيدا كردند كه بيشترين تعداد راه يافتگان در مجلس پنجم بوده است و از نظر تركيب سياسي هم هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا حضور داشتند.
و اما مجلس ششم. در انتخابات اين مجلس ٥١٣ نفر داوطلب زن وجود داشت فقط١٣ نفر وارد شدند. چرا؟ يكي از دلايلش اين است كه مردان قدرت لابيگري بيشتري دارند، به هرحال در بخشهاي مختلف ارتباط كاري، اجرايي و سياسي قوي دارند و زنان در نهادهاي سياسي كمتر حضور دارند، لذا آن حمايتي كه بايد از زنان در آن مقطع صورت ميگرفت، انجام نشد با وجود آنكه دولت تمام و كمال حمايت كرد.
سپهر سياسي ايران بيشتر از همه جاي دنيا مردانه است. در آن زمان زنان مشاركت ٦٠ درصدي داشتند اما تعدادشان در ليستهاي انتخاباتي چه اصلاحطلب چه اصولگرا چشمگير نبود. مشاركت سياسي دو ركن بسيار مهم دارد: نيروي انساني و منابع مالي. خب زنان از نظر اقتصادي در كجا قرار دارند؟ هيچ حزبي در آن مقطع زماني از زنان حمايت مالي نكرد با وجود آنكه همانطور كه گفتم فضا براي فعاليت زنان به شدت باز بود. پس منابع مالي، قدرت چانه زني و لابي سياسي از اصليترين دلايل عدم ورود حداكثري زنان به مجلس ششم بود.
در مجلس هفتم با توجه به زيرساختهايي كه در دولت اصلاحات ايجاد شده بود، ٨٢٨ نفر زن كانديدا شدند ولي فقط ١٣ نفر انتخاب شدند كه به تدريج در انتخاباتهاي بعدي هم تعداد كانديداها كاهش يافت و هم تعداد راه يافتگان. تغيير نگرش را به خوبي در اينجا ميتوان ملاحظه كرد كه راست و چپ فقط شش نفر را در ليستهاي خود جاي دادند. در مجلس هشتم ٦١١ نفر كانديد بودند و فقط هشت نفر راه يافتند و در مجلس نهم ٢٤٩ نفر داوطلب بودن و ٩ نفر وارد ساختمان بهارستان شدند. اين در حالي است كه اگر ميزان دانشآموختگي زنان را مورد بحث قرار دهيم، در مييابيم كه ٦٠ درصد دانشآموختگان كشور اكنون خانمها هستند و دولت نهم و دهم كاري كرد كه حداقل تعداد در مجلس هشتم و نهم وارد شوند.
در مجلس ششم دو نفر زن در هيات رييسه مجلس حضور داشتند، نايب رييس كميسيونها خانمها بودند. ولي تغيير نگرشي كه دولت نهم و دهم ايجاد كردد باعث شد تا خود خانمهايي كه در مجلس حضور داشتند، كرسيهايي را كه ما با زحمت به دست آورديم منحل كنند. من بسيار متاسفم كه با اين انديشههاي انزواجويانه بر سياسيترين كرسي كشور تكيه زدهاند و خودشان حضور زنان را انكار ميكنند و حتي جاهايي كه قوانين از چشم مردان دور مانده به صورت داوطلبانه قوانين بازدارنده را براي حضور زنان وضع ميكنند.
** منصوري: من نظرم اين است كه ويژگيهاي ساختار قدرت در كشورهاي در حال توسعه، يعني تمركز قدرت در يك حلقه مشخص، مانع از روند رو به جلو دموكراتيزاسيون و مانع از مشاركت آحاد جامعه ميشود. يعني آن مانعي كه دربرابر دموكراسي در چنين جوامعي وجود دارد قاعدتا نقش مشاركت سياسي را براي نيمي از اعضاي جامعه نميبيند. چرا ما تاكيد ميكنيم كه بايد به مشاركت سياسي زنان در مجلس، شوراهاي اسلامي شهر و روستا، هيات دولت، قوه قضاييه، مجمع تشخيص مصلحت نظام و همه جاهايي كه زنان ايران هيچ نقش و حضوري را يا ندارند يا اساسا خيلي كم است؟
ببينيد در فضاي كنوني جهان، به خصوص منطقه يك مسالهاي هست كه اگر به آن كمتوجهي كنيم قاعدتا در آينده آثار و زيانش به مراتب بيشتر از آن چيزي است كه امروز با آن مواجه هستيم، آن هم رشد وگسترش موج افراطيگري و خشونتگرايي است كه بيشترين حملات و آسيب هايش متوجه زنان است. همانطور كه دكتر راكعي اشاره كردند، زنان به لحاظ خصوصيات فيزيكي كه خداوند در نهاد آنها خلق كرده است اتفاقا حضورشان درمجاري تصميمسازي و تصميمگيري بهطور مستقيم ميتواند بر كاهش خشونتها تاثير بگذارد، يعني به دليل روح لطيف و مادرانهاي كه زنها دارند، چنانچه در مسند قدرت قرار بگيرند، حضورشان ميتواند بهطور جدي از حجم اين خشونتها بكاهد.
البته من بهطور نسبي اين موضوع را عرض ميكنم چرا كه خانمهايي وجود داشتهاند كه در قدرت هم بودند و افراطيترين نگاهها را نسبت به مسائل منطقه ما داشتند. نمونهاش كاندوليزا رايس. اما دليل اينكه چرا مشاركت سياسي زنان در مجالس بعد از انقلاب دچار فراز و فرود است و به گفته خانم اماني در دوران اصلاحات ميزان آن ٦٠ درصد بوده و در دولت احمدينژاد بهشدت افت ميكند چه هست، بگذاريد اول از انتخابات شوراهاي شهر و روستا شروع كنم تا به مجلس برسم. اگر تعداد راهيافتگان به شوراهاي شهر را بررسي كنيم مثل همين دوره اخير، تعداد خانمها به مراتب از دوره قبل بيشتر بود و در خيلي از شهر خانمهاي بسياري توانستند رييس شوراي شهر شوند. چرا؟ چون اين باور در بين شهرونداني كه دريك شهر هستند پذيرفته شده كه يك زن ميتواند در مديريت شهري نقش ايفا كند.
آن لابيگري كه خانم اماني اشاره كردند وجود ندارد ولي اين نگاه و باور در جامعه پذيرفته شده كه زن و مرد بيايند و به خانمها راي بدهند. اما وقتي به انتخابات مجلس ميرسيم يك دفعه با يك توقف و ركود مواجه ميشويم. چون هنوز اين موضوع به عنوان يك باور در جامعه ما پذيرفته نشده است. حتما بايد قدرت لابيگري وجود داشته باشد تا زنان بتوانند خودشان را در ليستها جاي دهند. حتما بايد زنان متمولي باشند كه بتوانند از عهده هزينههاي انتخابات بربيايند، اگر بر نيايند از اين رقابت خود به خود عقب ميمانند و حذف ميشوند. در حالي كه در سطح انتخابات شوراهاي شهر و روستا اين الزام و درصد از لابيگري در مقايسه با انتخابات مجلس وجود ندارد به همين دليل بحث مشاركت سياسي امري نيست كه خود به خود اتفاق بيفتد، بنابراين ما بايد برايش ظرفيتسازي كنيم، يعني بايد با رويكرد تبعيض مثبت به آن نگاه كنيم.
واقعيت مشاركت سياسي در كشورما همانطور كه گفته شد اين است كه سپهر سياسي كشور متعلق به مردان است. شما به ندرت خانمهايي را پيدا ميكنيد كه تحليل سياسي كنند و به عنوان يك تحليلگر سياسي به گفتوگو گرفته شوند. ولي الي ماشاءالله آقايان هستند كه به عنوان تحليلگر اصلي فضاي سياسي كشور مورد خطاب و سوال قرار ميگيرند و تحليلشان به عنوان حرف آخر و دستورالعمل مورد استفاده قرار ميگيرد. ما در بطن جامعه در خصوص مشاركت سياسي زنان با مشكل جدي مواجه هستيم. نهادهايي كه قاعدتا بايد زمينه اين مشاركت را فراهم كنند احزاب هستند. احزاب براي تامين هزينه زياد مشاركت سياسي هم براي مردان و هم براي زنان دچار مشكل هستند.
ساختار احزاب در كشور ما كاملا مردانه است. بنابراين احزاب زنانه شكل ميگيرد، حالا بايد پرسيد اصلا چرا در فضاي سياسي كشور ما يك حزب زنانه شكل ميگيرد. مثل جمعيت زنان مسلمان نوانديش يا جمعيت زنان انقلاب اسلامي. وقتي سپهر سياسي كشور مردانه است خيليها معتقدند كه اين احزاب زنانه خيلي نميتوانند مطالبات زنان را پيگيري كنند. عمدتا ساختار احزاب در كشور ما مردانه است اگر همه اين دويست و خردهاي حزب را بررسي كنيم چه اصلاحطلب چه اصولگرا چند نفر از دبيران كل اين احزاب زن هستند، چه تعداد زن در كادر رهبري احزاب وجود دارد.
* خانم اماني الان در شوراي مركزي حزب كارگزاران زنان حضور دارند؟
** اماني: بله از ٣٠ نفر شش نفر خانم هستيم.
** منصوري: چه خوب. در دوره جديد كارگزاران تحول مثبتي صورت گرفته است. چندتا از احزاب ما ركني را دارند كه اين ركن وظيفهاش پيگيري مطالبات زنان چه در ساختار حزب مربوطه و چه در برنامهريزي كلان در كشور است؟ واقعيت امر اين است كه حتي در احزاب سياسي اصلاح طلب هم براي مشاركت سياسي زنان ارزش خيلي زيادي قائل نشدند و با رايزنيهاي متوالي و چانهزنيهاي بسيار، بعضي سهميه اختصاص دادند و بعضي هم به خاطر اينكه به اين نتيجه رسيدندكه بايد يك درصدي را به خانمها اختصاص داد چرا كه اين امر در راي دادنها تجلي پيدا ميكند، ارزش قايل شدند.
انتظار ما زنان فعال سياسي از جريان اصلاح طلب قاعدتا در اين زمينه بيشتر است چون در طيف مقابل نگاههايي وجود دارد كه حضور زنان را در فضاي سياسي كشور برنميتابد. ما نمونه هايش را در مجلس فعلي هم مشاهده ميكنيم. قاعدتا اين مساله تغيير پيدا نميكند . تا زماني كه به عنوان يك مطالبه ملي مطرح نشود. اتفاقا دولتهايي كه به اين مساله باور دارند مثل دولت اصلاحات و اعتدال بايد تمام انرژي و توان خودرا بگذارند تا روي اين موضوع نهادسازي شود.
** راكعي: من فقط يك نكته را تا يادم نرفته اضافه كنم در تاييد صحبتهاي اين دو عزيز. ببينيد مشاركت سياسي زنان بايد به صورت يك خواست و اراده ملي در تصميمگيريهاي كلان درآيد. به نظر من دليل اينكه زنان كمتر به مشاركت سياسي فكر ميكنند اين است كه وقتي بحث مجلس پيش ميآيد خود را با نگاه سياسي حاكم تطبيق ميدهند يعني وقتي ميبينند كساني روي كارآمدهاند كه نگاهشان به زن واقعگرايانه نيست ميپندارند كه مشاركتشان بيفايده هست و زنان حتما غربال ميشوند. ديگر اينكه مسائل حيثيتي و خانوادگي و اخلاقي بسيار برايشان مهم است.
زماني كه ميبينند با يك نظارت كساني به خودشان اجازه ميدهند به در خانههايشان بروند و پرس و جو كنند كافي است يك نفر با اينها خصومت شخصي داشته باشد و به قول معروف زيرآب آن خانم را بزند، در آن صورت به سادگي از صحنه قدرت حذف ميشود. بنابراين ترجيح ميدهند خودشان را كنار بكشند و كمتر وارد عرصه سياسي شوند. خود جامعه بايد از زنان براي مشاركت سياسي دعوت جدي كند و زمينههايش را فراهم سازد، هم به خاطر پتانسيلي كه در زنان هست، هم به لحاظ تخصص، هم به لحاظ توانمنديهايي كه در زنان فرهيخته وجود دارد و هم به خاطر نيازي كه جامعه به حضور آنها براي تلطيف فضا دارد براي كمتر شدن خشونتها. اين خواسته بايد به عنوان يك مطالبه مبتني بر باور اجتماعي باشد و اين اعتماد به زنان داده شود كه اگر بيايند به آنها كمك خواهد شد.
* اگر زنان بخواهد از همين امروز براي انتخابات مجلس دهم فعاليت كنند، بايد چه اقداماتي را انجام دهند تا در ليستهاي انتخاباتي حضور يابند؟
** راكعي: خواسته حداقلي ما در شوراي هماهنگي اصلاح طلبان اين بود كه مشاركت سياسي زنان با كمك آنها در آينده نزديك به ٢٥ درصد افزايش يابد. اين خواسته و انتظار و توقع زناني است كه در اين عرصه تلاش ميكنند. اما چه كنيم كه خود زنان براي ورود به انتخابات مجلس تلاش كنند و لزوم مشاركت سياسي خود را جدي بگيرند؟ راهحلش اين است كه از ورود به عرصه سياست ابايي نداشته باشند، ريسكپذير باشند، با انگيزه مطالبات خود را مطرح كنند و خود را نماينده جامعه زنان بدانند.
خواهش من از شما اين است كه مساله تضعيف خانم دكتر ابتكار توسط برخي نمايندگان مجلس را پررنگ كنيد چرا كه مسائلي از اين دست براي زنان فعال سياسي بسيار دردناك است و موجب كاهش انگيزه آنها براي ورود به عرصه سياست ميشود. اينكه با ادبيات نادرست بگويند ايشان «اگر توان كار كردن ندارد از رياست سازمان محيط زيست استعفا دهد و در منزل براي خانواده خود غذا بپزد و به بچههايش برسد» آن هم در مورد يكي از زنان فعالي كه پا به پاي مردان از آغازين روزها انقلاب اسلامي حركت كرد و از بسياري از همين آقايان پيشي گرفت. هر چقدر هم كه ما تلاش كنيم اين لحن و ادبيات به لحاظ رواني مشاركت سياسي زنان را كاهش ميدهد.
وقتي ميگوييم زنان عاطفي هستند و ميتوانند با استفاده از اين ظرفيت خود به نفع جوامع انساني حركت كنند، لازمه اين خصوصيت شان اين است كه احترامشان حفظ شود. اين كارشان برخورنده است كه با اين لحن بعد از ٣٦ سال در مورد زني كه امتحاناتش را در عرصه سياست و مديريتهاي كلان پس داده است، حرف بزنند. مگر چند نفر مثل خانم ابتكار داريم كه آقايان به خودشان اجازه ميدهند مساله جنسيت را در اين مشكل مطرح كنند.
** اماني: اگر از مجلس پنجم به جلو بياييم، ميتوانيم سير صعودي تعداد داوطلبان زن را مشاهده كنيم يعني زنان خود را در معرض راي مردم قرار دادند. در شوراها هم ميبينيم كه زنان حتي راي اول را آوردند و رييس شوراي شهر يا روستايشان شدند. پس اينجا به اين نتيجه ميرسيم كه زنان ما از اعتماد اجتماعي برخوردارند. ببينيد مجلس پنجم، ششم، هفتم و هشتم به تعداد چند تا مجلس كانديداي زن داشتيم. پس نتيجهگيري دوم اين است كه خود زنان هم به اين خودباوري رسيدهاند. اما طبيعي است كه وقتي شرايط براي حضورشان سخت باشد ريسك كمتري ميكنند.
به اين آقايان ميخواهم بگويم كه بروند و نتايج پژوهشي را كه در سال ٨٣ در ارتباط با فرار دختران از خانه به دست آمد بخوانند. بعد از مطالعه در مييابند، دختران فراري در خانوادههايي كه مادرانشان شاغل بودند و در اجتماع فعال، فراوانيشان بسيار كمتر از خانوادههايي بود كه مادر خانه دار داشتند. من معتقدم زنان فرهيخته از هر دو جريان سياسي خودشان بيايند و خود را مطرح كنند و در همايشهاي جناحها و احزابي كه به آن تعلق دارند با صداي رسا از ضرورت مشاركت سياسي و حق طبيعي خود براي حضور در ليستهاي انتخاباتي سخن بگويند.
اما باز هم ميگويم حق گرفتني است زنان بايد ميزان ريسكپذيريشان را بالا ببرند. در شوراي مشورتي رييس اصلاحات تاكيد اين است كه زنان بايد در همه عرصهها نقش داشته باشند، يعني زنان فرهيخته و واجدالشرايط، در هرجاي اين كشور كه ستادهاي انتخاباتي دارند، خودشان را كنار نكشند و هميشه شجاعت خود را به كار گرفتند، باز هم به كار بگيرند و با وجود همه موانع، قدمهاي مصمم بردارند. وقتي خانمها در تصميمسازي همان شوراهاي اصلاحطلبان نقش دارند، ميتوانند در جامعه حضور پررنگتري داشته باشند و اينبار در تصميمات كلان ملي نقشآفريني كنند. پس بايد از روساي احزاب و شوراهايي كه به آنها تعلق دارند بخواهند تا زمينه را براي حضور آنها در ليستهاي انتخاباتي فراهم كنند.
** منصوري: واقعيت امر اين است كه بهرغم همه موانعي كه به آن اشاره كرديم، جايگاه زنان ايران به لحاظ حضور و تاثيرگذاري در پروژه دموكراتيزاسيون، جايگاه مناسبي است. به دليل اينكه جنبش زنان در ايران بدون در نظر گرفتن تنوع ديدگاههايي كه وجود دارد، به دنبال تحقق يك سري از مطالبات مشخص كه عمدتا رفع تبعيضهاي موجود در ساختار حقيقي و حقوقي است، بوده است. اين جنبش دارد به رشد و تاثير گذاري خودش ادامه ميدهد اما مساله اصلي اين موضوع است كه تا زماني كه در پروژه اصلاحات و اصلاح طلبي اين جايگاه به درستي تعريف و تبيين نشود و جريان اصلاح طلب تكليف خودش را با اين موضوع مشخص نكند ما همچنان با فراز و فرودهايي مواجه هستيم، بنابراين قاعدتا بايد به دنبال تعريف مشخص و روشن اين جايگاه در ادامه اين پروژه باشيم.
اما در انتخابات آينده نياز به يك سري اقدامات داريم كه من اسمش را ميگذارم اقدامات نرمافزاري و يك سري اقدامات هست كه شكل اجراييتر دارد و من اسمش را ميگذارم اقدامات سختافزاري. قاعدتا بخشي از ماموريت بر عهده رسانههاست. من در جاهاي ديگر هم اين موضوع را مطرح كردهام كه رسانههاي ما بايد بهطور جدي به بحث مشاركت سياسي زنان بپردازند و از يك طرف افكار عمومي را در جريان اين مطالبه قرار دهند و از طرف ديگر از فعالان سياسي و نيروهاي شاخص جريان اصلاحطلب بپرسند كه راهكار شما براي افزايش اين مشاركت سياسي چيست؟ بنابراين يك بخش عمده كار بر ميگردد به اينكه ما در فضاي رسانهاي تا چه حد بتوانيم اين بحث را تبيين و جريانسازي كنيم يعني هم روي افكار عمومي تاثير بگذاريم و هم ازطرف ديگر جريانهاي موثر در انتخابات را به اين سمت ببريم كه از بحث مشاركت زنان و مشخص نمودن ساز و كاري براي حضور حداكثري آنها گريزي نيست.
اما بخشي از كار به خود زنان فعال در كشور بر ميگردد، هم كساني كه در حوزه فرهنگ كار ميكنند، هم فعالان سازمانهاي غير دولتي و هم زنان فعال احزاب سياسي. اگر مد نظرمان اين است كه ٣٠ درصد يا ٢٥ درصد از ليستهاي انتخاباتي اصلاح طلبان به زنان اختصاص يابد، بايد از همين امروز تلاش كنيم. با توجه به همه موانع موجود، به خصوص مسالهاي كه پيشبيني ميشود از جانب شوراي نگهبان با آن مواجه شويم، از الان اصلاحطلبان شاخص زمينه بايد را براي حضور بانوان فراهم كنند.
بايد به فكر ظرفيتسازي براي حضور چهرههاي موثر باشند كه بتوانند به انتخابات آينده راه يابند. بخشي از آن بر ميگردد به معرفي و شناسايي اين افراد كه به اعتقاد من اين كار از خود زنان بر ميآيد تا اينكه از مردان اين انتظار و توقع را داشته باشيم. نكته مهمتر اينكه شوراي مشورتي رييس دولت اصلاحات، احزاب اصلاح طلب و شوراي هماهنگي اصلاح طلبان كه كارش هماهنگي بين احزاب اصلاح طلب در فضاي سياسي كشور و به خصوص انتخابات است قاعدتا بايد از همين حالا مشخص كنند كه چه راهبردها و فعاليتهايي را در دستور كار قرارمي دهند براي اينكه حضور حداكثري زنان در ليستها تحقق يابد.
مثلا در همين شوراي اصلاح طلبان بايد جايگاهي براي زنان هم تعيين شود اين ٣٠ درصد قرار نيست كه با معجزه محقق شود. تا راهبردهايمان براي تحقق اين ٣٠ درصد مشخص نباشد و تا فعاليتهاي مشخص را براي اين ٣٠ درصد معين نكنيم، اين موضوع عملي نميشود. ببينيد در خيلي از شهرستانها و استانها كه تعداد نمايندگان از يك نفر بيشتر است مثل خود تهران كه ٣٠نفر است گنجاندن اين ٣٠ درصد كار سختي نيست، ولي از همين حالا بايد هم شوراي مشورتي اصلاح طلبان و هم احزاب اصلاح طلب مشخص كنند كه اين ٣٠درصد قرار است از چه محلي تامين شود.
به عنوان مثال استاني كه مجمع نمايندگان دارد مثل اصفهان كه پنج نفر است از الان بايد مشخص و تاكيد شود كه از اين پنج نفر دو نفر بايد خانم باشند تا آن ٣٠درصد پر شود، اين يعني انجام دادن اقدام عملي و عينيت بخشيدن به شعاري كه داريم ميدهيم. از طرف ديگر جامعه زنان به اعتقاد من بايد اين موضوع را بهطور جدي در دستور كار خود قرار دهد. با توجه به ظرفيتهايي كه در مناطق وجود دارد از همين حالا اقدام به شناسايي افراد و مطرح كردن آنها و چهرهسازي آنها در فضاي انتخاباتي كنند و قاعدتا احزاب هم به صورت كاملا هماهنگ و با تاكيد بر رويكرد ائتلاف حداكثري در انتخابات آينده برنامهها و راهبردهاي خود را تنظيم كنند.
** راكعي: با توجه به تاكيدي كه خانم منصوري بر عملكرد احزاب داشتند. جمعيت زنان مسلمان نوانديش، اين كار را بهطور عملي شروع كرده است يعني با معرفي نمايندگان زن در استانها و شهرستانهاي مختلف، تقريبا تمام استانهاي كشور، سعي در پر كردن آن ٣٠ درصد كرده است. در شوراي همگرايي اصلاح طلبان هم لابيهاي لازم صورت گرفته است وخوشبختانه چند خانم هم در شوراي هماهنگي و هم شوراي مشورتي حضور دارند. از طرف زنان شاخص كشور هم لابيهاي لازم انجام شده است و در حال حاضر حضور پررنگي در جلسات و نشستهايي اصلاح طلبان دارند. وجود اين نمايندگان زن بسيار مثمر ثمر خواهد بود.
* اين زنان بايد از چه قشر و طبقه اجتماعي باشند و چه ويژگيهايي از قبيل تحصيلات، سابقه سياسي و... داشته باشند تا بتوانند نظر زنان و مرداني را كه قرار است به آنها راي دهند جلب كنند؟
** منصوري: البته هنوز تعريفي راجع به اين موضوع در جلساتمان نداشتهايم ولي قاعدتا بايد افرادي باشند كه از مقبوليت نسبي در استان و شهر خودشان برخوردار باشند، قدرت چانهزني لازم را براي زماني كه بهعنوان نماينده وارد مجلس ميشوند، داشته باشند و هم آشنا به مسائل كلان و خرد ملي و هم آشنا به مسائل منطقهاي خودشان باشند و از همه مهمتر مشرف به مطالبات زنان باشند چراكه يك بخشي از رسالت آنها به مسائل ملي كشور گره ميخورد و بخش ديگرش هم در هنگام ايفاي نقش نمايندگي، بازميگردد به حوزه زنان و چالشهايي كه زنان جامعه با آنها دست و پنجه نرم ميكنند.
** راكعي: دغدغههاي لازم را براي تلاش مضاعف درحوزه زنان داشته باشد. بعضي زنان خودشان اندازه بعضي از مردان حتي اين دغدغه را ندارند مثل برخي از خانمهايي مجلس فعلي كه متاسفانه شاهد حضورشان هستيم. از نظر من مهمترين شاخصه زني كه به خانه ملت راه پيدا ميكند اين است كه در شرايطي كه اين وضعيت مستقيم و غير مستقيم نسبت به زنان اعمال ميشود، شناخت و دغدغه اين مساله را داشته باشد.
همچنين سعي شود از حقوقدانان و متخصصان در حوزههاي مختلف استفاده شود كه هم تخصصهاي لازم براي حضور در تمام كميسيونها را داشته باشند و هم اينكه همگي دغدغه مسائل مربوط به زنان را داشته باشند و همگي فعالان حوزه زنان باشند. دقيقا همانند مجلس ششم. چنين مجالسي بايد تكرار شود. انشاءالله با تعداد بيشتر زنان.
** اماني: در ارتباط با بحث كانديداتوري خانمها، بخشي از آن بازميگردد به واجدين شرايط كه حدود آن را قانون تعيين كرده است مثل ميزان تحصيلات، سن، مرجعي كه بايد آنها را تاييد كند و غيره. منتها كسي كه بتواند از عهده وظايف نمايندگي بربيايد بايد چه ويژگيهايي داشته باشد؟ خيلي هم سخت نيست. اول به نظر من بايد جمعي و مشاركتي كار كردن را بلد باشد، متاسفانه در كشور ما اول وارد يك كاري ميشوند بعد ياد ميگيرند. ولي طبيعتا بعد از جمعي و مشاركتي كار كردن بايد دست پاك باشند، حسنشهرت داشته باشند كه بتوانند راي بالايي را كسب كنند، مقبوليت در بين همفكران خود داشته باشند.
درجبهه اصلاحطلبان اين موضوع مطرح شده است كه چگونه زنان و مردان كانديدا را به جامعه معرفي كنيم. بايد بررسي كرد كه ميزان مقبوليت اجتماعي اين فرد چقدر است، توانايياش چقدر است، آيا بعد از اينكه وارد مجلس شدند ميتواند فردي رفتار نكند؟ ببينيد نمايندگي دو وظيفه اصلي و كليدي دارد: قانونگذاري و نظارت بر اعمال صحيح قانون. خب طبيعتا خانمها ضمن آنكه وظيفه اصلي نمايندگي را انجام ميدهند يك دغدغه جنسيتي هم دارند.
** راكعي: من در پايان فقط يك نكته را عرض كنم كه يك راهكار عملي و فرهنگي كه بيشتر از رسانهها برميآيد همين نوع كاري است كه شما كرديد يعني از حالا فضا را بايد آماده كنيد. مخصوصا در حوزه زنان كه چه كارهايي بايد كرد و به ما فعالان زن كمك كنيد و با آقاياني صحبت كنيد كه در اين حوزه كار كردهاند و دغدغه مشاركت سياسي زنان را دارند.